یکی از مفاهیمی که همواره به تفکر مهدویت همراه بوده، مفهوم انتظار است، به گونه ای که این دو مفهوم چنان با هم آمیخته شده اند که جدا شدنی نیستند و نمی توان یکی را بدون دیگری تصور کرد و ادارک یکی، به دیگری سرایت می کند. از این رو، لازم است برای حفظ سلامت مجموعه تفکر مهدوی، معنای صحیح انتظار و بخشی از اسرار آن را بیان کنیم:
1- امید و پایداری و سرزندگی که غیبت در دل مؤمنانِ مستضعف بر می انگیزد.
2- ایجاد ترس در دل دشمنان و ربودن خواب از چشم آنان؛ از آنجا که آن حضرت از جایی که آنها فکرش را نمی کنند، به سراغشان می آید و خدای تعالی فرموده: (یحْسَبُونَ کُلَّ صَیحَةٍ عَلَیهِمْ؛ هر فریادی از هر جا بلند شود، بر ضدّ خود می پندارند). (1)
3- هوشیاری حدّاکثری و آمادگی کامل در توده های مردمی نسبت به امام و پیشوای خود، از راه آراسته شدن به اخلاق اسلامی، بر اساس راه و روش اهل بیت علیهم السلام.
4- وعده به پیروزی و تهدید به شکست، بشارت دادن و بیم دادن؛ انتظار نیز همین ترس و امید را برای توده های مردم به دنبال دارد؛ زیرا فرهنگ مهدوی دارای بُعد امید بخشی و هشدار دادن به عموم مردم است.
5- در انتظار، اشاره ای به سنّت زندگی در سایه تنازع بقا است، که خدای تعالی فرماید: (وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ؛ و اگر خداوند بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، دِیرها و صومعه ها، و معابد یهود و نصارا، و مساجدی که نام خدا در آن برده می شود، ویران می گردد).(2) زیرا از ویژگی های و شؤون عالم دنیا، تزاحم و تنازع است و از همین رو، جهان مادّه را عالم تنازع نامیده اند و حرکت و سیر از مبدأ تا نهایت، به وسیله آن تنظیم می شود و جهان در حرکت خود به سوی این هدف و غایت که به مقتضای تفکر مهدوی، حکومت شایستگان است، حرکت می کند و مادام که ما در این چرخه هستیم، با پدیده ی انتظار زندگی می کنیم که آرزوی تبدیل فرهنگ به فرهنگ و زندگی به زندگی و هدف به هدف است؛ حالتی که طرفِ مقابلِ آن، یأس و ناامیدی است.
کسی که انتظار را از دست بدهد، با ناامیدی زندگی می کند و کسی که با انتظار زندگی کند، یأس را شکست داده است. انتظار مقوله ای دو طرفه است و بهترین کسی که می تواند به لحاظ شخص و برنامه، طرف این انتظار واقع شود، حضرت مهدی موعود علیه السلام است و بین مقوله انتظار مهدوی و مبنای قرآنیِ (إِنّا لِللهِ وَ إِنّا إِلَیهِ راجِعُونَ؛ ما از آن خداییم؛ به سوی او باز می گردیم) هیچ برخوردی نیست. به عبارت دیگر: جامعه انسانی ناچار از تکامل است و اوج این تکامل در ظهور حضرت مهدی علیه السلام تجلّی پیدا می کند؛ دوران حضرت مهدی علیه السلام دوران کمال انسانیت بشر است و امّت همواره چشم به راه این تکامل بشری است و برای تحقق این هدف در مسیر خود به پیش می رود. بنابراین، آن حضرت نه تنها از کار نیفتاده، که نقش آماده سازی را بر عهده دارد.
با این بیان روشن می شود: اندیشه مهدوی با گنجینه عقیدتی، فرهنگی و انسانی که برای تکامل بخشیدن به بشر و بالا بردن او به سوی سعادت و صلاح و عدالت با خود دارد، بشریت را به سوی خود جذب می کند و زبان او، زبان عام است که همه ادیان آسمانی را به سوی خود می کشد؛ پس اندیشه ای انحصاری و مختص به مذهب حقه ی شیعه نیست. نتیجه می گیریم که: انسان مؤمن و امّت مؤمن باید به هدفی ایمان داشته باشد و برای آن فداکاری کند؛ البته به شرطی که آن هدف ممکن بوده و رسیدن به آن صحیح باشد، و این معنای انتظار فرج است.
پی نوشت ها :
1- منافقون: 4.
2- حج: 40.
منبع مقاله :
اشکوری، احمد؛ (1390)، مبانی اعتقاد به مهدویت، کاظم حاتمی طبری، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ اول