از اواسط دیماه، فیلمی بهکارگردانی «هاتف علیمردانی» بهنام «هفتماهگی» بر روی پردهی نقرهای به نمایش درآمد. برای تصمیمگیری در مورد تماشای آن سری به سایت سینماتیکت زدم، نظرات مردم که از فیلم تعریف کرده بودند و فکر اینکه «ارزش تماشا دارد»، نیروی محرکهای شد برای تماشای آن. در چند جمله، تمامی فیلم خلاصهاش این است:
«هر فرد جوانی که در فیلم ظاهر میشود که تعداد آنها به شش نفر میرسد، غیر از همسر یا نامزد خود با شخص دیگری نیز در ارتباط پنهانی است. بهطوری که شش بازیگر جوان درعینشگفتی میتوانند با هم تشکیل شش زوج دهند! خیانت…حرف اول و آخر فیلم است.»
***
خیانت یکی از جراحتهای کنونی جامعهی ما است که هرکس با هر ابزاری که در دست دارد تلاش میکند تا برای رفع آن کمکی کند. با توجه به اینکه فیلم دیگر جناب هاتف علیمردانی بهنام «کوچهی بینام» نیز از یک رابطه که سالهاست پنهان باقیمانده روایت میکند، میتوان این مسئله را از دلمشغولیهای ایشان دانست که نشانگر آگاهی از شرایط روز جامعه نیز هست. اما نویسنده فیلمنامه بیش از آنکه در اندیشهی علتیابی، نتیجهگیری و اصلاح این معضل باشد به توصیفی بسنده کرده است و اگر پیامدی را به نمایش گذاشته باشد آنقدر ضعیف و کمهیجان است که نمیتواند بر هیجان خیانت و درگیریهای عاطفی بهنمایش گذاشتهشده غلبه کند. افراد بسیاری هستند که در عالم هنر (در تمامی رشتههای آن)، سیاست، رسانه و حتی روانشناسی در فکر درستکردن ابروی جامعهی مجروح، به اصطلاح چشم آن را کور میکنند!
همانطور که پیشتر گفته شد میزان پرداختن به مسئلهی خیانت بهاندازهی پرداختن به نتیجه و راهحل آن نبوده است و بهعبارتی نیرومندی بُعد منفی داستان بیشتر است و این خود گواهی است بر نتیجهی معکوس آنچه نویسنده نیت داشته است. در روانشناسی و در مبحث تقویت – تنبیه موضوعی وجود دارد در باب فوریت که طبق آن برای تأثیرگذاری یک تشویق (برای ویژگیهای آموزندهی فیلم) یا تنبیه (نتایج زیانبار یک فساد) باید فوریت وجود داشته باشد که متأسفانه در اکثر فیلمهای اجتماعی معاصر ایران نکات منفی در سرتاسر فیلم، صحنههای مهیج و پرداختهای بسیاری را به خود اختصاص میدهد و فقط در سکانسهای پایانی فیلم و بعد از گذشت زمان طولانی نتایج حاصل از آن در عرض چند دقیقه نمایش داده میشود.
مسئلهی فراموششدهی دیگری که در چنین پرداختهایی به معضلات اجتماعی و انسانی وجود دارد، این است که روایتهای توصیفی و پیاپی یک معضل بهراحتی میتواند به عادیسازی آن جریان در جامعه منجر شود. روایت مکرر خیانت در فیلمهای متعدد نهتنها بر اثرگذاری آن نمیافزاید، بلکه سبب عادیشدن و بهنوعی درماندگی در مقابل آن میشود. (به این صورت که تفاوتی نمیکند تو انسان خوبی باشی یا نه! جوانی یا پیر! دوران آشنایی را میگذرانی یا سالهاست تشکیل خانواده دادهای! در هر صورت، هیچچیز تضمین نمیکند که تو زندگی موفق و پویایی داشته باشی. تو قدرتی نداری! سلامت اخلاقیات دردی از تو دوا نمیکند! و در یک کلام: درمانده باش و بپذیر که در برابر نیروی خیانت هیچ سپری وجود ندارد.) و از همه آسیبزاتر اینکه پس از مدتی افراد به این نتیجه میرسند که خیانت بسیار عادی است و همه این کار را میکنند! بهعبارتدیگر، قبح این معضل در نگاه جامعه ریخته میشود. بسیار خوب بود که جامعهی سینمایی کشور کمی زیرکانهتر و باظرافت بیشتری واقعیات پنهان جامعه را بهنمایش میگذاشتند. حقیقت عریانشده پس از چندی زشتی خود را از دست میدهد.
علاوه بر این، خوراک فکری تماشاچیان که اتفاقاً از قشر جوان جامعه هستند، معطوف به افکار اضطرابزایی میکند که بر اساس آن نگرانی و ترس از خیانت اطرافیان جای پویایی و انرژی عاطفی آنها را میگیرد. جامعهی کنونی ما بهاندازهی کافی از اضطراب و بیاعتمادی رنج میبرد، فیلمسازان و سایر اقشار تأثیرگذار جامعه اگر قادر به برداشتن گامی در جهت تسکین درد روانی مردم نیستند، نباید با صحهگذاشتن بر افکار وسواسی آنها (که همان بیاعتمادی است) وضع را وخیمتر کنند.
وقتی گفتوگوی دو دختر جوان فیلم بهروشنی حول محور سقط جنین میگذرد! آنجا که زنی برای گذراندن دوران بارداریاش به خانهی پدریاش میرود و همسرش در نبود او تا یک قدمی خیانت میرود! آنجا که کارگر مغازهی برادر با خواهر دوستش که در آستانهی ازدواج است روابط پنهانی دارد! دنیایی خلق میشود که صفت بارزش «بیاعتمادی» است. جامعهای که از جامعهی جنگلی حیوانات، بیقانونتر و بیاخلاقتر است و باران کوثری با تمام شکاکیتهایش نسبت به مردی که به زودی پدر کودکش میشود نمایندهی آیندهی تمام زنان و حتی مردانی است که بیاعتمادی به انسانیت در آنها شکل گرفته است.
اگر چند فیلم دیگر با چنین محتوایی تولید شود، جای تعجبی ندارد که چککردن گوشی همراه همسر، تعقیبکردن و پرسوجوی لحظهبهلحظه از وی جزو آداب زناشویی شود!
اگر فیلمسازان به اهمیت داشتن مشاورانی از جامعهی روانشناسان، جامعهشناسان و سایر متخصصان علوم انسانی علم پیدا کنند، میتوان امیدوار بود که هنر هفتم نیز بتواند سبب پیشرفت فرهنگی شود و حرفهای بیشتری برای آموزش به جامعهی نیازمند کمک داشته باشد. وضع فعلی سینمای ما بهگونهای است که قابل مقایسه با پزشکی است که در مطب خود نشسته و به بیماران در مورد وخامت بیماریشان توضیح میدهد، بدون آنکه شفابخش آنها باشند!
جایگاه خیانت در هرم مزلو
با نگاهی بر هرم معروف مزلو میتوان نتیجه گرفت که روابط زناشویی نیز دارای همان مراحل هستند و میتوانند در هرکدام از طبقات آن قرارگیرند؛ ممکن است در کف آن و برطرفکنندهی نیازهای فیزیولوژیک باشد و در همین مرحله متوقف شود و یا با رفع نیازهای این طبقه به طبقات بالا، یعنی امنیت (که شامل آرامش روانی نیز میشود)، محبت و پذیرش (عشق بیقید و شرط)، اعتمادبهنفس و احترام و قدرت، و درنهایت خودشکوفایی صعود کند. اینکه زندگی زوجی در کدام مرحله قرار گرفته است مهم است، اما از آن مهمتر این است حتی اگر حرکت آنها کند پیش میرود انگیزه و اندیشهی پیشرفت را در ذهن داشته باشند. علاوه بر این، هماهنگی میان زوج نیز حائز اهمیت است. بهصورتیکه اگر بهعنوان مثال، زنی در کف هرم باشد و محبت و احترام و عزتنفس او نادیده انگاشته شود و از طرفی مرد دائم در حال پیشرفت باشد؛ این ناهماهنگی اگر منجر به شکست نشود حتماً نارضایتی روانی یک یا هر دو زوج را در پی خواهد داشت. لذا حرکت آهسته اما همگام زوج بسیار باارزشتر از ناهماهنگی و فردیت در حرکت است.
اما آنچه در مورد خیانت میتوان گفت این است که، اهمیتی ندارد در کجای هرم ایستادهاید! خیانت میتواند پیشرفت شما را مختل کند! خیانت میتواند به تغییر در سه جهت منجر شود:
نخست حرکت نزولی است، چنانچه فردی در اواسط هرم و دارای احترام و قدرت باشد و بنا به نیاز جنسی، رابطهای خارج از چارچوب زناشویی خود تشکیل دهد، بهمعنای سقوط از طبقهی چهار هرم به طبقهی اول – نیازهای فیزیولوژیک – است. موقعیت دوم، زمانی است که نیاز به محبت و احترام او را به خیانت بکشاند. به این معنی که در همان طبقهی رشدی خود حرکت افقی داشته باشد، در این صورت، فرد دچار درجازدگی میشود که وی را در یک طبقه نگهداشته و حالا باید با دونفر هماهنگ شود. در حالت سوم، که فرد به شخصی که در سطح بالاتری نسبت به خود قرار دارد گرایش پیدا میکند نیز، همان نتایج حاصل از ناهماهنگی و فقدان رضایت دوباره نمایان میشود.
در نتیجه، چنانچه هرم دونفرهای تشکیل داده شد، منطقیتر آن است از پیشدرآمد آن که انتخاب همسر و شریک زندگی است، گذر کرده و به رشد و پویایی شخصی و خانوادگی پرداخته شود. انسان برای پیشرفت و رسیدن به خودشکوفایی زنده است و برای رسیدن به آن قلهی عمر محدودی دارد که نباید صرف درجازدن یا پسرفت شود.