مهمان این برنامهی دورهمی یکی از بزرگترین مفاخر ایران بود. متخصص مشهور مغز و اعصاب دنیا و بهترین جراح در این زمینه در دنیا. دکتر مجید سمیعی به دورهمی آمده بود. ادامه را در بنیتا بخوانید.
معمولاً مهمانان دورهمی بازیگران و هنرمندان هستند. البته مهمان همیشگی «مهران مدیری»، حاشیه است. آخرین آن هم یک ادارهی دولتی بود. گمرک به مدیری اعتراض کرد. مطلب مربوط به این خبر را میتوانید در بنیتا بخوانید.
اما این بار دورهمی حاشیه نداشت. مهمانی داشت که هر چه در مورد او شنیده شده تعریف و خوبی و افتخار کردن به بوده. برنامه ی دورهمی میزبان پروفسور مجید سمیعی بود.
در همان ابتدای گفتگو، «مهران مدیری» از حضور دکتر سمیعی در برنامهاش ابراز خرسندی کرد. سمیعی هم در پاسخ گفت: «واقعیت این است که من شناختی درباره شما و برنامه تان نداشتم؛ اما دوستان به من گفتند که حتماً در این برنامه حاضر شوم و دعوت شما را بپذیرم. »
مدیری نظر سمیعی را در مورد افتخارات پزشکیاش جویا شد. او نیز در جواب اظهار داشت: «ارجحیت دادن به یکی از این افتخارات، صدمه به بقیه است. من انتخابی نمیکنم. آن را باید ملت ایران امتیاز بدهند.»
این متخصص برجسته مغز و اعصاب در مورد راهاندازی مرکز بزرگ و تخصصی مغز و اعصاب در ایران گفت: «شبیه این مرکز را پیش از این در هانوفر آلمان و چین راهاندازی کردیم. دوستان پیشنهاد دادند که در ایران هم این مرکز را احداث کنیم. افتتاح چنین مرکزی برای من اهمیت بسیار داشت. ویژگیهایی را که برای احداث این مرکز در ذهن داشتم،ابتدا چین فراهم کرد و نهایتاً آن را احداث کردیم. ما در نظر داشتیم تا در ایران بهترین مرکز مغز و اعصاب را راهاندازی کنیم. در جایی که خانه ماست؛ من در همین تهران دنیا آمدم و مثل خیلیها رفتم مدرسه. ما دنبال این بودیم مرکزی را راهاندازی کنیم که در دنیا نمونه نداشته باشد. این مرکز را خواستم به ملت ایران تقدیم کنم.»
مجری برنامه سؤالی در مورد تحلیل پروفسور سمیعی از وضعیت اعصاب و روان ایرانیان پرسید که بهگونهای مرز بین شوخی و جدیاش مشخص نبود.
سمیعی این طور پاسخ داد: «باید این سؤال را از مردم بپرسید. این را میدانم که فرد فرد مردم با قلبشان من را دوست دارند که این عشق از مغز میآید، نه از قلب؛ چرا که قلب یک ماشین است. ملت ما فرهنگ بسیار بزرگی دارد. واقعاً بعضی وقتها مردم ایران نمیدانند، از چه فرهنگ بزرگی آمدهایم. اگر به گذشته توجه کنیم، ایران ما علم و دانش را برای سراسر دنیا به وجود آورده است.»
او اظهار نظر جالبی درباره مکانیزم عاشق شدن با مغز یا قلب داشت. او گفت: «فلاسفه یونانی همیشه فکر میکردند همه چیز از قلب میآید اما به مرور متوجه شدند، که مغز مرکز تفکر و خاطرات ماست اما مسئله عشق را تا همین لحظه هم کسی کشف نکرده است.»
صحبت به زندگی خصوصی سمیعی کشیده شد. او دربارهی زندگی با همسرش گفت: «در 19 سالگی عاشق دختر عمویم شدم. حاصل ازدواج ما دو فرزند است؛ دخترم اقتصاد خوانده و پسرم مانند خودم جراح مغز و اعصاب است.»
مدیری در ادامه پرسشی در مورد جنبه آموزشی مرکز تخصصی مغز و اعصاب در کشورمان داشت. سمیعی در پاسخ اظهار کرد: «خوشحالم سؤال کردید؛ چراکه من انگیزهای برای اضافه کردن یک بیمارستان به بیمارستانهای ایران ندارم. بلکه این مرکز تحقیقاتی آموزشی تشخیص و درمان خواهد بود. همچنین علت اینکه ما در این چند قرن اخیر در رشته مغز و اعصاب پیشرفته بودیم، این بود که علم و دانش را رها نکردیم. تمام شاگردان من همیشه انتظار یک کار جدید را از طرف من هستند.»
وی درمورد وضعیت سلامتی خود، هم از جنبهی روحی و هم از نظر روانی عنوان کرد: «من همیشه علاقهمند هستم با جوانان 30 ساله گفتگو کنم. خانمها و آقایان نباید از بالا رفتن سن خود ترس داشته باشند. خودم را از همه نظر سالم حس میکنم. از لحاظ تفکر سریعتر از دیگران هستم؛ چرا باید در گوشهای بنشینم و بگویم بازنشسته شدم. از صدها کشور هر روز برای من برنامه عمل جراحی ارسال میکنند. چرا نباید این عملها را انجام بدهم. هیچ لذتی بالاتر از این نیست که بیمار خود را سالم بعد از یک عمل سخت ببینی. تا زمانی که خداوند این حس را برای من حفظ کند و با دعای مردم ایران امیدوارم، سالیان دراز برای ملت ایران کارهای بزرگی انجام دهم.
بنا به گفتهی سمیعی، سرگرمی او جراحی است. وی ادامه داد: «از کمک به سراسر دنیا کوتاهی نمیکنم، در این سالها برنامهای برای قاره آفریقا داشتم و پزشکان آنها را در حوزه مغز و اعصاب دوره دادم. حالا آنها بهترین عملها را انجام میدهند. »
آخرین صحبتهای این جراح برجسته بسیار جالب بود. او گفت: «یکی از چیزهایی که انسان را خوشبخت نگه میدارد، وجدان است. از دوران جوانی باید فکر کنیم که کاری که انجام میدهیم، باعث صدمه است یا کمک به دیگران. از خدای خود متشکر هستم که من را حفظ کرد و خطایی نکردم. از طرفی کسانی که نسبت به من حسادت داشتند و قصد صدمه به من را داشتند، میبخشم. »
همچنین او آخرین کتاب خود را که حدود هزار صفحه است، به موزه دورهمی اهدا کرد.