سرویس سبک زندگی فردا: واقعه غدیر یک رویداد تعیین کننده در اسلام است. واقعهای که با آیه تبلیغ آغاز شده، آیهای که خداوند در آن فرمود: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ (مائده،67) اى پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، ابلاغ کن.» طبق این آیه بود که پیامبر پس از خطبهای طولانی حضرت علی را خواست، دستش را بالا برد و فرمود: «أَللَّهُمَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاه؛ خداوندا هرکه من مولای او هستم پس علی مولای اوست. خداوندا دوست بدار هرکه او را دوست می دارد و دشمن باش با هرکسی که با او دشمنی می کند.»(تفسیر فرات کوفی، ص130)
اما چرا این حدیث موجب یکرنگی در عقیده شیعیان و اهل تسنن نشده است؟ آنها واقعه را قبول ندارند یا در حدیث ضعفی وجود دارد؟ مسئله چیست؟
واقعهای غیر قابل انکار
غدیر خم آنقدر روشن است که هیچ تاریخ نگاری نمی تواند وقوع آن را زیر سؤال برده یا در آن شکی وارد سازد. راویان بسیاری بدون واسطه شاهد این رویداد بوده و آن را روایت کردند. افرادی چون: حضرت زهرا، ام سلمه و عایشه از همسران پیامبر، علی بن ابیطالب و خواهرش ام هانی، ابوبکر و همسرش اسماء بنت عمیس، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، سعد بن ابی وقاص، جابر بن عبدالله انصاری، ابوذر، سلمان، حسان بن ثابت که شعری برای غدیر سرود، زید بن ارقم، حتی ابوهریره و... نام 110 تن از این راویان در کتاب الغدیر توسط علامه امینی جمع آوری شده، راویانی که روایات آنها در کتب معتبر اهل سنت نیز وجود دارد.(الغدیر، ج1، ص41 تا 144)
حدیثی حتی در مسند احمد بن حنبل
حدیث غدیر را می توان در کتاب هایی چون سنن ترمذی، صحیح مسلم، مصنف ابن ابی شیبه، مستدرک حاکم نیشابوری، المعجم الکبیر طبرانی، تفسیر اللباب ابن عادل، تفسیر آلوسی، تفسیر ابن کثیر، تفسیر رازی و... یافت. مثلاً احمد بن حنبل که یکی از ائمه چهارگانه اهل سنت است و کتاب او در بین دیگر کتب شأن و جایگاه ویژه ای دارد؛ به این واقعه تاریخی پرداخته و آن را بارها نقل کرده است. جالب است که بدانید وهابیت خود را ادامه دهنده مکتب حنبلی بر می شمارند.
در جلد اول این کتاب آمده: «علی (علیه السلام) در روز رُحبة مردم را قسم داد تا کسانی که در روز غدیر خم حضور داشته و خودشان سخن پیامبر(صلی الله و علیه و آله) را شنیده اند، به پاخیزند. در این هنگام از طرف سعید بن وهب شش نفر و از جانب زید بن یثبع نیز شش نفر برخاستند و شهادت دادند که از رسول خدا شنیده اند که در مورد علی در روز غدیر خم فرمود: «أَ لَیْسَ اللَّهُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ؟ قَالُوا: بَلَى قَالَ: أَللَّهُمَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ؛ آیا خداوند بر مؤمنین اولی نیست؟ گفتند: بلی. فرمود: خدایا، هرکس که من مولای او هستم علی نیز مولای اوست. خداوندا دوست بدار کسی که او را دوست میدارد و دشمن بدار کسی را که با او دشمنی کند.» (مسند احمد بن حنبل، دارالکتب العلمیه، بیروت، ج1، ص334، حدیث شماره962) این حدیث را طبق تحقیق و شماره گذاری محمد عبدالقادر عطا، ترمذی در کتاب مناقب رقم3713 نیز آورده است.
همین حدیث باز در مسند احمد بن حنبل تکرار شده با این تفاوت که در ادامه حدیث این عبارت نیز ذکر شده است: «وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَه؛ و یاری کن هرکس که او را یاری میکند و رها کن هرکسی را که وی را رها میکند.» (حدیث شماره963 و 964) حدیث غدیر در مجلدات دیگر این مسند نقل شده که اهل تحقیق به آسانی می توانند به آنها دست یابند.
شهادت علمای اهل سنت به صحت سند
حدیث غدیر و بیان عباراتی چون: «أَ لَیْسَ اللَّهُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ» و «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» در آن، توسط علمای طراز اول اهل سنت که متخصص حدیث شناسی هستند؛ صحیح شمرده شده است. مثلاً افرادی چون البانی، ابن کثیر، هیثمی به صحت سند روایت غدیر اذعان داشتند. حاکم حسکانی نیز در کتاب خود حدیث غدیر را از طریق زید بن ارقم نقل کرده که طی آن، حضرت خطاب به مردم فرمودند: «مَن اَولَی بِکُم مِن اَنفُسِکُم؟ کیست که از خود شما به خودتان سزاوارتر است؟» اصحاب گفتند: خدا و رسولش داناترند. سپس حضرت فرمود: «اَلَستُ اَولَی بِکُم مِن اَنفُسِکُم؟ آیا من از شما بر شما اولی تر نیستم؟» گفتند: بلی. سپس حضرت فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ؛ هر کس که من مولای اویم، پس علی علیه السلام مولای اوست.» در انتها حاکم حسکانی آورده این حدیث صحیحی است.(المستدرک على الصحیحین، ج3، ص613)
پس چرا اختلاف؟
فهمیدیم که راه انکار واقعه غدیر یا خدشه در متن و سند حدیث برای اهل سنت وجود ندارد. بلکه آنها در معنا و مفهوم آن تصرف نمودند. آنها این حدیث را بعد از وقوع اختلاف بین اهالی یمن با حضرت علی دانسته و این جملات را به معنای ابراز دوستی حضرت رسول اکرم با حضرت علی آن هم به جهت رفع کدورتها می دانند. پس سالها اختلاف در مذهب و عقیده از چنین برداشتی است.
در رد این برداشت ذکر چند نکته کافیست:
اول آنکه حضور امام علی در یمن مربوط به سال هشتم هجری است و در همان سال که حضرت غنائم را برای تقسیم خدمت پیامبر آوردند؛ رفع کدورت شد (الطبقات الکبرى، ج2، ص 128) پس نیازی به بیان در دو سال بعد نبود!
دوم آنکه این برداشت را تنها آلوسی در تفسیر خود داشته و جای این پرسش را دارد که چرا صاحبان دیگر کتب مرجع چنین مطلبی را ذکر نکردند؟
سوم آنکه اصلاً عقلانی نیست که برای بیان دوستی بین دو نفر آن جمع کثیر را تشکیل داد. مگر مردم نمی دانستند که بین پیامبر و پسر عمو و دامادش یعنی کسی که خودش او را تربیت کرده و به برادری انتخاب نموده، دوستی برقرار است؟
چهارم آنکه با توجه به متن حدیث و عبارات قبل از جمله «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ» به راحتی میتوان مفهوم سرپرست را از کلمه «مَوْلَاهُ» برداشت کرد؛ چرا که قبل از این عبارت پیامبر از سرپرستی خدا و خودش بر مؤمنان سخن گفته است.
نتیجه گیری
هیچ خدشهای نمیتوان در اصل واقعه غدیر یا در متن و سند حدیث وارد ساخت. حدیثی که به معرفی سرپرست مردم پس از پیامبر(ص) میپردازد. تنها کافیست کمی در آن تفکر و تأمل کنیم تا این معنا را به روشنی بیابیم.