درآمد
با آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان پس از ایشان زمینه را برای درک غیبت حضرت مهدی علیه السلام آماده کرده بودند، کم نبودند افرادی که در زمان وقوع غیبت ایشان-و حتی پیش از غیبت آن امام-در این باب دچار حیرت و متعاقباً مبتلای شبهه و اشکال شدند. این به خطا افتادن تجلیات مختلفی داشت: جماعتی اساساً منکر وجود چنین امامی می شدند و ولادتش را انکار می کردند و گروهی در مصداق موعود و امام آخرین مناقشه می کردند و امامان و یا احیاناً اشخاص دیگری را مطرح می نمودند. در میان شیعیان جماعاتی چون کیسانیه، ناووسیه و واقفیه در تعیین مصداق امام غایب راهی را یافتند که خلاف مندرجات صریح روایات و تعلیمات معصومین علیهم السلام در باب تعداد امامان و ترتیب امامت ایشان بود. بروز چنین شبهاتی در میان مسلمین موجب شد که ائمه معصومین و شاگردانشان از همان صدر اسلام در قالب گفتار و نوشتار به ایضاح مواضع مورد نظر مکتب تشیع در این باب که مستفاد از مشکات وحی و سنت نبوی است، بپردازند. وجود ده ها رساله و کتاب تحت عنوان «الغیبت» بیانگر گوشه ای از تلاش پیگیر شیعیان از قرون نخستین است. صاحب الذریعه الی تصانیف الشیعه نزدیک به پنجاه تالیف به نام «الغیبت» نام می برد که از نزدیک عصر غیبت تا نزدیک قرن حاضر به رشته ی تحریر درآمده است.(1) این کتب حاوی استدلالات و مستندات عقلی و نقلی شیعه در باب وجود امام غائب و امامت ایشان و اموری از این دست است. بیشترینه ی این آثار تا پیش از کتاب الغیبت شیخ طوسی مشتمل بر روایاتی از معصومین علیهم السلام در باب تولد و نسبت حضرت مهدی علیه السلام با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت ایشان و نیز چیستی و چرایی غیبت آن امام و ظهور دولت ایشان و نشانه هایی آن است. برخی آثار این حوزه نیز تا پیش از کتاب مذکور به مباحث عقلی در این باب می پردازد و بیشتر صبغه کلامی دارد. تنها پس از نگارش کتاب الغیبت شیخ طوسی است که مباحث نقلی و عقلی پیرامون غیبت امام عصر علیه السلام در کنار همدگیر و به صورت منظم قرار می گیرد. همان گونه که شیخ الطائفه در بسیاری از زمینه های اندیشه ی شیعی پیشرو است، در حوزه ی مهدویت نیز او را می توان از پیشگامان دانست. او به جهت تبحر و مهارت بی نظیر خود در علم الحدیث و علم کلام و تاریخ توانست برای دفاع از حریم معتقدات شیعه در حوزه ی مهدویت اثری را خلق کند که برای آن در اعصار نمونه ای نمی توان نشان داد. چنانکه از متن کتاب برمی آید شیخ این اثر را در سالهای پختگی پس از شصت سالگی به رشته ی تحریر درآورده است.
ولادت امام عصر علیه السلام و شبهات پیرامون آن
شیخ طوسی بخش قابل توجهی از کتاب الغیبت را به بحث از ولادت علیهم السلام اختصاص داده است. تشریح شرایط خاص تولد ایشان و نیز پاسخ گفتن به تردیدهای دوست و دشمن از مهم ترین اشتغالات شیخ در این کتاب است. وی دو نوع بحث را پیرامون ولادت ایشان مطرح می کند، بحث اعبتاری با شبه عقلی و بحث اخباری یا نقلی-تاریخی. اما بحث شبه عقلی و اعتباری عبارت است از این که وقتی از میان انواع و اقسام مدعیات، امامت ایشان به وسیله ی دلایلی که اقامه کردیم ثابت شد تمام اقوال به جز قول اعتقاد به امامت ایشان باطل شد، حتی اگر خبری هم در این زمینه وارد نشده باشد، صحت ولادت امام را خواهیم دانست. همچنین اعتقاد به دوازده نفر بودن امامان نیز ولادت حضرت را ثابت می کند، چون عدد تنها بر فرد موجود دلالت می کند. علاوه بر این ها روایاتی که به دو غیبت امام علیه السلام دلالت دارند، تایید و تاکیدی بر صحت ولادت ایشان است، زیرا همه ی این شواهد فرع بر صحت ولادت حضرت است.(2) پس از ذکر این دلایل شیخ به نحو تفصیلی ده ها نقل تاریخی و روایت را با نقل سند دقیق آن در تایید ولادت حضرت مهدی علیه السلام نقل می کند. (3) شیخ تنها به بیان روایات بسنده نمی کند و در بخش هایی از کتاب خود شبهات مطرح شده در این حوزه را پاسخ می گوید. در ادامه به این شبهات باز خواهیم گشت، اما پیش از بررسی شبهات از نظر شیخ بایستی به مسئله مخفی بودن ولادت امام عصر علیه السلام از منظر وی بپردازیم. شیخ در بخشی از کتاب خود اظهار می دارد که مخفی بودن ولادت امام علیه السلام امری غیرعادی نبوده و در ملل و امم دیگر نیز نظایر آن مسبوق به سابقه بوده است. وی برای این مدعای خود موارد متعددی را نقل می کند. شیخ حتی به برخی از اخبار مربوط به تاریخ باستان ایران ازجمله داستان کیخسرو اشاره می کند. مطابق بیان شیخ که به تصریح وی از تاریخ طبری نقل شده مادر کیخسرو در زمان حمل و تولد وی ولادت او را مخفی کرد، چون افراسیاب جدّ کیخسرو قصد قتل کودک را داشته است. (4) بر اساس روایت شاهنامه ی فردوسی کیخسرو پس از کشته شدن پدرش به دنیا آمد. افراسیاب قصد کشتن نوزاد را داشت، چون نگران از آینده بود و سخن اختر ماران و آموزگاران درگاه خود را به یاد داشت که از تخمه ی تور و کیقباد شاه نژادی پدید خواهد آمد که شاهنشاهی او را برخواهد افکند، اما با وساطت پیران ویسه از قتل کودک منصرف شد و دستور داد کودک را به کوه، نزد شبانان بفرستند تا بی خبر از اصل و پیوند خود در میان آنان پرورش یابد. (5) شخصیت دیگری که شیخ برای اثبات مدعای خود ذکر می کند، ابراهیم خلیل الله است. براساس بیان قرآن کریم و نیز منابع تاریخی، ستاره شناسان به نمرود هشدار دادند که به زودی پسری ابراهیم نام، زاده خواهد شد و مردم را از دینشان دور خواهد و بت هایشان را خواهد شکست. از این رو نمرود برای پیشگیری از وقوع چنین مصیبتی برای خود و دیگر بت پرستان، فرمان داد تا همه ی نوزدان پسر آن سال را بکشند، اما مادر ابراهیم بارداری خویش را پنهان داشت و در غاری نزدیک شهر، دور از چشم مردم، فرزند خویش را به دنیا آورد.(6) شخصیت دیگری که ولادتی مخفی داشته، حضرت موسی علیه السلام است. این داستان نیز در قرآن کریم و منابع تاریخی به تفصیل ذکر شده است. مادر موسی از بیم کشته شدن فرزند او را نزدیک سه ماه پنهان کرد و چون دید که ممکن است رازش برملا ششود، او را به امر الهی به آب سپرد.(7) شیخ طوسی در ادامه توضیح می دهد که پنهان کردن فرزند چیزی نیست که منحصر در موارد مزبور باشد و موارد متعددی را می توان در زندگی مردم عادی دید. از منظر شیخ شایسته نیست امری را که موارد متعددی را می توان برای آن ذکر کرد، آنچنان شگفت انگیز بدانیم که منکر آن شویم. ولادت امام عصر علیه السلام نیز از زمره ی این موارد است و جایی برای انکار و استبعاد وجود ندارد. شیخ به عنوان یک حدیث شناس برجسته بر آن است که خبر ولادت فرزند امام حسن عسکری علیه السلام از طرق بسیاری وارد شده، آن هم بیشتر از حد نیاز اثبات انتساب در شرع.(8) وی پس از باین همانندی ولادت ایشان با موارد مذکور به بحث پیرامون شبهات مطرح شده
دراین حوزه می پردازد. یکی ازمهم ترین این شبهات متعلق به رفتار و گفتار جعبر بن هادی، برادر امام حسن عسکری علیه السلام، مشهور به جعفر کذّاب است. جعفر، شهادت امامیه مبنی بر اینکه امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیاتش صاحب فرزند بوده است را انکار کرد و منکر وجود امام شد و اعتقاد به وجود حضرت را دفع کرد و ارثیه ی ایشان را تصاحب نمود و حتی سلطان را وادار کرد که کنیزان امام حسن عسکری را حبس کند تا معلوم گردد که آنان آبستن نیستند تا تاکیدی باشد بر اینکه برادرش فرزند ندارد. او حتی خون شیعیانی که اما حسن عسکری علیه السلام را صاحب فرزند می دانستند، مباح دانست. شیخ طوسی ضمن بیان گفتار و کردار جعفر در حق برادر و فرزند برادر خود این شبهه را به این نحو پاسخ می دهد که جعفر معصوم نبوده است و مسلماً خطاهایی از وی سرزده است. او در تفصیل پاسخ خود به برادران یوسف علیه السلام اشاره می کند. برادران یوسف او را در چاه انداختند و وی را به مبلغ بسیار کمی فروختند، در حالی آنان فرزندان پیامبر خدا بودند. شیخ معتقد است که آنچه جعفر مرتکب شد به جهت طمع در مال دنیا بود. (9) شبهه دیگری که شیخ بدان پاسخ می گوید، شبهه ی اشاره نکردن به نام امام عصر در وصیت نامه ی امام علیه السلام است. گفته شده چگونه ممکن است که امام حسن عسکری فرزندی داشته باشد، اما در عین حال در مرضی که منجر به مرگ حضرت شد، مادرشان را وصیّ موقوفات و صدقات خود قرار دهند و نظارت بر اموال را بدیشان بسپارند و به فرزند خود وصیت ننمایند؟ شیخ در پاسخ این شبهه تشریح می کند که امام حسن عسکری با این عمل هدفشان را که پنهان کردن امام عصر از سلطان وقت بود، تکمیل کردند. به اعتقاد وی اگر امام علیه السلام جز این کار را می کردند، حضرت مهدی علیه السلام را به خطر می انداختند. شیخ نظیر این عمل را در سیره ی امام صادق علیه السلام نیز نشان می دهد. امام صادق در زمان حیاتشان همزمان به پنج نفر وصیت کردند که نفر نخست آنان منصور دوانیقی بود و در میان این پنج نفر نامی هم از فرزندانشان موسی بن جعفر علیه السلام بردند و نام ایشان را به تنهایی به عنوان وصی ذکر نکردند تا نگاه ها متوجه ایشان نگردد. (10) شیخ در این کتاب شبهات بسیاری را مورد نقد و بررسی قرار می دهد که برای پرهیز از اطاله ی کلام از بیان مابقی آن پرهیز می کنیم.
نام و نسب امام عصر علیه السلام
در روایات رسیده از معصومین علیه السلام تاکید معناداری بر ذکر جزئیات نام و نصب مهدی موعود وجود دارد. وجه این تاکید آشفتگی بازار مدعیان دروغین مهدویت است. کم نبودند کسانی که از گذشته تا حال خواسته اند از آموزه ی مهدویت سوء استفاده نمایند و شخصی را به دروغ به جای حضرت مهدی علیه السلام به خلق معرفی کنند. ظهور فرقه هایی چون کیسانیه، ناووسیه، واقفیه، تعلیمیه، فطحیه و .. نمونه هایی از به کارگیری این آموزه ی در جهت تامین امیال و خواسته های برخی جاهلان و جاعلان است. اهتمام به بیان جزئیات نام و نسب ایشان می تواند خلق را در آگاهی به مصداق مهدی موعود یاری رساند. شیخ طوسی نیز که خط این فرقه های دروغین و گمراه را می داند و در جای جای اثر خود مواضع ایشان را نقد و بررسی می کند به اهمیت این مبحث آشناست و با دقت بسیار می کوشد تا با بیان احادیث مربوط به نسبت مهدی علیه السلام با اهل بیت علیهم السلام راه را برای جهل و جعلی ببندد. بسیاری از روایات رسیده در این باب، مهدی موعود را از فرزندان امام علی علیه السلام و حضرت صدیقه ی طاهره علیه السلام معرفی می نماید. (11) بسیاری از روایات نیز مشخص می کنند که مهدی موعود از فرزندان امام حسین علیه السلام است.(12) شیخ طوسی پس ازنقل احادیث متعددی در این زمینه تصریح می کند که احادیث بسیاری نیز مهدی موعود را فرزند امام حسن عسکری علیه السلام می داند. پس از آن وی به برسی برخی شبهات مطرح شده در این حوزه می پردازد. شبهات این حوزه را شیخ در قالب ظهور فرق دیگر مطرح می کند. برای نمونه جماعتی معتقدند هرچند مهدی موعود از فرزندان امام علی علیه السلام نیز باشد، نادرست می دانند و مهدی را از نسل محمد بن حنفیه می دانند. برخی چون سبائیه امام علی علیه السلام را زنده می دانند و جماعتی چون ناووسیه و واقفیه به مهدویت دوامام دیگر قائل شده اند. شیخ همه ی این اقوال را نادرست می داند و برای نشان دادن نادرستی هر یک، دلایلی مجزا اقامه می کند. وی همه ی این دیدگاه ها را به چند دلیل باطل می کند:
1. شواهد و قرائن فراوان بر مرگ افرادی که این جماعات به عنوان مهدی مطرح می کنند.
2. احادث مربوط به امامت امامان دوازده گانه علیهم السلام و اینکه نُه نفر از ایشان از سلاله ی امام حسین علیه السلام می باشند.
3. ادله ی معتبری که بر درستی امامت امام حسن عسکری علیه السلام و فرزند ایشان وجود دارد.
4. ادله ی معتبری که ولادت فرزند امام حسن عسکری علیه السلام را اثبات می کند.(13)
مباحثی پیرامون اختفا و عُمر امام عصر علیه السلام
برخی از مخالفان امامیه در مدت و شیوه مخفی بودن امام عصر علیه السلام اشکال کرده اند و آن را خلاف عُرف و عادت دانسته اند. به اعتقاد آنان مدت طولانی اختفای حضرت و نیز اینکه هیچ کس با ایشان درارتباط نیست، به هیچ روی پذیرفتنی نیست. حتی ایشان اظهار داشته اند که اختفایی بیش از بیست سال سراغ ندارند و این مدت از غیبت پذیرفتنی نیست. شیخ طوسی در پاسخ به این اشکالات اظهار می دارد که مخالفان در مقام تقریر مدعا دچار زیاده روی و مبالغه شده اند و چنانکه پنداشته اند، امام علیه السلام از همگان مخفی نیست. به این دلیل که امامیه بر این باورند که تعدادی از اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام، در زمان حیات ایشان امام عصر را زیارت کرده اند و پس از شهادت امام عسکری همین اصحاب خاص بوده اند که میان حضرت مهدی و شیعیانشان واسطه بوده اند و به نوّاب اربعه مشهور شده اند. آن نواب خاص هرآنچه را که قرار بود با ظاهر بودن امام عصر انجام شود، از دریافت وجوه و پاسخ دادن به اشکالات و اموری از این دست، با ایفای نقش وساطت به گونه ای انجام می دادند. (14) شیخ برای نشان دادن غیرعادی نبودن چنین غیبتی به اخبار مشهور برخی از شخصیت های برجسته در این باب اشاره می کند. نخستین آنان حضرت خضر علیه السلام است. خضر به اتفاق جمیع مسلمین بنده ای از بندگان شایسته ی خداوند است که عمری بسیار طولانی دارد و حتی در زمان حضرت موسی علیه السلام نیز می زیسته است و تاکنون نیز حیات دارد. هیچ کس از محل زندگی وی و حتی مدت غیبت او خبر ندارد و تنها برخی افراد از ملاقات های کوتاه با وی خبر داده اند. حتی کسانی که با وی ملاقات می کنند در ابتدا او را نمی شناسند و او را تنها یکی از زهاد به شمار می آورند. شیخ طوسی در پایان این بحث به غیبت اصحاب کهف و نیز غیبت صاحب حمار (ارمی ای نبی) اشاره می کند. اصحاب کهف سیصد سال مخفی از چشم خلق بودند و پس از آن به میان خلق بازگشتند. در داستان صاحب حمار در قرآن کریم(15) نیز خداوند ارمی ای نبی را یک صد سال می راند و بعد او را زنده کرد و در تمام این مدت وی از چشم خلق پنهان بود. شیخ بر آن است که با این همه شواهد و قرائن هرکس به خداوند و قدرت وی آگاه و مؤمن باشد، در مدت و شیوه ی غیبت حضرت تشکیک نمی نماید. (16)
یکی دیگر از شبهات مشهور غیبت بحث، نامعقول بودن مدت عمر حضرت است. امامیه معتقد است که امام عصر علیه السلام در عین داشتن کمال عقل و نیروی جوانی همچنان زنده است و گذر روزگار نمی تواند ضعف و فترتی برای ایشان ایجاد کند. مخالفان در مقابل این دیدگاه معتقدند که عادت و عرف بشری این گونه نیست که کسی در این مدت طولانی حیات داشته باشد. شیخ طوسی ابتدائاً از این سخن می گوید که در چنین سخنی قدرت بالغه ی الهی در نظر گرفت نشده و آشکار است که خداوند توانا بر چنین کاری است. اما پس از آن و در مقام احتجاج افراد متعددی از کهن سالان عرب و عجم را برای اثبات مدعای خود نام می برد و به مدت عمرشان اشاره می کند. حضرت نوح علیه السلام، لقمان بن عاد، ربیع بن ضبع، مستوغر بن ربیعه، اکثم بن صیفی، ضبیره بن سعید، درید بن سمه و محصن بن غصان تنها بخش کوچکی از معمؤینی است که شیخ طوسی نام ایشان و مدت طولانی حیاتشان را ذکر می کند. وی در پایان بحث از این سخن می گوید که ساده ترین راه برای اثبات درستی چیزی، وقوع آن در عالم خارج است. وقتی تاریخ انسانی، افرادی با عمر بیش از هزار سال به ما نشان می دهد، گواهی آشکار بر این است که چنین چیزی به هیچ روی محال نیست. شیخ طوسی مجموع استدلال خود را این گونه صورت بندی می کند: اگر مخالف ما از کسانی است که عمر طولانی را برای بشر محال می داند، می توان در اصل این مسئله با آنان سخن گفت به این صورت که این عالم مصنوع است و صانعی دارد که عادت را بر کوتاهی و بلندی های عمر جاری کرده است و خداوند هم بر طولانی کردن عمر و هم از بین بردن آن قادر است. هنگامی که این مطلب آشکار شد، بحث آسان می شود. اما اگر مخالف ما از کسانی باشد که عمر طولانی را برای بشر محال نداند و تنها در مقام اعتراض بگوید که این خارج از عادت است، ما با برشرمدن نام برخی از معمّرین نشان دادیم که از همه ی عادت ها خارج نیست؛ و اگر بگویند که خارج از عادت ماست، می گوییم مانعی ندارد. اگر گفته شود که این امر تنها در زمان انبیا امکان داشته، می گوییم این سخن درست نیست زیرا امور خارق العاده از ناحیه ی پیامبران و صلحای امت نیز ممکن است، چنانکه در بحث از کرامات گفته شده است. (17) شیخ با آنکه به مبانی حکما و عرفای اسلامی سخن نمی گوید، اما بحث را در جایی به پایان می برد که می توان با تعمق در آن وجه دوام بدن عنصری حضرت علیه السلام را بر اساس مبانی جماعات مذکور دانست. در بحث از جوان و توانا بودن حضرت مهدی علیه السلام، شیخ طوسی معتقد است که خداوند بر این کار تواناست. به بیان وی آنچه از پیری و سستی به واسطه ی گذر زمان و بالارفتن سن و از بین رفتن نیروی انسانی عارض می شود، در همه ی موارد غیر قابل چاره نیست. در واقع خداوند عادت را بر این قرار نداده که استثنایی نداشته باشد. برای مثال خداوند متعال مؤمنان را در بهشت برای ابد جاوید می دارد و آنان به هیچ روی نه پیر می شوند و نه ضعیف. شیخ در خیل معمّرین نیز به کسانی اشاره می کند که گذر ایام نتوانست در ایشان ضعف و فترت ایجاد کند و همچنان با توان و نشاط زندگی می کردند. وی معتقد است که تنها کسانی منکر این سخنان می شوند که دیدن کاملاً عادی و غیرالهی داشته باشند.(18) شیخ همچنین روایات متعددی را از معصومین علیه السلام در باب مدت عمر و توانایی و جوانی حضرت مهدی علیه السالام نقل می کند. (19)
طرق اثبات غیبت در کلام شیخ طوسی
شیخ طوسی در ابتدای بحث خود از غیبت امام زمان علیه السلام از این سخن می گوید که سخن پیرامون اثبات غیبت ایشان به دو طریق خواهد بود:
طریق نخست: وقتی ثابت شد که وجود امام در همه ی احوال ضروری است و مردم به دلیل نداشتن عصمت در هیچ زمانی نباید بدون امام بمانند و شرط اصلی امام داشتن مقام عصمت است، این بحث پیش می آید که این امام ظاهر است و یا غایب؟ از آنجا که در این زمان هیچ یک از کسانی که امام پنداشته می شوند، معصوم به شمار نمی آیند، می توان گفت تمام کسانی که ظهور دارند، امام نیستند؛ پس امام عصر غایب است. شیخ به نحو مبسوط در این کتاب مقدمات و مدعیات فوق را تشریح می کند.
طریق دوم: سخن درباره ی غیبت حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام فروع بر ثبوت امامت آن بزرگوار است و مخالف آن از دو حالت خارج نیست: یا امامت آن حضرت را پذیرفته و دلیل غیبت ایشان را جویا می شود که در این صورت به او پاسخ خواهیم داد و یا اینکه امامت ایشان را نمی پذیرد که بحث از غیبت برایش فایده ای در برنخواهد داشت. شیخ طوسی معتقد است برای مباحثه با چنین شخصی بایستی ابتدا با او در باب امامت سخن گفت. وی در مقام استدلال بر امر امامت ایشان بر آن است که وجوب امامت با بقای تکلیف در جمیع احوال و اعصار برای اشخاص غیر معصوم با دلایل قاطع ثابت شده است. این بدان معناست که خلق موظفند که در جمیع امکنه و ازمنه به تکالیف الهی خود عمل کنند و از آنجا که تعیین حدود و تکالیف برعهده ی مقام امامت است، همواره وجود امام لازم است، وگرنه حدود و تکالیف معطّل می ماند. شیخ طوسی در مقدمه ی دوم طریق دوم به شرط امامت که همانا عصمت است، می پردازد. اما لزوماً بایستی معصوم باشد تا بتواند خلق را از خطا دور کند و خود به خطا نیفتد. اصل یا مقدمه ی سومی که شیخ بدان توجه دارد خارج نبودن حق و امام معصوم از میان امت اسلامی است. شیخ معتقد است با اثبات این سه مقدمه امامت حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام ثابت می شود. زیرا هر کس که به ثبوت عصمت برای امام یقین داشته باشد، ناگزیر به این نیز یقین خواهد داشت که و امام است و کسی را نمی توان یافت که از یک سو یقین به عصمت امام داشته باشد و از طرفی مخالفت امامت حضرتش باشد، مگر کسانی که بر نادرستی باورهایشان ادله ی کافی اقامه شده است، مانند کیسانیه و ناووسیه و واقفیه که در گذشته در باب آنها سخن گفتیم. با فهم نادرستی باور ایشان است که امامت حضرت مهدی علیهم السلام ثابت می شود. شیخ در ده ها صفحه مقدمات سه گانه ی فوق و نیز مدعیات جماعات مذکور را به طریق استدلالی بیان می کند که برای پرهیز از اطاله ی کلام از بیان آنها می پرهیزیم. اثبات وجوب امامت و مباحث پیرامون آن را نیز وی به دیگر آثار خود از جمله تلخیص الشافی و تمهید الاصول (شرح الجمل) ارجاع می دهد. شیخ طوسی روایات مربوط به انحصار امامان در عدد دوازده و تعیین مصادیق آنها از ناحیه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله را دلیلی بر این می داند که مهدی موعود، حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است که به علل و موانعی چند در غیبت به سر می برند.(20)
علت غیبت امام عصر علیه السلام
یکی از مهم ترین مباحث مطرح شده در بحث غیبت امام عصر علیه السلام، علت یا علل غیبت ایشان است. علل مختلفی برای این امر بیان شده است، از جمله ترس از جان ایشان و امتحان خلق و ... شیخ طوسی بر آن است که از جمله عللی که یقیناً موجب غیبت امام علیه السلام شده، ترس ایشان برای حفظ جانشان بوده است. جایگاه خاص امام در جهان هستی و نیز اهمیت ایشان در امور دینی موجب می شود که حفظ جانشان حتی برای شخص خودشان نیز واجب باشد. ستمکاران با ایجاد رُعب و وحشت امام را از تصرف در آنچه خداوند تدبیر و تصرف در آن را برایشان قرار داده بود، مانع شدند. هنگامی که بین امام و مقصودشان فاصله ایجاد شد، وظیفه ی امر به قیامت نیز از ایشان ساقط شد و چون ایشان بر جان خویش بیمناک شد، غیبتشان واجب گردید. در واقع غیبت ایشان عاملی است برای حفظ جان ایشان از دست دشمنانشان. برخی منتقدان بر این سخن اشکال کرده اند. مطابق بیان ایشان چرا خداوند از امام مورد عنایت خویش در مقابل آزار رساندن دشمنان محافظت نکرد تا او ناگزیر به غیبت نباشد. این منتقدان پیامبران الهی را در این باب مثال می زنند. خداوند متعال پیامبران را مبعوث فرمود و پیش از آنکه ایشان رسالت خود را به انجام برسانند، آسیب های دشمنانشان را از ایشان دور داشت. چگونه است که چنین دفاعی را از امام خوی ش نمی کند و او ناگزیربه غیبت می شود؟ شیخ طوسی در پاسخ این اشکال توضیح می دهد که منع خداوند به دو گونه است: در گونه از آن منع منافاتی با تکلیف ندارد و مکلّف به ترک گناه مجبور نمی شود و در گونه ای مکلّف به ترک گناه اجبار ی شود. گونه ی نخست از منع را خداوند در حق خلق انجام داده است به این صورت که با نهی از ظلم به ایشان، مردم را از آزار حضرت منع فرموده و نسبت به فرمانبری و تواضع نسبت به ایشان و نیز پذیرش امر و نهی آن بزرگوار تشویق و تحریض نموده است. این گونه از منع با تکلیف و اختیار منافاتی ندارد و هر کس در این موارد سرپیچی کند عواقب آن از ناحیه ی شخص او متوجه خود اوست. شیخ همچنین غیبت امام را از این سنخ محافظت می داند و بر این باور است که اگر خداوند همواره از طرق نامتعارف به محافظت از پیامبر و امام بپردازد، ممکن است در دین مفسده ای به وجود آید. غیبت نیز خود گونه ای از محافظت الهی است که حتی در باب پیامبران نیز صورت پذیرفته است. وی در توضیح این امر پنهان شدن پیامبر صلی الله علیه و آله در غار ثور و نیز حضور ایشان در شعب ابی طالب را مثال می آورد. اما در باب گونه ی دوم باید گفت که چنین منعی منافی اختیار و تکلیف است و جز در مورد ابلاغ رسالت و یا در موارد خاص برای مقام امامت صورت نمی پذیرد. حتی پیامبر صلی الله علیه و آله نیز وقتی رسالتش را ابلاغ کرد، بر خداوند واجب نیست که خطر را از ایشان دفع کند، زیرا عذر مکلفان به وسیله ی آنچه ایشان آورده، رفع می شود، مگر این که ایشان وظیفه ی دیگری داشته باشند که در آینده بایستی انجام شود. به نظر شیخ طوسی برای امام چنین رسالتی وجود ندارد و مردم بایستی با مراجعه به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله شیوه ی مواجهه با امامان پس از وی را دریابند و اگر چنین کاری نکنند هیچ گونه عذری در پیشگاهی الهی و رسول وی نخواهند داشت. البته او تشریح می کند که اگر کار به جایی برسد که حقیقت شرع تنها از طریق امام شناخته شود، در این صورت واجب است که خداوند مانع آسیب رسیدن به او شده و او را به گونه ای ظاهر کند که هیچ آزاری متوجه وی نگردد. محصل کلام از منظر شیخ این است که بر خداوند متعال واجب است که بتواند قیام به وسیله آن چه که بتواند قیام به امر امامت کند، تقویت فرموده و دست او را در تدبیر امور باز بگذارد. صورت پذیرفتن این مهم نیز یا به واسطه ی فرشتگان و امور نامتعارف و یا به وسیله ی انسان ها میسور خواهد شد. هنگامی که خداوند این کار را به واسطه ی فرشتگان انجام نمی دهد، خواهیم دانست که در این عمل مفسده ای وجود داشته است. در نتیجه این عمل را به انسان ها سپرده تا ایشان یاری دهندگان امام باشند و اگر از یاری ایشان امتناع ورزند، ضررش متوجه خودشان گردد. (21) اما در باب مفسدهی مذکور، شیخ طوسی معتقد است که حائل شدن خداوند بین امام علیه السلام و کسانی که قصد کشتن ایشان را دارند، با تکلیف منافات دارد و نقض غرض به حساب می آید؛ با این توضیح که غرض از تکلیف استحقاق ثواب است، ولی حائل شدن خداوند با این مسئله منافات دارد و چه بسا در حائل شدن و منع از کشته شدن حضرت علیه السلام با قهر برای مردم مفسده ای وجود داشته باشد که چنین چیزی از خداوند پسندیده نیست.
شیخ پس از این بحث به دفع برخی اشکالات در این حوزه می پردازد. یکی از این اشکالات این است که چنین ترسی برای پدران امام عصر علیه السلام نیز وجود داشته است، پس چرا ایشان غایب نشده اند و تنها در موارد مقتضی تقیّه پشه کرده اند؟ شیخ به این اشکال دو پاسخ می دهد. اولاً هنگامی که پدران ایشان از دنیا می رفتند، کسی از فرزندانشان بود که صلاحیت امامت و رهبری را دارا باشد و به امر امامت قیام کند، اما در صورت شهادت امام عصر علیه السلام بی گمان کسی جانشین ایشان نخواهد بود و امر امامت از میان خواهد رفت. ثانیاً پدران ایشان این امکان را داشتند که به طرق مختلف از جمله عدم اظهار امامت نزد دشمنان و نیز نفی امامت از خود، تقیه کنند، اما در مورد امام عصر علیه السلام نیز چنین امکانی وجود ندارد، زیرا با توجه به اخبار وارده همگان می دانند که ایشان برای اجرای عدالت و دعوت به طریق حق با شمشیر قیام می کنند و از این رو در مقابل ایشان خواهند ایستاد و قصد جان ایشان را خواهند کرد. (22)
شیخ علاوه بر بررسی علت غیبت امام علیه السلام از انظار عموم خلق به بحث پیرامون علت غیبت ایشان از شعیان و دوستدارانشان نیز می پردازد و مباحث جالبی را مطرح می کند که دوستداران می توانند به اصل کتاب مراجعه کنند. (23)
ظهور امام عصر علیه السلام
شیخ طوسی در بحث از ظهور امام عصر علیه السلام و مباحث پیرامون آن به بحث از زمان ظهور و نشانه های آن عنایت خاص دارد. وی ظهور حضرت را بر اساس برخی روایات متحتوم می داند. برای نمونه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که ایشان فرمود:
«لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُّنیا اِلَّا یَومٌ وَاحدٌ لَطَولَ اللهُ ذَلِکَ الیَومَ حَتَّی یَخرُجَ رَجُل مِن وُلدی فَیِملا الارضَ عَدلاً وَ قِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً.»(24) اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را به حدی طولانی می کند که مردی از فرزندان من قیام کند و زمین را که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و قسط کند.
وی در بحث از زمان ظهور دو دسته از روایات به ظاهر متعارض را نقل می کند و وجه جمع میان آن ها را بیان می نماید. دسته از روایات بیانگر این است که هیچ کس زمان ظهور حضرت را نمی داند و کسانی که مدعی دانستن آنند، دروغ گویی بیش نیستند. (25) دسته ای دیگر از روایات از این حکایت می کند که برخی امور ابتدا در زمان معینی مقدّر می شود و بعد به دلایلی به تاخیر می افتد می تواند ظهور امام عصر علیه السلام نیز از آن جمله باشد. شیخ طوسی وجه جمع میان این دو دسته روایات را با توجه به معنی بداء توضیح می دهد. وی اخبار الهی را دو دسته می داند. در دسته ای از اخبار به هیچ وجه تغییری به وجود نمی آید، مانند اخباری که خداوند از صفات خویش به ما رسانده و یا اینکه گفته که خداوند به مؤمنان در مقابل عمل نیکشان پاداش می دهد و اموری از این دست. در دسته ای دیگر از اخبار الهی با توجه به تغییر شرایط و مصلحت ها تغییراتی به وجود می آید. شیخ معتقد است روایاتی که در باب به تاخیر افتادن مرگ ها و زیاد شدن عمر در اثر دادن صدقه و صله ی رحم نقل شده، از زمره ی این اخبار است. خبر ظهور نیز با آنکه در اصل خود محتوم است، اما با توجه به برخی شرایط تحققش به تاخیر و تعجیل متصف می گردد. اعمال انسان ها می تواند در دیر و زود شدن امر ظهور دخیل باشد، چنانکه نیکی کردن در حق دیگران و صدقه دادن و صله ی رحم نمودن می تواند موجب طول عمر گردد.(26)
شیخ طوسی در پایان به تفصیل روایات مربوط به نشانه های پیش از قیام و ظهور امام عصر علیه السلام را نقل می کند.
کتابنامه:
- قرآن کریم.
- ابن عربی، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، الزهراء، 1370.
ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، قاهره، مطبعه الاستقامه، 1954م.
- آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، تهران، اسلامیه، 1408 ق.
- بلعمی، تاریخنامه ی طبری، تصحیح محمد روشن، تهران، سروش، 1378.
- به یومی مهران، محمد، بررسی تاریخی قصص قرآن، ترجمه ی محمد راستگو و مسعود انصاری، تهران، علمی و فرهنگی، 1383.
- خالقی مطلق، جلال، فردوسی و شاهنامه ی سرایی، تهران، فرهنگستان زبان، 1390.
- دوانی، علی، هزاره ی شیخ طوسی، تهران، امیرکبیر، 1362.
- طوسی، محمد بن حسن، همو، الغیبت، قم، دارالمعارف اسلامی، 1411 ق.
- فیض کاشانی، الوافی، اصفهان، کتابخانه ی امیرالمؤمنین، 1406ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، بی تا.
- مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب، بیروت، 1973م.
- مفید، محمد بن محمد، الفصول العشره فی الغیبت، قم، کنگره ی شیخ مفید، 1413ق.
پی نوشت ها :
1. الذریعه الی تصایف الشیعه، ج16، صص 84-74؛ همچنین در این باب ر.ک: هزاره ی شیخ طوسی، ص 512 به بعد و نیزمقدمه ی محقق کتاب الفصول العشره فی الغیبت، ص 11 به بعد.
2. الغیبت طوسی، ص 229.
3. همان، ص 232 به بعد و نیز ر.ک: الوافی، ج2، ص 391.
4. همان، ص 105؛ تاریخ نامه طبری، ج1، ص 436.
5. در این باب ر.ک: فردوسی و شاهنمه سرایی، ص 610.
6. الغیبت طوسی، ص 105؛ همچنین ر.ک: مروج الذهب، ج1، ص 5؛ تفسیر ابن کثیر؛ ج3، صص 181 و 182 و بررسی تاریخ قصص قرآن، ج1، ص 97.
7. الغیبت طوسی، ص 105 و نیز ر.ک: بررسی تاریخی قصص قرآن، ج2، ص 158.
8. الغیبت طوسی، ص 106.
9. همان، ص 107.
10. همان، ص 108.
11. همان، ص 185.
12. همان، 190.
13. همان، ص 192 به بعد.
14. همان، صص 109-107.
15. بقره/259.
16. الغیبت طوسی، صص 112-109.
17. همان، صص 126-112.
18. الغیبت طوسی، ص 126.
19. همان، ص 420 به بعد.
20. همان، ص 127.
21. در باب موضع شیخ در این باب ر.ک: همان، ص 85 به بعد.
22. همان، صص 92 و 93.
23. همان، ص 97 به بعد. مرحوم مجلسی به برخی دیدگاه های شیخ طوسی در این باب اشکال کرده که خود شیخ در پاسخ به پرسشی مقدر به اشکال شبیه آن پاسخ گفته است. در باب اشکال علامه مجلسی ر.ک: بحارالانوار، ج51، صص 214 و 215 و نیز برای ملاحظه پاسخ شیخ ر.ک: الغیبت طوسی، صص 104-102.
24. الغیبت طوسی، ص 425.
25. همان، ص 426.
26. همان، صص 432-429.
منبع: نشریه کتاب دین ماه شماره 184.