زن و شوهر هسته ی تشکیل دهنده ی خانواده محسوب می شوند و وقتی خانواده ها در کنار هم قرار می گیرند یک جامعه را می سازند.
بنابراین هر قدر که سطح آگاهی و دانش خانواده ها نسبت به هر موضوعی بالاتر باشد در حقیقت آگاهی اجتماعی آن جامعه افزون تر و روابط بین فردی آن پویاتر است. اما ارتقای سطح آگاهی اجتماعی مستلزم فرهنگ سازی از سوی نهادهای اجتماعی است.
نهادهایی نظیر مدارس، دانشگاه ها، انجمن های غیردولتی (NGO)، رسانه های جمعی و... نقش مهمی در فرهنگ سازی جوامع دارند، در نتیجه وظیفه ی همین نهادهاست که اصول اولیه و مهم ایجاد و حفظ حریم زناشویی را به افراد جامعه آموزش دهند.
به عنوان مثال افراد جامعه باید بدانند که مرزهای ظاهری زناشویی مثل عقدنامه، مراسم عروسی، زندگی زیر یک سقف و... همگی ساختار ظاهری و بیرونی روابط زن و شوهری محسوب می شوند و فقط به زن و شوهری افراد عینیت می بخشند تا از نگاه دیگران زوج قلمداد شوند.
یعنی برگزاری چنین مناسک و مراسمی تنها کارکرد ظاهری دارد و تضمینی برای شکل گیری حریم زناشویی نیست. اما حریم زناشویی واقعی به معنی درک و حفظ کردن قوانین نانوشته ای است که بین زن و مرد وجود دارد.
دور از ذهن نیست که چنین آموزش هایی که سطح آگاهی افراد را بالا می برد، همسران از حریم زناشویی سالم و مناسب تری برخوردار می شنوند و به تبع آن جلوِ بسیاری از بزه ها و ناکارامدی های اجتماعی گرفته می شود، و سدی در مقابل خطاهای اجتماعی نظیر کودک آزاری، همسر آزاری، خشونت های خانوادگی و... می سازد.
رسیدن به این مهم فقط با دادن آموزش و آگاهی از سوی افراد و نهادهای ذی صلاح به جوان و قبل تر از آن به نوجوان امکان پذیر است. باید هر فردی خیلی پیش تر از ازدواج هویت جنسی، نقش های متفاوت جنسی و به تبع آن نقش های اجتماعی خود را بشناسد و بپذیرد. آشنایی و شناخت دقیق از این تعاریف کمک می کند تا دختر به زن بالغ و پسر به مرد بالغ تغییر نقش دهند و در همین راستا قادر به همسرگزینی مناسب و ساختن حریم زناشویی کارامد خواهند بود.
وقتی افراد تعریف درست و دقیقی از خود و نقش های شان ندارند، مشکلات درون فردی شان افزایش می یابد و هر روز بر عمق چالش ها و سردرگمی های ذهنی شان افزوده می شود. و به تبع آن با ورود به زندگی زناشویی از عهده ی حل مسائل مربوط به آن عاجز می مانند و قادر به ساخت حریم زناشویی نمی شوند. مسئله ی دیگر برای ارتقای فرهنگ زناشویی آشنایی افراد با ملاک های صحیح همسرگزینی است، زیرا همسرگزینی فقط انتخاب زن یا مرد به عنوان همسر نیست، بلکه همسرگزینی یعنی کامل کردن بخش مردانه ی یک زن و تکمیل بخش زنانه یک مرد.
ملاک هایی از قبیل تمکن مالی، عدم اعتیاد و... گرچه بی اهمیت نیست، اما تنها معیر نهایی و لازم هم نیست که گمان کنیم اگر هر زن یا مردی از این مواهب برخوردار بود برای هر کسی بدون در نظر گرفتن سایر ملاک ها و ضرورت ها همسری مناسب و آرمانی است. اگر چنین بود پس باید فرد « الف» که از این ملاک ها برخوردار است هم برای فرد «ب» و هم «ج» و... مناسب باشد. در حالی که هرگز چنین نیست و ممکن است از میان ده ها زن و مرد یکی مناسب دیگری باشد. حتی « آدم خوب» بودن نیز دلیل کافی برای انتخاب دو نفر به همسری یک دیگر نیست، زیرا حتی تعریف آدم خوب در ذهن افراد مختلف، متفاوت است و چون در نهایت هر کسی آدم خوب را با توجه به همان سه بخش درونی خود ( کودک، بالغ و والد) تعریف می کند، در نتیجه معنای آن نیز در ذهن افراد یکسان نیست.
تبعیت از باورهای نادرست افراد را از انتخاب مناسب دور می کند و فقط ممکن است در نهایت آنان را به سمتی سوق دهد که فقط مرز زناشویی تشکیل دهند و نه حریم زناشویی.
حریم زناشویی یک مفهوم زنده و پویاست و کارکرد آن برای هر زوج با زوج دیگر متفاوت است. به تعداد زوج ها قوانین و اصول زناشویی متفاوت وجود دارد و همه زوج ها از قوانین یکسانی تبعیت نمی کند، چون نیازها و شخصیت افراد مانند یک دیگر نیست. بر همین اساس می تواند قوانینی که هر یک از زوج ها برای خود وضع می کنند شکل و کارکردی متفاوت از دیگری داشته باشد. آموزش و آگاهی دادن به فرزندان و عدم پیروی از باورهای نادرست به ارتقای فرهنگ زناشویی کمک می کند و به تبع آن سطح فرهنگ اجتماعی جامعه را نیز بالاتر می برد.
منبع مقاله :
خواصی، لیلا؛ (1389)، معنای حریم همسران در ازدواج های موفق، تهران، نشر قطره، چاپ اول