سفیانی از طریق سرزمین شام وارد عراق میشود و سعی میکند که اوضاع را از طریق سیطره و غلبه بر عراق آرام کند و این سیطره و تسلّط از طریق قتل و آواره کردن مردم آن صورت میپذیرد. شهرها در آن زمان ویران میشوند؛ از جملة این شهرها بصره و بغداد است که در زمین فرو میروند. برخی از روایتها متذکّر شدهاند که تعداد کشتگان میان بصره و یکی از نواحی آن، که اِبلّه نامیده میشود، حدود هفتاد هزار شهید خواهد بود و امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «آنها به منزلة شهدای بدر هستند».
بنا به آنچه در روایات اهل بیت(ع) آمده است، کشور عراق پیش از به وجود آمدن بحرانهای سیاسی و نابسامانیها در سرزمین شام و به حرکت درآمدن پرچمهای سیاه، زیر ظلم حکّام طغیانگر و ستمگر است، چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامی که آن بخش از دیوار مسجد کوفه که همجوار خانة عبدالله بن مسعود است، خراب شود، آن زمان، زمان نابودی حکومت مردم است و هنگام نابودی آن، حکومت قائم آل محمّد(ص) ظهور خواهد کرد».1 و ایشان در روایتی دیگر میفرمایند: «فرمانروای مردم در این هنگام ستمگری نافرمان است که به او کاهن و جادوگر گفته میشود».2 برخی از روایتها یادآور شدهاند که «شیصبانی» پیش از ورود نیروهای سفیانی، در کوفه است. امام میفرمایند: «این چگونه است که پیش از سفیانی، شیصبانی از کوفه خروج میکند. او خون مؤمنان زیادی را بر زمین جاری میسازد».3 همچنین مردی به نام «عوف سلمی» خروج میکند و برخی از روایات میگویند: محلّ و مقرّ او تکریت است».4 حکومت این ستمگران بر نقاط مختلف و آشفتة عراق، ضرر و زیان زیادی به این سرزمین میرساند، یعنی این حوادث، ویرانی شهرها و آبادیها و کشتار و آواره شدن هزاران نفر را به دنبال خواهد داشت، احادیث نقل شده از امامان(ع) نیز بر این موضوع صحّه گذاشته است.
سفیانی از طریق سرزمین شام وارد عراق میشود و سعی میکند که اوضاع را از طریق سیطره و غلبه بر عراق آرام کند و این سیطره و تسلّط از طریق قتل و آواره کردن مردم آن صورت میپذیرد. شهرها در آن زمان ویران میشوند؛ از جملة این شهرها بصره و بغداد است که در زمین فرو میروند. برخی از روایتها متذکّر شدهاند که تعداد کشتگان میان بصره و یکی از نواحی آن، که اِبلّه نامیده میشود، حدود هفتاد هزار شهید خواهد بود و امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «آنها به منزلة شهدای بدر هستند». این خطبة امیرالمؤمنین علی(ع)، حوادثی چند را دربردارد، آن حوادثی که امام(ع) آن را از طریق علم غیب در مورد آیندة بصره و حوادث آن پیشاپیش بیان فرمودند. ایشان فرمودند: «در آن زمان، ناگهان حوادثی سخت برای شما روی خواهد داد که شما از آن ناآگاهید، امّا ما آن را میدانیم».5
و این نابودی ناشی از سیطره و غلبة دو حاکم ستمگر و مستکبر بر این شهر است. امیرالمؤمنین علی(ع) حوادث دیگری را ضمن این گفتةشان برای ما بیان میفرمایند. ایشان فرمودند: «ای مردم؛ از من بپرسید پیش از آنکه فتنهای پدید آید، فتنهای که همچون شتر بیصاحب گام برمیدارد با فتنهای در شرق و چون زمانی بگذرد، میگویید او [سفیانی] مرده است یا در جایی به هلاکت رسیده است و آن [سفیانی] نشانهها و علامتهایی دارد، اوّلین نشانة آن، به محاصره درآمدن کوفه به وسیلة خندقها، کمینگاهها و پُستهای مراقبت است و به وجود آمدن حفرهها و شکافها در راههای کوفه و تعطیل شدن مسجدها به مدّت چهل روز و به حرکت درآمدن سه پرچم اطراف مسجد بزرگ... کُشته و کُشنده هر دو در آتشاند و کشتار بسیار و مرگ بسیار تند و کُشته شدن نفس زکیّه (نام فردی است) در دل شهر کوفه همراه با هفتاد نفر از صالحان».6
با این اوصاف، به نظر میآید که نفس زکیّه، بر ضدّ فساد آن زمان قیام میکند تا اینکه راه را برای امام هموار سازد. این بیانگر این نکته است که مردم کوفه و مردم عراق به طور کلّی دست به شورشهایی میزنند که در محاسبههای سیاسی پیشبینی نشده است و آن را بیارزش میداشتند. این چیزی است که ما آن را از سخنان امام باقر(ع) میفهمیم: «و سفیانی و کسانی که همراه او هستند، پدیدار میشوند و کار به جایی میرسد که هیچ قصد و هدفی جز از میان بردن خاندان محمّد(ص) و شیعیان ایشان ندارد. او گروهی را به کوفه میفرستد و گروهی از شیعیان آل محمّد را به قتل میرساند و به صلیب میکشد و پرچمی از خراسان میآید تا اینکه فرود میآید و مردی از موالی که ضعیف است خروج میکند و هر کسی که از او تبعیّت کند به مصیبتی که در کوفه اتّفاق میافتد، دچار میشود». شورشهایی که مردم عراق دست به آن میزنند، نشاندهندة حسّ کینه و تنفّر آنان نسبت به حکومتهای ستمگر و زورگو است.
آنگونه که از روایتها برمیآید، مردم برای یاران پرچمهای سیاه در خراسان دعوت و فراخوانی ارسال میکنند تا به سمت عراق حرکت کنند و آنجا را از لوث حکومت فرعونیان و تسلّط آنها، پاک کنند و البتّه این پرچمها به رهبری «خراسانی» به عنوان رهبر سیاسی و به فرماندهی «شعیب بن صالح» به عنوان فرماندة نظامی به سوی آن منطقه حرکت میکنند. این نکتهای است که برخی روایتها از آن سخن گفتهاند: «جوانی از بنیهاشم که در کفِ دست راست او «خال»ی است، از خراسان با پرچمهای سیاه خروج میکند. در آن حال شعیب بن صالح که با سفیانی میجنگد، در خدمت اوست، او سپاهیان سفیانی را شکست میدهد».7
ظاهراً از جمله عواملی که باعث پیروزی پرچمهای سیاه میشود، کمکهای مردمی به این پرچمها است و به خاطر همین روایت دیگری میگوید: «هنگامی که سپاهیان سفیانی به سمت کوفه برای تعقیب خراسانی حرکت میکنند و مردم خراسان در طلب مهدی(عج) خروج میکنند، سپاهیان سفیانی و هاشمی(خراسانی) که همراه با پرچم سیاه است، با هم برخورد میکنند و درگیر میشوند. فرماندة سپاه هاشمی، شعیب بن صالح است، او و سفیانی در اصطخر به هم میرسند و میان آنها جنگ بزرگی درمیگیرد و پرچمهای سیاه پیروز میشوند و سپاهیان سفیانی فرار میکنند و در این هنگام مردم در آرزوی مهدی(ع) هستند و او را میخواهند».8
طبیعی است که طرفداری مردم از پرچم خراسانی، به خاطر ظلم و ستم و ویرانی و کشتاری است که از طرف سپاهیان سفیانی به مردم این منطقه میرسد و روایتهای تاریخی میگوید: «سفیانی وارد کوفه میشود و لشکریانش را سه روز آزاد میگذارد که هر کاری انجام دهند و از مردم آن سرزمین 60 هزار نفر را میکشد».9
هنگام ورود پرچمهای سیاه به عراق، آرامش و استقراری نسبی در این کشور به وجود میآید و البتّه اعمال و رفتار جنجال برانگیز محدودی که توسط باقیماندههای سپاهیان سفیانی به وجود میآید، تا حدودی این آرامش نسبی را بر هم میزند. پس از گذشت مدّت زمانی که روایات آن را به دقّت مشخّص نکردهاند، مهدی(عج) در مکّه ظاهر میشود و این پرچمهای سیاه، بیعت خود را با ایشان اعلام میکنند و در برخی از روایتها آمده است: «و پرچمهای سیاه برای بیعت با مهدی(عج) کسانی را [به نمایندگی] میفرستند».
ما در اینجا، چندان به تحرّکات مهدی(عج) در مدینه و مکّه و «جنگ اهواز» نمیپردازیم، امّا به طور خلاصه میگوییم: امام(عج) پس از سر و سامان دادن اوضاع در مسیر خود، وارد عراق میشود و در وسط کوفه فرود میآید، امام باقر(ع) یادآور شده است که فرود آمدن او در [شیئی با] هفت گنبد نورانی است و شاید این توصیفی باشد از وسایل نقلیهای که در آن زمان به کار میرود. امام باقر(ع) فرمود: «قائم آل محمّد(ص)، در هفت گنبد از نور فرود میآید و هیچ کس نمیداند که او در کدام گنبد است تا اینکه در کوفه فرود میآید». این روایت اشاره به میزان سرّی و محرمانه بودن کارهای امام دارد که ایشان هنگام ورود به کوفه از آن تاکتیک استفاده میکنند و این خود، بیانگر وجود حالت عدم استقرار و آرامش است. پس از آن، امام شروع به سامان دادن اوضاع داخلی میکند تا اینکه نقطة عطفی در کلّ جهان باشد و کلّ جهان سامان یابد.10
برخی روایات یادآور شدهاند که هنگام ورود امام(عج) سه جریان سیاسی اثرگذار در این منطقه وجود دارند. امام باقر(ع) میفرمایند: «مهدی(عج) وارد کوفه میشود و در کوفه سه پرچم است که به جوش و خروش درآمده و آشفته حالاند و این سه پرچم به امام میپیوندند».11
شاید نظر درست این باشد که این جریانها، باقیماندههای شکست خوردة حکومتهای پیشین باشند که مخفیانه در عراق به دور از چشم یاران پرچمهای سیاه فعّالیت میکنند. امام(عج) کار خود را با پاکسازی این عناصر آغاز میکنند، زیرا آنان به وسیلة معجزاتی که امام از مکّه تا مدینه انجام داده، هدایت نمیشوند و راهی جز تصفیه حساب خونین و جنگ با آنها، باقی نمیماند. به همین دلیل امام باقر(ع) فرمودند: «قائم آل محمّد(ع) کاری نو انجام میدهد و حکمی تازه صادر میفرماید که پذیرش آن برای عربها سخت و سنگین است. کار ایشان تنها با شمشیر است و از هیچ کس توبه پذیرفته نمیشود و کار او بیعیب و نقص است و در راه خدا، سرزنش هیچ سرزنشگری به او کارگر نیست».12
او با این حمله برخی را نسبت به نسب خویش به شک میاندازد. تا جایی که بعضیها میگویند: «اگر او از فرزندان فاطمه(س) بود به مردم رحم میکرد». امام صادق(ع) میفرماید: «قائم پیش میآید و به بازار میرسد و مردی از فرزندان پدرش به او میگوید، تو با این کارها، باعث رَم کردن و سراسیمه شدن مردم میشوی، آیا این به دلیل فرمان و نوشتهای از جانب پیامبر(ص) است؟ گفت: در میان مردم، مردی که قدرتمندتر از او باشد، نیست سپس مردی از عجم به پا میخیزد و میگوید: ساکت میشوی یا گردنت را بزنم؟ در این هنگام قائم(عج) نوشتهای را از جانب پیامبر، بیرون میآورد».13
در این هنگام اوضاع آن دیار سامان میگیرد و خورشید تمدّن از نو شروع به پرتوافکنی میکند و جهان را فرا میگیرد.
پی نوشت ها :
1. الأربلی، کشف الغمـة، ج 3، ص 259.
2. سلیمان الحلی، مختصر بصائر الدرجات، ص 199.
3. النعمانی، کتاب الغیبـة، ص 302.
4. الراوندی، الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1155.
5. بحارالأنوار، ج 57، ص 226.
6. القتال النیسابوری، ص 262.
7. ابن حماد، کتاب الفتن، ص 189.
8. المتقی الهندی، کنز العمّال، ج 14، ص 588.
9. معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 400.
10. الفیض الکاشانی، التفسیر الصافی، ج 1، ص 243.
11. کشف الغمـة، ج 3، ص 261.
12. ابوحمزه الثمالی، تفسیر ابوحمز↕ الثمالی، ص 83.
13. بحارالانوار، ج 52، ص 387.
منبع:ماهنامه موعود شماره 103.