نوع نگرش آمریکاییها نسبت به ایران یک
بار دیگر نگاهها را به موقعیت ژئوپلیتیکی ایران در منطقه آشوبزده
خاورمیانه جلب کرده است. آیا ایران باید قدرت نظامی خود را افزایش دهد؟
پاسخ این سؤال ساده است؛ ایران در دو قرن یعنی قرنهای ١٩ و ٢٠ به دفعات
مورد حمله قرار گرفته است و بخشهای عظیمی از خاک اصلی ایران با جنگهایی
که بر ما تحمیل شد، از ایران جدا شده است تا جایی که امروزه وسعت ایران به 1648000 کیلومترمربع رسیده است، حال اینکه وسعت ایران سه برابر این مساحت
بوده است. اگر در ایران دولتی با بنیه نظامی قوی سر کار بود، به یقین
نمیتوانستند بخشهای جداییناپذیر از خاک اصلی کشورمان را جدا کنند. در
نوشتار حاضر به قسمتی از تاریخ قرون ١٩ و ٢٠ و معاهداتی که باعث جدایی
بخشهای وسیعی از خاک ایران شده است، نیمنگاهی میاندازم تا روشن شود در
همه این ایام وقتی ضعیف بودیم، مورد هجمه و هجوم قرار گرفتیم.
با سقوط اصفهان و تصرف پایتخت به وسیله محمود افغان در سال ١١٣٥ بنیان
حکومتی که شاه اسماعیل صفوی در فلات ایران ریخته بود، از هم پاشید. دولت
صفوی را نخستین دولت ملی بعد از سقوط ساسانیان به وسیله اعراب میدانند که
توانست با تکیه بر هویت ایرانی و رسمیتبخشیدن به مذهب شیعه به مرزهای دوره
ساسانی نزدیک شود. اقتدار شاهان صفوی خصوصا شاه عباس که امنیت در سراسر
کشور را به وجود آورد، باعث رفاه عمومی شده بود و کشورهای تازه قدرتگرفته
اروپایی را متوجه ایران کرد. از این تاریخ است که حضور کشورهای اروپایی را
در ابتدا در قالب گروههای تجاری و در نهایت بهعنوان استعمارگر حوالی خود
حس میکنیم. با حضور انگلستان در شبهقاره هند، برای اولینبار دشمنی غیر
از همسایگان همکیش و بعضا همزبان را در مرزهای خود دیدیم. از طرفی با
قدرتگرفتن روسیه تزاری از زمان پتر کبیر، نگاهها به طرف جنوب روسیه و
مرزهای آسیایی خصوصا آبهای گرم معطوف شد. اولین حمله خارجی به ایران غیر
از جنگهایی که با همسایگان مسلمان در طول تاریخ داشتیم، حمله روسیه به
ایران در سال ١٨١٣ است که سرانجام منجر به عهدنامه گلستان شد و بعد هم
عهدنامه ننگین ترکمانچای که رد پای روسیه در آن مشهود است. در زمان
ناصرالدین شاه یعنی سال ١٨٥٦ دولت انگلیس با پادرمیانی دول دیگر ازجمله
روسیه ایران را وادار به انعقاد قراردادی کردند که به عهدنامه پاریس معروف
است. طبق این عهدنامه ایران مجبور به چشمپوشی از هرات و افغانستان شد و
موجودیت کشور جدیدی در مرزهای شرقی به نام افغانستان پذیرفته شد.
آخرین معاهده ظالمانهای که در دوره سلطنت ناصرالدین شاه از سوی روسیه علیه
ایران اعمال شد، عهدنامه آخال است که طبق آن در سال ١٨٨٠ تمام ایالتهای
ماورا، دریای خزر، تمام مناطق شمالی خراسان تا رود تجن، ترکمنستان،
تاجیکستان و کلا ماورالنهر از ایران جدا شد. پایان قرن نوزدهم همراه است با
جدایی بلوچستان توسط انگلستان از ایران؛ به سال ١٨٨٧ که دولت انگلیس از
ضعف دولت مرکزی استفاده کرد و تمام ایالت بلوچستان را به هند ملحق کرد و
مرزهای پنجاب و رود سند که مرز طبیعی بلوچستان بود، از ایران جدا شد. ایران
در حالی وارد قرن بیستم شد که مرزهای امروزی بر آن تحمیل شده بود، هرچند
در آغاز قرن بیستم مهمترین تحول تاریخی ایران یعنی انقلاب مشروطه به وقوع
پیوست و ایران دارای پارلمان و حکومت مرکزی شده بود اما ضعف دولت و نداشتن
بنیه نظامی باعث شد مقدرات ایران به دست دولتین انگلیس و روسیه بیفتد و
جالب اینکه در سال ١٩٠٧ قراردادی در سنپترزبورگ میان دولت روسیه و انگلیس
منعقد شد که ایران را بین خود به سه بخش تقسیم کردند. قسمتهای شمالی متعلق
به دولت روسیه و قسمتهای جنوبی متعلق به انگلستان شد و بخشهایی از مرکز
منطقه بیطرف نامیده شد. وقوع جنگ جهانی اول و بههمخوردن مناسبات سیاسی
جهان و مهمتر از آن خارجشدن رقیب شمالی یعنی روسیه تزاری از بازیهای
سیاسی انگلیس و کمونیستیشدن این کشور عملا دست دولت انگلیس را در ایران
باز گذاشت تا جایی که به جنوب ایران حمله و بوشهر را اشغال کردند؛ هرچند با
مقاومت دلیران تنگستان روبهرو شدند. قابل توجه اینکه به علت اینکه دولت
ایران در جنگ جهانی اول ضعیف بود و با وجود اعلام بیطرفی به وسیله
دولتهای متخاصم اشغال شد؛ سرنوشتی که در جنگ جهانی دوم هم نصیب ایران شد و
باز هم با وجود اعلام بیطرفی در شامگاه سوم شهریور ١٣٢٠ مجددا ایران
اشغال شد. دولت انگلیس که عرصه را خالی از قدرت رقیب در ایران میدید، با
قرارداد ١٩١٩ درصدد آن بود که اندک استقلال نیمهبند را هم از دولتمردان
ایرانی سلب کند. کودتای سوم اسفند آغازی دیگر بر شیوه دخالت کشورهای خارجی
در ایران بود. با کودتای سوم اسفند عملا نحوه دخالت دولتهای خارجی در
ایران تغییر کرد اما با فروپاشی دولت عثمانی و تشکیل دولت عراق در مرزهای
غربی کشورمان دولت جدیدی شکل گرفت که بعد از سرکارآمدن دولت بعثی در عراق،
عملا جبهه جدیدی علیه ایران باز شد. تا اینکه با قرارداد ١٩٧٥ ظاهرا آتش
کینه دولت عراق نسبت به ایران فروکش کرد، اما وقوع انقلاب اسلامی انگیزه
جدیدی شد که صدام رئیس دولت عراق جنگی را علیه ایران شروع کند که در طول
جنگ مشخص شد جبهه متحدی از اعراب و همه غرب مدافع صدام است؛ میگهای روسی،
میراژهای فرانسوی و کمکهای لجستیکی دیگر که از همه طرف به سوی سرازیر عراق
شده بود، علیه ایران به کار گرفته شد.
حال پرسش این است؛ آیا ایران که در ٢٠٠ سال گذشته از اول قرن ١٩ تا امروز
همیشه مورد تهاجم قرار گرفته و در جنگ تحمیلی همه نوع سلاح از شرق و غرب
عالم علیه رزمندگان ایران به کار گرفته شد و بعد از پایان جنگ در اتحادی
نوشته و نانوشته، جهان تصمیم به تحریم تسلیحاتی ایران گرفت و حتی دولت
روسیه که خود را متحد ایران میداند، باوجود دریافت پول موشکهای اس- ٣٠٠
را تحویل ایران نداد، از طرفی کشورهای همسایه ایران جملگی به وسیله شرق و
غرب مسلح میشوند و در همین یکی، دو سال گذشته میلیاردها دلار اسلحه به
وسیله دولتهای غربی، خصوصا آمریکا و انگلیس به عربستان و امارات و قطر
تحویل داده شده و آخرین قراردادی که در پی مسافرت دونالد ترامپ به منطقه
صورت گرفت، بزرگترین قرارداد تسلیحاتی بین دولت عربستان و آمریکاست که
علاوه بر خرید ١١٠ میلیارد دلار اسلحه نقدی، قرارداد ٣٣٠ میلیارددلاری
زمانبندیشدهای هم منعقد شد...
17302