امید کرمانیها: عرصه تصمیم گیری در جریان های سیاسی با معضل انقطاع نسلی مواجه است، گرچه
جوانانی در شورای مرکزی احزاب یا مجموعه های ائتلافی حضور پیدا کردند اما محافظهکارتر
از پیرمردها شدند چرا که نمی خواهند حال که با زحمت به چنین جایگاهی رسیدند مورد عتاب
و خطاب پیشکسوتان قرار گیرند.
امروز فعالان سیاسی هر دو جریان سیاسی اصولگرا و
اصلاح طلب به این نکته معترفند که به نیروهای جوان میدانی برای تصمیم گیری و تصمیم
سازی در سطح کلان ندادند. پرویز سروری دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی می
گوید: دو جریان سیاسی کشور میدان را عموما دست جوان ها نمی دهند و وقتی هم میدان دست
جوانان می افتد، جوانان از مشورت با تجربه ها استفاده نمی کنند و کشور دچار ضایعه
می شود. باید این تقابل بین نسلی را به تعامل بین نسلی و واگرایی بین نسلی را به
همگرایی بین نسلی تبدیل کرد.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
درباره چرخش طبیعی نسل ها در عرصه های مختلف یک دیدگاه
آن است که انقطاع نسلی را در همه جریانات سیاسی شاهد هستیم، بر همین اساس برخی ضرورت
تعریف سن بازنشستگی را در حوزه سیاسی مطرح کردند، در مقابل نیز برخی معتقدند اساس
و مبنا در واگذاری عرصه سیاست به جوانان باید رقابت باشد و هر کس پیروز رقابت بود
می ماند و مغلوب کنار می رود، با این مقدمه بفرمایید آیا چرخش نسلی در جریان
اصولگرا روال عادی داشته است یا آنکه باید برای آن روال عادی تعریف شود؟
چرخش نسلی باید انجام و امکان حضور جوانان فراهم
شود. به طور طبیعی وقتی جوانان حضور پیدا می کنند، ممکن است به علت کمبود تجربه
اشکالاتی به وجود آید اما باید این هزینه را پذیرفت چون حتما بروز و ظهور جوانان
می تواند در درازمدت آثار مفیدی برای جریان و کشور داشته باشد.
البته ما در این
زمینه افراط و تفریط داریم که از معضلات بزرگ کشور است. یعنی در مسیری متعادل که
همه ظرفیت ها را با هم ببنیم حرکت نمی کنیم. زمانی روی این موضع هستیم که جوانان
نباید بیایند چون خام و بیتجربه هستند، شرایط و مقتضیات را دقیق درک نمی کنند و
عملا با این استدلال فرمان را دست یک نسل قرار می دهیم و بعد از مدتی متوجه می
شویم با اشکالاتی مواجهیم. الان هم داریم از آن طرف می افتیم. حال آنکه روش و سیره
انبیا و ائمه این نبود. انبیا و ائمه هرچند از نیروهای تازه نفس استفاده می کردند
اما نیروهای موثر و مفید مسن را نیز کنار نمی گذاشتند.
عمار تا آخرین روز با قدی
خمیده و محاسن سفید در حلقه اول اطرافیان حضرت امیرالمومنین بود. اینکه تقابلی بین
جوانگرایی و نسل حاضر اتفاق بیفتد خسارت برای کشور است. اگر بتوانیم فرایندی را
تعریف کنیم که نیروهای با سن بالا به عنوان مشاور تجارب شان را در اختیار جوانان
بگذارند، درست است. چون بر این اساس اولا این فرهنگ را در جوانان به وجود بیاورد
که یکهتازی نکنند و بپذیرند که از دیدگاه با تجربه ها استفاده کنند و از آن طرف
هم با تجربه ها این فرهنگ برای شان جا بیفتد که باید واگذاری سمت و مسئولیت را
داشته باشند، جوانان را باور کنند و به آنها امکان حضور دهند؛ هرچند که جوان ممکن
است برخی از مقتضایات را درست نبیند ولی اشکال ندارد در اینجا سرمایه گذاری و
اعتماد کردن و باور کردن حتما آورده برای کشور دارد. اگر جوان این ریسک را نکند و
در عرصه های پرخطر حضور پیدا نکند، ظرفیت، روحیه، انگیزه، بالندگی، خلاقیت جوانی
از بین می رود و ظهور و بروز پیدا نمی کند. ضمن آنکه نسل های گذشته عموما مقتضایات
روز را کمتر متوجه می شوند.
کسانی که از نسل گذشته هستند باید بدانند که شرایط
تغییر می کند اما آنها ممکن است هنوز با روش ها و متدهای گذشته بخواهند حرکت کنند.
الان نسل گذشته عموما در حوزه فضای مجازی کمبود دارد و از اشراف خوبی برخوردار
نیست، حال آنکه ویژگی اشراف بر فضای مجازی حتی در سن نوجوانی و کودکی به مراتب بیشتر
است به طوریکه می توان گفت اشراف کودک 7 ساله بر فضای مجازی از پیرمرد 70 ساله بیشتر
است. پس نشان می دهد نسل گذشته نتوانسته خودش را با مقتضایات روز هماهنگ کند و این
ضعف در او وجود دارد. ما باید تلاش کنیم که ظرفیت جوانگرایی را با تجربه گرایی
ممذوج کنیم. حتما باید در پیشخوان حرکت جوانان بیایند، با هدایت و کمک و مشورت نسل
کنونی و نسل گذشته راه را برای کمتر اشتباه کردن پیدا کنند و برای آینده رهبران
باقدرت و مقتدری باشند.
الان قبول دارید سن تصمیم گیران در جریان
اصولگرایی خیلی بالا رفته است و حتی به کهنسالی رسیده است؟
من این حرف را قبول ندارم چون این وضعیت در کشور
ما به طور جدی در همه جریانات سیاسی وجود دارد. در شهرداری تهران متوسط سن مدیران با
گذشته بالاتر رفته است. متأسفانه این ضایعه در کشور ما وجود دارد. خیلی ها شعار می
دهند اما وقتی در قدرت قرار می گیرند به همین عارضه مبتلا می شوند.
به نظر شما اصولگراها راحت تر می توانند از این
ضایعه و بحران کهنسالی، انقطاع نسلی و فقدان انتقال مسئولیت ها از نسلی به نسل در
حوزه مدیریت و تصمیم گیری جریان دیگر عبور کنند یا اصلاح طلبان؟
من نمی توانم بگویم کدام. دولت احمدی نژاد جوان
تر بود یا دولت آقای روحانی. اصلا نمی توان این طور حرف زد. این عارضه وجود دارد
اما هم جریان اصولگرا و هم جریان اصلاح طلب باید بپذیرند که میدان را عموما دست
جوان ها نمی دهند و وقتی هم میدان دست جوانان می افتد، جوانان از مشورت با تجربه
ها استفاده نمی کنند و کشور دچار ضایعه می شود. باید این تقابل بین نسلی را به
تعامل بین نسلی و واگرایی بین نسلی را به همگرایی بین نسلی تبدیل کرد. یعنی در
قالب فرایندی از طرفی نسل های گذشته و کنونی به عنوان اتاق فکر برای اندیشه ورزی
حفظ شود تا از ظرفیت آنها برای بالندگی و کمتر اشتباه کردن جوانان و جلوگیری از دوباره
کاری ها استفاده صورت گیرد. این مسئله خیلی می تواند مفید باشد و به دو جریان را
کمک کند.
مثلا جمنا به این سمت حرکت می کند که مکانیزمی را
برای چرخش نسلی در عرصه تصمیم گیری تعریف کند؟
بله، شورای مرکزی جمنا این را نشان می دهد که
تلاش کرده با یک فرایند خوب و مردمسالارانه این اقدام را صورت دهد اما ممکن است گفته
شود می توان اقدامات بهتری انجام داد که از ظرفیت بیشتر جوانان استفاده شود. جمنا یک
گام به جلو است اما همه گام ها را بر نداشته است.
یعنی به نظر شما باید یک مکانیزم جدیدتری طراحی
شود تا این انتقال نسلی در جریان اصولگرا اتفاق بیفتد؟
مکانیزم جدیدتر نه اما مکانیزم کامل تری تعریف
شود.
مکانیزم کامل تری تعریف شود تا نیروهای جوانتر بیایند و حوزه مدیریت جریان
اصولگرا قرار بگیرند؟
بله.
به نظر شما در کنار تعریف مکانیزم کامل تر باید
گفتمان مدرن تری هم مطرح شود؟ یا صرفا تعریف مکانیزم کفایت می کند برای اینکه
جوانان برای حضور جدی تر در عرصه تصمیم گیری جریان بیایند؟
گفتمان دو وجه دارد، وجه اصلی مبانی و اصول و
ارزش هاست که ثابت است، نمی توان اینها را تغییر داد اما یک وجهش مقتضیاتی است که
باید گفتمان در آن مقتضایات بنشیند و بتواند نوگرایی خودش را استمرار ببخشد. به
عبارت دیگر گفتمان ها مبانی درستی دارند اما چون مقتضیات را درست تشخیص نمی دهند دچار
یک عقب ماندگی می شوند. اگر بتوانیم جوانان را در عرصه های تصمیم سازی و تصمیم
گیری حضور بدهیم، این نقطه ضعف برطرف و این نوگرایی در گفتمان حاصل می شود.
برخی معتقدند که حضور جوانان در عرصه تصمیم سازی و تصمیم گیری جریان
سیاسی بیشتر رانتی شده است تا براساس شایسته سالاری، نگاه شما به این موضوع چیست؟
جوانگرایی بدون شایسته سالاری و بر مبنای رانت
بازی و آقازادگی و ژن خوب موجب عدم تقسیم فرصت های برابر اجتماعی می شود، در نتیجه
وضعیت بدتر از وضعیت فعلی خواهد شد چون جوانانی آمدند که نه تنها تجربه ندارند
بلکه توانمندی هم ندارند. جوانانی باید فرمان کشور را به دست بگیرند که جلوتر از
سن شان هستند. جوان هستند اما پختگی های خاص دارند. این هم تبلور در شایسته سالاری
پیدا می کند. فضیلت ها عموما به خاطر رویکرد انقلابی و غیرمحافظه کارانه در جوانان
بیشتر وجود دارد. چون پیرها یا نسل گذشته و کنونی در گذشته هرچه شایستگی داشتند
بروز دادند، البته این هم اصل مطلق نیست چون بعضی کسانی که دارای سن بالایی هستند رویکرد
غیرمحافظه کارانه نیز دارند. مثل امام امت. امام 90 سال داشت اما از یک جوان
انقلابی تر سخن می گفت و عمل می کرد. باید پذیرفت این یک قاعده کلی نیست یک استثنا
در یک قاعده است. قاعده آن است که چون جوان دنبال خلاقیت و دنبال فضا جدید و تغییر
است، تجلیات بیشتری از شایسته سالاری را در درون خود دارد.
29214