تاریخ خبر :1393/11/28-خبرگزاری میراث فرهنگی – گروه میراث فرهنگی – مهرداد ملکزاده، باستانشناس در نشست «تهران 7 هزارساله؟» که در خانه هنرمندان ایران برگزار شده بود، عنوان کرد:« پیدا شدن یک تدفین 7 هزارساله در عمق 6 متری خیابان مولوی اتفاق عجیبی نیست؛ چرا که گسترۀ کلانشهر تهران امروزی بیشتر دشت تهران را پوشانده، ممکن است آکنده از نقاط مختلف سکونت انسانها باشد. نگاهی اجمالی نشان میدهد که بخشهای دیگری از این پهنۀ جغرافیایی که به زیر ساخت¬وسازهای شهری نرفته آکنده است از نقطههای فراوان باستانشناسی» این بخشی گفتههای مهرداد ملکزاده، باستانشناس در نشست « تهران 7 هزارساله؟» است.
به گفته او، شما کافیاست، از تهران به سمت غرب به ناحیۀ کرج بروید، سپس به ناحیۀ غربیتر و دشت قزوین یا اینکه به سمت شرق حرکت کنید تا ناحیۀ گرمسار، آن وقت است که فراوانی پراکندگی نقاط استقرار را میبینید. اگر در آن جا هم شهرهای بزرگی تشکیل میشد، تمام این نقاط استقراری به زیر آن شهرها دفن میشدند.
این باستانشناس گفت: «ما کاملاً تصادفی بنا بر یک اتفاق که مربوط به یک سری تأسیسات عمرانی حیات امروزی شهر تهران است، توانستیم کارگاه کوچکی را باز کنیم و بخشی از مواد فرهنگی که احتمالاً در بخشهای دیگری از تهران هم به زیر این شهر بزرگ رفته است پیدا کنیم. اما اگر به شکل یک آمار به این تصادف نگاه کنیم، تصادفی کاملاً معنادار است».
او با بیان اینکه به صورت اتفاقی این کشف انجام شده، توضیح داد:« این کشف به دنبال حفر کارگاه کوچک که بخشی از فعالیتهای عمرانی بوده به دست آمد و به قصد یک حرکت باستانشناسی انجام نشده بود اما وقتی تصادفاً این بقایای استخوانی دیده شده به صورت آمار و بسامد ریاضی شما فراوانی مواد فرهنگی زیر تهران امروزی داشته باشیم. اگر تعداد اینها از نظر آمار کم بود این تصادف آماری پیدا شدنش هم به مراتب کمتر و کمتر میشد».
این باستانشناس نقبی به گذشتههای بسیار دور تهران زده و گفت:« تا قبل از اینکه تهران عظیم کنونی را داشته باشیم و مسیلهای تهران امروزی پر و کاریزهای آن همه کور و عقیم بشود. شهر تهران مملو از رشته قناتها و کاریزها و مسیلهایی بود که آب بارانی از طریق این مسیرها و کاریزها جریان پیدا میکرد و به مناطق کم ارتفاعتر دشت تهران میرفت و چه جایی بهتر از آن میتوانست، برای شکل گیری استقرارهای انسانی باشد؟
او در این نشست دربارۀ ارتباط انسان و جغرافیا صحبت کرده و سپس از شاهراه بزرگ خراسان بزرگ گفت:«شاهراه خراسان بزرگ، یک راه باستانی است که ماوراءالنهر و یا به تعبیری ورارودان را به بینالنهرین یا به تعبیری میانرودان پیوند میزند که یک مسیر بزرگ حرکتی را تشکیل میدهد. مرکز این جاده حتی اگر تقریبی وجب بگیرید، تهران امروزی و در حقیقت ری باستان میشود. از یک طرف مرکز مسافتی است و از طرف دیگر یک مرکزیت سوق الجیشی».
به گفته او، هر مسافری که میخواسته از سرزمینهای دورتر و دورتر شرقی به سرزمینهای دورتر و دورتر غربی برود، الزاماً از این باریکۀ سبز جنوب البرزکوه حرکت میکرده است. اسکندر از همین مسیر به مصاف آخرین بازماندههای سپاه هخامنشیان رفت و در نزدیکی شهرری با جسد نیمهجان داریوش سوم مواجه شد. ترکان و مغولان یورشگر در دورههای بعدی تاریخی از همین راه آمدند و به سمت میانرودان رفتند و خلافت عباسی را بر انداختند. در دورۀ قاجار از همین راه مسافران دارالخلافه ناصری میرفتند به عراق امروزی که اسم آن در آن زمان راه عتبات بود. امروز هم بر گرتۀ همین راه اتوبان بزرگی میسازند به نام بزرگراه کربلا. این جاده از روزهای پیش از تاریخ کار میکرده تا امروز که ما میخواهیم کار دیگری به گرده آن بگذاریم.
او همچنین به یافتههای سفالخاکستری باستانشناسان در تپههای قیطریه، سلطنت آباد و بسیاری نقاط دیگر تهران اشاره کرده و آنها را دلیل وجود مواد فرهنگی در تهران پیش از تاریخ دانست.