خبرگزاری مهر، گروه سیاست: آن هایی که تا دیروز، تصویرساز شهری سوخته از تهرانِ قالیباف بودند و از زمین و هوا، سردار طرقبه ای را مطعون به طعنه های بی شمار می کردند، امروز به یک باره در مقام تمجید برآمده اند؛ آنچنان که سیدحسن خمینی، سیدمحمود دعایی و حتی علی مطهری روز جمعه 3 شهریور در آیین قدردانی از زحمات 12 ساله قالیباف در کسوت شهردار سابق تهران، آنچنان در مدح و ثنای سردار، جد و جهد نشان دادند که فردای آن روز یعنی شنبه 4 شهریور، قریب به اتفاق جریده های اصلاح طلب یا اظهارات سه شخصیت مزبور را انعکاس ندادند یا به چند پاراگراف موجز بسنده کردند.
گذشت و گذشت تا نوبت به نامه نگاری محمد موسوی خویینی ها دبیرکل مجمع روحانیون مبارز به محمدعلی نجفی رسید. موسوی خویینی ها روز یکشنبه 5 شهریور در نامه ای به نجفی شهردار نورسیده پایتخت، در توصیه ای گفت: «درخواستِ بنده این است که به جای آنکه، در گزارشهای خود به همشهریانِ تهرانی، فهرستی از مشکلاتِ بهجامانده از گذشته ارائه بفرمایید، به مردم نوید دهید که شهر شما را آبادتر خواهیم کرد.» مرد خاکستری اصلاح طلبان به همین نصیحت ریش سفیدانه بسنده نکرد و در تمجیدی جالب، تهران عصر قالیباف را «هر سال آبادتر از سال قبل» توصیف کرد.
برخلاف مورد سیدحسن خمینی، رسانه های اصلاح طلب این بار به موسوی خویینی ها رحم نکردند و تا توانستند شیخ سایه نشین را با نقدهای توفنده و کوبنده مورد حمله قرار دادند. به طوری که روزنامه آفتاب یزد در شماره دوشنبه 6 شهریور خود، دبیرکل مجمع روحانیون را به زد و بندهای پشت پرده با قالیباف متهم کرد و نوشت: «این نگاه موسوی خویینی ها را باید ناشی از یک نگاه آکنده از مهر و محبت به رقیب دانست یا یک سانسور سیاسی که به معنای چشم پوشی بر روی تخلفات احتمالی و مشکلات است؟ بیاختیار با این نگاه موضوع بده بستان های پنهانی به میان می آید. نکند برخی از چهره های معروف اصلاح طلب واقعا این روزها با قالیباف قرارومدارهایی بسته اند؟»
با طرح این مقدمه بلندبالا، تازه وارد اصل ماجرا می شویم! ذهن نگارنده با این سوال درگیر است که چرا طی روزهای گذشته برخی چهره های اصلاح طلب در تمجید از شهردار سابق تهران، پوستین محافظه کاری را از تَن به در کرده و این طور مشتاقانه، زبان به تحسین عملکرد قالیباف گشوده اند؟
با آرامش تا 1400
اصلاح طلبان برای کنش گری دامنه دار سیاسی، نیاز به ثبات و آرامش دارند؛ طبیعی است که این آرامش با برافراشتن بیرق سپید و حفظ خطوط صلح نسبت به مواضع رقیب حاصل می شود. هر گونه تشنج آفرینی و رادیکالیزه کردن اتمسفر سیاسی به ضرر آن ها تمام خواهد شد. حسن خمینی و موسوی خویینی ها نیک می دانند از اکنون تا سال 1400 که موعد سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است، باید برای جلب اعتماد مجموعه های پذیرفته شده حاکمیتی، بر مدار مدارا با مردان متنفذ سیر کنند؛ البته اگر نخواهیم انتخابات دو سال بعد یعنی مجلس یازدهم(اسفند 98) را نادیده بگیریم، این سیر سیاست ورزی حالتی جدی تر و راهبردی تر نیز به خود خواهد گرفت.
تمجیدهای سلسله وار چهره های اصلاح طلب از کارنامه 12 ساله قالیباف در شهرداری، بیش از آنکه تعریف از شخص شهردار سابق باشد، ارسال کننده این پالس تبلیغاتی و روانی به رقیب و البته نیروهای اجتماعی خودی است که جریان اصلاحات در پی کم کردن فیتیله مناقشات با رقیب اصولگرای خود است.
اصلاح طلبان اکنون امیدوارند با در دست داشتن مجلس و از آن بالاتر و مهم تر، شوراهای شهر اکثر مراکز استانی - من جمله تهران که در کانون مناسبات سیاسی کشور قرار دارد- بتوانند ضمن خاتمه دادن به ائتلاف با دولت (خاصه جریان اعتدالی همسو با آن)، مستقلا با برند و تابلوی تشکیلاتی، وارد عرصه رقابت در دوران پساروحانی شوند. لازمه به حقیقت پیوستن این هدف استراتژیک، دوری از تقابل و تلاش برای رسیدن به تفاهم بیشتر با چهارچوب های حاکمیتی(آنچنان که این روند از سال 92 آغاز شده است) است.
گذشته ها گذشته
بحث بر سر اینکه چرا محمد موسوی خویینی ها، مرد کارکشته جبهه اصلاح طلبی که سال ها بود در عزلت سیاسی، دَم برنمی آورد، این روزها با به راه انداختن کانال تلگرامی و انجام گفتگوهای جسته و گریخته، این چنین فعال شده، در مجال گزاره ما نمی گنجد اما دلیل اهمیت مرقومه نگاری خویینی ها به نجفی را باید در انتساب روحانی 76 ساله قزوینی به مجمع روحانیون مبارز جستجو کنیم.
مجمع روحانیون مبارز هر چند امروز جایگاه شیخوخیت اش در میان اصلاح طلبان را از کف داده -به گونه ای که حسن روحانی تنها سهم این نهاد در دولت یعنی مجید انصاری را از معاونت حقوقی خلع مسئولیت کرد- اما نباید این نکته مهم را نادیده گرفت که لیدر این جریان(اصلاحات)، مسئولیت ریاست شورای مرکزی مجمع را به عهده دارد.
اینکه خویینی ها نجفی را از پرداختن به ضعف های احتمالی گذشته بر حذر داشته و ضمن اشاره به آبادانی های صورت گرفته در دوره قالیباف، از شهردار جدید خواستار ساختن تهرانی آبادتر شده است، واجد نکته مهمی است؛ مرد سایه اصلاحات می داند که پرداختن بیش از حد به گذشته، می تواند به قیمت از دست رفتن امروز باشد؛ امروزی که مقدمه ای برای ساختن فرداست.
اگر دستگاه زیر مجموعه نجفی بخواهد هر خلاء و نیستی را بر گُرده شهردار سابق بیاندازد، مرتکب همان استراتژی اشتباهی خواهد شد که باور داشت هر چه نیست از قِبَل آن 8 سال معروف است! حسن روحانی در دولت یازدهم، هر جا تیرش به سنگ می خورد، گریبان گیر محمود احمدی نژاد و دولتش می شد؛ همین هم باعث شد تا روحانی در دولت نخستش، زمان را برای حل مشکلات اساسی مملکتی حیف کند. به اذعان بسیاری از تحلیل گران، چنانچه اسحاق جهانگیری در انتخابات 96 خرقه گزینه پوششی را بر تن نمی کرد یا شخص حسن روحانی در روزهای منتهی به 29 اردیبهشت، آتش عبور از برخی خط قرمزها را روشن نمی ساخت، امروز رقیبش باید بر سریر پاستور تکیه می زد.
فانتزی ها!
کارگزاران و دنباله روهای فکری آن ها چندان اعتقادی به کار میدانی، کف خیابانی و ایثارگرانه ندارند؛ اندیشه و نوع جهان بینی کارگزارانی ها بر این پایه استوار است که مدیر باید پشت میز بنشیند و با به کار گیری نیروهای کت و شلواریِ فن سالارزده، بوروکراسی زیرمجموعه خود را به شکل مونیتورینگ هدایت و راهبری کند. این طرز تلقی از مدیریت، شاید در یک شرکت لوکس شخصی جواب بدهد اما در مجموعه پُر دغدغه ای نظیر شهرداری که هر روز با میلیون ها شهروند سر و کار دارد، یقینا ره به بیراهه خواهد گذاشت.
موسوی خویینی ها که متعلق به طیف سنتی اصلاح طلبان است، بهتر از هر شخص دیگری به ذات راحت طلب و فانتزی گرای کارگزاران آشنایی دارد؛ وی می داند که چنانچه نجفی و سیستم تحت امرش بی امان بر تخته موج سواری تخریب شهردار سابق سوار شوند و از طرفی نتوانند حداقل های به دست آمده در دوران مدیریتی وی را در بهترین حالت ممکن تکرار کنند، ضربه هولناکی به بدنه رای جریان اصلاح طلبی وارد می شود؛ موضوعی که بالقوه می تواند نتیجه انتخابات آینده مجلس و ریاست جمهوری را به ضرر اصلاح طلبان تمام کند.
دو انتخابات، نخست مجلس یازدهم و سپس ریاست جمهوری سیزدهم برای اصلاح طلبان، حُکم نان شب را دارد. به نظر می رسد با توجه به رخدادهای 4 سال گذشته و برخی بی مهره هایی که اعتدال در حق اصلاحات روا داشت (از جمله خروج از فراکسیون امید، رای به ریاست لاریجانی در مجلس، ترکیب هیئت دولت دوازدهم که بیشتر میل اصولگرایان نزدیک به رئیس مجلس و جریان اعتدال را راضی نگه داشت و...)، اصلاح طلبان بخواهند برای سیاست ورزی مستقل برنامه ریزی کنند. این برنامه ریزی مستلزم پیشبرد دو ماموریت است؛ نخست حرکت با موتور روشن و چراغ خاموش در جاده پر پیچ و خم سیاست و همچنین رفع اصطکاک های مرسوم با رقیب اصولگرا و دوم آبادترکردن تهران(به نقل از موسوی خویینی ها) بدون پرداختن به گذشته. باید دید آینده چه برای اصلاح طلبان مهیا کرده؟