بررسی زندگی آزارگران جنسی نشان میدهد، بیشتر آنها در کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. بیجه، مردی که 21 پسر نوجوان را مورد آزار قرار داد و کشت یا خفاش شب که زنان طعمهاش بودند، از نمونههای بارز این قبیل مجرمان هستند که گرچه سالها از اعدامشان میگذرد، اما نمونههای مشابهشان در سالهای اخیر، در مقیاس کوچکتر دوباره نمود یافته است.
به گزارش ،جام جم نوشت: به گفته کارشناسان، حس انتقامجویی در این مجرمان به دلیل درمان نشدن در کودکی، رشد پیدا کرده و به مرور، زمینه قربانی کردن دیگران را فراهم آورده است؛ کینهای بالقوه که تحت شرایطی سر باز کرده و در مواردی، کودکان را مورد آزار و حتی قتل قرار داده است. عدم آموزش صحیح به خانوادهها و واکنش نادرست آنها، نگاه گناهکارانه جامعه به قربانیان و ترس قربانی از بازگو کردن ماجرا، باعث ادامه این روند مخرب و بازتولید آزارگران جنسی شده است. علی نجفی توانا، جرمشناس، بهروز مهاجری قاضی دادگستری و شیرین حسینی مددکار کانون اصلاح و تربیت استان تهران در گفتارهایی به بررسی ریشههای این جنایت سیاه پرداخته و راههای پیشگیری را بیان کردهاند که در ادامه میآید.
قربانی آزار، مقصر نیست
شیرین حسینی، مددکار کانون اصلاح و تربیت تهران
بیشتر مجرمانی که کودکان را مورد آزار و اذیت جنسی قرار دادهاند خودشان در کودکی قربانی همین جرم شدهاند. بیجه و خفاش شب، نمونههای بارز این اتفاق هستند. فاکتورهای متعددی در وقوع این جرم نقش دارد اما مهمترین آن علنی نشدن ماجرا و عدم درمان بموقع است به نحوی که درد در وجود بزه دیده میماند، همراه او رشد میکند، به کینه تبدیل میشود و دست آخر قربانی میگیرد. بیجه که 21 پسر نوجوان را مورد آزار قرار داده بود در دادگاه گفت خودش در کودکی بارها مورد تجاوز قرار گرفته بود.
خانوادهها در جلوگیری از رشد این آسیب خطرناک نقش اصلی دارند. بسیاری از مجرمان جنسی مورد حمایت خانوادهشان قرار نمیگیرند و درمان نمیشوند. دردشان نیز به عنوان درد مطرح نشده و روز به روز باعث افزایش خشونت در آنها شده است. پدر و مادر باید محیطی فراهم کنند تا کودکان در صورت قربانی شدن احساس امنیت کنند و بدون ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن، ماجرا را با والدین خود در میان بگذارند. متاسفانه خانوادهها در این زمینه آموزش مناسبی ندیدهاند و در بیشتر مواقع با واکنش نادرست، خود قربانی یعنی کودک را متهم و مقصر اصلی جلوه میدهند به نحوی که کودک، رازش را پیش خودش نگه میدارد و از بازگو کردن آن میترسد. بارها دیده شده پدر و مادر، قربانی را خطاب قرار میدهند و میگویند اگر فلان کار را نمیکردی، مورد آزار قرار نمیگرفتی. این رویکرد کاملا غلط است و باعث افزایش حس گناهکار بودن در کودک میشود و زمینه رشد آسیب را فراهم میکند.
در حالی که خانوادهها باید با آرامش رفتار کنند و چتر حمایتی و پناه فرزندانشان باشند. به کودک برچسب نزنند و طوری رفتار نکنند که او فکر کند مقصر است و با این اتفاق به یک گناهکار تبدیل شده است. باید بدون سوگیری، زمان بدهند تا کودک ماجرا را بازگو کند. سپس سریع به روانکاو مراجعه کنند و بدون پنهانکاری ماجرا را تعریف کنند تا درمان آغاز شود.
کودکان قربانی جرایم جنسی، اغلب منزوی و درونگرا میشوند، رفتارهای عادی گذشتهشان تغییر میکند و از کارهای جمعی دور میشوند و افت درسی پیدا میکنند. با کینه نسبت به برخی افراد حرف میزنند و از بعضی چیزها نیز میترسند. خانوادهها باید روی این تغییر رفتارها حساس شوند و سریع از روانکاو کمک بگیرند.
در کنار خانوادهها اما نگاه جامعه نیز بسیار مهم است. متاسفانه در جامعه ما نگاه حمایتی از این افراد وجود ندارد و نگاه گناهکارانه غالب است و در وهله نخست، خود قربانی مورد قضاوت قرار میگیرد. همین کار باعث جلوگیری از شروع درمان میشود و به مرور از قربانی، بزهکار میسازد. برای جلوگیری از این روند متولیان آموزشی باید وارد عمل شوند و از نهاد خانواده تا مدرسه و دانشگاه با یکدیگر همکاری کنند.
شخصیتشناسی آزارگران
دکتر علی نجفی توانا، جرمشناس
تجاوزات جنسی و به طور مشخص، تجاوز به عنف از جمله جرایمی است که از دیرباز تا به امروز بوده و هماکنون نیز در کشورها و جوامع با انگیزههای متفاوت تکرار میشود. در واقع تجاوز جنسی، نوعی انحراف جنسی است که شخص به این دلیل که نمیتواند از راههای عادی و با ایجاد رابطه انسانی، مشروع و قانونمند نیازهای خود را برطرف کند، با دست آویختن به زور و جبر و خلاف میل طرف مقابل، بهتمامیت جنسی وی تعرض میکند. افرادی که دست به آزار جنسی میزنند، صرفا کسانی نیستند که نمیتوانند رابطه جنسی با جنس مخالف یا حتی با جنس موافق برقرار کنند، بلکه حتی در میان افرادی که دارای همسر و فرزند هستند، این نوع جرایم دیده میشود. مهاجم پس از شناسایی قربانی در فرصتی مناسب با آزار قربانی و حتی ربایش قربانی، او را به قتل میرساند؛ بنابراین در یک جمعبندی کلی، میتوان گفت آزار جنسی محصول یک اختلال شخصیت و ناشی از دوران کودکی و نوجوانی فرد بوده و در واقع به نوعی در دوران رشد روانی وی پدید آمده و در زمان جوانی و میانسالی خودنمایی میکند.
بررسی پرونده مجرمان سریالی مانند بیجه، خفاش شب و افراد دیگرنشان میدهد که آنها در دوران کودکی مورد تعرض قرار گرفتهاند. البته در میان تعرضکنندگان، گاهی پیدا میشوند افرادی که به دلیل خشونتورزی نسبت به آنها از سوی والدین بویژه مادر یا نامادری، کینه زنان را به دل گرفته و میکوشند با آزار دیگران در دوران جوانی، این کینه را که در ضمیر ناخودآگاه آنان به صورت یک اهریمن پنهان وجود دارد، متجلی کنند و سپس با کشتن زنان عطش پنهانی خود را خاموش کنند.
این اشخاص از شخصیت ثابت و متعادلی برخوردار نیستند. باید با نگاهی علمی به آسیبشناسی وقوع این جرایم بپردازیم و صرفا با ابزار مجازات به جنگ این نوع بزهکاری که ریشه در شخصیت و ضمیرناخودآگاه افراد دارد، نرویم؛ زیرا قطعا بینتیجه و بیاثر خواهد بود. به جای مجازات سریع این افراد، گروهی از جرمشناسان، روانشناسان، روانکاوان و مددکاران اجتماعی با مطالعه دقیق این قبیل بزهکاران نسبت به شناسایی شخصیت آنها و دریافت وجوه مشترک متجاوزان به عنف اقدام کنند و سپس با توجه به اطلاعات تحصیلی در قالب پیشگیریهای عمومی و اختصاصی و حمایت از بزهدیدگان اقدام شود.
همچنین باید به خانوادهها آموزش داد در صورت قربانی شدن فرزندان با آنها برخوردهای سلبی انجام ندهند. این برخوردها فرزند را به سمت سکوت میبرد و باعث میشود این اتفاق تلخ در ذهن آنها ریشه کند و در آینده آنها به سمت عقدهگشایی بروند. همچنین این سکوت چراغ سبزی برای مجرمان است تا سراغ قربانیان دیگر بروند و شاهد جنایتهای سریالی باشیم.
این کودکان باید تحت نظر روانشناس باشند تا بتوانند این خاطره تلخ را از ذهن خود پاک کنند. برخوردهای سریع و قاطع پلیس و دستگاه قضایی با این مجرمان میتواند نقش بازدارنده داشته باشد.
آزارهای جنسی، جنایتهای خاموش
دکتر بهروز مهاجری، قاضی دادگستری تهران
یکی از ریشههای بزهکاری در افراد به حوادث و رخدادهایی بازمیگردد که این افراد در دوران کودکی و نوجوانی با آن درگیر بودهاند، زیرا در این دو برهه زمانی، ممکن است حوادث تلخی برای فرزندان رخ دهد و سرنوشت آنها را به تلخی گره بزند. خانوادهها باید در این سنین خیلی از فرزندانشان مراقبت کنند تا دچار مشکلات نشوند.
در بحث جرمشناسی، آزارهای جنسی جنایتهای خاموش به شمار میرود. نتایج تحقیق روانشناسان و جرمشناسان، نشان از این واقعیت تلخ دارد که اثرات مخرب روانی بزه دیده میتواند، تاثیر مهمی در بزهکاری کودکان و نوجوانان در جوانی و بزرگسالی و در آینده داشته باشد، به طوری که ممکن است، آنان را در مسیر ارتکاب همان جرمی قرار دهد که در کودکی قربانی آن شدهاند. میتوان گفت، فرد به گونهای حس انتقامگیری در وجودش شکل میگیرد و میخواهد، این انتقام را از افراد دیگر یا اجتماع بگیرد. آنها برای ارضای روانی سعی میکنند، به سوی جرم سوق پیدا کنند. یکی از مهمترین و رایجترین قربانیان این پدیده، بزهکاران جرایم جنسیاند. در پرونده قتل ابوالفضل در جنوب تهران شاهد بودیم که قاتل مدعی است، در دوران کودکی دو بار مورد آزار و اذیت قرار گرفته و همین باعث شده، تصمیم بگیرد، خودش هم فردی را قربانی خشونت جنسی کند که در همین ارتباط، پسر خردسال را با ضربههای مرگبار چاقو بهقتل میرساند اما نمیتواند نقشه شیطانیاش را عملی کند. این در حالی است که از نظر قانونی، قربانی بودن در دوران کودکی نمیتواند از عوامل موجه جرم و رافع مسئولیت کیفری باشد، چرا که او اگر خودش قربانی جرایم جنسی شده، نباید قربانی را بهقتل میرساند. این دو مورد، شرایط یکسانی با هم ندارد. در این پرونده با توجه به جرمی که متهم جوان مرتکب شده، مجازات سخت قصاص برای او در نظر گرفته میشود.
در مورد حالات روانی و رفتاری این مجرمان هم نمیتوان به طور دقیق گفت، افراد بزهکار جنسی حالات رفتاری خاصی دارند. گاهی دیده میشود، برخی از آنها حتی در محیط زندگی افراد تندخو و خشنی هستند و گاه دیده میشود که کمرو، آرام، مهربان یا حتی خجالتی هستند.
اگر در خانوادهای یکی از افراد آن بویژه کودک یا نوجوان، به هر نحوی قربانی جرایم جنسی و آزار و اذیت شود، باید سعی در بهبود شرایط روانی آن فرد کرد تا ماجرای تلخی را که رخ داده، برای همیشه فراموش کند. بهترین راهکاری که جرمشناسان، روانشناسان و همچنین مقامات قضایی پیش روی این گونه خانوادهها قرار میدهند، این است که تدابیری بیندیشند تا اثرات و خاطرات حادثه را از ذهن و روان قربانی حادثه پاک یا حداقل ماجرا را برایش کمرنگ کنند تا به صورت یک عقده و کینه در وجود فرد نقش نبندد و در بزرگسالی سبب نشود، او دست به اقدام عجولانه و تلافیجویانه بزند. باید با او همراه و همگام شویم تا بتواند بر ترس ناشی از حادثه غلبه کند و از او مراقبت بیشتری کنیم که احساس تنهایی نکند. باید آموزش لازم را به او بدهیم که از خود مراقبت کند و در صورت مواجهه با افراد غریبه و کسانی که ممکن است به او آسیب برسانند، بتواند آنها را از دیگران تشخیص دهد و از آنها دوری کند. کودکانی که قربانی خشونت جنسی یا آزار و اذیت شدهاند، نباید احساس خجالت نسبت به حادثهای که برایشان رخ داده، داشته باشند. والدین باید طوری با این گونه حوادث برخورد کنند که باعث شود کودک یا نوجوان آنها موضوع ر ا فراموش کند، حالش بهتر شود، ترس حادثه از او دور شود و فرزندشان احساس آرامش و امنیت بیشتری پیدا کند. با توجه به این که در آستانه آغاز سال تحصیلی هستیم، ممکن است افراد آزارگر در کمین دانشآموزان باشند. بنابراین خانوادهها باید آموزش لازم را به فرزندان خود بدهند که آنها براحتی به افراد غریبه اعتماد نکنند و به محض مشاهده افراد مشکوک به مسئولان مدرسه یا خانوادههای خود اطلاع دهند. همچنین مسئولان مدارس باید دقت بیشتری داشته باشند و به محض مشاهده افراد مشکوک که در حال پرسه زدن مقابل مدارس هستند، موضوع را به پلیس اطلاع دهند تا از بروز حوادث احتمالی جلوگیری شود.