معمولا روزهای آغاز مدرسه با واکنشهای متفاوت کودکان نسبت به محیط بیگانه همراه است. بسیاری از دانشآموزان پیشدبستانی یا کلاس اول، روزهای نخست مدرسه را با اضطراب یا نگرانیهایی میگذرانند که اثرات منفی آن میتواند تا مدتها روی علاقه کودک به مدرسه و اطرافیان تاثیرگذار باشد. در این شرایط نقش والدین و ایجاد آمادگی برای حضور کودک در محیط جدید و جدایی از خانواده برای چند ساعت، بسیار پررنگ و ضروری است.
به گزارش ، جام جم نوشت: صدیقه بزازان، کارشناس ارشد مشاوره، درباره این که اصلا چرا بچهها باید به مدرسه روند و چرا باید آمادگی کافی در آنها ایجاد کرد، به جامجم میگوید: اگر کودکان حتی در سالهای اول زندگی با هیچ چالشی مواجه نشوند، مهارت و کفایتی برای مواجه با جامعه در آینده به دست نخواهند آورد. لازم است پدر و مادر با توجه به توانایی و استعداد کودک، او را به سمت آموزش یا تربیتهایی که برای آینده کودک نیاز است، سوق دهند.
ایجاد دلبستگی ایمن در کودک
برآورده شدن نیازهای کودک در سالهای اول زندگی، یکی از مسئولیتهای پدر و مادر نسبت به فرزندانشان است و ابتداییترین این نیازها ایجاد یک دلبستگی ایمن برای کودک است. شرایط ایجاد یک دلبستگی ایمن برای کودک این است که والدین پیشبینی پذیر باشند. یعنی کودک بداند پدر و مادر در مواجه با یک رفتار خاص او چه واکنشی خواهند داشت. از طرف دیگر والدین باید در دسترس باشند، به این معنی که وقتی کودک نیازی دارد، والدین از کودک دور نباشند یا بتوانند بسرعت خود را برسانند تا باورهای ناسازگاری در کودک شکل نگیرد. مورد دیگر این که والدین باید پاسخگوی کنجکاوی کودکان باشند و به سوالات او با توجه به فهم او پاسخگو باشند. سه عامل پیشبینیپذیر بودن، در دسترس بودن و پاسخگو بودن ویژگی والدینی است که دلبستگی ایمن را برای کودک به وجود میآورند.
آشنایی با محیط جدید
بعد از ایجاد دلبستگی ایمن، در بعد شناختی یا ذهنی والدین بهتر است کودک را چند روز قبل به مدرسه ببرند تا فضا را ببیند و بداند کجا قرار است برود. میتوان از دوستان کودک کمک گرفت تا شرایط مدرسه را که پیش از این دیدهاند، توصیف کنند. به این ترتیب کودک اطمینان بیشتری به شنیدهها پیدا میکند. بخصوص برای کودکانی که تا شش سالگی کنار پدر و مادر هستند، شنیدن درباره شرایط مدرسه از زبان یک کودک همسن و سال خود باورپذیرتر است. البته امروزه به دلیل این که بچهها در سن کم به مهد کودک میروند، پذیرش این تغییرات سادهتر است.
اضطراب یا ترس نسبت به مدرسه؟
تفاوت ترس، اضطراب و نگرانی در این است که ترس در مواجه با یک عامل واقعی به وجود میآید، اما اضطراب در مواجه با آنچه در ذهن کودک است شکل میگیرد و عینیت ندارد. برای مثال اضطراب امتحان که وجود آن تا حدی خوب است، اما اضطراب شدید مشکلات فیزیولوژیکی ایجاد میکند. از اثرات اضطراب شدید میتوان به دندان قروچه، بیمیلی به غذا، تپش قلب، خشکی دهان، تعریق کف دست یا کل بدن، معده درد و سردرد و گاهی شبادراری اشاره کرد. گاهی در نتیجه این اضطراب کودک تمارض میکند تا به مدرسه نرود و این باعث میشود گاهی واقعا دچار دل درد شود یا مشکلات دیگری نیز پیدا کند. پدر و مادر میتوانند به کمک کتابهای مصور، گفتن داستانهای ناتمام که خود کودک آن را تمام کند و دادن نقشهایی به کودک، کودک را با مسائلی که از آنها ترس یا نسبت به آنها اضطراب دارد روبهرو سازند. با این حال در مواردی که این علائم شدید است، لازم است با مشاور کودک در میان گذاشته شود.
اهمیت ساعت خواب در فعالیتهای روزانه
ساعت خواب یکی از مواردی است که به نظم بازمیگردد و نظم هم یک عامل محیطی و ژنتیک است. با این حال ساعت زیستی بدن میتواند به مرور تنظیم شود. بهتر است چند ساعت پیش از ساعت خواب کودک، والدین مصرف نوشیدنیهای کافئیندار مثل نوشابه و چای را برای کودک قطع کنند. همچنین بیسکویت یا بستنیهای نسکافهدار بهتر است از حدود شش عصر به کودک داده نشود. دیدن فیلمهای خشونتآمیز یا داستانهایی که غمگین است، روی روان کودک اثر منفی میگذارد و چون کودک ساعتها این موضوعات را در ذهن خود پردازش میکند، آرامش کافی برای به خواب رفتن ندارد. گاهی کودک هنگام بازگشت از مدرسه نیاز به استراحت دارد، اگر زمان خواب بعدازظهر بیش از یک ساعت شود، باعث میشود شب دیرتر به خواب برود و این موضوع باعث ایجاد یک زنجیره معیوب میشود.
استقلال سالهای کودکی
گاهی پدر و مادر با رفتارهایی مثل سرزنش، مقایسه، ایجاد رقابت بیمورد یا کمالطلبی، ناخواسته کودک را دچار مشکلاتی میکنند و توقعی دارند که بیشتر از توان کودک است. کودکی که تربیتی به دور از این واژهها داشته باشد، نه تنها زندگی سالمتری دارد، بلکه از همان سالهای نخست کودکی میتواند از استقلال نسبی بهرهمند شود. برای دادن حس استقلال به کودک بهتر است خواستههای او حساب شده برآورده شود. برای مثال از شش خواسته کودک سه خواسته برآورده شود، دو خواسته مشروط به کارهای خوب کودک شود و یک خواسته برآورده نشود. این باعث میشود کودک با پذیرش محدودیت مواجه شود و بداند همیشه جامعه اطرافش پیشبینیپذیر عمل نمیکند. به همین دلیل استقلالی که فرد از کودکی به دست میآورد، ریشه در تربیت پدر و مادر دارد.
یکی از موضوعاتی که برای جامعه ما اهمیت دارد، این است که والدین معمولا از نظر فیزیکی فرزندان خود را بخوبی پرورش میدهند، اما آنچه توجه چندانی به آن نمیشود بعد عاطفی و احساسی کودکان است که در سنین بالاتر فرد را با ناکامیهای بسیاری مواجه میکند. وقت گذاشتن، صحبت کردن و تعامل با کودک تاثیر زیادی در پرورش روح کودک دارد. بسیاری از مواقع پدر و مادر با فرستادن کودک به کلاسهای مختلف، بعد عاطفی را از دوش خود برمیدارند تا احساس کنند برای کودک خود چیزی کم نگذاشتهاند. اما این همه نیاز کودک نیست و شاید تاثیر پارک
رفتن با پدر و مادر بمراتب بیش از این باشد. کودکی که سالهای اول کودکی را با والدین خود تفریح میکند و آموزش میبیند، بهمراتب از استقلال بیشتری هنگام رفتن به مدرسه برخوردار است.