رابطه انسانی مخصوصاً ازدواج هم مایهٔ رحمت است و هم مایهٔ عذاب. بودن در این روابط به ما شادترین احساسات و بدترین هیجانها را میدهد. در روزهای اول ازدواج که افراد دست همدیگر را با محبت در دست میگیرند، خیلی از آنها اصلاً باور نمیکنند که ممکن است بعد از مدتی نه چندان زیاد این احساسات قدرتمند خاموش بشوند و از بین بروند و بدتر اینکه جای آن احساسات زیبا را خشم، ناامیدی، دلزدگی، تلخکامی و بیزاری بگیرد.
چرا اینطور میشود؟ خوب جواب خیلی سادهای دارد: احساسات تغییر میکنند. آنها شبیه وضعیت هوا هستند. حتی در گرمترین تابستانها یا سردترین زمستانها وضعیت هوا بهطور مداوم تغییر میکند. هیجانهای ما هم این خصوصیت را دارند. پس فرقی نمیکند که همسر یک فرد چهقدر خوب و فوقالعاده باشد، احساسات عاشقانه اولیه کاملاً پایدار نمیماند. اما خیلی هم نباید وحشت کرد. هرچند این احساسات ناپدید میشوند اما ممکن است دوباره برگردند و البته دوباره بروند و دوباره و دوباره برگردند و بروند! این رفتوآمد مداوم خصوصیت هر هیجان دیگری مثل ترس و خشم و لذت است. احساسات مثل بهاری که از پی زمستان میرسد، میآیند و میروند.
خیلیها این را میدانند اما زود و ساده فراموشش میکنند. ما شیفته احساسات عاشقانه میشویم و انتظار داریم که تا ابد پایدار بمانند. انتظار داریم که همسرمان نیازهای ما را برطرف کند، همانطور که دوست داریم رفتار کند، آرزوهای ما را برآورده بسازد و در کل زندگی را ما را بهتر، سادهتر و شادتر بکند و خوب البته دیر یا زود سیلی واقعیت قلعه خاکی آرزوهای ما را خراب میکند. بزرگترین لطیفه درباره زندگی بشر این است که افرادی که بیشترین اوقات را با آنها میگذرانیم و از همه بیشتر با آنها صمیمی هستیم همانهایی هستند که بیشتر از همه اعصاب ما را خرد میکنند! هرچند طعنه و کنایه شنیدن، مورد انتقاد تندوتیز واقع شدن و طرد شدن از طرف رئیس، همسایه یا همکار ناراحتکننده است اما این رفتارها وقتی بیشترین ناراحتی را ایجاد میکند که فردی که عاشقش هستیم آنها را انجام بدهد. درد و عشق شبیه دو همراه صمیمی هستند که دست در دست هم سفر میکنند. لزومی ندارد حرف مرا باور کنید. به تجربه خودتان رجوع کنید: آیا شده رابطهای صمیمی با کسی داشته باشید و وقت زیادی را با او بگذرانید و در این تعامل احساسات منفی را تجربه نکنید؟
پس قضیه اینطور است: اگر خانهای بخرید مجبور هستید هزینه گاز و برق و آب را پرداخت کنید؛ اگر بچهدار بشوید مجبورید لباس او را عوض کنید و شبهای مدیدی بیخواب بمانید و اگر ازدواج کردید حتماً مقدار معمولاً زیادی استرس تجربه خواهید کرد. اینیکی از واقعیتهای غیرقابلانکار زندگی بشر است.
ستارگان موسیقی، شعرا و نویسندگان رمان، علاقه زیادی به نادیده گرفتن این واقعیت دارند. آنها میخواهند تا ما این افسانه قدیمی را باور کنیم: یک همسر کامل وجود دارد که منتظر شما است و بدون او شما فردی ناکامل، ناراضی و محکوم به نصفه و نیمه ماندن هستید و وقتی درنهایت این همسر کامل را پیدا کردید عاشق او خواهید شد و تا ابد و بدون زحمت زیاد در حالت عشق و قدردانی باقی خواهید ماند.
وقتی این افسانه را که متأسفانه بهطور آشکار و نهان در حال تبلیغ است، باور میکنیم آنوقت دست به اقداماتی میزنیم که نتیجهاش وضعیت کنونی ازدواج و طلاق است که همگی شاهدش هستیم. در بسیاری از کشورها از جمله کشور ما طلاق سیر رو به رشد نگرانکنندهای پیداکرده و حتی اگر طلاق اتفاق نیافتد بسیاری از ازدواجها پر از احساس پوچی، تنهایی و بدبختی است. تعداد فزایندهای از افراد از متعهد شدن به یک رابطه طولانیمدت میترسند و وحشت دارند که نکند اگر وارد چنین رابطهای بشوند در نهایت کارشان به اشک ریختن، تلخکامی و دادگاه بکشد. تعجب ندارد که تعداد افرادی که تنهایی را ترجیح میدهند روزبهروز بیشتر میشود.
چه کار کنیم؟
این واقعیت ها غصهدار و ناامیدکننده به نظر میرسند. درست است؟ نترسید. خبرهای خوبی هم داریم. علم روانشناسی میتواند به ما کمک بکند. همه میتوانیم با انجام کارهای کوچکی که پژوهشهای علمی اثربخشی آنها را نشان داده است از شعلهورتر کردن آتش اختلافات جلوگیری کنیم و حتی یک اختلاف را به فرصتی برای صمیمیتر شدن تبدیل کنیم. درست همان وقتی که با همسرمان درگیر شدهایم و از هم فاصله گرفتهایم امیدی برای بهتر کردن اوضاع وجود دارد.
آتشبس بدهید!
یک جنگ چهطور میتواند متوقف شود؟ یکی از راههایش آتشبس دادن است. ما هم هر وقت که بخواهیم، میتوانیم آتشبس اعلام کنیم. جنگ و جدال را تمام کنیم و به قلب همسرمان دست پیدا کنیم، میتوانیم دوباره اقدامی بکنیم که در نهایت برای هر دویمان بهتر است. میتوانیم با هر قصدی که برای پایان مجادله داریم، از رسیدن به هم گرفته، تا ترمیم رابطه و دوباره ارتباط بر قرار کردن، به خاطرش این پیام مؤثر را بارها ارسال کنیم: «تو برای من اهمیت داری». این نوع پیامها پیوند دهنده قلبهاست و به هر دو طرف یادآوری میکند که هدف اصلی رابطه زناشویی چیست.
پژوهشهایی که در زمینه روابط زناشویی انجام شده هم نشان میدهد که یکی از عوامل کلیدی برای پیشرفت در یک رابطه، توانایی ارسال و دریافت مکرر این پیام است: اگر رابطهمان آسیب دیده میخواهم برای ترمیم آن تلاش کنم! منظور از تلاش برای ترمیم این است که هدف و معنای هر واژه، عمل یا ایما و اشارهای که فرد درون رابطه انجام میدهد اصلاح رابطه است. پژوهشها نشان میدهد که حتی وقتی زن و شوهر با هم دعوا میکنند، اگر توانایی و مهارت ترمیم و اصلاح را داشته باشند، رابطهشان پا برجا خواهد ماند.
آتشبس را بپذیرید
البته پژوهشها این را هم نشان میدهد که این فقط ارسال پیام نیست که مهم است، بلکه در مورد دریافت پیام هم صدق میکند. اگر با هشیاری این واژهها و حرکات تکراری را ارسال و ارزش آنها را درک کنید، اثر بخش و پیوند دهنده خواهند بود. اما اگر شریک زندگی شما دست دراز کند و شما دست او را پس بزنید، او را از این مسیر خارج کنید، رابطه را قطع کنید یا دست از حمله برندارید، از مسیر منحرف شوید و یا تلاشهای او را برای برقراری رابطه نادیده بگیرید، نهتنها درمان و اتصال غیرممکن خواهد شد، بلکه این زخمها رشد میکنند و عمیق و کهنه میشوند.
مرهمهای رابطه
برای ترمیم رابطه، شیوههای فراوانی برای ارسال پیام به صورت جمله وجود دارد:
- دردتان را آشکار کنید
یکی از راههای خاتمه دادن به دعوا این است که گارد دفاعی خودتان را پایین بیاورید تا زخمهای هیجانی شما خودش را نشان بدهد. میتوانید بگویید: «ای وای، واقعاً دارم صدمه میبینم»، «سردرد گرفتم»، «استرس دارم»، «واقعاً میترسم» یا «کمکم دارم احساس میکنم خرد و خمیر و کوفته شدهام».
- درخواست آتشبس کنید
یک راه ساده دیگر این است که به طور صریح درخواست آتشبس کنید. میشود گفت: «می توانیم کمی استراحت کنیم؟»، «این دعوا مرافعهٔ ما را به هیچ کجا نمیرساند»، «نمیتوانم ادامه بدم، احتیاج دارم یک کم استراحت کنم»، «چهطوره کمی نفس بکشیم، استراحتی بکنیم؟» یا حتی «میشود تمامش کنیم و همدیگر و در آغوش بگیریم؟ من الان واقعاً به این کار احتیاج دارم».
- دنبال شرایط بهتر باشید
روش بعدی این است که به دعوا ادامه بدهید اما شرایط آن را عوض کنید. برای مثال با لحنی آرام بگویید: «میشود صدایت را بیاری پایین لطفاً؟»، «خوشحالم که دربارهاش بحث میکنیم اما خواهش میکنم فریاد نزن.»، «لطفاً از موضوع بحث دور نشو.» یا «می توانی این حرفها را بدون هیچ قضاوتی دوباره بزنی؟»
- به بیهودگی دعوا اعتراف کنید
باید نظرتان را در این خصوص اعلام کنید که دعوا شما را به جایی نمیرساند. مثلا بگویید: «این بی معنی است، درست نمیگویم؟ به هیچجا نمیرسیم.» داریم زمان و نیروی خودمان را بیفایده تلف میکنیم. این طور نیست؟» یا «چهقدر باید در مورد این موضوع با هم دعوا کنیم؟»
- از دید هم به موضوع نگاه کنید
گاهی میتوانید تلاش کنید تا مشکلات را از دیدگاه دیگری ببینید و در نتیجه شرایط را بهتر کنید. باید بگویید: «من حرف تو را نمیفهمم. کمکم کن بفهمم» یا «اجازه بده ببینم میتوانم این مسأله را از نگاه تو ببینم».
- معذرت خواهی کنید
وقتی گیر این فکر میافتیم که «حق با من است، تو اشتباه میکنی» و آن را تکرار میکنیم ، گفتن عبارت «ببخشید» خیلی سخت میشود و درست به همین دلیل است که این واژه میتواند بسیار تأثیرگذار و آرام بخش باشد. میتوانید بگویید: «من را ببخش. نمیخواستم آزارت بدهم»، «عذر میخواهم. بدجوری تحت فشار بودم»، «نمیخواستم منظورم را این طوری بیان کنم. دوست داری طور دیگری بگویم؟»، «میتوانم درک کنم که چهقدر آزار دیدی، خواهش میکنم مرا ببخش».
عشق همیشه حرف اول را میزند.
برای ارسال و دریافت مؤثر پیام در جریان «تلاش برای بازسازی رابطه» نیاز دارید که نسبت ذهنتان هشیار و بی قضاوت باشید. اگر به دام افکار ذهنتان بیافتید و یا به سرکوب آن افکار مشغول شوید، امکان ندارد برای ترمیم رابطه تلاش کنید. پس عشق از همه چیز مهمتر است. آرام نفس بکشید. آماده باشید. به چیزی که ذهنتان میگوید توجه کنید. تنفس خود را احساس کنید. با ارزشهایتان ارتباط برقرار کنید. این کار فقط چند ثانیه زمان میبرد. درست مثل این که دکمه مکث را هنگام پخش فیلم فشار داده باشید. برای چند لحظۀ کوتاه، جنگ در وسط میدان متوقف خواهد شد. این چند ثانیه همۀ زمانی است که شما نیاز دارید تا کاری متفاوت انجام بدهید. مکث کنید، نفس بکشید و در لحظه حال حضور داشته باشید. بعد، یک بار دیگر دست به کار شوید و این بار کاری کنید که با ارزش های شما در رابطه زناشویی یعنی صمیمیت و احترام هماهنگ باشد.