نام اثر : مزار شیخ ابوالقاسم گورکانی
موقعیت : در سه کیلومتری جنوب شهرستان بر روی تپه ای مشرف به روستایی به نام شیخ ابوالقاسم قرار دارد .
تاریخچه : بقعه امروزی به همت شیوخ گناباد و روی بنایی از دوره صفوی بیش از نیم قرن پیش ساخته شده است که اولین شهید شهرستان در این محل دفن گردیده است .
مشخصات : آرامگاه شیخ بصورت طاقی است که گنبدی بر فراز آن قرار گرفته است و در مجاورت بنای مذکور محلی برای اقامت زائران ساخته شده است
عبدالدین علی طوفی عارف بزرگ ایرانی در سال 380 هجری قمری چشم به جهان گشود و سلسله مشایخ وی با سه واسطه از ابو عثمان مغربی، ابو علی کاتب و ابو علی رودباری به منجری بغدادی میرسد. از مریدان و پیروان وی ابو علی فارمدی، ابوبکر نتاج، خواجه علی حلاج اشاره داشت. ساختمان بقعه هشت ضلعی است و روی گنبد آن با کاشی کلمات محمد رسول الله و علی ولی الله با طرز با شکوهی طراحی شده و جلوه زیبایی به گنبد میدهد. این بقعه متبرکه در روستایی به نام کلاته شیخ در 5 کیلومتری تربت حیدریه قرار دارد.
مزار وی در 5 کیلومتری جنوب شهرستان تربت حیدریه مشرف به روستایی به نام شیخ ابوالقاسم, آرامگاهی قرار دارد که بر فراز مدفن شیخ ابوالقاسم گورگانی ساخته شد است. وی در سال 373 هجری قمری, بر مستد ارشاد تشست و به سال 450 هجری قمری, دار فانی را وداع گفت. آرامگاه شیخ به صورت طاقی است که گنبدی بر فراز آن قرار گرفته و در مجاورت بنای مرکزی ابنیه ای برای اقامت زائران ایجاد شده است. بقعه امروزی به همت شیوخ گناباد و متصوفه روی بنایی از دوره صفویه ساخته شده است.
درباره شیخ ابوالقاسم :
شیخ ابوالقاسم گورکانی الطوسی. کنیه آن جناب ابوالقاسم و نام شریفش علی و از مشاهیر عرفای اواخرسده چهارم بود و خلیفۀ شیخ ابوعمران مغربی است. در نفحات الانس جنابش را هم طبقه شیخ ابوسعید ابوالخیر و شیخ ابوالحسن خرقانی دانسته، در تذکرة الاولیاء وی را از جوانمردان طریقت نامیده. عدهای از یمن تربیت آن جناب به کمال رسیدند و از وی دو رشته جاری شده: یکی توسط شیخ المشایخ و خلیفۀ وی شیخ ابوبکر نسّاج و دیگری توسط ابوعلی فضل بن فارمدی، جناب شیخ ابوالقاسم در سلوک حالتی قوی داشته است چنانچه همه را روی نیاز به درگاه وی بوده و در کشف واقعه مریدان نیز آیتی بوده است. وفات آن جناب در سال چهارصد و پنجاه و کلمۀ «ابوالقاسم قسیم» مادّۀ تاریخ وفات آن جناب است. خلیفة الخلفاء و جانشین آن جناب شیخ ابوبکر نسّاج است. مدّت جلوس وی بر مسند ارشاد هفتاد و هفت سال بوده است.
مزار شیخ ابوالقاسم گورکانی مربوط به دوره معاصر است و در شهرستان تربت حیدریه، روستای شیخ ابوالقاسم در 5 کیلومتری تربت حیدریه واقع گردیده این اثر در تاریخ 1381/12/17 با شمارهٔ ثبت 7614 بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است آرامگاه شیخ به صورت طاقی است که گنبدی بر فراز آن قرار گرفته و در مجاورت بنای مرکزی ابنیه ای برای اقامت زائران ایجاد شده است. دارای دو در ورودی فلزی مشابه در شمال و جنوب محوطه است که مقابل هم قرار دارند . اطراف محوطه تا ارتفاع 80 سانتیمتر ، دیوار آجری و دور تا دور آن نیز به ارتفاع یک متر نرده فلزی دارد . آرامگاه که در زیبایی بنای آن دقت شده ، در وسط محوطه قرار دارد و مصالح اصلی آن، آجر و آهک و سنگ است . مزار ، اولین بار در سال 1340 هـ.ش. تعمیر شد ؛ ولی بازسازی اساسی آن در سال 1352 هـ .ش. به هزینه و دستور آقای حاج سلطان حسین تابنده گنابادی انجام شد.
معاصرین آن جناب از مشایخ و عرفاء عظام:
شیخ ابوسعید ابوالخیر؛
ابوعبدالرّحمن السّلمی
شیخ ابوعلی دقّاق؛
شیخ ابوالقاسم القشیری.
از علماء و فقهاء:
سید مرتضی علم الهدی؛
سید رضی الدّین علم الهدی؛
شیخ مفید؛
شیخ ابوجعفر طوسی.
از حکماء:
شیخ ابوعلی سینا،
حکیم ناصر خسرو علوی.
از خلفاء:
الطایع بالله
القادر بالله
القایم بامرالله عباسی.
از امراء و سلاطین:
سلطان محمود سبکتکین در خراسان،
سلطان طغرل سلجوقی در عراق
قابوس بن وشمگیر در گرگان و طبرستان.
سطری چند از فرمایشات آن جناب:
از وی سؤال کردند که سالک در جریان قضا رضا ورزد بهتر است یا دست در دعا زند. فرمود: اگر رضا و دعا را محل یکی بودی منافات ثابت شدی، امّا محل رضا جنان است و محل دعا لسان، پس سالک در جریان قضا به دل باید راضی باشد و به لسان داعی. گفتند چون راضی است فایده دعا چیست؟ فرمود: عجز و نیاز در حضرت بی نیاز چاره ساز. و از حال خود خبر داد که اگر مأمور نبودی، از غلبه رضا زبان به دعا نگشودی و با وجود مأموری چند سال است که از دعا عاجزم و در تعیین مطالب حیران، زیرا اگر از او چیزی خواهم بی ادبی است. گفتند: معرفت او از او نخواهی؟ فرمود: غیرت محبتم نگذارد که من او را شناسم، چه نمی خواهم که غیر او، او را شناسد، و تا من منم غیر باشم لاجرم معرفت نتوانم خواست. ابوالحسن علی بن عثمان غزنوی گوید: از شیخ ابوالقاسم گورکانی پرسیدم که درویش را کمترین چیز چه باید، تا اسم فقیر را شاید و سزاوار گردد؟ فرمود: سه چیز که کمتر از سه چیز نشاید؛ یکی باید که پاره راست تواند دوخت، دیگر آنکه سخن راست بداند گفت و شنود، سوم آنکه پای راست بر زمین بداند زد. گروهی از درویشان که حاضر بودند چون به منزل خود باز آمدند، گفتند بیائید هرکس در معنی این سخن چیزی بگوئیم. من گفتم پاره راست دوختن آن بود که به فقر دوزند نه به زینت و سخن راست آن باشد که به حال گوید و شنود نه به منیت و به حق و جدّ در آن تصرف کند نه به هزل و به زندگانی، رمز آن را فهم کند نه به عقل، و پای راست بر زمین زدن آن بود که به وجد بر زمین نهد نه به لهو. این سخن چون به آن جناب عرض کردند، فرمود: اَصابَ علی خُبرةِ الله تعالی
و شمّهای از کرامات آن جناب: هم ابوالحسن علی بن عثمان گوید که مرا واقعهای افتاد طریق حلّ آن بر من دشوار شد، قصد خدمت جناب شیخ ابوالقاسم کردم، وی را در مسجدی یافتم که آن مسجد بر در سرای وی بود، چون از دور مرا دید روی خود به ستون مسجد کرد و حلّ آن واقعه را که من در خیال داشتم بی کم و زیاد میگفت. من جواب خود نا پرسیده یافتم. گفتم: یا شیخ این واقعه من است. فرمود: ای فرزند این ستون را خدای تعالی در این ساعت با من ناطق گردانید که از من سؤال کرد. و جواب آن را بدین سان که شنیدی دادم. گویند شیخ وقتی از راهی میگذشت جوانی به نزد وی آمد که مرا نصیحتی کن. فرمود: برو اطاعت پدر و مادر کن. آن جوان که پیش از آن اعتنائی به اوامر پدر و مادر نداشت رو به راه کرد و مرتباً مطیع اوامر آنها شد تا روزی پدر علت این تغییر حالت را از وی جویا شد. پسر نصیحت شیخ و اثر آن را در دل خود بیان کرد. پدر دست پسر را بگرفت و به حضور شیخ آمد و هر دو بر دست شیخ توبه کرده، تلقین یافتند. نقل است که روزی در راه با جوانی مست مصادف شد. جوان خرقه شیخ را از دوش وی بربود روز دیگر شیخ چند دینار زر توسط یکی از مریدان پیش جوان فرستاد که میدانم تو را به زر حاجت است و آن خرقه ارزشی ندارد این زر به مصارف خود برسان و خرقه بازده. جوان سراسیمه به حضور شیخ دویده توبه کرد و تلقین یافت.