رجعت یکی از وقایع مهم آینده ی عالم است که آیات قرآن و روایات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر آن گواهی می دهد و روایات فراوانی از سوی اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره ی آن وارد شده است. آیات قرآن و همچنین حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره ی خروج امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان جنبده ی زمین و سخن بسیار مهم آن حضرت در بازگشت خود و اهل بیت او و سلمان و افرادی نظیر او، نشان از آن دارد که این واقعه نه تنها به مذهب شیعه که به دین اسلام مربوط می گردد. شیعه به این رستاخیز محدود پایان عالم ایمان آورد و با روایات اهل بیت (علیه السلام) بر غنا و شکوفایی آن افزود امّا عدم پذیرش اهل سنت سبب گردید این عقیده ی اسلامی به یک عقیده ی شیعی مبدل شود و جزء عقاید اختصاصی شیعه گردد چنان که علامه طباطبایی می نویسد:
انکروا الرجعة، و عدّو القول بها من مختصات الشیعة.(1)
رجعت را انکار کردند و اعتقاد به رجعت را از ویژگی های شیعه به شمار آوردند.
البته برخی از علمای اهل سنت علاوه بر رد رجعت واختصاص آن به شیعه، پذیرش آن را امری مذموم و شنیع دانستند به گونه ای که به همان اندازه که شیعه به رجعت شهرت یافت اهل سنت به مخالفت با آن مشهور گردید. امّا تفاوت این دو گرایش در آن است که شیعه بر اساس آیات و روایات و اجماع، رجعت را پذیرفت، امّا اهل سنت بدون استدلال، بر مخالفت با آن همت گمارد.
نتیجه اینکه اکنون رجعت به عنوان یک عقیده ی حقّ طلبانه، عدالت خواهانه، حماسی و مترقی در مکتب تشیع می درخشد و شیعه از آن دفاع می کند.
تفسیر ضروری دین و مذهب
یکی از مباحث مهم رجعت، ضروری یا عدم ضروری بودن آن است؛ از این رو لازم است در آغاز بحث معارفی را جهت روشن تر شدن ضروری دین و مذهب مورد بحث قرار دهیم.
ضروری دین عبارت از چیزی است که نظیر نماز و روزه، همه ی مسلمانان آن را جزء دین به شمار می آورند و ضروری مذهب آن است که نظیر امامت ائمه (علیهم السلام) و حیات حضرت مهدی (علیه السلام)، همه ی شیعیان آن را جزء مذهب شیعه به حساب می آورند. ضروریات مذهب شیعه بر دو بخش اعتقادی و عملی است. ضروریات اعتقادی مانند: امامت دوازده امام شیعه و عصمت آنان، غیر اکتسابی بودن علوم ائمه (علیهم السلام) و اولی بودنشان بر مؤمنین، برتری آنها بر همه انبیاء و ملائکه بجز رسول خدا، محمّد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) برخورداری از مقامی که هیچ فرشته مقرب و پیامبر فرستاده شده ای به آن نمی رسد و اینکه سخنان آن حجت شرعی است. اولین آنها علی بن ابی طالب و آخرین آنان حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد که فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) و در قید حیات می باشد و نیابت خاصه از او به پایان رسیده و اکنون فقهاء شیعه نیابت عام او را به عهده دارند.
و ضروریات عملی مانند: لزوم اذن فقیه در قضاوت، وجوب مسح و عدم شستشوی پا در وضو، استثناء مؤنه زندگی از درآمد در پرداخت خمس، حرمت قیاس در احکام، جواز جمع بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء بدون ضرورت و لزوم عمل به روایات کتب اربعه و اصول اربعمأة.
اثر مهم ضروری بودن یک عنصر دینی آن است که اگر کسی آن را رد کند موجب خروج او از دایره اسلام می گردد. در اینجا یک اختلاف نظر هم وجود دارد و آن اینکه برخی معتقدند صرف رد ضروریات برای کسی که به ضروری بودن آن آگاه باشد موجب خروج از دین می شود چنان که صاحب جواهر می نویسد:
متی کان الحکم المنکر فی حدّ ذاته ضروریا من ضروریات الدین ثبت الکفر بانکاره ممن اطلع علی ضروریته عند اهل الدین.(2)
هر گاه چیزی که مورد انکار قرار می گیرد ذاتاً از ضروریات دین باشد با انکار آن کفر کسی که می داند آن چیز نزد اهل دین از ضروریات می باشد ثابت می گردد.
و برخی از فقهاء بر این نظرند که رد ضروری در صورتی موجب خروج از دین می شود که این رد مستلزم رد پیامبر (صلی الله علیه و آله) باشد.
رد ضروری مذهب نیز به خروج از دایره تشیع منتهی می گردد. فقیه نامی، شیخ جعفر کاشف الغطاء می نویسد:
منکر ضروری المذهب یحکم علیه بالخروج من المذهب.(3)
بر منکر ضروری مذهب حکم می شود که از مذهب بیرون است.
اختلافی که در ضروری دین وجود دارد می تواند در ضروری مذهب هم وجود داشته باشد؛ یعنی صرف رد ضروری مذهب برای کسی که به ضروری بودن آن آگاه است موجب خروج از تشیع می شود و یا آن که هر گاه ردّ ضروری مذهب مستلزم رد یکی از امامان معصوم گردد موجب خروج از تشیع می شود.
آنچه بیان شد که رد ضروری مذهب موجب بیرون شدنِ ردکننده از تشیع می گردد مطابق قولِ مشهور از فقهاست و قول غیر مشهوری هم وجود دارد که رد ضروری مذهب موجب خروج اهل آن مذهب که شیعه هستند از اسلام می گردد. البته این برای کسی است که بداند رد ضروری شیعه رد یکی از امامان و رد هر یک از ائمه رد رسول خداست که آنها را تأیید کرده است.
صاحب جواهر می نویسد:
الظاهر حصول الارتداد بانکار ضروری المذهب کالمتعة من ذی المذهب.(4)
ظاهراً رد ضروری مذهب نظیر متعه از سوی معتقد به مذهب شیعه، موجب ارتداد می گردد.
علّت اینکه رد ضروری شیعه از سوی مسلمانان غیر شیعه موجب ارتداد آنها نمی گردد این است که آنها رد ضروری شیعه را رد امامان شیعه می دانند امّا رد آنها را رد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمی دانند، امّا شیعه که ائمه (علیهم السلام) را با تکیه بر سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پذیرفته است ردّ امامان را ردّ پیامبر (صلی الله علیه و آله) می داند.
مراتب چهارگانه عقاید
امور اعتقادی بر چهار قسم است:
1- اصول عقاید، نظیر توحید، نبوّت، امامت و معاد که با دلیل عقل به اثبات می رسند و کتاب و سنّت بر آنها دلالت دارند. این دسته از عقاید از ضروریات دین یا مذهب هستند و ایمان به آنها واجب است.
2- فروع عقاید, نظیر عدم فراموشی در پیامبر وائمه (علیهم السلام)، سؤال و جواب در قبر و گذر از پل صراط که بر روی جهنم کشیده شده است. این گروه از عقاید که با عقل یا نقل قطعی به اثبات می رسند بر دو قسم ضروری و غیر ضروری تقسیم می شوند و ایمان به هر دو قسم آن واجب است؛ زیرا این فروع عقیدتی جزء دین یا مذهب می باشند و ایمان به آنچه جزء دین یا مذهب می باشد واجب است. بنابراین در آنچه باید به آن اعتقاد داشته باشیم تفاوتی نیست که عنصر مورد اعتقاد ضروری باشد یا ضروری نباشد.
3- عقایدی که با دلایل غیر قطعی (ظنی) نظیر خبر واحدِ معتبر به اثبات می رسند. این گونه عقاید نه ضروری هستند و نه حتی ایمان به آنها واجب می باشد امّا اعتقاد به آنها یک امتیاز است که گلستان عقاید ما را شکوفاتر می سازد.
4- عقایدی که با روایات غیر معتبر بیان شده اند. ایمان به این گونه عقاید حسنی ندارد.
رجعت جزء فروع اعتقادی شیعه به شمار می رود و با توجّه به دلایل قطعیِ آیات، روایات متواتر و اجماع که بر آن دلالت دارند ایمان به آن واجب است؛ چنان که مفسر و متکلم شیعه سیّد عبدالله شبر می نویسد:
یحب الایمان باصل الرجعة اجمالاً.(5)
ایمان اجمالی به اصل رجعت واجب است.
رجعت ضروری مذهب شیعه
تاکنون به اثبات رسید رجعت جزء فروع اعتقادی است که ایمان به آن واجب می باشد امّا آیا از ضروریات مذهب هم به شمار می رود؟
ضروری مذهب آن است که همه ی شیعیان آن را جزء مذهب شیعه به حساب می آورند و رجعت این گونه است؛ چه اینکه برخی از علمای معاصر به ضروری بودن آن اشاره کرده اند.
محقق عالیقدر محمّد رضا مظفر می نویسد:
الرجعة من الامور الضروریة فیما جاء عن آل البیت من الاخبار المتواترة.(6)
رجعت از امور ضروری است که در اخبار متواتر از سوی اهل البیت (علیهم السلام) وارد شده است.
سیّد عبدالله شبر(رحمة الله) می نویسد:
اعلم، انّ الرجعة مما اجمعت علیه الشیعة الحقّة و الفرقة المحقّة، بل هی من ضروریات مذهبهم.(7)
بدان که رجعت از اموری است که شیعه ی بر حقّ استوار و گروه واقع گرا بر آن اجماع دارد بلکه از ضروریات مذهب آنهاست.
و امام خمینی می فرماید:
«آنچه برای ما مسلّم است اصل رجعت است و این ضروری مذهب ماست.»(8)
نتیجه اینکه رجعت از ضروریات مذهب شیعه است پس اعتقاد به آن واجب و رد آن موجب خروج از مذهب تشیع می گردد. چه این که امام صادق (علیه السلام) فرمود:
لَیسَ مِنّا مَن لَم یُومِن بِکَرَّتِنا(9)
از ما نیست کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد.
بررسی نظرات برخی از محققین.
در بحث گذشته به اثبات رسید که رجعت از فروع اعتقادی شیعه است و ایمان به آن واجب می باشد امّا محمّد جواد مغنیه (رحمة الله) می نویسد:
لو کانت الرجعة من اصول الدین او المذهب عند الامامیة لوجب الاعتقاد بها و لما وقع بینهم الاختلاف فیها.(10)
اگر رجعت از اصول دین یا مذهب بود اعتقاد به آن واجب بود و در آن اختلافی واقع نمی شد.
و پاسخ ما این است که آنچه به دلیل عقل یا نقلِ قطعی به اثبات رسد که جزء دین یا مذهب است اعتقاد به آن لازم است اگر چه از اصول دین یا مذهب نباشد.
بنابراین، واجبات اعتقادیِ ما تنها به اصول دین یا مذهب خلاصه نمی شود چه اینکه اعتقاد به وجوب نمازهای پنجگانه و روزه ماه مبارک رمضان از اصول دین نیست امّا رد آنها سبب بیرون شدن از اسلام می گردد. همچنین اعتقاد به برتری ائمه (علیه السلام) بر همه ی فرشتگان و یا وجوب مسح و عدم شستشوی پا در وضو از اصول مذهب نیستند امّا ردّ آنها موجب بیرون شدن از مذهب تشیع می شود.
رجعت از اموری است که به دلیل آیات، روایات متواتر و اجماع شیعه اعتقاد به آن واجب است و علمای مذهب تشیع به وجوب اعتقاد به آن تصریح کرده اند چنان که بحث آن مطرح گردید.
امّا این نکته که اگر رجعت جزء اصول دین یا مذهب بود در آن اختلاف نمی شد ما در فصل دوم، در بحث اجماع بیان کردیم که اختلافی درباره ی رجعت در مذهب شیعه وجود ندارد، مورد اجماع علمای شیعه است چنان که اجماع آنها را نقل کردیم.
یکی از محققان معاصر می نویسد:
«رجعت اگر چه از عقاید مسلم شیعه است امّا تشیع منوط به اعتقاد به آن نیست پس کسی که آن را انکار کند یک عقیده ی مسلّم میان اکثر شیعیان را انکار کرده است امّا این عقیده از ارکان تشیع نیست از این رو می بینیم گروهی از شیعیان، اخبار رجعت را به رجوع دولت به آنها و دست رسی آنان به حکومت تأویل کرده اند و نه به رجوع جسم انسان ها به دنیا.»(11)
از سخنی که نقل گردید چند نکته استفاده می شود:
1- رجعت از عقاید مسلّم و قطعی شیعه است.
2- تشیع منوط به اعتقاد به رجعت نیست.
3- رجعت از ارکان عقاید شیعه نیست.
نکته اوّل صحیح است امّا نکته دوم مورد قبول نیست؛ زیرا رجعت یا از نظر این محقق بزرگوار جزء ضروریات است و یا جزء ضروریات نمی باشد. اگر جزء ضروریات باشد انکار ضروری موجب خروج از مذهب است؛ امّا اگر آن را جزء ضروریات نداند پاسخ می دهیم که شیعه به این اعتقاد در میان خود و مخالفانش شهره آفاق است و این مشخصه صریح ضروری بودن است. شاید دلیل این نگاه به رجعت که تشیع منوط به آن نیست به خاطر نکته سوم باشد که رجعت از اصول و ارکان مذهب نمی باشد امّا این نگاه ناصواب است زیرا تشیع تنها به اصول و ارکان بستگی ندارد بلکه به ضروریات مذهب اعم از ارکان وغیر ارکان منوط می باشد.
ضروری بودن یک عنصر مذهبی که پذیرش آن شرط اهلیت برای آن مذهب است این نیست که رکن باشد بلکه بسیاری از ضروریات مذهب که انکار آن ها سبب بیرون شدن از آن می گردد از ارکان مذهب نیستند چنان که بحث آن گذشت.
امّا اینکه محقق یاد شده برای توجیه کلام خود و عدم رکن بودن رجعت در عقاید شیعه به تأویل برخی از شیعیان تمسک کرده است فاقد مقبولیت و تعمق در تأویل یاد شده است؛ زیرا به نظر او تأویل کنندگان رجعت، عده ی قلیلی از مستضعفان فکری شیعه بوده اند که قدرت تحلیل رجعت را نداشته و تحت تأثیر دسیسه های سیاسی مخالفان رجعت، چنین تأویلی را که به آنها القا شده بود بیان کردند چه اینکه محقق یاد شده درباره ی سخن آنها می نویسد:
و الباعث لهم علی هذا التأویل هو عجزهم عن تصحیح القول بها نظراً و استدلالاً.(12)
آنچه آنها را بر این تأویل واداشته است ناتوانی آنان در ارائه نظر و استدلال صحیح درباره ی رجعت است.
محمّد حسین کاشف الغطاء در پاسخ به احمد امین مصری که تشیع را به خاطر عقیده به رجعت به یهودی گری نسبت داده است و برای ساکت کردن او و امثال او به جای دفاع از این عقیده ی نورانی، امیدآفرین، عدالت طلبانه و مترقی شیعه به گونه ای سخن گفته است که تضعیف او نسبت به رجعت شگفت انگیز است درعین حال مطالب خود راهم به تشیع نسبت می دهد. او می نویسد:
«از نظر تشیع، تدین به رجعت لازم نیست و انکار آن هم ضرری نمی رساند و اگرچه نزد شیعه از ضروریات به شمار می رود امّا وجود و عدم تشیع به آن منوط نمی باشد.»(13)
سخنی که نقل گردید دارای اشکال هایی است که به آنها اشاره می کنیم:
1- جمله «عدم تدین به رجعت لازم نیست و انکار آن هم ضرری نمی رساند» نظر تشیع نیست بلکه نظر نویسنده یاد شده است.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
لَیسَ مِنَا مَن لَم یُؤمِن بِکَرَّتِنا(14)
از ما نیست کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد.
و درحدیث دیگری فرمود: کسی که به شش چیز اقرار کند مؤمن است:
بیزاری از سرکشان، اقرار به ولایت، ایمان به رجعت...(15) و امام رضا (علیه السلام) فرمود: کسی که به یگانگی خدا... و رجعت...اقرار کند مؤمن حقیقی است.(16)
2. چگونه یک عنصر اعتقادی، ضروری مذهب تشیع باشد امّا تشیع منوط به آن نباشد. در حالی که انکار ضروری موجب خروج از مذهب می گردد.
3. آیات، روایات متواتر و اجماع شیعه را درباره ی رجعت نادیده گرفته است.
سیّد محسن امین نیز مطالب مشابهی امّا نه به غلظت سخنان محمّد حسین کاشف الغطاء بیان کرده است که به خاطر این مشابهت از نقد سخنان او صرف نظر می کنیم.(17) البته باید به این نکته اشاره کنیم که اظهار نظرهای مشابه برخی از علمای لبنان نظیر: محمّد حسین کاشف الغطاء، سیّد محسن امین، ابوزهره و محمّد جواد مغنیه، سخنان مصلحانی است که به دنبال خاموش کردن هجمه های مخالفان رجعت از اهل سنت نظیر احمد امین مصری هستند. از همین رو به جای توجّه به آیات، روایات متواتر و اجماع علما و تحلیل ها و نقدهای علمی در دفاع از عقیده ی رجعت، با کم رنگ نشان دادن آن به خاموش کردن مخالفت های مخالفان پرداخته اند و البته از این عقب نشینی های خود هم بهره ای نبرده اند بلکه رده آورد شیوه ی آنها تضعیف آیات، روایات و اجماع شیعه درباره ی رجعت می باشد که در نتیجه تضعیف این عقیده عدالت طلبانه را به همراه داشته است.
پی نوشت ها :
1. المیزان، ج2، ص 106.
2. جواهر الکلام، ج 6، ص 49.
3. کشف الغطاء، ج 1، ص79.
4. جواهر الکلام، ج 41، ص 602.
5. حقّ الیقین، ج 2، ص 35.
6. عقاید الامامیة، ص 83.
7. حقّ الیقین، ج 2، ص2.
8. تقریرات فلسفه ی امام خمینی، ج 3، ص 194.
9. من لایحفره الفقیه، ج 3، ص 458، م 4583.
10. الشیعة فی المیزان، ص 55.
11. اضواء علی عقاید الشیعة الامامیة، ص 463، آیة الله جعفر سبحانی.
12. اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة، ص 463.
13. اصل الشیعة و اصولها، ص 167.
14. من لایحفره الفقیه، ج 3، ص 458.
15. صفات الشیعه، ص 29.
16. همان منبع، ص 51.
17. اعیان الشیعة، ج 1، ص 56.
منبع مقاله :
اکبری، محمد رضا، (1390)، عصر شکوهمند رجعت، قم: انتشارات مسجد مقدّس جمکران، چاپ دوم