خبرگزاری مهر-گروه هنر: یکی از دغدغه های همیشگی مدیران و مسئولان و نظریه پردازان در جامعه برای ساخت فردایی روشن تر و بهتر، فرهنگسازی و تربیت فرزندانی بوده است که قرار است آینده سازان کشور باشند البته هنوز بعد از چهار دهه از انقلاب مشخص نیست این مساله چقدر برای مسئولان دغدغه و چقدر پرکردن بیلان های کاری است.
البته هنوز می توان از اواخر دهه شصت و هفتاد به عنوان دوران طلایی پیگیری چنین دغدغه هایی یاد کرد زمانیکه بسیاری از فعالان عرصه هنر نه فقط به واسطه سفارش کاری از سوی مدیران بالادستی بلکه به واسطه علایق و دغدغه های شخصی خود وارد ساخت انواع کارها در حوزه کودک می شدند و آثاری را به جا می گذاشتند که در عین جذابیت و سرگرمی می توانست برای کودکان آن دوره حرف برای گفتن داشته باشد.
تلویزیون در سال های اخیر کمتر توانسته است برنامه های جذابی داشته باشد تا مخاطبان کودک را در وهله اول جذب و سپس آموزش دهد و اگرچه ساخت برنامه و فیلم و سریال برای کودکان از بزرگسال سخت تر است اما زمانی در کشور، بیشترین فیلم هایی که در داخل و خارج می درخشیدند آثاری در ژانر کودک بودند.
حدود 2 سال است که در تلویزیون شبکه کودک با هدف تاثیرگذاری بیشتر آموزشی و تربیتی برای کودکان و خردسالان راه اندازی شده و 2 سال هم هست که برنامه ای با نام «سر سفره خدا» از این شبکه پخش می شود که ماه رمضان روی آنتن می رود.
این برنامه ماه رمضان امسال هم روی آنتن رفت و احتمالا از مهر ماه نیز به صورت هفتگی پخش شود. «سر سفره خدا» را شاید بتوان یکی از برنامه های جدی حوزه کودک دانست برنامه ای که در عین بعضی از طنازی های یکی از بازیگرانش مهمانانی بزرگسال دارد و از کودکانه ها، جیغ و هوراها و بازی های بسیاری از برنامه های کودک به دور است.
بعد از تولید 2 فصل از این برنامه و در آستانه شروعی دوباره با دو تن از عوامل آن حمیدرضا عطارد تهیه کننده و احسان مهدی بازیگر به گفتگو نشستیم و درباره شبکه کودک، ساخت برنامه برای کودکان، سختی های تولید در این حوزه و... سخن گفتیم.
بخش اول این گفتگو را در زیر می خوانید:
*شما پیش از این هم در شبکه های مختلف برای کودکان برنامه ساخته اید تفاوت تولید برنامه در شبکه کودک که قرار است نگاه تخصصی تری داشته باشد با دیگر شبکه ها چیست؟
حمیدرضا عطارد: اولین نکته ای که باید در مورد این شبکه به آن اشاره کرد کار تخصصی و البته سخت برای مخاطب مشخص کودک و خردسال است که این یعنی ما دامنه مشخصی از مخاطب داریم.
اما من به عنوان یک برنامه ساز باید بگویم چیزی که بیش از همه در تعامل با شبکه کودک به چشم می آید اهتمام مدیران شبکه به انجام کارهای زیرساختی است یعنی در تولید یک کار بیش از هرچیزی به محتوا توجه می شود البته به دنبال کارهای خلاقانه و متفاوت هم هستند و طرح هایی که ایده جدید و تازه ای داشته باشد در اولویت تولید می گذارند.
به همین دلیل است آنجا که شرایط تولید برایشان وجود دارد شاهد اتفاقات نو و بعضا بحث برانگیز می شویم. به عنوان مثال در این شبکه انیمیشنی تولید می شود که در آن شخصیت مادر در خانه خودش بدون حجاب مرسوم دیده می شود. همچنین برنامه های دیگری که ویژگی هایشان نشان می دهد متفاوت هستند و براساس آنها می توان فهمید شبکه کودک رویکردهای متفاوتی دارد در این شبکه دیده می شود.
تا جایی که اطلاع دارم شبکه کودک قرار بود با بسیاری از هنرمندان حوزه کودک کار کند اما گویا بیشتر طرح هایی که ارایه شد تکرار کارهای قدیمی شان بوده استبه نظرم حضور استادانی همچون رضا رهگذر (سرشار) یا محمد میرکیانی و محققان و استادان حوزه های تربیتی در مقام مشاور و تیم مدیریت شبکه، نشان از محتوامحور بودن شبکه است. تا آنجایی که من اطلاع دارم شبکه کودک قرار بود با بسیاری از هنرمندان حوزه کودک کار کند اما گویا بیشتر طرح هایی که ارایه شد تکرار کارهای قدیمی شان بوده و به همین علت هم طرح شان پذیرفته نشده است و البته آنها هم این اتفاق را برنتابیده اند. مسلماً هر شبکه ای دوست دارد از افراد برند هم استفاده کند ولی اگر با طرحی مخالفت می کند یعنی خلاقیت و نوآوری برای او خیلی مهم است که حاضر است یک برند را کنار بگذارد.
*آماری هم دارید که این شبکه و برنامه های آن در میان برنامه های مشابه در دیگر شبکه ها چقدر مخاطب دارند؟
عطارد: شبکه کودک شبکه بسیار پرمخاطب و تأثیرگذاری است، من شنیده ام که مرکز آمار پژوهش و سنجش افکار صداوسیما حجم مخاطبان شبکه کودک را در حدود 18 میلیون برآورد کرده است که این میزان خیلی بالاست و به نظرم حتی اگر اسپانسرها از این حجم مخاطب مطلع شوند سرمایه بیشتری وارد این شبکه می شود.
*یکی از قالب های جذابی که بچه ها در برنامه ها دنبال می کنند انیمیشن است اما با ساخت برنامه هایی از قبیل برنامه شما مشخص میشود که بچه ها درصورت وجود برنامه های ترکیبی جذاب، آنها را نیز پیگیری کرده و حتی می توان پیام و فرهنگ مورد نظر خود را از این طریق به آنها منتقل کرد اما چرا چنین برنامه هایی کمتر ساخته میشود؟
عطارد: مثالی برای شما می زنم تا متوجه باشید که این مساله فقط برای کودکان نیست اما شدت و حساسیت آن برای کودکان بیشتر درک میشود. در شرایطی که مردم فرصت کمتری دارند که در منزل غذا بپزند و در هر خیابان شهر چند غذاخوری وجود دارد طبیعتا مردم به تدریج بعضی از آنها را که کیفیت بالا و باب طبع را دارد انتخاب کرده و مشتری ثابت آنجا می شوند اما وقتی خوراک مورد نیاز نباشد مردم مجبورند به هر مکانی مراجعه کرده تا غذای مورد نظرشان را تامین کنند، نسبت این مثال با تلویزیون این است که در این چند ساله تعداد کودکان ما افزایش پیدا کرده و از طرفی هوش این نسل هم بیشتر شده بنابراین میلشان به خوراکی های متنوع و رنگارنگ نیز افزایش پیدا کرده است و خواسته های بسیار زیادی دارند.
پدر و مادرها راضی نیستند که کودکانشان پای برنامه ای بنشینند که فرهنگ آن برنامه با فرهنگ جامعه ای که در آن زندگی می کنند تفاوت بسیاری دارد ولی واقعیت این است که نیروی لازم و متخصص برای فراهم کردن خوراک برای این کودکان یا به اندازه کافی وجود ندارد یا اگر هست شرایط مناسب کار برایشان فراهم نیست. خود ما در زمان کودکی مان هر روز کارتون ها و سریال های جذاب و متنوعی می دیدیم اما الان اگرچه این نیاز بیشتر و شدیدتر احساس می شود اما تولید خوراک برای کودکان در جامعه به شدت پایین است. ما فقط چند شخصیت محدود مثل عمو پورنگ برای بچه ها داریم که با تلاش زیاد به یک برند تبدیل شده اند اما این کافی نیست و باید چهره ها و تیم های خیلی بیشتری مشغول به کار باشند.
برنامه ای مثل «خنداونه» در شبکه نسیم مخاطب زیادی پیدا می کند چون مردم به شاد بودن نیاز دارند صدالبته کار خوب را هم می شناسند و اگر برنامه یا سریالی در پرداختن به موضوعات مرتبط با طنز و شادی خوب عمل نکند رها میشود، مثل بسیاری از مجموعه های کمدی که مخاطبی پیدا نکردند و یا حتی در قسمت های پایین متوقف شدند.
*البته شما خودتان در جایگاه این آشپزها هستید که خوراک بچه ها را تامین می کنید و در واقع سمت این انتقاد به سمت خودتان هم است که چرا برنامه های خوب کمتر برای بچه ها ساخته میشود.
عطارد: بله چون ساخت برنامه خوب بسیار سخت است ضمن اینکه وقتی من در حوزه بزرگسال کار می کنم محدودیت کمتری دارم و راحت تر می توانم هرآنچه را که می خواهم بیان کنم ولی ما در حوزه کودک خیلی از حرف ها را نمی توانیم بگوییم چون مخاطبمان حساس و لطیف است و به این ترتیب دامنه فعالیت های ما محدود میشود. از طرف دیگر نکته ای را که در یک برنامه بزرگسال بیان می کنید به راحتی و سریع پذیرفته نمی شود و توسط مخاطب آنالیز و تجزیه و تحلیل می شود اما در مورد مخاطب کودک شرایط کاملا متفاوت است و هر آنچه را که بگویید در لحظه روی آنها تاثیر می گذارد. خود من بازخورد این مساله را در برنامه امسال و حتی سال گذشته دیده ام. جذب و خنداندن کودک بسیار سخت است و همه اینها را در حالی بیان می کنم که خود من و یا احسان مهدی سالهاست کار کودک انجام می دهیم و با چنین سابقه ای برنامه «سر سفره خدا» را روی آنتن بردیم.
دختر من امسال 7 ساله شد، او پارسال حدود 4 قسمت از برنامه سحرگاهی «سر سفره خدا» را تماشا کرد که در یکی از قسمت ها حامد مدرس دیر از خواب بیدار شده بود و یکباره متوجه می شوند که قرار است برایشان مهمان بیاید. او از احسان می خواهد که لباسش را برایش پرت کند اما این لباس در حوض می افتد و بعد آنها فکر می کنند که در حضور مهمان چه باید بکند و... دختر من امسال یک نقاشی کشید که داستانش افتادن لباس در حوض با اشاره به همین قسمت از برنامه بود. اینها در حالی بود که دختر من این برنامه را چندان دنبال نمی کرد و من هم صحبتی در مورد برنامه در منزل نمی کردم و نشان می دهد که بعد از یک سال آن تصویر چقدر پررنگ در ذهن او باقی مانده و این تاثیری است که برنامه ها روی کودکان دارند.
*جناب مهدی برنامه «سرسفره خدا» در قسمت هایی رویکرد بزرگسال پیدا می کرد و یکی از ویژگی های حضور شما این بود که برنامه را به فضای فانتزی و کودکانه باز می گرداند. نحوه ورودتان به برنامه چگونه بود؟
احسان مهدی: من از فصل اول وارد برنامه شدم که البته خیلی ناگهانی بود و یک هفته مانده به شروع برنامه اتفاقاتی افتاد و حامد مدرس مجری «سر سفره خدا» به تهیه کننده پیشنهاد داد که من هم حضور داشته باشم. خود من رفاقتی 18 ساله با حامد مدرس دارم و یکدیگر را در بازیگری می شناسیم و به هر حال این همکاری در برنامه شکل گرفت.
*بازخوردی هم از حضورتان دارید که چقدر بچه ها با شما ارتباط برقرار کرده اند؟
مهدی: اکثر اعضای خانواده من کار کودک انجام می دهند و خودم هر روز در پردیس کوروش در حوزه تئاتر کودک کار می کنم، پدربزرگ و عمویم نیز نویسنده و کارگردان کار کودک هستند و به صورت تخصصی در این حوزه فعالیت داریم و همه اینها باعث می شود که با بچه ها در ارتباط باشیم. بازخوردهایی از طریق بچه ها و خانواده هایی که به پردیس کوروش می آمدند، داشتم که برنامه را دوست داشتند و البته تماس ها و پیامک هایی که به برنامه و شبکه می شد بازخوردی فراتر از تصورمان بود.
اگر چه «سر سفره خدا» تکرار هم داشت اما اکثر مخاطبانش در همان زمان اصلی پخش یعنی هنگام سحر آن را نگاه می کردند*شما به صورت تخصصی برای کودکان کار می کنید و چندین سال است که به قول خودتان به صورت خانوادگی در این حرفه فعالیت دارید. به نظر شما چرا ما کمتر می توانیم برای بچه ها برنامه های شاد و جذابی بسازیم که هم بتوانیم پیام هایی منتقل کنیم و هم آنها را پای تلویزیون نگه داریم؟
مهدی: کار کودک برخلاف اینکه بعضی فکر می کنند خیلی آسان است اتفاقاً بسیار سخت است. خیلی سخت است که شما حتی بتوانید یک بچه را پای یک برنامه بنشانید. بچه ها همه چیز را با ریتم بالا دوست دارند. کودک حاضر نمی شود حتی یک دقیقه پای کاری با ریتم پایین بنشیند اما بعضی از کارتون ها با ریتم تند و پرسرعت و جذاب را تا 50 بار می بیند.
من میخواهم بدون اسم بردن نکته ای را برایتان تعریف کنیم. یک بار از طرف شبکه کودک با یکی از برنامه سازان مشهور تماس گرفته شد؛ کسی که برنامه های بسیار پرهیجان و پرشوری در شبکه های دیگر دارد و از او خواسته شد در شبکه کودک برنامه ای برای بچه ها تولید کند اما او اصلا این کار را نپذیرفت به خاطر اینکه معتقد بود کار کودک بسیار سخت است و حتی گفت اصلا در این حوزه روی او حساب باز نکنند. واقعیت این است که سختی کار کودک در ظاهر مشخص نمی شود ولی اگر برنامه ای موفق باشد از همان ابتدا مخاطبش را پیدا می کند. به طور مثال خود ما فکر نمی کردیم برنامه «سر سفره خدا» از همان سری اول از مخاطبان بسیار برخوردار شود. اگر چه «سر سفره خدا» تکرار هم داشت اما اکثر مخاطبانش در همان زمان اصلی پخش یعنی هنگام سحر، آن را نگاه می کردند. حتی مخاطبی که شاید سنش به بلوغ نرسیده بود که بخواهد روزه بگیرد بیدار می ماند و یا بیدار می شد تا برنامه را ببیند.
*با بازخوردهایی که از بچه ها در اطرافیان خود و دیگر کودکان داشتید فکر می کنید با چه بخش هایی از برنامه «سر سفره خدا» ارتباط بیشتری برقرار کردند چون برنامه در بخش هایی بیشتر بزرگسال می شد و شاید جذابیت های بصری کمتری برای بچه ها داشت.
عطارد: بچه ها ارتباط بین احسان و حامد مدرس، مجریان برنامه را دوست داشتند. آنها احسان مهدی را از خود می دانستند و او را علیرغم فیزیکی که دارد و شاید خیلی بزرگتر از کودکان به نظر برسد کودک می دانستند. یک ویژگی احسان مهدی این است که چندان ادای کودکی در نمی آورد. او فقط کمی تغییر صدا داشت و در مابقی کار، خودش را می دیدیم. ما عمدتا خواستیم بچه ها با شخصیتی که ادا و اطوار در می آورد مواجه نباشند و احسان مهدی را هم به دلیل نداشتن همین اغراق ها پذیرفته بودند حتی وقتی بچه ها به برنامه می آمدند او با همین شخصیتی که در برنامه ایفا می کرد با آنها روبرو می شد چون کار چندان سختی برایش نبود و نیاز به بازی های اغراق آمیز نداشت.
مهدی: بعضی از بچه ها وقتی به برنامه می آمدند به دنبال خانه من می گشتند چون در برنامه گفته میشد من همسایه روبرویی حامد مدرس هستم. سال گذشته هم آرمیتا رضایی نژاد که به برنامه آمده بود از من خواست خانه ام را نشانش دهم.
عطارد: یکی از همین بچه ها که به استودیو آمده بود وقتی فهمید منزل احسان در لوکیشن برنامه نیست خیلی ناراحت شد چون ساخته های ذهنی او به هم ریخته بود. بنابراین ما با بچه هایی روبرو هستیم که در اوج احساس و تخیل قرار دارند و همه آنچه را که ما می گوییم می پذیرند و براساس آن در ذهنشان تصاویری می سازند که برایشان خیلی هم ارزشمند است. پس باید بدانیم در این ساختار ذهنی چه چیزی را برایش شکل می دهیم و دانستن و برنامه ریزی برای این فضا کار ما را سخت تر می کند.
یکی از انتقاداتی که به ما وارد شد این بود که برنامه گاهی از حوزه کودک خارج می شد و البته این فقط مربوط به بخش مهمان برنامه بود*با این همه یکی از ایرادهای وارد به برنامه همین بود که گاهی بین مخاطب کودک و بزرگسال در نوسان بود و رویکردها و سیاستگذاری هایش متناسب با مخاطب بزرگسال پیش می رفت. در یکی از قسمت ها هم همزمان با روزی که پرتاب موشک ایران علیه داعش انجام شد تنها برنامه ای که در ساعات اولیه این موضوع را اطلاع رسانی کرد برنامه کودک سحرگاهی شما بود که مجری در آن از لفظ موشک های خوشگل برای از بین بردن داعش استفاده کرد.
عطارد: بله، یکی از انتقاداتی که به ما وارد شد این بود که برنامه گاهی از حوزه کودک خارج می شد و البته این فقط مربوط به بخش مهمان برنامه بود که در چند قسمت کمی بحث ها و گفتگوها از فضایی که برای کودک جذاب است، فاصله می گرفت. درمورد موضوعی که شما اشاره کردید باید بگویم که در حالی برنامه روی آنتن به صورت زنده پخش می شد به ما اطلاع دادند که آقای دکتر سرشار مدیر شبکه خواسته اند -که چون در فضای مجازی این سوال که چرا تلویزیون به موضوع مانور موشکی ایران واکنشی نشان نداده بازتاب زیادی داشته- ما به آن بپردازیم. من ابتدا موافق نبودم اما دیدم اتفاقا می تواند خوب باشد که در این باره صحبت شود چون بالاخره همه بچه ها ماجرای حمله تروریستی داعش به مجلس در تهران را شنیده و احساس کرده بودند. اگر در صفحات مجازی هم نگاهی بیاندازیم بچه ها نقاشی های بسیاری در این باره کشیده اند پس پرداختن به این موضوع هیچ مشکلی نداشت.
*مساله سر پرداخت به این موضوع نیست. من درباره لحن و جملات گفته شده در برنامه کودک حرف می زنم آن هم در جایی که به قول شما در تلویزیون هیچ صحبتی از این موضوع نمی شود و تنها برنامه ای که به آن می پردازد این برنامه است.
عطارد: اتفاق به صورت لحظه ای پیش آمد و نتوانستیم برنامه ریزی خاصی برایش داشته باشیم. با این حال بعد از پخش برنامه بچه ها با آن ارتباط برقرار کردند و قطعا اگر برنامه ریزی قبلی وجود داشت با روند دیگری پیش می رفتیم. به طور مثال برایش یک آیتم طراحی می کردیم همانطور که در روز قدس ما مستقیما از شعار «مرگ بر اسرائیل» در برنامه استفاده نکردیم بلکه یک قصه برای بچه ها طراحی شد.
*دقیقا منظور همین نمایشی کردن کار و پرداختن به موضوع به نحوی که مرتبط با سن کودک باشد، است.
عطارد: بچه های امروز بسیار با هوش هستند و همه مسایل را می فهمند و متوجه می شوند و همانطور که گفتم چون اتفاق لحظه ای بود، ما نتوانستیم طراحی نمایشی برای آن داشته باشیم ولی در عین حال موافق نظر شما هستم که اگر قرار بود به این مساله بپردازیم و فرصت مناسب داشتیم لازم بود با ادبیاتی که در برنامه «سر سفره خدا» با بچه ها صحبت می کنیم واکنش نشان دهیم. اتفاقا شب بعد دختر شهید تهرانی مقدم به برنامه آمد که آن هم تصادفی با این اتفاق موشکی همزمان شد چون از هفته های قبل برای حضورش برنامه ریزی شده بود.
ادامه دارد...