اگر از رابطهٔ سلامت روانی با امور جنسی پرسیده شود، با اطمینان میتوان گفت که هر بزرگسالی حرفی برای گفتن دارد. چه بسیار خانوادهها که وقتی میخواهند، فرزند مبتلا به بیماری روانی خود را درمان کنند، به توصیههای دیگران عمل میکنند و برایش زن میگیرند یا شوهرش میدهند؛ به این امید که او «خوب» شود، اگرچه این کاری است که هیچ متخصصی پیشنهاد نمیکند. اما متخصصان هم در این زمینه که روابط جنسی، آرامش به همراه دارد با عوام موافقند؛ البته مشروط بر اینکه این رابطه در فضایی مشروع صورت گیرد و طرفین هم حداقل سلامت روانی و کفایتهای شخصیتی و روانشناختی را داشته باشند. در غیر این صورت چه بسا که ارتباط جنسی و به طور کلی ازدواج خود یک عامل فشارزا بوده و مشکلآفرین شود. به هر صورت چنین به نظر میرسد که رابطه بین سلامت روان و روابط جنسی، رابطهای متقابل و دوسویه است. به این شکل که ارضای نیاز جنسی برای زن و شوهر ، آرامش، آسایش و خشنودی و رضایت فراهم میسازد و از سوی دیگر، فردی (زن یا شوهری) که از نظر مؤلفههای سلامت روانی (یعنی نداشتن یا کمداشتن اضطراب و نگرانی، احساس مسئولیت شخصی و اجتماعی، رضایت از زندگی، وجود هیجانهای مثبتی مثل خوشبینی، شادی، امید و …، احساس کنترل بر زندگی و شرایط و …) وضعیت بهتری دارد، روابط جنسی خشنودکنندهتری دارد. به تعبیر اریک برن، نظریهپرداز تحلیل تبادلی در کتاب «روابط جنسی» انسان متکامل به شکلی عمل کرده تا چیزی را که مرد نیاز دارد، زن داشته باشد و آنچه را که زن میخواهد، مرد و این در مجموع در جهت بهباشی و آسایش روانی هردوی آنهاست. سلامت روانی در روابط جنسی در یک کلام به مؤلفهها و اجزایی میپردازد که سازمان جهانی بهداشت در تعریف خود از سلامتی جنسی آورده است:
سلامتی جنسی
سازمان جهانی بهداشت در سال 2002 جلسهای را در ژنو و با حضور صاحبنظران و متخصصان فن تشکیل داد تا در زمینهٔ سه موضوع مهم جنسیت و امور جنسی و سلامت جنسی به تبادلنظر بپردازند و درباره آنها به وحدتنظر برسند. در این جلسه تعریفی که در نهایت از سلامت جنسی شد، چنین است:
«حالت آسایش و بهباشی جسمی، عاطفی، روانی و اجتماعی مرتبط با فعالیتهای جنسی؛ این حالت صرفاً با نداشتن بیماری، اختلال یا مشکل جنسی یکی نیست [بلکه] سلامت جنسی مستلزم نگاهی مثبت و احترامآمیز به روابط جنسی و نیز داشتن تجربههای لذتبخش و ایمن جنسی و به دور از هرگونه تبعیض است و در حفظ آن، حقوق هر دو طرف باید محترم شمرده شده، از آن محافظت گردد و این حقوق تأمین شوند.»
این تعریف از سلامت جنسی دقیقاً با نگاهی که به سلامت روانی در امور جنسی میشود، مترادف و یکسان است. توجه به این تعریف نشاندهندهٔ یک نکته مهم و عمیق اس
ت که از نظر سلامت روانی باید به آن تأکید کرد: اهمیت روابط متقابل مثبت (یا همان روابط میانفردی مثبت).
یکی از شاخصهای یک رابطه جنسی که در خدمت سلامت روانی است، آن است که افراد پس از آن احساس لذت و رضایت داشته و دچار احساس گناه و اضطراب و نقص و کمبود نشوند. بررسیها نشان میدهد که رضایت جنسی حاصل از چنین رابطهای حتی ممکن است در سلامتی بدنی و طول عمر بیشتر افراد مؤثر باشد که در ادامه به آن اشاره میشود.
بسیاری از زن و شوهرها به غلط گمان میکنند که عملکرد جنسی جریانی خودکار و خودبهخود است که برای آن فقط کافی است در آنها (زن و شوهر) میلی وجود داشتهباشد. از همین رو بدون توجه به شرایط روانشناختی و جسمانی و محیطی مؤثر، به فعالیت جنسی میپردازند. البته میتوان به رابطه جنسی بر پایهٔ میلِ صرف هم اقدام کرد و شاید بتوان یکی از انواع «رابطه جنسی از نوع بهائم (حیوانات)» را که در احادیث و روایات دینی آمده، همین شکل رابطه دانست: رابطهای بدون توجه به عاملهای زیستی، روانی و متغیرهای مثبت میانفردی؛ مثل محبت، عشق آگاهانه و… . همانطور که گفته شد، برای ایجاد هر رابطه جنسی سالم و درست، روابط میانفردی مثبت و عاملهای محیطی ضرورت دارند. در یک روش درمان اختلالات جنسی که به «مدیریت محرکها» معروف است، بر همین عاملها که در سلامت روانی جنسی حائز اهمیتاند، تأکید میشود. در این روش، برای ایجاد شرایطی تلاش میشود که به عملکرد جنسی سلامت بیانجامد.
تردیدی نیست که عوامل متعدد زیستی، روانی و اجتماعی بر چگونگی عملکرد جنسی تأثیر میگذارند. در هر یک از این حیطهها عاملهای مثبت و منفی زیادی با هم تعامل میکنند و بر هم و بر وضعیت جنسی شخص اثر میگذارند. نمونههایی از عوامل زیستی و روانی در دو حالت عملکرد جنسی سالم و ناسالم در جدول روبهرو آمده است.
عاملهای مثبت و منفی مؤثر بر سلامت جنسی
یکی از روشهایی که زن و شوهر برای سلامت جنسی خود میتوانند انجام دهند، آن است که فهرستی از وضعیتها یا عوامل مثبت اثرگذار بر خود را تهیه کنند. برای مثال، هر یک میتوانند فضا و محیط، وقت دلخواه روز، خلق و خوی خود و همسر یا وضعیت دلخواه محیطی، مانند نوع موسیقی خاصی که دوست دارند یا دکور خاص اتاق یا …، را مشخص کنند. سپس میتوانند تعداد عوامل مثبت در هر بار رابطه جنسی را بیشتر و از عوامل منفی کم کنند.
ارضای جنسی و سلامت جسمی و روانی
سه متخصص روانشناس در کتابی با نام اوج لذت جنسی (ارگاسم) که در سال 2006 از سوی دانشگاه جان هاپکینز منتشر شد، در فصلی با عنوان «آیا لذت جنسی برای سلامتی خوب است؟» با اشاره به بررسیهای انجامشده نکات جالبی را آوردهاند که اشاره به بعضی از آنها آموزنده است:
«در یک بررسی طولی از 1979تا 1983 در بریتانیا، مشخص شد خطر مرگ و میر در کسانی که رابطه جنسی بیشتری داشته و به اوج تجربهٔ جنسی رسیدهاند، 50درصد کمتر از گروه گواه بود. در این بررسی منظور از رابطه جنسی، رسیدن به اوج لذت جنسی دو یا سه بار در هفته بوده است (در مقایسه با مردانی که کمتر از یک بار رابطه جنسی در ماه داشتهاند).
در بررسی دیگری در 1998، بین رابطه جنسی و کاهش خطر بیماریهای قلبی رابطهای دیده شد. محققان نتیجه گرفتهاند علت احتمالی آن است که طی تجربه جنسی، هورمونی در خون رها میشود که خطر بیماریهای قلبی را کم میکند.»
حتی محققان نقش رابطه جنسی و رسیدن به اوج لذت جنسی و تعدیل استرس را هم بررسی کردهاند. در این بررسیها دیده شده که در هنگام رابطه جنسی، هورمون اکسیتوسین ترشح میشود. این هورمون یکی از هورمونهای اصلی در سازگاری و مقابله با فشارها و استرسهای روانی است. به همین دلیل نتیجه گرفتهاند کسانی که رابطه جنسی سالمی دارند، از نظر سلامت روانی و تأثیرپذیری کمتر از استرسها، وضعیت بهتری دارند. در هر حال آنچه بررسی شد تنها بخشی از مجموعهٔ عظیمی از یافتههای علمی مربوط به سلامت روانی و سلامت جنسی بود که صرفاً هم از یک نگاه به موضوع پرداخته است. شاید همین مجموعه عظیم علمی بوده که کریستوفر پترسون، روانشناس مثبتگرای معاصر را به این نتیجهگیری رسانده که دفعات بیشتر رابطه جنسی، با شادکامی و رضایت بیشتر از زندگی مربوط و همبسته است.