چکیده
مقاله حاضر به بررسی برخی روایات تفسیری دو فرقه شیعه و اهل سنت(2) درباره موضوع مهدویت پرداخته است. این روایات منحصر به آیاتی است که در منابع روایی هر دو فرقه، تفسیر یا تأویل آنها مربوط به مهدویت است. تعداد این آیات، هشت آیه است که به ترتیب سوره های قرآن بررسی شده اند. ابتدا روایات تفسیری فریقین در ذیل هشت آیه که مجموعاً 44 روایت از شیعه و 65 روایت از اهل سنت می باشد که به صورت دسته بندی نقل شده، سپس به بررسی مقارنه ای و تطبیقی این روایات از نظر محتوا و سند پرداخته شده است. لازم به ذکر است که به دلیل اختصار از ذکر متن عربی روایات و سند آنها خودداری شده است.
کلیدواژه ها:
تفسیر، تأویل، تطبیق، روایت تفسیری، مهدویت.
طرح مسأله
«قرآن کریم» و «سنت نبوی»دو شجره طوبای برآمده از یک ریشه مبارک اند و هر دو متعلق به یک قانون گذارند. بی تردید قرآن مجید، اعتقاد مسلمانان به ایده امام مهدی(ع) را که از طریق رسول اکرم(ص) متواتر بوده، با مجموعه ای از آیات شریفه تأیید کرده است. هرگاه مطلبی از پیامبر(ص) متواتر گردد، ناگزیر باید پذیرفت که قرآن حکیم آن را یک سره مسکوت نگذارده است، هرچند عقول ما به سادگی آن را در نیابد؛ زیرا خداوند متعال در وصف قرآن می فرماید:« وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ »(نحل/89) و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است، بر تو نازل کردیم. بنابراین استخراج این عقیده از آیات مبارک برعهده کسی است که حقایق قرآنی را با فهمی درخور آن، درک کند و تردیدی نیست که بنابر نص حدیث شریف ثقلین که نزد همه مسلمانان متواتر است،«اهل البیت(ع)»همتا و کفو قرآنند؛ از این رو، باید آیاتی را که ایشان بر امام مهدی(ع)حمل کرده اند، دلیل قرآنی ایده مهدویت به شمار آوریم.
در این زمینه احادیث فراوانی از حضرت ائمه (ع) نقل شده است که در آنها آیات بسیاری بر موضوع مهدویت تطبیق شده است. البته در نوشتار حاضر، بخشی از این احادیث را ذکر می کنیم که مورد تأیید نصوص روایی و تفسیری اهل سنت نیز باشد.
نکته حائز اهمیت این است که علمای اهل سنت، روایات تفسیری مهدویت را به طور طبیعی مانند سایر روایات تفسیری بررسی یا نقد کرده اند و چنین نیست که این روایات را جعلی یا ضعیف شمرده باشند؛ بلکه بسیاری از این روایات در منابع روایی معتبر آنها- چنانچه خواهد آمد- نقل شده است.
در اینجا به برخی از سؤال ها که پاسخ آنها اهداف جزئی پژوهش را در برمی گیرد، اشاره می کنیم: از دیدگاه روایات تفسیری شیعه و اهل سنت چه تعداد از آیات قرآن از نگاه هر دو فرقه، مربوط به موضوع مهدویت می باشد؟ این روایات چه وجه اشتراک یا افتراقی با یکدیگر دارند؟ آیا مفاد این روایات با ظاهر آیات سازگار است؟
معنای تفسیر
در مورد معنای اصطلاحی تفسیر، نظرات گوناگونی از سوی مفسران علوم قرآنی مطرح گردیده است. اما به نظر می رسد تعریف«تفسیر» عبارت است از:
«بیان مفاد استعمالی آیات قرآن و آشکار نمودن مراد خدای متعال از آن بر مبنای ادبیات عرب و اصول عقلایی محاوره»(بابایی، 1379ش: 23).
معنای تأویل
واژه «تأویل» هفده مرتبه، در هفت سوره و پانزده آیه از قرآن کریم به کار رفته است. این کاربردها را می توان به صورت زیر خلاصه کرد: 1. تأویل قول (آیات سوره های آل عمران/7، اعراف/ 53 و یونس/36که درباره قرآن است)؛ 2. تأویل فعل( آیات سوره های نساء/59، اسراء/35 و کهف/78 و 82)؛ 3. تأویل رؤیا (آیات سوره یوسف/6، 21، 36، 37، 44، 45، 100، 101).
مفسران و دانشمندان علوم قرآنی پیرامون معنای تأویل در این آیات، نظریات گوناگونی داده اند. در مجموع اگر بیان مصادیق خارجی آیات را جزء معانی باطنی آیات درنظر بگیریم؛ می توان گفت: واژه تأویل به یک معنا عبارت است از:« تبیین معانی باطنی و مصادیق مختلف آیات قرآن»و این همان معنایی است که در این مقاله از این واژه مدنظر است.
1. آیه 69 سوره نساء
خداوند متعال می فرماید:« وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُول?ئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً » و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی خواهند بود که خدا ایشان را گرامی داشته[ یعنی] با پیامران و راستان و شهیدان و شایستگان؛ و آنان چه نیکو همدمان اند.
روایات تفسیری شیعه
روایاتی که در مصادر شیعی در ذیل آیه مورد بحث وارد شده است، به دو دسته تقسیم می شوند.
دسته اول- روایات شأن نزول آیه
روایتی از امیرالمؤمنین(ع) درباره شأن نزول این آیه نقل شده که به دلیل عدم ارتباط با بحث، از نقل آن پرهیز می کنیم.(نک: طوسی، 1414ق، ص 621).
دسته دوم- تأویل آیه درباره امامان(ع)
در تفاسیر روایی شیعه، هشت روایت از پیامبر(ص) و ائمه (ع)نقل شده که تأویل این آیه شریفه را درباره امامان(ع) دانسته اند. از بین این روایات، دو روایت تصریح به نام امام مهدی(ع) دارد که به نقل یکی از آنها می پردازیم.(3)
امام علی(ع) فرمود:« بهترین مردم در روزی که خداوند آنها را جمع می کند، هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب هستند که فضیلت و برتری آنان را جز کافر و جاحد، کسی انکار نمی کند... برترین انبیاء، محمد(ص) است... برترین اوصیا، وصی محمد(ص) می باشد... برترین شهدا، حمزه بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی طالب هستند...[همچنین] دو سبط(پیامبر)حسن(ع) و حسین(ع)[ جزو برترین های روز قیامت اند] و مهدی(ع) که خداوند او را از اهل بیت قرار داده است[هفتمین آنهاست]سپس این آیه را تلاوت فرمود:« و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم...»(کوفی، 1388ق، ج1، ص 111، ح113).
روایات تفسیری اهل سنت
روایات تفسیری اهل سنت درباره آیه مورد بحث به دو دسته تقسیم می شوند:
دسته اول- روایات شأن نزول آیه
روایات شأن نزول آیه شریفه، در منابع روایی فریقین تقریباً یکسان و به یک شکل نقل شده است.(4)
دسته دوم- تأویل آیه درباره اهل بیت(ع)
چهار روایت در این زمینه در کتاب شواهد التنزیل آورده شده که به نقل یکی از آنها اکتفا می کنیم. حذیفه بن یمان گفت:«روزی بر رسول خدا(ص) وارد شدم که آیه «اولئک الذین انعم الله علیهم...» نازل شد. حضرت آن را بر من قرائت کرد. آن گاه گفتم:«ای پیامبر خدا- پدر و مادرم به فدایت- اینان کیانند؟ همانا من خداوند را نسبت به ایشان پرمهر و محبت یافتم». فرمود:« ای حذیفه مراد از «نبیین» که خدا آنها را گرامی داشته است، من هستم؛ من اولین در نبوت و آخرین آنها در مبعوث شدن می باشم. منظور از «صدیقین» علی بن ابی طالب است. هنگامی که خدا مرا به رسالت مبعوث کرد او اولین تصدیق کننده من بود. مقصود از «شهداء» حمزه و جعفر، مراد از «صالحین» حسن و حسین دو آقای جوانان بهشت و منظور از «حسن اولئک رفیقا» مهدی در زمان[ظهورش] است.»(حسکانی، 1411ق، ج1، ص 199، ح209)(5).
بررسی تطبیقی روایات فریقین
صرف نظر از روایات شأن نزول، سایر روایات تفسیری در منابع روایی فریقین، تأویل آیه مورد بحث را درباره ائمه(ع) دانسته اند؛ لیکن روایاتی که مربوط به اهل سنت می شوند تنها در کتاب« شواهد التنزیل» نقل شده اند؛ اما با توجه به اینکه تعداد این روایات، چهار روایت می باشد؛ می توان به این روایات اعتماد کرد.
در متن روایات دسته دوم، تأویل عبارت«و حسن اولئک رفیقا» بر امام مهدی(ع) بعید می نماید؛ زیرا این عبارت، وضعیت رفاقت و همدمی مصادیق آیه را تبیین می کند و لذا در ظاهر به امام مهدی(ع) مرتبط نیست؛ اما احتمال دارد منظور این باشد که در دوران رجعت یعنی پس از ظهور آن حضرت این رفاقت و همدمی محقق شود، چنانچه دو روایت از روایات یاد شده نیز تصریح به «مهدی در دوران ظهورش» دارند.
در مورد سند روایات«شواهد التنزیل» باید بگوییم؛ روایات اول و سوم، مسند(6)و دو روایت دیگر موقوف(7)می باشند. یکی از این روایات، نبوی است، دو روایت از ابن عباس و یکی از حذیفه بن یمان نقل شده و در سه روایت، تصریح به نام مقدس مهدی(ع) شده است.
روایات تفسیری هشتگانه شیعه، مطابق آنچه در تفسیر برهان نقل شده است(بحرانی، 1415ق، ج2، ص 124-125)شامل چهار روایت مسند، سه روایت مرسل(8)، یک روایت موقوف و یک روایت مفرد(9) می باشند.
در مجموع دلالت روایات تفسیری فریقین مبنی بر تأویل آیه مورد بحث درباره ائمه(ع) روشن و واضح است و ظهور آیه شریفه نیز آن را تأیید می کند. همچنین مسند بودن شش روایت از روایات فریقین نیز مؤید دیگری بر صحت این تأویل است.
2. آیه 159 سوره نساء
خداوند سبحان می فرماید:«وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَکُونُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً» و از اهل کتاب، کسی نیست؛ مگر آنکه پیش از مرگ خود، حتماً به او ایمان می آورد و روز قیامت[عیسی نیز] بر آنان شاهد خواهد بود.
روایات تفسیری شیعه
روایاتی که در منابع شیعی ذیل آیه 159 نساء وارد شده است به پنج دسته تقسیم می شوند:
1- ایمان اهل کتاب به عیسی(ع) پس از نزول وی از آسمان
یک روایت در منابع شیعه وجود دارد که مرجع هر دو ضمیر« به» و «قبل موته» را حضرت عیسی(ع) می داند. بنابراین معنای آیه شریفه چنین خواهد بود:« و هیچ یک از اهل کتاب نیست؛ مگر این که قبل از مرگ عیسی(ع) به او ایمان می آورد.» این روایت، مؤید کسانی است که می گفتند: عیسی(ع) هنوز زنده است و از دنیا نرفته و پس از ظهور حضرت مهدی(ع) از آسمان فرود می آید و همه یهود و نصارای موجود در آن روز به او ایمان می آورند. روایت یاد شده بدین صورت نقل شده است:
شهر بن حوشب می گوید:« حجاج به من گفت: «ای شهر، یک آیه از قرآن مرا گیج کرده، نمی فهمم معنایش چیست؟»پرسیدم:«ای امیر آن کدام آیه است؟» گفت:« آیه « و إن من اهل الکتاب إلا لیؤمنّن به قبل موته» است. به خدا سوگند با این که دستور می دهم گردن یک یهودی و یا مسیحی را بزنند و خودم تا آخرین رمقش می ایستم و به دقت نگاه می کنم ببینم لب ها را تکان می دهد و به حقانیت عیسای مسیح شهادت می دهد یا نه، چیزی نمی بینم؛ بلکه لب ها همچنان بسته است تا بدن سرد شود با این حال چطور آیه قرآن خبر می دهد که هر یهودی و نصرانی در دم مرگش به عیسی(ع)ایمان می آورد؟» من به او گفتم:« خدا امیر را اصلاح کند؛ معنای آیه شریفه آن طور که تو فهمیدی نیست». پرسید:« پس به چه معناست؟»گفتم:« عیسی قبل از به پا شدن قیامت از آن محلی که در آن قرار دارد نازل می شود و هیچ اهل ملتی باقی نمی ماند نه یهودی و نه غیریهودی؛ مگر آن که قبل از مرگ وی به او ایمان می آورد و او پشت سر مهدی(ع) به نماز می ایستد.» حجاج چون این بشنید از در تعجب گفت:« وای بر تو! این سخن را از که آمختی و از چه کسی نقل می کنی؟»گفتم:«محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب آن را برایم نقل کرد.»در پاسخم گفت:« به خدا سوگند که از سرچشمه زلال گرفته ای.»(قمی، بی تا، ج1، ص 158).
2- ایمان اهل کتاب به رسول خدا(ص) در لحظه مرگ
این دسته از روایات، ضمیر«به» را به رسول اکرم(ص) و ضمیر«قبل موته» را به اهل کتاب برمی گرداند؛ بنابراین معنی آیه شریفه به این صورت خواهد بود:« و هیچ یک از اهل کتاب نیست؛ مگر این که قبل از مرگ خودش، به رسول خدا(ص)ایمان می آورد.»(نک:عیاشی، بی تا، ج1، ص 284، ح301)(10).
3- ایمان همه مردم به رسول خدا(ص) در زمان رجعت
تنها یک روایت است که تأویل آیه شریفه موردبحث را در دوران رجعت رسول اکرم(ص) دانسته و تصریح می کند که در آن زمان همه مردم به ایشان ایمان خواهند آورد.(نک: قمی، بی تا، ج1، ص 158).
4- ایمان اهل کتاب به رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) در لحظه مرگ
در مصادر روایی شیعه یک روایت وجود دارد که می گوید منظور از آیه مذکور، این است که همه اهل کتاب، قبل از مردن به حقانیت رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین (ع) پی می برند.(نک:عیاشی، بی تا، ج1، ص 284، ح303).
5- اقرار اولاد فاطمه(س) به امامت امام خود در لحظه مرگ
یک روایت است که می گوید منظور از آیه مذکور این است که هیچ یک از اولاد فاطمه(س) از دنیا نمی رود؛ مگر این که به امامت امام خویش اقرار می کند.(نک: همان، ج1، ص 283-284، ح300).
روایات تفسیری اهل سنت
روایاتی که در منابع روایی اهل سنت در ذیل آیه 159 سوره نساء آمده، چهار دسته هستند:
1- ایمان همه اهل کتاب به عیسی(ع) پس از نزول وی از آسمان
در این دسته از روایات، ضمیر«به» و «قبل موته» هر دو، به حضرت عیسی(ع)برمی گردد. طبق این تفسیر، حضرت عیسی(ع) هنوز زنده است و پس از فرود آمدن از آسمان در آخرالزمان، اکثریت اهل کتاب اعم از یهودی و مسیحی به او ایمان می آورند. طبری شانزده روایت از صحابه و تابعین نقل کرده که آیه شریفه مورد بحث را به این صورت تفسیر کرده اند. روایت ذیل نمونه ای از آنهاست.
از ابن عباس روایت شده که منظور از عبارت«قبل موته» در آیه شریفه« و إن من اهل الکتاب إلا لیومننّ به قبل موته» قبل از مرگ عیسی بن مریم(ع) است.(طبری، 1415ق، ج6، ص 25).
2- ایمان همه اهل کتاب به عیسی(ع) در لحظه مرگ
در این روایات، ضمیر«به» به حضرت عیسی(ع) و ضمیر «قبل موته» به اهل کتاب برمی گردد. بر طبق این تفسیر، همه یهودیان و مسیحیان در هنگام مرگ، با کنار رفتن پرده ها، حقایق را درک کرده و به حقانیت حضرت عیسی(ع) پی می برند؛ ولی ایمان در آن لحظه برای آنان هیچ ثمره ای ندارد. هجده روایت در تفسیر طبری از صحابه و تابعین نقل شده که آیه مذکور را چنین تفسیر کرده اند.(نک: همان، ج6، ص 26).
3- ایمان همه اهل کتاب به رسول خدا(ص) در لحظه مرگ
در این روایات، ضمیر«به» به رسول اکرم(ص) و ضمیر«قبل موته» به اهل کتاب برمی گردد. طبق این تفسیر، همه یهود و نصارا در لحظه مردن، به حقیقت نبوت رسول اکرم(ص) پی برده و ایمان می آورند؛ ولی این ایمان برای آنها سودی ندارد؛ زیرا در آن لحظه، زمان تکلیف سپری شده است. دو روایت در تفسیر طبری آمده که آیه مورد بحث را چنین تفسیر کرده اند.(همان، ج6، ص 29).
4- جمع بین روایات دسته اول و دوم
سیوطی روایتی از شهر بن حوشب نقل کرده که مضمون آن شامل روایات دسته اول و دوم می باشد. طبق این روایت، یهودیان و مسیحیانی که بین دو مقطع زمانی به آسمان رفتن حضرت مسیح(ع) و فرود آمدنش از آسمان زندگی می کنند، در هنگام مرگشان به آن حضرت ایمان می آورند که این ایمان برای آنها فایده ای در برندارد؛ ولی آنهایی که پس از فرود آمدن عیسی(ع) از آسمان زندگی می کنند، در زمان حیاتشان به او ایمان می آورند. ترجمه این روایت به شرح ذیل است:
«ابن منذر از شهر بن حوشب روایت کرده که گفت:« حجاج به من گفت:« ای شهر آیه ای است از کتاب خدا که هیچ بار آن را نخواندم؛ مگر آن که در دلم اعتراضی وارد شد و آن آیه:« و إن من اهل الکتاب الا لیؤمننّ به قبل موته» است؛ زیرا اسیران جنگی یهودی و مسیحی را می آورند، من گردنشان را می زنم؛ ولی نمی شنوم که در دم مرگ چیزی بگویند.» من به حجاج گفتم:« آیه را آن طور که باید برای تو توجیه نکرده اند. یک فرد نصرانی وقتی روحش از تنش بیرون آید، ملائکه با سیلی از پشت و از رویش می زنند و می گویند:« ای ناپاک! تو تا در دنیا بودی می پنداشتی که مسیح یا خدا و یا پسر خدا و یا خدای سوم است؛ در حالی که او بنده خدا و روح او و کلمه او بود. شخص مسیحی چون این را می شنود ایمان می آورد؛ امام در زمانی که ایمان آوردن سودی ندارد. یک فرد یهودی نیز وقتی روحش از کالبدش بیرون می آید، ملائکه او را از پشت و رو با لگد و سیلی می زنند و به او می گویند: «ای ناپاک! تو بودی که می پنداشتی مسیح را کشته ای؟ او بنده خدا و روح او بود. مرد یهودی به مسیح ایمان می آورد؛ اما در لحظه ای که ایمان سودی ندارد.» این جریان همچنان در مورد فرد فرد یهود و نصارا جاری است تا زمان نازل شدن عیسی(ع) برسد؛ در آن زمان از اهل کتاب هرکه زنده باشد و هرکه مرده باشد به وی ایمان می آورد. حجاج پرسید:« این مطلب را از کجا به دست آورده ای؟»گفتم:«از محمد بن علی[ محمد بن حنفیه]»، گفت:«آری، از معدنش گرفته ای». شهر سپس اضافه می کند، به خدا سوگند من این جریان را جز از ام سلمه نشنیده بودم؛ ولی برای این که جگر حجاج را بسوزانم به دروغ گفتم:« من آن را از محمد بن علی شنیدم.»(سیوطی، 1365ق، ج2، ص 241)
بررسی تطبیقی روایات فریقین
در مورد روایات تفسیری شیعه، تنها دسته اول این روایات که مراد از آیه را حضرت عیسی(ع)می دانست با سیاق آیات قبل، مطابقت دارد. بنابراین، روایات دسته دوم تا پنجم نمی توانند به عنوان تفسیر آیه شریفه به شمار آیند؛ زیرا قبل از این آیه، سخنی غیر از حضرت عیسی(ع) در میان نیست.
از بین روایات تفسیری فریقین که ذیل آیه 159 سوره نساء نقل شده، آنچه که مربوط به موضوع مهدویت می شود؛ روایاتی است که به نازل شدن حضرت مسیح(ع) از آسمان پس از ظهور امام مهدی(ع) اشاره می کنند. بنابراین، تنها دسته اول روایات فریقین یعنی آنهایی که ضمیر«به» و «قبل موته» را به حضرت عیسی(ع) برمی گردانند، مربوط به بحث ما است. تعداد این روایات در منابع روایی اهل سنت زیاد است، چنان که در تفسیر طبری شانزده روایت از صحابه و تابعین در این باره ذکر شده است؛ اما در تفاسیر روایی شیعه تنها یک روایت در این زمینه وجود دارد که همان روایت«شهر بن حوشب»است که نقل شد.
نکته قابل ذکر این است که دسته اول روایات تفسیری اهل سنت همگی «موقوف» می باشند و روایت موقوف، جزء روایات ضعیف برشمرده شده است؛ اما ضعف سند این روایات توسط ظهور و سیاق آیات قبل که مفاد این روایات را تأیید می کند، جبران می شود. همچنین متعدد بودن این روایات نیز تأیید دیگری بر جبران ضعف سند آنهاست. علاوه بر این، روایت شهر بن حوشب که مفهوم آن مانند روایات دسته اول اهل سنت است، متصل به معصوم- یعنی امام باقر(ع)- بوده و موقوف نمی باشد که این مطلب نیز مؤید دیگری بر جبران ضعف سند آنها است. در مجموع می توان دلالت این روایات را پذیرفت و این تفسیر از آیه شریفه را- که حضرت عیسی(ع) هنوز زنده است و در آخرالزمان همه اهل کتاب به او ایمان خواهند آورد- بر سایر تفاسیر ترجیح داد.
با توجه به این که روایت«شهر بن حوشب» در منابع روایی شیعه و اهل سنت- هر دو- نقل شده است؛ اینک به بررسی مقارنه ای این روایت می پردازیم.
1. این روایت در منابع شیعه از محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب(ع) یعنی امام باقر(ع)نقل شده؛ در حالی که در مصادر اهل سنت از محمدبن علی بن ابی طالب یعنی محمد حنیفه و یا از ام سلمه روایت شده است. علامه طباطبایی (ره) در این باره می گوید:« ظاهراً در آغاز، عبارت «ابن ابی طالب» در بین نبوده، تنها محمد بن علی بود سپس راویان احادیث در این که محمد بن علی کیست، اختلاف کرده اند، بعضی پنداشته اند محمد بن علی بن ابی طالب(ع) است و بعضی دیگر با محمد بن علی بن الحسین(ع) تطبیقش کرده اند.»(همان، ج5، ص 154).
2. از نظر محتوایی آنچه در روایت محمد بن حنفیه و یا ام سلمه آمده، اعم از روایت امام باقر(ع) است. به عبارت دیگر، روایت محمد حنفیه یا ام سلمه هم یهودیان و مسیحیان دوران قبل از فرود آمدن حضرت عیسی(ع) و هم دوران پس از نزول او از آسمان را شامل می شود؛ ولی روایت امام باقر(ع) تنها شامل یهودیان و مسیحیان دوران پس از نزول عیسی(ع) از آسمان است.
3. در روایت محمد بن حنفیه یا ام سلمه، جمله« پشت سر امام مهدی(ع) نماز می خواند»نیامده و تنها به فرود آمدن حضرت عیسی(ع) از آسمان اکتفا شده است. اما، با توجه به روایات دیگری که در منابع روایی اهل سنت وجود دارد(11) و در آنها به زمان فرود حضرت مسیح(ع) از آسمان در دوران ظهور حضرت مهدی(ع) تصریح شده است؛ در این روایت نیز قطعاً منظور، نازل شدن حضرت عیسی(ع) در زمان ظهور امام زمان(ع)خواهد بود. بنابراین، عدم اشاره این روایت به نماز گزاردن حضرت عیسی(ع) پشت سر امام مهدی(ع)، در این مطلب که حضرت مسیح(ع)پس از ظهور امام زمان(ع) از آسمان فرود می آید، خدشه ای وارد نمی کند.
به دلیل ارتباط روایات نزول حضرت عیسی(ع) با روایات ظهور امام مهدی(ع) در مبحثی جداگانه به این موضوع می پردازیم.
روایات نزول حضرت عیسی(ع) از آسمان
روایات نازل شدن حضرت عیسی(ع)در هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) در منابع فریقین، فراوان و به اصطلاح«مستفیض»(12)است. در اینجا به عنوان مؤید روایات تفسیری، به تعدادی از روایات اهل سنت در این زمینه اشاره می کنیم:
1. در سنن ترمذی از رسول خدا(ص) روایت شده است که حضرت فرمود:« بشارت دهید، همانا امت من مانند باران است که مشخص نیست آخرش بهتر است یا اولش؛ یا مانند بوستانی است که جمع زیادی از آن بهره مند می شوند. چگونه امتی که من در ابتدا، مهدی در وسط و مسیح در انتهای آن قرار دارد هلاک می شود؟ لکن در این بین [افرادی] بدخوی وجود دارند که آنان از من نیستند و من از آنان نیستم.»(ترمذی، ج5، ص 152، ب6، ح2869).
2. بخاری از رسول خدا روایت کرده که حضرت فرمود:« چگونه هستید هنگامی که فرزند مریم در بین شما فرود آید در حالی که امام شما از خود شما باشد؟»(بخاری، ج4، ص 205، کتاب بدءالخلق، باب نزول عیسی بن مریم).
3. رسول خدا(ص) فرمود:«کسی که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می خواند از ما است.»(گنجی شافعی، ص 500، ب7).
3. آیه 158سوره انعام
خداوند متعال می فرماید:« هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلاَئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً»آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند، یا پروردگارت بیاید، یا پاره ای از نشانه های پروردگارت بیاید؟ [اما]روزی که پاره ای از نشانه های پروردگارت[ پدید]آید، کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده ایمان آوردنش سود نمی بخشد.»
روایات تفسیری شیعه
روایات تفسیری شیعه که ذیل آیه مورد بحث وارد شده به دو دسته کلی تقسیم می شوند:
دسته اول- نشانه های قیامت
این روایات تأویل عبارت«یوم یأتی بعض ایات ربّک... خیراً» را مربوط به دوران آخرالزمان دانسته و به ذکر اشراط الساعه(نشانه های قیامت) پرداخته اند. در بعضی از این روایات فقط به طلوع خورشید از مغرب اشاره شده و در برخی دیگر نشانه های دیگری همچون خروج دجال و خروج جنبنده زمین نیز مطرح شده است.(نک: عیاشی، همان، ج1، ص 384).
دسته دوم- روز خروج قائم(ع)
این روایات آیه مورد بحث را درباره امام مهدی(ع) تأویل کرده اند. شیخ صدوق دو روایت در این زمینه آورده است:« امام صادق(ع) درباره آیه «یوم یأتی بعض آیات ربّک...»فرمود:« منظور روز خروج قائم منتظر(ع)است. سپس فرمود:« ای ابابصیر، خوشا به حال شیعیان قائم ما که در دوران غیبتش منتظران ظهور او و در هنگام ظهورش مطیع او هستند؛ اینان اولیای خدا هستند که برایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد.(صدوق، بی تا، ص 358، ح9)(13).
روایات تفسیری اهل سنت
طبری روایات تفسیری ذیل آیه مذکور را به دو دسته تقسیم کرده است:
دسته اول- یکی از نشانه های قیامت
این روایات، منظور از «بعض آیات» در عبارت «یوم یأتی بعض آیات... خیراً» را فقط طلوع خورشید از مغرب می دانند.(نک: طبری، ج8، ص 127، ح11055).
دسته دوم- نشانه های قیامت
این دسته از روایات، منظور از عبارت مذکور را علاوه بر طلوع خورشید از مغرب، نشانه های دیگری همچون خروج جنبنده زمین، خروج یأجوج و مأجوج، خروج دجال و دود نیز می دانند. پنج روایت در این زمینه نقل شده است.(نک: همان، ج8، ص 135، ح11077)(14).
بررسی تطبیقی روایات فریقین
روایات تفسیری فریقین اجماع دارند که عبارت«یوم یأتی بعض آیات... خیرا» مربوط به علایم آخرالزمان است. این نشانه ها که در بعضی روایات، تعداد آنها به ده نشانه می رسد عبارتند از: ظاهر شدن دود، خروج دجال، نزول عیسی(ع)، خروج یأجوج و مأجوج، خروج جنبنده زمین، طلوع خورشید از مغرب، فرو رفتن زمین در مشرق، فرو رفتن زمین در مغرب، فرو رفتن زمین در جزیره العرب و خروج آتش از عدن(یمن).
یکی از این علایم که در روایات تفسیری فریقین به طور مکرر از آن یاد شده، خروج دجال است و آنچه که موجب ارتباط روایات تفسیری فریقین با یکدیگر می شود، همین موضوع است. مسئله دجال از مسایلی است که شیعه و سنی آن را به عنوان یکی از علایم آخرالزمان برشمرده اند و احادیث فراوانی در منابع فریقین وجود دارد که کشته شدن دجال را به دست حضرت عیسی(ع) پس از فرود از آسمان در آخرالزمان نسبت می دهند. احادیث خروج دجال در صحیحین نیز وارد شده است.(15)«نووی» تصریح کرده که احادیث وارده در مورد دجال برای اهل حق، حجت است؛ بدین معنا که وجود دجال، قطعی و صحیح است و او شخصی است که خداوند متعال بندگانش را به وسیله او امتحان می کند؛ تا آنجا که می گوید: این عقیده، مذهب اهل سنت و همه محدثان و فقیهان است.(نووی، 1407ق، ج18، ص 58).
ارتباط احادیث دجال به امام مهدی(ع) از شهادت علمای اهل سنت به تواتر احادیث مهدی(ع) و ظهور آن بزرگوار در آخرالزمان و خروج حضرت عیسی(ع) و یاری کردن او در کشتن دجال، ظاهر می شود. از جمله کسانی که به این تواتر تصریح کرده اند، ابن حجر عسقلانی است. وی گفته است:« اخبار و روایات مهدی (ع) به دلیل کثرت راویانشان از محمد مصطفی(ص) به حد تواتر و استفاضه رسیده است. در این روایات آمده که مهدی(ع) از اهل بیت پیامبر(ص) است و هفت سال در زمین حکومت و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد و عیسی(ع) خروج می کند و او را در قتل دجال یاری می رساند. مهدی(ع) امام این امت است و عیسی(ع)در همه دوران او، پشت سر وی قرار دارد.(عسقلانی، 1404ق، ج6، ص 359)(16).
ظهور آیه مورد بحث نیز منافاتی با روایات نقل شده ندارد و آنها را تأیید می کند.
4. آیه 33 سوره توبه
خداوند متعال می فرماید:« هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ » او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد تا او را بر همه آیین ها غالب گرداند؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
روایات تفسیری شیعه
روایاتی که در منابع روایی شیعه در ذیل آیه مورد بحث نقل شده به سه دسته کلی تقسیم می شوند:
دسته اول- غلبه اسلام بر سایر ادیان به دست امام مهدی(ع)
پنج روایت در مصادر روایی شیعه در این زمینه نقل شده که به یک روایت اشاره می کنیم. محمد بن فضیل گوید: از امام کاظم (ع) درباره تفسیر آیه« هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ » سؤال کردم؛ حضرت فرمود:« او کسی است که به رسول خود برای ولایت و امامت وصیش فرمان داده است و ولایت، همان دین حق است. گفتم: منظور از « لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» چیست؟ فرمود: هنگام ظهور امام قائم(ع)، او را بر همه ادیان پیروز می گرداند.(کلینی، 1388ق، ج1، ص 432، ح91)(17)
دسته دوم-غلبه اسلام بر سایر ادیان در همه شهرهای جهان
این دسته از روایات به تفسیر معنای غلبه و تسلط اسلام بر سایر ادیان پرداخته و توضیح داده اند که این پیروزی به چه صورت محقق خواهد شد. سه روایت در این زمینه وجود دارد. در مجمع البیان آمده است.(نک: طبرسی، 1379ق، ج5، ص 280)(18).
دسته سوم- غلبه اسلام بر سایر ادیان در دوران رجعت
یک روایت در تفسیر عیاشی بدین مضمون نقل شده است. ابی مقدام از امام باقر(ع) نقل کرده است که حضرت فرمود:« منظور از « لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» این است که خداوند این غلبه و پیروزی را در دوران رجعت محقق می سازد.(عیاشی، ج2، ص 87، ح51).
روایات تفسیری اهل سنت
در کتب روایی اهل سنت، سه دسته روایت در ذیل آیه مورد بحث نقل شده است.
دسته اول- غلبه اسلام بر سایر ادیان در دوران نزول عیسی(ع) از آسمان
این روایات تصریح دارند که این آیه شریفه، هنگام نزول حضرت عیسی(ع) از آسمان، تأویل خواهد شد. سه روایت در این زمینه وجود دارد که به نقل یکی از آنها بسنده می کنیم.
از مجاهد نقل شده است: «هنگامی که عیسی بن مریم(ع) نازل شود در روی زمین هیچ دینی جز اسلام باقی نخواهد ماند و اسلام بر همه ادیان غلبه خواهد کرد.» (بیهقی، بی تا، ج9، ص 180).
دسته دوم- غلبه اسلام بر سایر ادیان در دوران امام مهدی(ع)
در این زمینه دو روایت وجود دارد:
1. گنجی شافعی از سعید بن جبیر درباره تفسیر آیه شریفه « لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» نقل کرده است:« منظور مهدی(ع) است که از فرزندان فاطمه(س) می باشد.»(گنجی شافعی، بی تا، ص 528، ب25).
آن گاه گنجی شافعی ادامه می دهد:« بین قول کسانی که گفته اند منظور از این آیه، عیسی بن مریم(ع) است با کسانی که قایلند: منظور، مهدی(ع) است هیچ تنافی وجود ندارد؛ زیرا عیسی بن مریم(ع)، همکار و یاور مهدی(ع)است.»
2. از ابوهریره روایت شده است که گفت:« این آیه شریفه، وعده ای است از جانب خدای تعالی که اسلام را بر همه ادیان مسلط می کند. آن گاه راوی گفت:« این وعده الهی هنگام نازل شدن عیسی بن مریم(ع) به وقوع خواهد پیوست. و از سدی نقل شده است که: این وعده الهی هنگام خروج مهدی(ع) صورت می پذیرد به گونه ای که هیچ کس باقی نمی ماند جز این که یا داخل در دین اسلام شده و یا جزیه می پردازد.»(فخررازی، 1413ق، ج16، ص 40).
دسته سوم-غلبه پیامبراسلام(ص) بر سایر ادیان
دسته سوم از روایات تفسیری اهل سنت، روایتی است که مرجع ضمیر «لیظهره» را رسول خدا(ص) دانسته که در نتیجه، مفهوم آیه شریفه چنین خواهد شد:« خدا کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا وی را بر دشمنانش غالب گرداند؛ هرچند مشرکان نخواهند و ناراحت شوند.»(نک: طبری، ج10، ص 150؛ سیوطی، 1365ق، ج3، ص 231).
بررسی تطبیقی روایات فریقین
همان طور که از قول گنجی شافعی نقل شد؛ بین روایاتی که تأویل این آیه را در زمان نزول حضرت عیسی(ع) با آنهایی که تأویلش را در زمان قیام امام مهدی(ع) دانسته اند، هیچ تضاد و تنافی وجود ندارد؛ زیرا حضرت عیسی(ع)همکار و یاور حضرت مهدی(ع) است. علاوه بر این، روایات متعدد دیگری در منابع روایی شیعه و اهل سنت وجود دارد که تصریح دارند فرود حضرت عیسی(ع)از آسمان پس از قیام امام مهدی(ع) به وقوع خواهد پیوست و آن جناب در نماز جماعت به امامت حضرت مهدی(ع) شرکت خواهد کرد.
به عنوان نمونه بخاری و مسلم هریک به سند خود از رسول خدا(ص) روایت کرده اند که حضرت فرمود:« چگونه هستید هنگامی که پسر مریم در بین شما فرود آید، در حالی که امام شما از میان خودتان باشد؟»(بخاری، ج4، ص 143؛ مسلم، ج1، ص 94)همچنین در سایر کتب صحاح و مسانید اهل سنت روایات فراوانی یافت می شود که تصریح دارند منظور از امام مسلمانان حضرت مهدی(ع) است؛ و از جمله روایتی است که ابن ابی شیبه نقل کرده است:« مهدی(ع) از میان این امت است و او همان کسی است که بر عیسی بن مریم(ع)امامت می کند.»(ابن ابی شیبه، 1409ق، ج8، ص 689، ح195).
با این بیان از مجموع شش دسته روایاتی که در مصادر فریقین در ذیل آیه شریفه مورد بحث، وارد شده، چهار دسته آنها قابل جمع می باشد. به عبارت دیگر روایات دسته اول و دوم شیعه و روایات دسته دوم اهل سنت که تأویل آیه شریفه را در دوران ظهور امام مهدی(ع) می دانند. با روایات دسته اول اهل سنت که تأویل این آیه را در زمان نزول حضرت عیسی(ع) از آسمان می دانند، همگی به دوران پس از قیام امام مهدی(ع) مربوط می شوند.
در مورد روایات دسته سوم شیعه اولاً یک خبر واحد بیشتر در این زمینه وجود ندارد. ثانیاً بر فرض صحیح بودن این روایت، می توان آن را چنین توجیه کرد که غلبه اسلام بر سایر ادیان در دوران رجعت نیز ادامه پیدا می کند. بنابراین منظور از این روایت، تداوم تسلط و غلبه اسلام بر سایر ادیان تا آن دوران می باشد.
اما آنچه درباره روایات دسته سوم اهل سنت باید گفته شود، این است که ارجاع ضمیر هاء در «لیظهره» به رسول اکرم(ص) با ظاهر و سیاق آیه شریفه، منافات دارد؛ چرا که اگر مرجع ضمیر در «لیظهره»، رسول اکرم(ص) باشد از نظر جمله بندی، مرجع ضمیر از خود ضمیر، نسبت به حالتی که مرجع آن، دین حق باشد، دورتر است؛ همچنین در این صورت معنای عبارت« لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» پیروزی شخص بر دین خواهد بود که چندان تناسبی ندارد؛ در حالی که اگر مرجع ضمیر، دین حق باشد، مفهوم عبارت مذکور، غالب شدن دین بر دین خواهد بود که تناسب آن واضح است. به علاوه، روایت مذکور، خبر واحدی است که طبری از ابن عباس نقل کرده است و مرحوم طبرسی نیز آن را تحت عنوان قول ضعیفی در مجمع البیان آورده است؛ بنابراین چندان قابل اعتماد نمی باشد.
نکته دیگر این که روایاتی که در منابع روایی اهل سنت در ذیل آیه مورد بحث آمده همگی از قول صحابه نقل شده و به رسول خدا(ص) منتسب نشده اند؛ اما با توجه به این که آنچه در مورد امام مهدی(ع) بیان شده از امور غیبی است و لذا نمی تواند جزء اجتهادات صحابه باشد، بنابراین به احتمال قوی این روایات، منتسب به نبی اکرم(ص) خواهند بود. ضمن این که برخی از اهل سنت از جمله حاکم نیشابوری درباره حجیت قول صحابه قایل است که :« تفسیر صحابی نزد اهل سنت به منزله حدیث مرفوع از پیامبرخدا است.»(زرکشی، 1408ق، ج2، ص 157). همچنین وی می گوید:« در نزد بخاری و مسلم تفسیر صحابی که شاهد وحی و نزول قرآن بوده است، حدیث مسند به شمار می آید.(نیشابوری، 1406ق، ج2، ص258).
نتیجه سخن این که همه روایات تفسیری که در مصادر فریقین درباره آیه مذکور وارد شده است- به جز دو خبر واحد- حاکی از عملی شدن این آیه شریفه به دست توانای حضرت ولی عصر(ع) می باشند؛ بنابراین به تواتر معنوی(19)رسیده است که سیطره و تسلط دین مهیمن اسلام بر جمیع ادیان در دوران حکومت آن بزرگوار محقق خواهد شد. همچنین سنت الهی از ابتدای خلقت بشر بر این بوده است که پرچم هدایت انسانها را به دست فردی معصوم اعم از پیامبر یا امام قرار دهد و این سنت تا قیامت ادامه خواهد داشت. این مطلب از روایات نیز استفاده می شود که اگر لحظه ای زمین از حجت خالی بماند، نقض غرض شده و بساط آسمان ها و زمین درهم پیچیده خواهد شد.(نک: صدوق، 1417ق، ص 253؛ صدوق، 1405ق، ص 207؛ مجلسی، 1403ق، ج23، ص 5-6).
5. آیه 5 سوره قصص
خدای متعال می فرماید:« وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ » و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان مردم گردانیم و ایشان را وارث زمین کنیم.
روایات تفسیری شیعه
در مصادر روایی شیعه، سه دسته روایت در ذیل آیه مذکور وارد شده است:
دسته اول- روی آوردن دنیا به ائمه(ع)
این دسته از روایات می گویند منظور از مستضعفان در آیه شریفه، ائمه آل محمد(ع) می باشند. چهار روایت در این باره وجود دارد که به یک روایت اشاره می کنیم.
در نهج البلاغه آمده است که:« دنیا پس از سرکشی، به ما روی می کند، چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد.(سپس این آیه را خواند): و اراده کردیم که بر مستضعفان زمین منت گذارده آنان را امامان و وارثان حکومت ها گردانیم.»(نهج البلاغه، حکمت 209؛ بحرانی، ج4، ص 218)(20).
دسته دوم- اثبات رجعت
نعمانی در تفسیر منسوب به وی از امام صادق(ع) روایت می کند که حضرت طی یک حدیث طولانی که به 128 صفحه می رسد، مجموعه پرسش هایی از آیات قرآن را از امیرالمؤمنین(ع)نقل می کند که در بخشی از این روایت آمده است:«... دلیل دیگر بر رد منکر مسأله رجعت این آیه است:« وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ ...»(مجلسی، ج53، ص 118، ح149، عن تفسیر النعمانی).
دسته سوم- اختصاص آیه 5 قصص به امام مهدی(ع)
روایتی است که این آیه شریفه را درباره امام زمان(ع) و نابود شدن جباران و فرعون ها توسط ایشان تأویل کرده است. در تفسیر برهان از امام باقر و امام صادق علیهما السلام روایت شده است که:« این آیه، مخصوص صاحب امر است؛ همان که در آخرالزمان ظهور می کند و جباران و فرعون ها را نابود می سازد و شرق و غرب زمین را به تملک درمی آورد و آن را از عدل، پر می کند؛ چنانچه از ستم پر گشته بود.(بحرانی، ج4، ص 220، ح12).
روایات تفسیری اهل سنت
در منابع اهل سنت سه دسته روایت درباره این آیه وجود دارد:
دسته اول- اختصاص آیه 5 قصص به بنی اسرائیل
این دسته از روایات منظور از آیه مذکور را قوم بنی اسرائیل می داند.(نک: طبری، ج20، ص 36؛ سیوطی، 1365ق، ج5، ص 120).
دسته دوم- اختصاص آیه 5 قصص به یوسف و فرزندانش
یک روایت تأویل آیه مورد بحث را درباره حضرت یوسف و فرزندانش می داند.(نک: سیوطی 1365ق، ج5، ص 120).
دسته سوم- اختصاص آیه 5 قصص به ائمه(ع)
تنها روایتی که تأویل آیه مورد بحث را ائمه آل محمد(ع) می داند حاکم حسکانی روایت کرده است:«علی(ع)فرمود: «دنیا به ما روی می کند چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد؛ سپس این آیه را خواند: وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ ...»(حسکانی، 1411ق، ج1، ص 56، ح590).
بررسی تطبیقی روایات فریقین
سه دسته روایات تفسیری شیعه تحت یک عنوان، قابل جمع هستند. به عبارت دیگر، روایاتی که تأویل آیه مذکور را درباره امام مهدی(ع)یا مربوط به دوران رجعت و یا در ارتباط با ائمه اهل بیت(ع)می دانند، در حقیقت همه آنها به یک دوره اشاره دارند که از زمان ظهور حضرت مهدی(ع) آغاز و تا دوران رجعت پیامبر(ص) و ائمه(ع) و پس از آن ادامه خواهد یافت.
در مورد روایات تفسیری اهل سنت باید بگوییم که دسته اول و دوم روایات آنها نیز قابل جمع است؛ زیرا روایتی که تأویل آیه مورد بحث را درباره حضرت یوسف و فرزندانش می دانست، به تعمیم آیه نظر دارد و منظورش همچون روایات دسته اول، قوم بنی اسرائیل می باشد؛ زیرا حضرت یوسف و فرزندانش نیز از آباء و اجداد قوم بنی اسرائیل بودند. به علاوه، روایت دسته دوم، خبر واحدی بیش نیست و اگر با روایات دسته اول، جمع نشود با ظاهر و سیاق آیه نیز موافقت نخواهد داشت. بنابراین همه روایات تفسیری اهل سنت مربوط به تأویل آیه شریفه، درباره قوم بنی اسرائیل است و تنها یک روایت که متن آن به صورت های مختلف و مشابه نقل شده است، تأویل این آیه را درباره ائمه(ع) می داند و این روایت در شواهد التنزیل حاکم حسکانی و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید نقل شده است.
اینک به بررسی مقارنه ای این روایت در مصادر فریقین می پردازیم.
روایت نهج البلاغه بدون سلسله سند نقل شده است؛ علت آن این است که سید رضی در صدد تألیف کتاب حدیثی نبوده تا سلسله سند احادیث نهج البلاغه را ذکر کند؛ بلکه چنانچه از نام این کتاب مشخص است درصدد تألیف کتابی برای جمع آوری فرمایشات امیرمؤمنان(ع) در زمینه فصاحت و بلاغت بوده است. اما در کتاب تأویل الایات، دو روایت با دو سلسله سند- که متن آنها شبیه روایت نهج البلاغه می باشد- نقل شده است که به آنها اشاره می کنیم تا نقص سندی روایت نهج البلاغه جبران گردد.
الف- ربیعه بن ناجذ گفت:« شنیدم علی(ع) درباره آیه «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ » چنین می فرماید:« این دنیا به اهل بیت: روی می کند چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد».
ب- محمد بن عباس از علی(ع) نقل می کند که حضرت درباره آیه« و نرید ان نمن...» فرمودند:« سوگند به کسی که دانه را شکافت و موجود زنده را آفرید، این دنیا به ما روی می کند چونان شترماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد.»(حسینی استرآبادی، 1407ق، ج1، ص 413، ح1).
همچنین در شواهد التنزیل علاوه بر روایتی که قبلاً نقل شد(21)؛ روایت دیگری بدین مضمون نقل شده است:« عیاشی از ربیعه بن ناجذ از علی(ع) روایت می کند که حضرت، آیه«و نرید ان نمن...» را تلاوت کرد و فرمود:« این آیه، به بنی هاشم روی می آورد چنانچه شتر ماده بدخو به بچه خود مهربان گردد.»
از مجموع آنچه بیان شد، می توان نتیجه گرفت که روایت نهج البلاغه، متواتر اجمالی(22) است؛ زیرا متن این حدیث در مصادر شیعه به سه شکل- یک شکل در نهج البلاغه و دو شکل در تأویل الایات- و در مصادر اهل سنت به سه صورت- یک صورت در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید و دو صورت در شواهد التنزیل حاکم حسکانی - نقل شده است که مضمون همه آنها این معنا را افاده می کند که تأویل آیه 5 سوره قصص درباره اهل بیت پیامبر(ع)می باشد.
چنانچه ملاحظه گردید سلسله سند سه روایت- دو روایت از شواهد التنزیل و یک روایت از تأویل الایات- به ربیعه بن ناجذ رسیده و او از امیرالمؤمنین(ع)روایت کرده است. همچنین در متن حدیث نهج البلاغه، قید«بعد شماسها»آمده است؛ در حالی که در سایر منابع، این قید وجود ندارد؛ ولی عدم وجود این قید، به معنای اصلی روایت، خدشه ای وارد نمی سازد.
مطلب دیگر این که روایات مذکور، اگر چه در تفاسیر و منابع مهم روایی شیعه وارد شده اند؛ اما در هیچ یک از تفاسیر و مصادر مهم روایی اهل سنت، ذکری از آنها به میان نیامده است. آنچه که این مسأله را جبران می کند همسو بودن این روایات با تأویل آیه شریفه و مطابقت داشتن آنها با سنت الهی مبنی بر استخلاف و جانشینی مستضعفان در روی زمین است که آیه مورد بحث به یکی از مصادیق آن نظر دارد. همچنین روایات دیگری که در منابع مهم روایی اهل سنت در این زمینه وارد شده است، مفاد این روایات را تأیید می کند. اینک به نقل دو روایت به عنوان مؤید روایات مذکور می پردازیم.
1. رسول خدا(ص) فرمود:« قیامت برپا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و دشمنی گردد؛ آن گاه مردی از اهل بیت من خروج می کند و زمین را پر از عدل و داد می کند؛ همان گونه که پر از ستم و دشمنی شده بود.»(ابن حنبل، بی تا، ج3، ص36؛ نیشابوری، 1406ق، ج4، ص 557).
2. رسول خدا(ص) فرمود:« روزها و روزگار به پایان نمی رسد تا این که مردی از اهل بیت من که اسم او همانند اسم من است، بر عرب حکومت می نماید.»(ابن حنبل، بی تا، ج3، ص 17؛ ترمذی، 143ق، ج4، ص 505، ح2230).
6. آیه 51 سوره سبأ
خدای متعال می فرماید:« وَ لَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلاَ فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ » و ای کاش می دیدی هنگامی را که کافران وحشت زده اند آنجا که راه گریزی نمانده است و از جایی نزدیک، گرفتار آمده اند.
روایات تفسیری شیعه
روایاتی که در منابع روایی شیعی در ذیل آیه مورد بحث، وارد شده است، همگی تأویل آیه شریفه را مربوط به فرو رفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیداء به زمین می دانند. تعداد این روایات، هشت روایت است که به یک روایت اشاره می کنیم.
از امیرمؤمنان(ع)نقل شده است:«مهدی(ع)، درشت چشم، مجعدمو، بر گونه اش خال و مبدأ ظهور او مشرق است. زمانی فرا می رسد که سفیانی خروج کرده و به مدت دوران حمل زنان یعنی نه ماه حکومت می کند؛ وی از شام حرکت کرده و مردم شام- جز طوایفی از اقامه کنندگان حق که خداوند آنها را از خروج با او مصون و محفوظ می دارد- همگی رهبری او را می پذیرند؛ آن گاه به همراه لشکری وارد مدینه می شود؛ هنگامی که به سرزمین بیداء مدینه می رسند، خداوند آنها را در زمین فرو می برد. این تأویل فرموده خدای عزوجل است که:« ولو تری اذ فزعوا فلافوت و اخذوا من مکان قریب»(نعمانی، بی تا، ص 305، ح14؛ بحرانی، ج4، ص 354؛ مجلسی، ج52، ص 252)(23).
روایات تفسیری اهل سنت
روایات تفسیری اهل سنت در ذیل آیه مذکور به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته اول- نزول عذاب الهی بر مشرکان در دنیا
روایت ذیل نمونه ای از این دسته روایات است:« ابن عباس درباره آیه شریفه«و لو تری...»گفته است: منظور عذاب دنیوی مشرکان است.»(طبری، ج22، ص 128، ح22078).
دسته دوم- نزول عذاب الهی بر مشرکان هنگام خروج از قبر در قیامت
این دسته از روایات می گویند منظور از آیه شریفه، مشرکان هستند؛ هنگامی که در روز رستاخیز از قبر خارج می شوند.(نک: همان، ح22085).
دسته سوم- فرو رفتن لشکر سفیانی به زمین بیداء
این روایات منظور از آیه شریفه را لشکری می داند که در سرزمین بیداء، به زمین فرو می روند. هشت روایت در این باره در منابع روایی اهل سنت وارد شده است؛ طبری در تفسیرش چهار روایت در این زمینه نقل کرده است.(24)سیوطی نیز روایات متعددی در ذیل آیه مورد بحث نقل کرده است که از جمله آنها روایت زیر است:
حاکم- ضمن آن که این حدیث را صحیح دانسته- از ابوهریره روایت کرده که وی در ذیل آیه «ولو تری اذ فزعوا» گفته است:رسول خدا(ص) فرمود: در آینده مردی در عمق دمشق خروج می کند که او را «سفیانی» می گویند؛ عموم پیروانش از قبیله کلب هستند؛ دست به کشتار می زند و حتی شکم زنان را پاره می کند؛ کودکان را به قتل می رساند، تا آن که قبیله قیس علیه او قیام کند؛ او قیس را می کشد و جایی را از ستم خود خالی نمی گذارد؛ در این هنگام مردی از اهل بیت من خروج می کند، تا به سفیانی می رسد و ستونی از لشکر خود را به سرکوبی وی می فرستد؛ ایشان را منهزم نموده و شکست می دهد؛ سفیانی با همراهان خود راه می افتد تا به «بیداء» می رسند؛ در آن سرزمین دچار خسف شده و در زمین فرو می روند؛ احدی از ایشان باقی نمی ماند؛ مگر کسی که سرگذشت آنان را برای مردم خبر دهد.(سیوطی، 1365ق، ج5، ص 241).
بررسی تطبیقی روایات تفسیری فریقین
آنچه از روایات تفسیری فریقین در ذیل آیه 51 سوره سبأ مربوط به امام مهدی(ع) می شود، روایاتی است که مربوط به واقعه خسف بیداء و فرو رفتن لشکر سفیانی در آن سرزمین به زمین است. روایات مربوط به واقعه خسف بیداء، در منابع روایی فریقین در حد متواتر معنوی و یا حداقل مستفیض هستند.
روایات تفسیری اهل سنت در ذیل آیه مذکور اگرچه به سه دسته تقسیم می شوند؛ اما روایات مربوط به واقعه خسف بیداء، بیش از دو گروه دیگر است و این خود مؤید احتمال تأویل این آیه شریفه در مورد آن واقعه و یا لااقل یکی از تأویل های درست آیه در این زمینه است.
از هشت روایت تفسیری شیعه در ذیل آیه مورد بحث، چهار روایت از امیرالمؤمنین(ع)، سه روایت از امام باقر(ع) و یک روایت از امام سجاد(ع)نقل شده است و از مجموع هفت روایت تفسیری اهل سنت سه روایت آن نبوی، یک روایت از امام علی(ع) و چهار روایت دیگر از صحابه و تابعین نقل شده است.
همچنین روایات هشتگانه شیعی، همگی مسندند و از هشت روایت اهل سنت در این زمینه، چهار روایت مسند و چهار روایت نیز موقوف می باشد.
در مجموع با عنایت به آنچه در دیدگاه تفسیری فریقین گذشت و وجود شانزده روایت تفسیری در منابع فریقین، می توان ادعا نمود یکی از مصادیق بارز و تأویل های صحیح آیه موردبحث، واقعه خسف بیداء می باشد.
7. سوره شوری آیات 1 و2
خداوند متعال می فرماید:«حم عسق».
روایات تفسیری شیعه
در منابع روایی شیعه چهار روایت تفسیری در ذیل آیه مورد بحث وجود دارد که در دو روایت، تأویل آیه شریفه به امام مهدی(ع) مربوط می شود.
1. علی بن ابراهیم قمی از امام باقر(ع) نقل می کند که حضرت فرمود:« حم عسق» سال های عمر امام قائم است و«ق»، کوهی است گرد دنیا از زمرد سبز که سبزی آسمان از آن است و همه علم، در «عسق» می باشد.(قمی، بی تا، ج2، ص 267).
2. از امام باقر(ع)نقل شده است که حضرت فرمود:« حم»، حتم است و «عین»، عذاب و«سین» سال هایی مانند سال های یوسف و «قاف»غرق شدن، فرو رفتن و تغییر شکل دادن(مسخ) است که در آخرالزمان با سفیانی و یارانش صورت می پذیرد؛ سی میلیون نفر از قبیله کلب با او قیام می کنند؛ همان زمانی که حضرت قائم(ع) در مکه خروج می کند و او مهدی این امت است(حسینی استرآبادی، ج2، ص 542).
روایات تفسیری اهل سنت
در منابع روایی اهل سنت نیز چهار روایت تفسیری در ذیل آیه مذکور نقل شده است که دو روایت مربوط به امام مهدی(ع) می شود.
1. در تفسیر ثعلبی در ذیل آیه اول سوره شوری آمده است: بکر بن عبدالله مزنی گفته است:«... «سین»، بلند مرتبگی مهدی(ع) و «ق»، قدرت عیسی(ع) است هنگامی که فرود می آید؛ آن گاه نصارا را کشته و معابد آنان را خراب می کند.»(ثعلبی، 1422ق، ذیل آیه اول شوری).
2. در کتاب«البدء و التاریخ»نقل شده است که بعضی از مفسران از سهل بلخی درباره «حم عسق»نقل کرده اند:« منظور از «حاء» و«میم»حکومت بنی امیه، «عین»، حکومت بنی عباس و«سین»، حکومت سه بانی است.»(کورانی، ج5، ص 395، ح1835).
بررسی تطبیقی روایات تفسیری فریقین
تفاوت آیه مورد بحث با سایر آیاتی که مورد بررسی قرار گرفته در این است که در آیات دیگر می توانستیم از ظاهر آیه و سیاق آیات قبل و بعد آن به عنوان دلیل یا حداقل مؤیدی بر صحت مفاد روایات تفسیری استفاده کنیم؛ اما در مورد آیه مورد بحث چنین کاری میسر نیست؛ زیرا حروف مقطعه فاقد ظهور و سیاق هستند و آنچه مفسران درباره این حروف گفته اند، چیزی نیست جز آنچه که در روایات به آن اشاره شده است. بنابراین در بررسی روایات تفسیری ذیل«حم عسق» هیچ ابزاری برای تأیید یا رد مفاد آنها در دست نداریم.
با این بیان و ملاحظه هشت روایت تفسیری که از منابع روایی فریقین در ذیل آیه مذکور نقل شد- که در آنها هشت معنای مختلف از«حم عسق»مطرح شده بود- روشن می شود که از این روایات نمی توان به معنای واقعی دست یافت؛ اما در عین حال آنچه مشهود است، این است که از بین این هشت روایت، چهار روایت- دو روایت از شیعه و دو روایت از اهل سنت- به نحوی مربوط به امام مهدی(ع) می شود که اینک به بررسی بیشتر این چهار روایت می پردازیم.
از بین دو روایت شیعه، یک روایت که قمی نقل کرده، مسند و روایت دیگر، مرفوع است و هر دو روایت اهل سنت، فاقد سلسله سند می باشد؛ بنابراین حتی اگر بخواهیم با بررسی سند به صحت این روایات پی ببریم، بر فرض ثقه بودن روات حدیث قمی، تازه به یک خبر واحد در این زمینه دست یافته ایم. البته اگر مفاد سه روایت دیگر با روایت قمی تشابه داشت، می توانستیم به یک احتمال قابل توجه درباره«حم عسق» برسیم؛ اما با بررسی آنچه که در متن سه روایت دیگر درباره امام مهدی(ع) نقل شده است، مشاهده می شود که در مورد حرف مقطعه «س»، دو معنای بلندمرتبگی حضرت مهدی(ع) و حکومت سفیانی و در مورد حرف مقطعه«ق»، دو معنای قذف و خسف لشکر سفیانی و قدرت حضرت مسیح(ع)بیان شده که هیچ ارتباطی با روایت قمی که «س»و «ق» را به معنای سال های عمر قائم(ع)مطرح کرده است، وجود ندارد.
در مجموع به نظر می رسد بهترین گفتار همان سخنی است که فخر رازی بیان کرده و آن این که علم این حروف را به خداوند تعالی واگذار نماییم که اگر ما با این فهم ناقص و قاصر خویش بخواهیم چیزی بگوییم به گزاف گویی منجر خواهد شد.(فخر رازی، ج27، ص 141).
8. آیه 4 سوره محمد(ص)
خداوند عزوجل می فرماید:«فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنّاً بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا »پس چون با کسانی که کفر ورزیده اند، برخورد کنید، گردن هایشان را بزنید. تا چون آنان را در کشتار از پای درآورید، پس اسیران را استوار در بند کشید؛ سپس یا بر آنان منت نهید و آزادشان کنید و یا فدیه و عوض از ایشان بگیرید، تا در جنگ، اسلحه بر زمین گذاشته شود.
روایات تفسیری شیعه
روایات تفسیری شیعه در ذیل آیه مورد بحث به دو دسته تقسیم می شوند:
دسته اول- اقسام اسیران جنگی و احکام آنان
این دسته از روایات درباره بحث اسیران جنگی، اقسام آنها و احکام فقهی آنان وارد شده است. چهار روایت در این زمینه در منابع روایی شیعه آمده است.(نک: طبرسی، ج5، ص97؛ حویزی، ج5، ص 28).
دسته دوم- دوران قیام قائم(ع)
این روایات تأویل«حتی تضع الحرب اوزارها»را در دوران آخرالزمان و پس از ظهور امام مهدی(ع) می دانند. شیخ صدوق در خصال دو روایت در این زمینه نقل کرده است که به یکی از آن ها اشاره می کنیم.
امیر مؤمنان علی(ع) فرمود:« به یاد دارندگان اصحاب پیامبراسلام محمد(ص) آگاهند که در بین آنها کسی نیست که دارای منقبتی باشد، جز این که من در آن منقبت شریک هستم و بر وی فضیلت و برتری دارم؛ و من هفتاد منقبت دارم که هیچ کس از آنان در این مناقب با من شریک نیست. گفتم: ای امیرمؤمنان، مرا از آنها مطلع کن. سپس فرمود:... پنجاه و سومین منقبت من این است که خدای تبارک و تعالی دنیا را به پایان نمی رساند تا قائم ما قیام کرده و دشمنان ما را به قتل برساند. او جزیه را نمی پذیرد، صلیب و بت ها را می شکند و در جنگ، اسلحه بر زمین گذاشته می شود.(جنگ به پایان می رسد). دعوت به اخذ مال کرده و آن را به طور مساوی تقسیم می کند و در مورد رعیت به عدالت رفتار می کند...»(صدوق، بی تا، ص 578-579، ح1)(25).
روایات تفسیری اهل سنت
روایات تفسیری اهل سنت در ذیل فراز«حتی تضع الحرب اوزارها»از آیه موردبحث، به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته اول- دوران نزول عیسی(ع) از آسمان
این دسته از روایات تأویل فراز مذکور را در زمان خروج عیسی(ع) می داند. دو روایت در این زمینه وجود(نک: بیهقی، ج9، ص 180).
دسته دوم- دوران عدم شرک در زمین
این روایات تأویل عبارت مذکور را در زمانی می داند که شرکی باقی نمانده باشد. طبری دو روایت در این مورد نقل کرده است.(طبری، ج26، ص 56).
دسته سوم- دوران خروج یأجوج و مأجوج
یک روایت است که تأویل عبارت«حتی تضع الحرب اوزارها»را در زمان خروج یأجوج و مأجوج می داند.(نک: سیوطی، 1365ق، ج6، ص 47).
بررسی تطبیقی روایات فریقین
در روایات تفسیری شیعه یک روایت از امیرمؤمنان(ع) نقل شده است که تأویل عبارت«حتی تضع الحرب اوزارها» را در زمان ظهور امام مهدی(ع) و روایت دیگری از امام صادق(ع) بیان شده است که تحقق این فراز از آیه شریفه را در زمان طلوع خورشید از مغرب می داند. همچنین در سه دسته روایات تفسیری اهل سنت که از قول صحابه و تابعین نقل شده است، زمان محقق شدن عبارت «حتی تضع الحرب اوزارها» یا در زمان فرود آمدن حضرت عیسی(ع)، یا زمانی که شرک از روی زمین برچیده شده باشد و یا در زمان خروج یأجوج و مأجوج بیان شده است.
با نگاهی به این پنج دسته روایت، می توان بین آنها جمع نمود. وجه جمع بین آنها این است که همه این اتفاقات یعنی نزول عیسی(ع)، برچیده شدن شرک، خروج یأجوج و مأجوج و طلوع خورشید از مغرب پس از ظهور امام مهدی(ع) رخ می دهد؛ بنابراین تأویل و تحقق این فراز از آیه مورد بحث-یعنی پایان یافتن جنگ در روی زمین- با توجه به روایات مذکور و اطلاق آیه، پس از قیام آن حضرت حاصل می شود.
با ملاحظه سند روایات فریقین مشاهده می شود که روایاتی که از شیعه نقل شده است، هر دو مسند بوده؛ اما روایات دسته اول و دوم اهل سنت که هر یک شامل دو روایت است، مقطوع می باشند و روایت دسته سوم اهل سنت مسند و از زبان رسول خدا(ص) نقل شده است.
نتیجه گیری
از آنچه در بررسی تطبیقی مهدویت در روایات تفسیری شیعه و اهل سنت گذشت، می توان به این نتایج دست یافت:
1. از بین بیش از شش هزار و دویست آیه قرآن تنها هشت آیه وجود دارد که هم روایات تفسیری شیعه و هم روایات تفسیری اهل سنت، تفسیر یا تأویل آنها را درباره موضوع مهدویت دانسته اند.
2. از روایات تفسیری فریقین در ذیل آیه 69نساء، دلالت این روایات مبنی بر تأویل آیه شریفه درباره ائمه(ع) و از جمله امام مهدی(ع)روشن شد.
3. حاصل روایات تفسیری مربوط به آیه 159نساء این شد که اهل کتاب در دوران نزول عیسی(ع) از آسمان که پس از ظهور امام مهدی(ع)اتفاق خواهد افتاد، به عیسی(ع) ایمان خواهند آورد.
4. روایات تفسیری فریقین درباره آیه 158 انعام ناظر به نشانه های آخرالزمان و از جمله خروج دجال است که طبق این روایات، وی به دست حضرت عیسی(ع) در دوران پس از ظهور امام مهدی(ع) کشته خواهد شد.
5. نتیجه روایات تفسیری آیه 33 توبه این شد که دین اسلام در نهایت بر همه ادیان غالب خواهد شد و این اتفاق در دوران امام مهدی(ع) رخ خواهد داد.
6. نقطه اشتراک روایات تفسیری مرتبط با مهدویت در ذیل آیه 5 قصص روی آوردن دنیا به ائمه(ع) در آخرالزمان و پس از ظهور امام مهدی(ع) می باشد.
7. فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین بیداء در دوران ظهور امام مهدی(ع) وجه اشتراک روایات تفسیری فریقین در ذیل آیه 51 سبأ می باشد.
8.از روایات تفسیری مربوط به آیات 1 و 2 سوره شوری به دلیل حروف مقطعه بودن این آیات، نمی توان برداشت صحیحی درباره تأویل این آیات درباره امام مهدی(ع)ارائه نمود.
9. پایان یافتن جنگها پس از ظهور امام مهدی(ع)نتیجه ای است که از روایات تفسیری مرتبط با مهدویّت، در مورد آیه 4 سوره محمد(ص) حاصل شده است.
پینوشتها:
1. عضو هیأت علمی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر.
2.تاریخ دریافت مقاله: 9/ 11/ 1387 تاریخ پذیرش: 16/ 6/ 1389.
نشانی پست الکترونیک نویسنده: Mhghahari@gmail.com
3. برای مشاهده روایت دوم نک: قمی، بی تا، ج1، ص 142، ح114.
4.نک: طبری، 1415ق، ج5، ص 225؛ سیوطی، 1365ق، ج2، ص 182.
5. سه روایت دیگر عبارتند از: ح206، ح207 و ح208در همین منبع.
6. مسند، حدیثی است که سلسله سند آن در جمیع مراتب تا معصوم مذکور و متصل باشد، بدون آن که به واسطه سقوط چیزی از آن دچار بریدگی شده باشد.(تلخیص المقباس، ص 43).
7.موقوف، حدیثی است که از مصاحب معصوم نقل شود چه سلسله سند به صحابی متصل باشد و چه منفصل(تلخیص المقباس، ص 68).
8.مرسل، حدیثی است که همه روات آن و یا بعض رواتش، خواه یکی یا بیشتر، از سلسله سند حذف شده باشد.(تلخیص المقباس، ص 70).
9.مفرد، حدیثی است که فقط یک راوی، آن را از جمیع راویان روایت کرده باشد.(تلخیص المقباس، ص 47).
10. همچنین احادیث شماره 299 و 300 در همین منبع نیز مربوط به دسته دوم روایات تفسیری شیعه می باشد.
11.به تعدادی از این روایات در مبحث«روایات نزول عیسی(ع)- که به زودی می آید- اشاره شده است.
12. روایت مستفیض آن است که تعداد راویان آن از سه نفر بیشتر باشد اما به حد تواتر نرسد.(تلخیص المقباس، ص 28).
13.روایت دوم را ببینید در همین منبع، ص 336، ح54.
14. همچنین احادیث 1075، 1076، 1078 و 1079 مربوط به دسته دوم می باشد.
15.نک: بخاری، 1401ق، ج8، ص 101؛ نووی، 1407ق، ج18، ص 78-58.
16.علاوه بر این سایر علمای اهل سنت نیز عباراتی درباره تواتر احادیث مهدی(ع) دارند که به برخی از آنها اشاره می کنیم: الف: ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقه، ج2، ص 211 می گوید:« احادیثی که در آن اشاره به ظهور مهدی بسیار زیاد به حد متواتر است». ب- علامه مناوی در کتاب فیض القدیر، ذیل حدیث 9245 می گوید:« اخبار مهدی زیاد و مشهور است به حدی که جماعتی درباره این احادیث تألیفات مستقلی دارند.»
17. علاوه بر روایت مذکور، روایات ذیل نیز مربوط به دسته اول می باشد: صدوق، 1405ق، ج2، ص 670، ب58، ح16؛ فرات کوفی، 1410ق، ص 184؛ عیاشی، بی تا، ج2، ص 87، ح52، حویزی، 1412ق، ج2، ص 338.
18.در تفسیر عیاشی این روایت مشاهده نشد. همچنین روایات ذیل نیز مربوط به دسته دوم می شود: الف- مجلسی، ج53، ص 1، ب25؛ ب- عیاشی، ج2، ص 87، ح50.
19.متواتر معنوی آن است که مورد تواتر، قدر مشترک چند خبر باشد؛ به عبارت دیگر مضمون چند حدیث، یکی ولی قالب الفاظ آنها متفاوت باشد، مانند شجاعت امیرالمؤمنین(ع) که مفاد مشترک جمعی از اخبار است.(تلخیص المقباس، ص 27).
20.دو روایت دیگر را ببینید در:بحرانی، ج4، ص 217، ح2و ص 219، ح9.
21. نک: دسته سوم روایات تفسیری اهل سنت در ذیل آیه مورد بحث.
22.متواتر اجمالی عبارت است از علم اجمالی به صحت یکی از چند حدیثی که در یک موضوع وارد شده است(درایه الحدیث مدیرشانه چی، ص37).
23. سایر روایات تفسیری شیعه مربوط به خسف بیداء را در منابع ذیل ببینید: الف: تفسیر قمی، ج2/ 205. ب: البدء و التاریخ، ج2/ 177. ج: کتاب سلیم بن قیسم/ 197. د: مختصر بصائر الدرجات/ 199. ه: مجمع البیان، ج4/ 397. و: تأویل الایات، ج2/ 478، ح12.
24. نک: تفسیر طبری، ج22، ص 128، ح22081، 22082، 22083 و 22084.
25.روایت دوم را ببینید در: صدوق، بی تا، ص 579، ح2.
کتابنامه
1. قرآن کریم، ترجمه محمدمهدی فولادوند.
2. نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی.
3. ابن ابی شیبه، المصنف، بیروت، دارالفکر، تحقیق: سعید محمد اللحام، الطبعه الاولی، 1409ق.
4.ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت، دار صادر، بی تا.
5.بابایی، علی اکبر، روش شناسی تفسیر قرآن، قم پژوهشکده حوزه و دانشگاه با همکاری سازمان سمت، چاپ اول، 1379ش.
6.بحرانی، سیدهاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، چاپ اول(دو جلد تاکنون)، 1415ق(از سوره یونس به بعد از چاپ چهار جلدی قدیم می باشد.)
7.بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، 1401ق.
8. بیهقی، احمد بن الحسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بی تا.
9. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، تحقیق: عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دارالفکر، 1403ق.
10.ثعلبی، احمد بن محمد بن ابراهیم، الکشف و البیان، دراسه و تحقیق: ابی محمد بن عاشور، بیروت، 1422ق.
11. حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل فی آیات النازله فی اهل البیت، تحقیق: محمدباقر محمودی، مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، الطبعه الاولی، 1411ق.
12. حسینی استرآبادی، شرف الدین، تأویل الایات الظاهره فی فضائل العتره الطاهره، قم، المطبعه الامیر، الطبعه الاولی، 1407ق.
13. حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، الطبعه الرابعه، 1412ق.
14. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، الدرالمنثور، جده، دارالمعرفه، الطبعه الاولی، 1365ق.
15. صدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، الامالی، قم، مؤسسه البعثه، الطبعه الاولی، 1417ق.
16. صدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، الخصال، تحقیق: علی اکبر غفاری، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه، بی تا.
17. صدوق، محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق: علی اکبر غفاری، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، 1405ق.
18. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1397ق.
19.طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1379ق.
20.طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، بیروت، دارالفکر، 1415ق.
21. طوسی، محمد بن الحسن، الامالی، قم، دارالثقافه، الطبعه الاولی، 1414ق.
22.عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، دارالفکر، الطبعه الاولی، 1404ق.
23.عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر العیاشی، تحقیق: سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبه العلمیه الاسلامیه، بی تا.
24. فخر رازی، التفسیر الکبیر، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعه الرابعه، 1413ق.
25.فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1410ق.
27. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، مؤسسه دارالکتب للطباعه والنشر، چاپ سوم، بی تا.
28.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، الطبعه الثالثه، 1388ق.
29.کورانی، علی، معجم احادیث الامام المهدی، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، الطبعه الاولی، 1411ق.
40.گنجی شافعی، محمد بن یوسف، البیان فی اخبار صاحب الزمان، تهران، دار احیاءالتراث اهل البیت، بی تا.
31. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، مؤسسه الوفاء الطبعه الثانیه، 1403ق.
32.مسلم، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بی تا.
33. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبه، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبه الصدوق، بی تا.
34. نووی، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت، دارالکتب العربی، الطبعه الثانیه، 1407ق.
35. نیشابوری، محمد بن محمد، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق: یوسف مرعشی، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق.
منبع مقاله: مجله پژوهش های اسلامی دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال چهارم، شماره ششم، تابستان 1389.