کارگردان: اندرو هیگ Andrew Haigh
بازیگران: چارلی پلامر Charlie Plummer، استیو بوشمی Steve Buscemi، تراویس فیمل Travis Fimmel، کلویی سِوینگی Chloë Sevigny، استیو زان Steve Zahn، Amy Seimetz، توماس مان Thomas Mann
مربی اسب زودرنج و حساس، دل (با بازی استیو بوشمی) همانطوری که دستیار لاغرش برای انجام کارهای او بهسرعت این ور و آن ور میدود، داد میزند: ندو، راه برو! اما این چارلی 15 ساله (با بازی چارلی پلامر) به راه رفتن عادت ندارد. او حتی زمانی که دل او را استخدام کرد مشغول دویدن بود، دوی سریع سحرگاهی در شهر کوچکی در اورگن Oregon که او و پدر خونگرم بدحسابش (با بازی تراویس فیمل) تازه به آن نقلمکان کرده بودند.
دلیل اصلی که چارلی قدر این کار سخت و طاقتفرسا را میداند- جدای اینکه حقوقی که میگیرد از حقوق پدرش هم بیشتر است- این است که او بهوقت گذراندن با Lean on Pete عادت کرده است، اسب پنجساله سریع دل که با آن در مسابقات محلی اسبدوانی شرکت میکند.

استیو بوشمی
پیت از نژاد اسبهای فرز و سریع است و وقتی از بندهایش رها میشود، چارلی نمیتواند جلوی خودش را بگیرد، از زیر نردهها سر میخورد و به دنبال او بهسرعت میدود، او حرکت میکند چون میتواند حرکت کند، ایستادن یکجور قبول شکست است، کسی بعدها به او گفت: وقتی جایی نداری که بروی، یکجورهایی گیرکردهای.
این مهمترین قسمت فیلم جدید زیبای اندرو هیگ است که در جشنواره فیلم ونیز اکران شد. در این فیلم این کارگردان بریتانیایی بر روی فضای شادتر و بزرگتری از قبل کار میکند.: یک آمریکای شرقی امروزی، رستورانهای کسلکننده، کامیونهای پر سروصدا و یک دشت باز پرستاره.
بااینوجود او هنوز هم استایل دقیق، دستکم گرفتهشدهاش را که در درام نورفولک قبلیاش «سال 45» 45 Years داشت را دور نریخته است.
فیلمهایی با حضور بچهها و اسبها معمولاً خیلی احساسات را برنمیانگیزند؛ اما هیگ با اقتباسی از رمان نوشته Willy Vlautin از هر فرصتی برای درآوردن اشک شما استفاده میکند، بهجای اینکه پایهریزیای بر روی تحریک احساس شما بکند، بهطوریکه بهندرت آنطور که انتظارش را دارید احساس شما را تحریک میکند.

اندرو هیگ و چارلی پالمر به همراه کلوئی سوینگی
بونی (با بازی کلویی سِوینگی) سوارکاری که گهگاه برای دل میراند، باحالت غمگینی به او میگوید: بهعنوان حیوان خانگی راجع به آنها فکر نکن. دل حتی از او هم رکتر است و زمانی که میبیند او عاشق اسبش شده است آرام به او میگوید: آنها فقط برای مسابقه دادن اینجان، حالا که میتونی باید به دنبال کار دیگری باشی. میدونی، من هم قبلاً عاشق اسبها بودم.
بوشمی فرد باتجربه سالخوردهای است، اما دل زیرکتر و موجودی پیچیدهتر از همه آنهاست و این بازیگر خودش هم به این پیچیدگی دامن میزند. این کاراکتر یک الهامبخش بزرگ برای چارلی است، درعینحالی که ازنظر حرفهای کسلکننده و خائن است. پدر چارلی همین حقه را در جهت عکس استفاده میکند: کاراکتر او بهوضوح یک پدر بهطور ترسناک است، اما با مهربانی و شوخطبعیای که این بازیگر به این نقش اضافه میکند-به اضافه ظاهر او که شبیه کفتار مستی با موهای ژولیده است- دوستنداشتن او غیرممکن میشود.
یک صحنه اولیه درحالیکه هردوی آنها مشغول صبحانه خوردن هستند رابطه آنها را با روش بهینهای به زیبایی نشان میدهد از صحبتشان در مورد دوستان قبلی پدرش و یا صحنهای که در آن چارلی بهسرعت آخرین سوسیس روی میز را قبل از آنکه دست پدرش به آن برسد با چنگالش برمیدارد. بعدازآن پدرش با چشمک جملهای به او میگوید که به نظر میرسد خیلی هم بهدردبخور نیست: همه زنان خوب قبلاً حتماً پیشخدمت بودهاند. جملهای که باگذشت فیلم متوجه میشویم آنچنان هم بدردنخور نبوده است.
این هم یکی از جزییات «Lean on Pete» است که به متوجه خواهید شد: ممکن است چند تا از آنها را متوجه نشوید، اما همانهایی را که میبینید به شما دست میدهد بهتدریج جوانه میزند و شکوفه میکند؛ که یکی از بهترین لذتهای این فیلم است. دیگری پلامر 18 ساله است – که مثل چارلی در همه فیلم است و با بازیای که بهسختی چیزی را بروز میدهد، اما احساس انعطافپذیری و زندهای همانند حسی که یک شلوار جین کهنه به شما میدهد، توجه را به سمت خود جلب میکند.
بعضی وقتها دلم میخواهد فیگ در فیلمهایش کمی گاردش را پایین آورد، اما شاید این بخشی از استراتژی اوست. اگر این داستان یک زندگی جوان که تنها زندگی میکند ما را در حسرت عدم تغییر و نزدیکی فرومیبرد، پس قاعدتاً او به هدفش رسیده است.
Post Views:
0