سؤال: آیا محبت زن و شوهر به همدیگر در کنار تمنّای مرد و قبول زن، جایگاهی دارد یا در فرهنگ توحیدی که همه چیز باید برای خدا باشد و فقط هم باید دل را به خدا داد، چیزی به نام محبت بین زن و شوهر جایی ندارد؟
جواب: آری عشق به آن معنا که تمام ابعاد وجودمان نظر به محبوب و معشوق باشد، مخصوص به خداست و عرفا سعی دارند جان خود را با این نوع محبت و عشق پُر کنند. و لذا هیچ محبت و عشقی نباید در عرض محبت به خدا قرار گیرد ولی در طول محبت به خدا محبت به همسر و فرزندان جا دارد، تا آنجا که در خبر آمده است حضرت امام حسین(علیه السلام) میفرمودند به محبت رباب و سکینه، خانهای را که در آن رباب و سکینه زندگی میکنند دوست دارم، رباب هم بعد از شهادت حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) نه در زیر سایهای استراحت کرد و نه آب خنکی نوشید، زیرا محبوبش حسین(علیه السلام) با لب تشنه و زیر آفتاب شهید شد، یک سال هم پس از شهادت حضرت، بیشتر زنده نماند.(1)
چون مرد در مقام حقیقی خود و زن در مقام حقیقی خود هر کدام مظهر لطف الهی به همسر خود میباشند، اگر از منیتها آزاد باشند، هیچ کس بهتر از همسرِ هرکس صفا و پاکی همسرش را نمیبیند. اگر زن در جای خودش باشد، برای مرد تمام وفاداری به حقیقت، وفاداری به همسرش میشود. این در موقعی است که زن در جای خود قرار گرفته باشد.
عایشه میگوید من حسادت میورزیدم وقتی میدیدم سالها بعد از رحلت خدیجه (سلام الله علیها) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوستان او را احترام میکرد، کمتر میشد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبایشان را زیر پای کسی بیندازند، اما به عشق خدیجه عبا را زیر پای دوستان خدیجه میانداختند و همواره از او یاد میکردند. به طوری که یک روز گفتم «به جای او که سالخورده بود خداوند زن جوانی به تو داده» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با شنیدن این سخن سخت خشمگین شد، و فرمود: چگونه این سخن را گفتی؟ سوگند بهخدا، خدیجه هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم کافر بودند، مرا هنگامی تصدیق نمود که همه تکذیب میکردند». (2)
منظور عرضم آن است که وقتی زن در جای خود قرار گیرد وفاداری مرد به حقیقت، با وفاداری او به همسرش در یک راستا قرار میگیرد. این وفاداری تا آنجا بود که اَنَسبنمالک میگوید: «وقتی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هدیه میآوردند میفرمود: این هدیه را به خانه فلان بانو ببرید، زیرا او دوست خدیجه (سلام الله علیها) بود و به خدیجه (سلام الله علیها) علاقه داشت». (3)
زن چهرهی اسم رحمت حق است و رحمت حق همیشه واسعه است، همینکه شما از خدا چیزی بخواهید او جواب میدهد. اگر زن متوجه باشد که مظهر چنین اسمی است و خداوند از طریق اسم رحمان با او مرتبط است، بر اساس همان صفت با همسر و فرزندانش برخورد میکند و جنبه رحمانی خود را تقویت مینماید و به راحتی آماده پذیرش تمنّای مرد میباشد. رحمانیبودن خداوند به این معناست که خداوند تقاضای بندگانش را ردّ نمیکند، مظهر این اسم به نحو خاص، زنان هستند که اگر شرایط طبیعی خود را حفظ کنند، روحیه «خدمت» بر قلب و روان آنها غلبه پیدا میکند و در این رابطه بیشتر احساس بقاء و وجود در خود میکنند، رحمهیللعالمینبودن با تکبر نمیخواند. تکبر یعنی حذف طرف مقابل و امکان بروز را از او سلبکردن، در صورتی که زنان در جان خود طالب ایجاد شرایطی هستند که زمینه بروز دیگران فراهم گردد، هویت زن، حفظ این روحیه است و با پذیرفتن تقاضاهای منطقی همسرش جنبههای بالقوه این روحیه بالفعل میگردد و به عنوان یک سرمایهی قابل پسند در جان زنان نهادینه میشود. عمده این است که زن جای خود را گم نکند و بداند روحیه پذیرش تمنّای مرد برکت بزرگی برای او به همراه دارد. آیا درست است که تقاضاهای مرد از زن را به عنوان مسئول نظام کلی خانواده به مردسالاری تعبیر کنیم و به پیشنهادهای امثال خانم سیموندُوبُوار تن دهیم؟ در آن صورت چه هویتی از زن باقی میماند.
زن و روحانیت رحمانی
عمده آن است که همانطور که زن متوجه است مرد وسیله تکمیل نیازهای روحی و اقتصادی اوست تا بتواند وظیفه خود را در بستر خانه به خوبی به انجام برساند، مرد هم متوجه باشد، زن وجودی است که خداوند خلق کرده تا بتواند عامل تکمیل نیازهای او باشد و در آن راستا تمنّاهای او را برآورده کند. موضوعِ برآوردن نیازهای شهوانی یکی از تمنّاها است ولی اصل نیست. در راستای حفظ روحیه رحمانی زن روایت است که اگر مرد در روی شتر از زن تقاضای ارتباط کرد زن اجابت کند. (4) ولی اصل مسئله خیلی بالاتر از این حرفهاست، روحیه پذیرش تمنای مسئول خانه مطرح است که در آن مورد خاص هم قابل تحقق است. البته این کار سختی است که زن، روحیه پذیرش تمنّای مرد را در خود نهادینه کند، و اگر خودِ زن این جایگاه را برای خود بشناسد میتواند خود را در این راستا رشد دهد، و این چیزی است که شیطان به شدّت مانع تحقق آن میشود. پذیرش تمنّا راه ارتباط با اسم رحمت پروردگار است نه راه ارتباط با اسم قاصمالجبارینی خداوند که بر اساس آن اسم، پشت هر جباری را میشکند. روحیه غلبهی رحمت از زن چهرهای در راستای پذیرش تمنّا و تقاضای مرد میسازد که روایات توصیه میکند در هر صورت اذن همسر خود را بطلبد. روایتهایی که میگوید نباید زن و مرد نسبت به همدیگر حیا کنند به جهت آن است که حیا مربوط به جایی است که از یک طرف امید پذیرشِ تمنا نباشد و از طرف دیگر هم روحیهی پذیرش آن تمنا در میان نیست.
وقتی یک سازمان بخواهد اداره شود باید کارها تقسیم شود، حال اگر کارها بر اساس استعدادهای افراد تقسیم شود علاوه بر آن که کار آن مجموعه به خوبی جلو میرود، هر کس هم در انجام وظایف خود احساس آرامش میکند و در این راستا فرمود: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ»؛ (5) مردان عامل قوام زنان هستند به جهت امتیازاتی که هر کدام دارند و به جهت آنکه مردان از مال خود برای زنان خرج میکنند. زیرا قبلاً عرض شد شریعت در هیچ مورد ظلمی به زنان روا نداشته، بلکه بر عکس، چون زنان مسئول تربیت روحی خانوادهاند باید گرفتار مسائل اقتصادی نباشند تا بتوانند با روحی آرام وظیفه خود را انجام دهند. مشکل وقتی پیش میآید که ملاک ارزیابی ارزشها به هم بریزد و ارزش «قدرت» بر ارزش «خدمت» فزونی یابد و یا بخواهیم خدمت را با ارزش پول اندازهگیری کنیم. حتی اگر دقت بفرمائید در تفاوت «دیهی» مرد و زن جانب زن رعایت شده تا اگر مردِ خانواده به قتل رسید دیه مناسبی برای زن بماند، و لذا دیه مرد را دو برابر زن قرار دادند، چون دیه را به باقی مانده مقتول میدهند و نه به خودِ مقتول. و موضوع به مسئله اقتصادی زن بر میگردد و نه به شرافت مرد تا بگوئیم چرا دیه زنان و یا ارث آنها نصف مردان است.
زن میتواند تجلّی اسم جلال و جمال الهی باشد، که از جهت زیبائیهایش، مظهر جمال حق و از جهت دوربودن از دسترس نامحرم، مظهر جلال الهی باشد. و از آن طرف هم مرد برای زن میتواند مظهر اسماء گوناگون الهی باشد و عظمت حق را به نمایش بگذارد، چیزی که شما با ذکر «سبحانالله» در قلب خود میپذیرید. و در همین راستا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «لَوْ کُنْتُ آمُرُ أَحَداً أَنْ یَسْجُدَ لِأَحَدٍ لَأَمَرْتُ الْمَرْأَهی أَنْ تَسْجُدَ لِزَوْجِهَا»؛ (6) اگر بنا بود دستور سجده براى احدى بدهم دستور میدادم زن براى شوهر خود سجده کند. این همان است که عرض شد وقتی زن و مرد در جایگاه حقیقی خود دیده شوند تمام وفاداری به حقیقت، وفاداری به یکدیگر میشود. به شرطی که حجاب منیت مانع نظر به کمالات همدیگر نشود. به زنان میفرماید اگر هویت خود را جستجو میکنید، در راستای تسلیم در برابر هیبت همسرتان که مظهر مقام عقل کل است - در مقابل نفس کل- آن هویت را بیابید. همانطور که هر انسانی در حالت کلیتر هویت خود را در بندگی خداوند جستجو میکند و هر چه در راه بندگی خدا موفق شود، احساس میکند به خودِ اصیل خود نزدیکتر شده است. در چنین دستگاهی پذیرش حکم شوهر برای زن عین شکوفا شدن است و نه حقارت. لازمه درست دیدن موضوعات نگاهِ عرفانی به موضوعات است، اگر به یک عارفی بگوئی خدا مقدّر فرموده است که سهم تو از دنیا نصف سهم برادرت باشد، هزار نکته باریکتر از مو در این حکم مییابد، چون اولاً: متوجه است صادر کننده حکم، خدایی است حکیم، ثانیاً: خدای حکیم تمام ارادهاش در رشد دادن بنده اش میباشد پس حتماً در این حکم لطفی هست. اگر زنها بر اساس روحیه لطیف خود در امورات خود در منظری عرفانی قرار نگیرند اولین مشکلشان این است که چرا ارث ما نصف ارث مردان است! اما حالا یک عارف که مقصد و مقصودش رفع حجاب بین خود و مولایش هست، مگر فقر و غنا و یا اساسا داراییِ دنیا برایش مطرح است؟ اسلام چنین انتظاری از زن دارد که در دنیایی بالاتر از اقتصاد نفس بکشد. خدا کمک کند و خودمان هم حواسمان جمع باشد که به دست خودمان زنان را از بین نبریم و آنها را با انداختن در امور اقتصادی بیمقدار نکنیم، زنان هم باید متوجه باشند، وقتی خداوند لباس و مسکن و غذای آنها را به عهده مردان قرار داده است پس دغدغه این امور را نداشته باشند، چه همسر داشته باشند چه نداشته باشند، چه کار داشته باشند و چه کار درآمدزا نداشته باشند، در هر حال همچون عارفی زندگی کنند که مطمئن به حمایت خداوند است و در اصلاح رابطه بین خود و خدا بکوشند و منتظر باشند تا خدا چه پیش میآورد. وای و صد وای اگر موضوعات از منظر الهی خودش دیده نشود، آن وقت تمنّای مردان از زنان به صورت تحکّم دیده میشود. البته یک روح با صفا، تحکم را هم به تمنا تبدیل میکند بر عکسِ عدهای که تمنّا را به صورت تحکم میبینند. انسانهای بزرگ عموماً به جایگاه تکوینی حادثهها نگاه میکنند و لذا دیگر کاری ندارند این خانم یا این آقا با چه الفاظی حرف خود را میزند، متوجهاند از چه جایگاهی این حرف زده میشود. گفت:
نظر را نغز کن تا نغز بینی *** گذر از پوست کن تا مغز بینی
آن مردی که با تحکم با همسرش سخن میگوید خطا کرده اما شما چرا ماوراء این ظاهر، متوجه تقاضای او نمیشوید؟ عین همین بحث برای مردها هم هست اما چون فعلاً خطر فمینیسمْ زنان را نشانه رفته است، ضرورت دارد در این وادی موضوع را ادامه دهیم. چرا که فرهنگ مدرنیته همه اعضاء خانواده را نشانه رفته است، اعم از زن و مرد و فرزندان، و البته و صد البته توصیهی ما به برگشت به گذشته نیست، بلکه عبور از ظلماتی است که فعلاً در آن قرار گرفتهایم.
وقتی زن و مرد در منظری متعالی به زندگی و به همدیگر نگریستند زندگی بستر ریزش رحمت الهی خواهد شد، همان نگریستنی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: «انّ الرّجل اذا نظر الى امراته و نظرت الیه نظر اللَّه تعالى الیهما نظر الرّحمهی»؛ (7) چون مردى به زنش و زنش به وى از روى مهر بنگرند، خداوند بزرگ آن دو را با دیده مهر بنگرد.
با توجه به چنین نگاهی است که ما مسلمانان در انجام وظایفمان در خانه با همسرمان معامله نمیکنیم، ما در انجام وظایفمان به وظیفه مینگریم که در آن هویت خود را تثبیت کنیم، هرگز به همدیگر نمیگوئیم چون شما به وظیفه خود عمل نکردید من هم به وظیفه خود عمل نمیکنم، چون در ترک وظیفه عملاً ترک هویت خود را دامن زدهایم.
در آخر خوب است خلاصه مقالهای را که یکی از خواهران در یکی از سایتهای خبری نوشته بودند به عنوان حُسن ختام اینجا بیاورم. ایشان میفرمایند:
«در خبرها آمده بود قرار است رانندگی اتوبوسهای شهری را زنان به عهده بگیرند. ظاهر خبر نشان میدهد ما گرفتار جنگی شبیه جنگهای اول و دوم جهانی شده و همه مردان و پسران خود را به جبههها فرستادهایم و همه کارها روی زمین ماندهاند و از زنان استدعا! کردهایم بیایند و این کارها را انجام بدهند تا یک وقت خدای ناکرده، مسافرها توی خیابانها روی زمین نمانند و کالاها از کرانههای خلیج فارس به سواحل دریای خزر نرسند.
یکی از اشکالات عمده و بسیار خطرناک فرهنگی ما، افراط و تفریط است و به یک معنی «فمینیسم»زدگی ما است. روزگاری بر خلاف آموزههای اسلام زنان را برای هیچکاری شایسته نمیدانیم، و زمانی دیگر چنان عرصه را برای آزادیهای از نوع پیشرو و آوانگارد باز میگذاریم که به طرفهیالعینی مقام بسیار مهم جهانی مصرف لوازم آرایش و جراحی پلاستیک بینی و... را بهدست میآوریم! گاهی خواهر و برادر را در خیابان به جرم اینکه کنار هم راه میروند، میگیریم، تا بیایند ثابت کنند محرم هستند، و گاهی چنان مرزهای محرم و نامحرم را از میان برمیداریم که خدا را شکر همه اهالی کشور خواهر و برادر یکدیگر میشوند. گاه برای قبولشدن دختران در دانشگاهها که خود بهتر از هرکسی به محصولات نهایی آنها واقفیم، جشن میگیریم و گاه از بالا رفتن توقعات بیمعنی و میل به مصرفزدگی و بیمیلی جوانان به ازدواج سخن میگوییم؛ زیرا بهکلی از اصولی که دین جهت تعریف زن و مرد در اختیار ما گذارده غافلیم.
شما خوب میدانید در جامعهای که از بیکاری در سطح گسترده، در رنج است، گرایش خانمها به کارهای سخت و دشوارِ مردان، نه تنها فضیلت نیست بلکه به شدت هشداردهنده است. به شکلی کاملاً واکنشی و عصبی، کارهایی را که ظاهراً انجام آنها توسط زنان ناممکن به نظر میرسند، به عنوان جلوههای اصلی «آزادی زنان» مطرح میسازیم، غافل از اینکه ارائه کنندگان این نظریهها، نه هرگز خود پشت تریلی و کامیون نشستهاند و نه هرگز اضطراب ناشی از سرگردانی فرزندانشان را در مهد کودکها یا پشت درهای بسته خانهها برای لحظهای تجربه کردهاند.
جنبش بسیار قوی و فعال «فمینیسم» در سراسر جهان، با ترفندهای گوناگون توانسته است زنان را از وظیفه اصلی خود یعنی «مادری کردن» و «ایجاد تعادل و آرامشِ محیط خانواده به عنوان اصلیترین نهاد اجتماعی» جدا کرده و به کارهای ظاهراً مهم و در واقع نمایشی بگمارد. بدیهی است ارتقای سطح سواد و بینش سیاسی و اجتماعی در زنان، به تقویت روحیه خود باوری و استقلال در جامعه میانجامد، اما بنبستهایی که بر سر راه بشر امروز قرارگرفته به نیکی نشان میدهد که وانهادن وظایف اصلی زن و مرد به نهادهای دیگر یا به یکدیگر و جابجایی ارزشهای حقیقی با ارزشهای صوری، حاصلی جز اضطراب دائمی، فرار از ارزشهای اخلاقی، اتلاف وقت و عمر و نهایتاً آشفتگیها و بیسرو سامانیهای عمیق، نداشته است. فرزندان در خانههای عاری از حضور و گرمای وجود مادر، گرفتار انواع نگرانیها و اختلافات روحی شدهاند که نهایتاً به گسترش بزهکاریها، بیبند و باریها و اعتیاد به مواد مخدر منجر شده است.
زنان در چنین شرایطی بهکلی از ویژگیهای مادرانهی تعدیلکننده و ملاطفتآمیزِ خود به دورافتاده و تبدیل به موجوداتی مضطرب و زیادهخواه شدهاند تا از رهگذر ارضای نیازهای روحی از طریق مصرف بیشتر، در خدمت پرکردن جیبهای سرمایهداران قرار گیرند و مادران را که علیالقاعده نباید گرفتار مسائلی چون مصرفزدگی و تجملگرایی باشند، به زیور این خصائل بیارایند!
اشکال اینجاست که ما بر خلاف فرهنگ اصیل ملی و دینی خود، در مسائل فرهنگی از دیگران خط میگیریم و به جای الگو قراردادن بزرگانِ دین و ادب و فرهنگِ خود که بیش از هرچیز در عرصهی تربیت فرزند و همدلی با شوهر خویش و حفظ امنیت و آرامش روانی خانوادگی تلاش میکردند، ارزشها را به نوعی، با توانایی اقتصادی برابر میگیریم و بهجای تقدیس زنانی که توانستهاند با نهایت کرامت و بزرگواری، فرزندان خوبی پرورش بدهند و با زمینهسازی برای حفظ ثبات و آرامش خانواده، خطیرترین وظیفه اجتماعی را به سرانجام برسانند، فعلاً دنبال آن هستیم که بر تعداد زنان کامیوندار و بکسور و قهرمانان کاراته و کشتی و فوتبال بیفزاییم و کمترین توجهی به نیازهای فطری زنان و مردان نداشته باشیم تا اگر 30 سال بعد به همان جایی رسیدیم که غرب امروز رسیده، طبق معمول گناه را به گردن داور بیندازیم!».
پینوشتها:
1 - بحارالأنوار، ج 45، ص 47.
2 - بحارالأنوار، ج 16، ص 12.
3 - مستدرک سفینةالبحار، ج 2، ص 217، نقل از کتاب «حضرت خدیجه، اسطوره ایثار و مقاومت» از مرحوم محمدمهدی اشتهاردی.
4 - مجمعالسعادات، ملا سلطان محمد گنابادی، ص 442.
5 - سوره نساء، آیه 34.
6 - بحار الأنوار، ج 23 ، ص241.
7 - گلهاى جاویدان (هزار کلمه قصار)، ص125.
منبع مقاله :
طاهرزاده، اصغر، (1388) زن آنگونه که باید باشد، اصفهان: لُبالمیزان، چاپ اول