ماهان شبکه ایرانیان

علل و عوامل طلاق کدامند؟

در بیشتر ازدواج های امروزه، زن و شوهر، هر دو، بیرون از منزل شاغل هستند. اهمیت پیامدهای این تحول از آن روست که ممکن است زن و شوهر، هر یک، به جهت های مختلف کشیده شوند و به ناچار در تعقیب هدف های مختلف باشند

علل و عوامل طلاق کدامند؟

در بیشتر ازدواج های امروزه، زن و شوهر، هر دو، بیرون از منزل شاغل هستند. اهمیت پیامدهای این تحول از آن روست که ممکن است زن و شوهر، هر یک، به جهت های مختلف کشیده شوند و به ناچار در تعقیب هدف های مختلف باشند. در نتیجه مدت با هم بودن آن دو شدیداً کاهش می یابد و بر میزان مشغولیت فکری و فشار روانی آنان افزوده می شود. با گذشت زمان فاصله ی زن و شوهر از هم زیاد می شود و از نظر عاطفی و جسمانی روزبه روز از یکدیگر دور می شوند.
طلاق نیز مانند ازدواج، از ویژگی های روان شناختی خاصی برخوردار است. واقع گرایانه نبودن انتظارات همسران، یکی از علت های طلاق است. معمولاً، هر یک از طرفین توقعات ویژه ای دارد و فکر می کند باید همسری کاملاً شبیه به مادر یا پدر خود داشته باشد. اگرچه بعدها فرد همسر خود را مادری فداکار یا پدری نمونه ارزیابی نمی کند. بر اساس مطالعات انجام شده، تا زمانی که زوجین صاحب فرزند نشده اند، از وجود هم لذت بیشتری می برند. به نظر می رسد کودک حداکثر فشار را بر پدر و مادر وارد می کند. در طول ازدواج، بیشترین فشار از ناحیه ی فرزند بر والدین وارد می شود. طبق آمار بیماری یا فوت فرزند از عواملی هستند که احتمال طلاق را تا 50 درصد افزایش می دهند.
برخی از علل طلاق به طور خلاصه عبارتند از:

1 ـ ازدواج های رمانتیک:

اشتیاق بیش از حد دختران و پسران به ازدواج، اغلب با احساس هیجان ناشی از ازدواج همراه است که احساس بسیار قدرتمندی هم هست. کسانی که بیشتر از حد، تحت تأثیر هیجان ازدواج قرار می گیرند، متوجه مسئولیت سنگین آن نیستند. به همین دلیل برای ازدواج کردن بی تابی نشان می دهند و مشکلات پیش رو را پیش بینی نمی کنند و به نوعی وارد ازدواج های زودرس و رمانتیک می شوند که معمولاً این نوع ازدواج ها به طلاق منجر می شود.

2 ـ ازدواج به میل دیگران:

کسانی که در انتخاب همسر به نیازهای خود بی توجهند و فقط برای راضی کردن پدر و مادر یا یکی از شخصیت های مهم زندگی شان ازدواج می کنند، دست به اقدام خطرناکی می زنند.

3 ـ نداشتن شناخت کافی از یکدیگر:

افرادی که به قدر کافی با هم مراوده و رفت و آمد نداشته اند و علایق طرف مقابل را نشناخته اند و فقط از روی احساس و هیجان وارد زندگی مشترک می شوند؛ در زندگی، با کوهی از مسائل و مشکلات روبه رو می شوند که توانایی حل آن ها را ندارند.

4 ـ داشتن انتظارات غیر واقع بینانه:

ساده اندیشی است که اگر کسی گمان کند به تنهایی قادر است دیگری را تغییر دهد یا فکر کند اگر طرف مقابل به معنای واقعی عشق پی ببرد، همه چیز تغییر خواهد کرد. زندگی واقعی، بر این نوع ساده اندیشی ها خط بطلان می کشد.

5 ـ مسائل رفتاری و شخصیتی:

چنانچه کسی که با او قصد ازدواج دارید، دارای ویژگی ها و خصلت هایی مثل: حسادت، بدخلقی، نداشتن احساس مسئولیت، بی صداقتی، سماجت و... است اکیداً توصیه می شود تا زمانی که این خصلت ها از بین نرفته اند اقدام به ازدواج با او نکنید. زیرا این گونه افراد زندگی زناشویی را در معرض خطر جدی قرار می دهند.

6 ـ انتخاب احساسی:

نداشتن تصور ذهنی روشن از همسر مطلوب و انتخاب بر اساس شم قوی، یک فرایند ناخودآگاه است و نباید به آن اطمینان کرد. لازم است جهت داشتن همسری شایسته، منطقی تر رفتار شود.

7 ـ گذشت نکردن:

زنان و مردانی که در زندگی مشترک، گذشت ندارند، خواسته ها و نیازهای یکدیگر را رعایت نمی کنند و همدیگر را به صورت منطقی و عملی نمی پذیرند، کنترلی بر عصبانیت و رفتارهای توأم با خشونت خود ندارند، و در نتیجه خیلی زود از هم دور می شوند و کارشان به طلاق می کشد.

8 ـ عدم مسئولیت پذیری:

زنان و مردانی که به حداقل مسئولیت های خود پایبند نیستند و برای رفع ناتوانی خود تلاش نمی کنند زندگی موفقی ندارند.

9 ـ بدزبانی:

زنان و مردان بدزبانی که در گفتار خود مرتب نق می زنند، و با لحنی ملامت آمیز و تمسخرگونه با یکدیگر صحبت می کنند رابطه ای سرد و بی احترام دارند و زندگی شان دارای استحکام کافی نیست.

10 ـ خواست های بی جا:

زنان و مردانی که قادر نیستند درخواست ها و انتظارات خود را پس از ازدواج تعدیل کنند، و نمی توانند در حد توانایی های خود برنامه ریزی کنند، مشکلاتی برای خود به وجود می آورند که کم کم بزرگ شده و گاهی ممکن است به سمت جدایی کشیده شوند.

11 ـ روابط سرد بین زوجین:

زنان و شوهرانی که روابط صمیمی و عاشقانه ای با هم ندارند، سرد و خشک و بی روح با یکدیگر رفتار می کنند و واکنش مناسب به احساسات دوستانه و عاشقانه ی یکدیگر نشان نمی دهند، با گذشت زمان و برآورده نشدن نیازهای عاطفی شان از یکدیگر دور می شوند.

12 ـ روابط جنسی نامناسب:

زنان و مردانی که روابط جنسی سردی دارند یا میزان روابط و تمایلات جنسی آنها کم است و با بالا رفتن سن شان سرد مزاج تر هم می شوند، و روابط جنسی شان همیشه با بی احساسی و بی میلی آشکار خواهد بود، این نوع روابط جنسی سرد باعث ایجاد نارضایتی در طرف مقابل شده و به مرور، کار به طلاق می کشد.

13 ـ بی اعتمادی:

زنان و مردانی که به هم اعتماد ندارند، به دروغگویی و فریب و خیانت روی می آورند و به سرکوب و تحقیر همدیگر می پردازند که این نوع زندگی نتیجه ای جز طلاق ندارد.

14 ـ نداشتن حس همبستگی:

زنان و مردانی که سال ها پس از ازدواج، هنوز حس همبستگی در آنان ایجاد نشده است دیر یا زود از هم جدا خواهند شد.

15 ـ مردسالاری یا زن سالاری:

رابطه ای که در آن مردسالاری یا زن سالاری حاکم است و مسئولیت حفاظت و امنیت اقتصادی و روانی خانواده در دست یک نفر قرار گرفته، نقش طرف مقابل کاملاً بی رنگ شده، تداوم نخواهد داشت.

16 ـ عدم احساس امنیت:

در زندگی مشترکی که احساس امنیت عاطفی، مالی و روانی وجود نداشته باشد، افکار نگران کننده ای بروز می کند که تداوم آن را به مخاطره می اندازد.

17 ـ نداشتن سیاست درست در روابط خانوادگی:

اگر مردان و زنان سیاست تنظیم رابطه ی بین خانواده ی همسر و خانواده ی خود را از دست داده باشند یا اصلاً فاقد آن باشند، به جای وابستگی های منطقی، جوی مملو از درگیری های شدید، قهر و خصومت، بین دو خانواده حاکم می شود و دخالت های بی جای افراد خانواده غیر قابل کنترل خواهد شد.
عوامل جدایی و طلاق را می توان به سه گروه عوامل 1 ـ اجتماعی 2 ـ فردی 3 ـ ارتباطی تقسیم نمود و با توجه به این که تحولات برق آسای زندگی وقایع با آن چنان سرعتی رخ می دهد که دریافت تخصصی و بررسی هر یک بسیار مشکل خواهد بود، و از سوی دیگر پیچیدگی ها و غیرانسانی بودن جوامع در مقیاسی وسیع، انسان ها را به سوی از خودبیگانگی، انزوا و عدم اعتماد سوق می دهد که این مسئله بیش از هر حوزه ی دیگر در روابط خانوادگی و زناشویی مشاهده می شود.

عوامل شخصی مؤثر در طلاق کدامند؟

تا زمانی که در جامعه آرمان های رمانتیک و انتظارهای بیهوده و خیالی در حال گسترش است، و افراد نیز به پذیرش آن ها تن می دهند، بر میزان سرخوردگی و دلسردی از زندگی زناشویی افزوده می شود. هر یک از انتظارات نادرست و هدف های غیر واقع بینانه، عوارضی از نوع نومیدی، دلسردی و خشم همسران را در پی خواهد داشت. همه ی افراد، زندگی را با هدف خوشبختی شروع می کنند. همین که احساس خشنودی از زندگی زناشویی رو به کاهش می گذارد، تنها راه چاره را در طلاق می بینند. دلیل این امر آن است که در ابتدای ازدواج، دلبستگی ها و فعالیت های همسران، هم خوانی و هم سانی بسیار وجود دارد، ولی ممکن است در مدتی کوتاه این هم خوانی و علاقه مندی تبدیل به ناهم خوانی شدید شود. وقتی افراد تغییر می کنند، روابط آن ها نیز دگرگون می شود. زمانی که همسران هیچ گونه تشابهی در فعالیت ها و ارزش های خود احساس نکنند، به انزوا و دوری گزیدن از هم روی می آورند.
قانون ازدواج حکم می کند همسران برای تسلط بر دشواری ها و پیچیدگی های زندگی روزمره تلاش کنند. این در حالی است که هرگونه پریشانی روانی ایجاد شده در هر یک از طرفین، بر رابطه ی زناشویی آنان شدیداً تأثیر منفی خواهد گذاشت.
عوامل مؤثر در ایجاد اختلافات زن و شوهری که حتی ممکن است به طلاق منجر شوند، عبارتند از:

1ـ اختلال در مبادله ی رفتاری:

شامل فرآیندهای سازگاری شناختی، رفتاری و عاطفی در طی تعامل میان زوج می شود. بنابراین، سازگاری در فرایند شناختی، درکی، رفتاری و عاطفی، در طی زندگی مشترک احساس می شود. هر یک به نحوی آسیب می بینند، فرایند مبادله ی این سه پدیده به هم می خورد. یا به عبارت روشن تر: عدم درک متقابل به وجود می آید.

 

2 ـ عدم مُحبت:

که ابزار فعالانه ی آن، همراه سایر عواطف مثبت، باعث می شود زوجین از تداوم رابطه شان احساس رضایت بکنند.

3 ـ پرخاشگری یا تعارض:

از نقطه ضعف هایی است که می تواند طی ده سال اول زندگی زناشویی، باعث طلاق و نارضایتی طرفین شود.

4.نحوه ی ایفای نقش ها:

یعنی هر کدام از زوجین وظایف اصلی خود را، که برای تداوم زندگی زناشویی مؤثر است چطور انجام می دهد. نقش هایی که مسئولیت بیشتری را بر عهده ی یکی از همسران می گذارند، خطر به وجود آمدن مشکل در ارتباط زوجین را افزایش می دهند.
زنان غالباً برای حفظ و تداوم رابطه ی زناشویی و مسئولیت های شغلی خود دچار تعارض می شوند. همین امر سبب کم شدن استحکام زندگی زناشویی می شود.

5.عدم حمایت متقابل زوجین:

حمایت متقابل زوجین از عناصر اصلی تداوم زندگی زناشویی است. این حمایت ها ممکن است عملی (مانند کمک کردن کار در منزل) یا عاطفی (مانند گوش کردن همدلانه به درد دل یکدیگر) باشد، در تداوم زندگی زناشویی نقش بسیار مهمی دارند.

6.اختلالات روابط جنسی

بین غریزه ی جنسی، سلامت روانی جنسی و رضایت زناشویی همواره رابطه ای قوی وجود دارد. رضایت اولیه ی جنسی یکی از عوامل مهم تداوم رضایت زناشویی است. عوامل مهم اختلالات روابط جنسی عبارتند از: ناتوانی جنسی، انزال زودرس در مردان، کم بودن میل جنسی و سردمزاجی زنان، زنانی که به ارضای جنسی نمی رسند، یا زنانی که تماس های جنسی با آن ها توأم با درد و انقباض شدید ناحیه ی تناسلی است.

7.رویدادهای زندگی:

که به تحولات رشدی زوجین و میزان مقاومت آن ها در برابر حوادث استرس زای زندگی بستگی دارد. این رویدادهای استرس زا عبارتند از: بیماری شدید یکی از زوجین (نظیر سرطان)، رخدادهای غیرمترقبه برای کودکان، بازنشستگی یکی از زوجین و...

8.مشخصات فردی:

به سابقه ی خانوادی و عوامل شخصیتی و به تجارب فرد در خانواده ی خود برمی گردد، مانند:
الف)فرزندان طلاق، که در برابر ناملایمات زندگی آینده ی زناشویی خود، بیشتر به سمت طلاق گرایش دارند.
ب)فرزندان والدین پرخاشگر، که در زندگی زناشویی خود، به عنوان فردی بالغ، پرخاشگری زیادی دارند.

9.نوع دلبستگی زوجین:

تجربه ی روابط صمیمانه ی دوران کودکی به شکل گیری طرح های ذهنی افراد منجر می شود. این مدل های فعال شناختی، در روابط زناشویی آینده ی افراد، بسیار مؤثر هستند. یک بُعد این وابستگی و صمیمیت، میزان آرامش ناشی از این دلبستگی است؛ ولی در بُعدی دیگر، افرادی هستند که از صمیمیت وحشت دارند و آن را ترس آور می دانند و احساس خوبی به آن ندارند و از روابط خیلی صمیمانه پرهیز می کنند.

10.اختلالات روانی:

یکی از عوامل شاخص خطرآفرین در زندگی مشترک، اختلال روانی در افراد، چه در حال و چه در سابقه ی آن هاست. مانند افسردگی راجعه (دوره ای)، الکلیسم، اعتیاد به مواد مخدر و مواد محرک، اختلالات اضطرای شدید، وسواس و... که نقطه ضعف های شدیدی در تعاملات میان افراد است.

11.بافت های فرهنگی:

ازدواج ها معمولاً در یک بافت فرهنگی خاص رخ می دهند. در صورتی که زوجین به گونه ای عاقلانه و منطقی به نقاط قوت و تفاوت های فرهنگی یکدیگر توجه داشته باشند، ازدواجی موفق خواهند داشت. تفاوت های محسوس فرهنگی ـ اجتماعی زوجین از منابع مهم تعارض آن دو است.

12.متغیرهای محیطی:

خانه های شلوغ، رفت و آمدهای زیاد فامیل، پذیرایی مداوم از بستگان و مهمان های ناخواسته و بالاخره تعداد زیاد فرزندان باعث می شود که زوجین از نظر تنظیم وقت دچار مشکل شوند و آرامش و خلوت در خانه شان وجود نداشته باشد. در این صورت روابط جنسی آن ها آهسته آهسته کاهش می یابد. زوجی که به تأثیرات آشفتگی های متغیر محیطی آگاه نیستند، به طرف طلاق سوق پیدا می کنند.
در نتیجه هر یک از عوامل فوق، به تنهایی، یا به عنوان مجموعه ای از آن ها به همراه عدم اتخاذ سیاست مناسب در زندگی مشترک؛ از عوامل مهم طلاق هستند. تصمیم گیری برای طلاق زمانی رخ می دهد که زوج در زمانی کوتاه مدت، یا شناخت درمانی اختلافات زناشویی یا رفتاردرمانی های شناختی زوجین در زمان مناسب، قادر به حل معضلات آن ها نباشد.
در خلال زوج درمانی شاهد فهرست بی پایانی از این نوع انتظارات بوده ایم که زمینه ساز طلاق می شوند. با این که جامعه به رشد خود ادامه می دهد و پرده ی اوهام آهسته آهسته از روی مفهوم ازدواج برداشته می شود، اما افراد هنوز خود را با ایده آل های رُمانتیک سرگرم می کنند و گاه دست به خیالبافی درباره ی انتظارات شان می زنند.
منبع مقاله :
آذر، ماهیار؛ (1385) طلاق: علل، پیامدها و بچه های طلاق، تهران: نشر قطره، چاپ اول.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان