13. مؤمّل:
کسی است که آرزوی انجام کارهای بزرگ و دراز مدّت دارد و یا تحقق بخش آرمان های بزرگ دیگران است. در روایات معتبر نقل شده است: مؤمنان آرزو می کنند جامعه ی انسانی از چنان رشدی برخوردار باشد که قوانین الهی اجرا شود و کتاب خدا در آن احیا گردد که این آرمان بزرگ در عصر ظهور تحقق می یابد. از این جهت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مؤمِّل (اسم فاعل) و نیز مؤمِّل (اسم مفعول) نامیده اند.
در دعای پرفیض افتتاح می خوانیم:
اللَّهُمُّ إِنِّی أَفتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمدِکَ... اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَی وَلِیِّ أَمرِکَ القَائِمِ المُؤَمِّلِ وَ العَدلِ المُنتَظَر (1)؛
بار خدایا! مناجاتم را با ستایشت آغاز می کنم... بار خدایا درود فرست بر ولیِ امر خودت، کسی که قیام کننده و محطّ همه آرزوهاست و به پا دارنده عدل مورد انتظار است ... .
امام حسن عسکری (علیه السلام) به هنگام ولادت فرزندش فرمود:
زَعَمَتِ الظَّلمَةُ أَنّهم یقتلونَنی لِیَقطعُوا هذا النَّسلَ، کیفَ رَأوهُ قدرةَ القادِر وَ سَمّاه المُؤمِّل، (2)
ستم کاران می پندارند مرا می کشند و نسل ما را قطع کرده و نابود می کنند چگونه توان مندی خداوند ما را درک کرده اند؟ در حالی که اول را مؤمِّل نامیده است.
و در دعای ندبه می خوانیم:
أَینَ المُؤَمَّلُ لإِحیَاءِ الکِتَابِ وَ حُدُودِهِ؟ أَینَ مُحیِی مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهلِه؟ (3)
کجاست آن که آموزه ها و مفاهیم دینی و صاحبان آن را زنده نماید؟
در روایات دیگری به تعبیر زیبایی آمده است:
السَّلامُ عَلَیکَ أَیُّهَا المُؤَمَلُ لإِحیَاءِ الدَّولَةِ الشَّرِیفَة؛ (4)
درود بر تو ای آرمان و آرزوی تشکیل دولت حقّه گرامی و با ارزش [الهی] ...
14. مَوتُور:
کسی است که پدرش کشته شده و خون خواهی (یا بهای خونش) از قاتل نشده است و این امر یا به جهت آن است که امام حسن عسکری (علیه السلام) را در سن 28 سالگی مسموم نمودند و انتقام خونش گرفته نشد و یا بدان جهت است که جدش، ابی عبدالله الحسین (علیه السلام)، را کشتند؛ سر از بدنش جدا کردند و سپس در زیر سم اسبان، استخوان هایش را شکستند و هنوز هم انتقامش گرفته نشده است.
حجة بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عصر ظهور، انتقام آن مظلوم همیشه تاریخ را خواهد گرفت؛ لذا او را « موتور » نامیده اند.
امام باقر (علیه السلام) نسبت به حجة بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود:
صَاحِبُ هَذا الأَمرِ هُوَ الطَّرِیدُ الفَرِیدُ المَوتُورُ بِأَبِیهِ المُکَنَّی بِعَمِّهِ المُفرَدُ مِن أَهلِهِ اسمُهُ اسمُ نَبِیٍّ؛
صاحب این امر [ فرج و اصلاح بزرگ ]، همان آواره و بیابان گرد تنهایی است که انتقام خون پدرش گرفته نشد و کنیه عمویش به او داده شد او در میان خانواده اش منحصر به فرد است و هم نام یکی از انبیای الهی است. (5)
همانند حدیث فوق از حسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز نقل شده است که در دنباله اش فرمود:
یَضَعُ سَیفَهُ عَلَی عَاتِقِهِ ثَمَانِیَةَ أَشهُر؛
امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شمشیر بر دوش دارد و مدت هشت ماه با دشمنان خدا می جنگد. (6)
15. طاووس بهشتیان:
ابن عباس گفته است: در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم که فرمود:
المهدیّ طاووس أهل الجنة؛ (7)
مهدی (علیه السلام)، طاووس ساکنان بهشت خواهد بود.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را از نظر زیبایی در میان همه ی خوب رویان بهشتی، طاووس نامیده است.
16. اوقیدمو:
میرزا محمد نیشابوری، صاحب کتاب ذخیرة الالباب القاب مختلفی را برای حضرت مهدی (علیه السلام) ذکر کرده و در آخر به نقل از تورات در لغت ترکوم، آن حضرت را « اوقیدمو » نامیده است (8) و بعضی دیگر به نقل از تورات، آن بزرگوار را « واقیذ » و « واقیذما » نامیده اند؛ یعنی غائب شده به مدت زیاد. (9)
17. ایزد شناس، ایزدنشان:
این دو لقب از مجموعه لقب هایی است که شیخ بهایی (رحمه الله) که برای امام زمان (علیه السلام) ذکر کرده در ادامه نوشته است: این دو لقب در میان فارسیان متداول بوده است. بعضی گفته اند: مجوسیان آن حضرت را ایزدشناس و ایزدنشان خوانده اند. (10)
18. مهدی (علیه السلام):
این واژه مشهورترین لقب آن حضرت در میان مسلمانان و فرقه های اسلامی است و شاید به برکت این لقب است که حالت انتظار در ملت های مختلف جهان باقی مانده است تا امید هدایت و دست یابی به ذخائر مادی و معنوی حقیقی با دست با کفایت او تحقق یابد و مستضعفان جهان به سعادت ابدی برسند و عدل و داد همه جا را فرا گیرد.
بارها از محضر امامان معصوم سؤال شد چرا دوازدهمین امام معصوم بعد از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را « مهدی » می نامند. آنان پاسخ دادند:
وَ إِنَّمَا سُمِّیَ المَهدِیُّ مَهدیّاً لِأَنَّهُ یُهدَی إلی أَمرٍ خَفِیٍّ وَ یَستَخرِجُ التَّورَاةَ وَ سَائِرَ کُتُبِ اللهِ عَزَّ وَ جَلّ مِن غَارٍ بِأَنطَاکِیَّةَ وَ یَحکُمُ بَینَ أَهلِ التَّورَاةِ بِالتَّورَاةِ وَ بَینَ أَهلِ الإِنجِیلِ بِالإِنجِیلِ وَ بَینَ أَهلِ الزَّبُورِ بِالزَّبُورِ وَ بَینَ أَهلِ القُرآنِ بِالقُرآنِ وَ تُجمَعُ إِلَیهِ أَموَالُ الدُّنیَا مِن بَطنِ الأًرضِ وَ ظَهرِهَا. فَیَقُولُ لِلنَّاسِ: تَعَالَوا إِلَی مَا قَطَعتُم فِیهِ الأَرحَامَ وَ سَفَکتُم فِیهِ الدِّمَاءَ الحَرام وَ رَکِبتُم فِیهِ ما حَرَّمَ اللهُ عزّ وَ جَلّ فَیُعطِی شَیئاً لَم یُعطَهُ أَحَدٌ کَانَ قَبلَهُ وَ یَملَأُ الأَرضَ عَدلاً وَ قِسطاً وَ نُوراً کَمَا مُلِئَت ظَلماً وَ جَوراً و شَرّاً؛
همانا آن حضرت، مهدی نامیده شده است، زیرا به امور مخفی و پنهان، هدایت شده است و هدایت می نماید و تورات و سایر کتاب های الهی را از غاری در انطاکیه [ ترکیه ] خارج می کند و میان اهل تورات براساس قوانین تورات و میان اهل انجیل به قوانین انجیل و میان اهل زبور بر اساس زبور و میان اهل قرآن به قرآن حکم خواهد کرد و سرمایه های مادی، اعم از معادن زیرزمینی و غیره، در نزد وی جمع می گردد. سپس به مردم می گوید: بیایید بگیرید آن چه را که به خاطر آن با خویشاوندان خود نزاع کردید و خون بی گناهان را ریختید و محرمات الهی را مرتکب شدید. پس به آنان ثروتی را می بخشد که هیچ کس پیش از آن نداده است؛ به طوری که عدل و داد در همه جا گسترش یابد؛ همان طوری که ستم و تجاوز و زشتی و بی عدالتی در همه ی نقاط عالم حاکم شده بود. (11)
19. محمد [م ح م د]:
این نام از مشهورترین اسامی مبارک اوست. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اسمه اسمی و کنیته کنیتی؛ آخرین وصی من، هم نام من است و کنیه او کنیه من است. در میان تمام القاب و اسامی مبارکه او، فقط در این واژه بحث شده است که آیا یادآوری واژه (محمد) جایز است یا نه. در این مسئله چهار نظر وجود دارد:
1. در دوره غیبت صغری جایز نیست که نام او را ببرند؛ همان طور که علامه مجلسی (رحمه الله) آن را نقل کرده و امروز شامل آن نمی شود.
2. بردن نام او [م ح م د] در هر زمانی حرام است تا آن که ظهور کند و زمین را پر از عدل و داد نماید؛ همان طور که پر از ظلم و ستم شده باشد.
3. حرمت یادآوری نامش دائر مدار « تقیه خوفی » است. در هر جا ترسی بر وجود مبارک او باشد و دست یابی بر او را ممکن سازد، حرام و الّا جایز است. این حرمت، اختصاصی به امام زمان (علیه السلام) ندارد بلکه درباره دیگر ائمه معصومین (علیهم السلام) جاری است؛ همان طور که شیخ حر عاملی (رحمه الله) این نظر را انتخاب کرده است.
4. بردن نام آن حضرت هیچ منعی ندارد و در شرایط مختلف در غیبت صغری و بعد از آن، بارها نام آن بزرگوار بر زبان ائمه (علیهم السلام) جاری گشته و به مناسبت های گوناگون برای مردم یادآور شده اند.
حال مناسب است برای هر یک از این نظرها، حدیثی را ذکر کنیم و سپس نتیجه گیری کنیم:
گفتار اول:
عدم جواز ذکر نام در غیبت صغری
الف) صفوان بن مهران از امام صادق (علیه السلام) پرسید: مهدی از فرزندان شما چه کسی است؟ حضرت فرمود:
الخَامِسُ مِن وُلدِ السَّابِعِ یَغِیبُ عَنکُم شَخصُهُ وَ لا یَحِلُّ لَکُم تَسمِیَتُه؛
پنجمین نفر از فرزندان هفتمین امام از میان شما غایب می گردد و برای شما جایز نیست که نام او را ببرید.
ب) محمد بن عثمان العمری گفته است که توقیعی از ناحیه مبارکه خارج شد که خط آن را می شناختم و در آن نوشته شده بود:
مَن سَمَّانِی فِی مَجمَعٍ مِنَ النَّاسِ فَعَلَیهِ لَعنَةُ اللهِ؛ (12)
هر کس در جمعی از مردم نام مرا ببرد، نفرین خدا بر او باد.
گفتار دوم:
عدم جواز ذکر نام او تا زمان ظهور
محمد بن زیاد ازدی از موسی بن جعفر (علیها السلام) نقل کرده است که به هنگام یادآوری نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمود:
تَخفَی عَلَی النَّاسِ وِلادَتُهُ وَلا یَحِلُّ لَهُم تُسمِیَتُهُ حَتِّی یُظهِرَهُ اللهُ فَیَملَأَ بِهِ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً وَ ظُلماً؛
مردم از به دنیا آمدنش بی خبرند و جایز نیست بر آنان نام او را بر زبان آورند تا خداوند او را آشکار سازد. پس زمین را پر از عدل و داد کند؛ همان طور که ستم همه جا را فرا گرفته باشد. (13)
گفتار سوم:
در هر جا ترسی به جانش وجود داشت ( تقیه خوفی )، جایز نیست که نامش برده شود.
عبدالله بن جعفر حمیری از محمد بن عثمان العمری پرسید: آیا تو خلف (جانشین امام عسکری (علیه السلام)) را دیده ای؟ جواب داد: بلی. سوگند به خدا... تا این که از نام او سؤال کرد. محمد پاسخ داد: حرام است بر شما چنین سؤالی و این را از نزد خود نمی گویم و من نمی توانم چیزی را حلال و یا حرام کنم. آن چه را گفتم از ناحیه آن حضرت است. همانا امور در دست مالک هستی است. ابامحمد از دنیا رفت و (حسب ظاهر) جانشینی باقی نگذاشت... تا این که گفت: آن گاه که اسم فرزند او مطرح شود، مردم در جست و جوی او خواهند رفت. پس از حمد بترسید و از این امر خودداری کنید. (14)
نتیجه:
نظایر روایت گفتار سوم و احادیث قبلی آن فراوان است که همگی در نهی و حرمت ذکر اسم آن حضرت به هنگام تقیه خوفی صراحت دارند، زیرا چنان چه مخالفین اسم را بدانند خود او را جست و جو می کنند. از این جهت در بعضی از توقیعات حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است:
مَلعُونٌ مَلعُونٌ مَن سَمَّانِی فِی مَحفِلٍ مِنَ النَّاسِ؛
لعنت و نفرین باد، لعنت و نفرین باد بر کسی که نام مرا در مجالس جمعی مردم ببرد. (15)
از توجه به مفاد و توجیه احادیث فوق نتیجه گرفته می شود که بردن نام آن حضرت در غیر حالت تقیه ی خوفی، منعی ندارد و در حقیقت روایات بعدی که جواز آن را می رساند حمل مطلق بر مقید است و آن را بزرگانی هم چون محدث بزرگ و جلیل القدر، شیخ حر عاملی، گفته است.
هذا دالٌّ عَلَی اختِصاصِ النَهیِ بِالخَوفِ وَ تَرَتُّبِ المَفسَدةِ؛
این توجه دلالت می کند که روایاتِ نهی به تقیه خوفی اختصاص دارد؛ به ویژه آن که در بردن نام، مفسده و ضرری مترتب باشد.
گفتار چهارم:
جواز بردن نام مبارک آن حضرت (محمد) و مبادرت به آن از سوی اصحاب و علمای بزرگ؛
الف) شیخ صدوق از محمد بن ابراهیم کوفی نقل کرده است: همانا امام حسن عسکری (علیه السلام) بعد از تولد فرزندش، صاحب الزمان، برای بعضی افراد، گوسفند ذبح شده فرستاده تا بین فقرا تقسیم کنند و فرمود:
هذِهِ مِن عَقیقَة ابنی، مُحَمَّد؛
این بخشی از عقیقه فرزندم، محمد است. (16)
ب) ابوغانم، خادم آن حضرت، مطرح کرده است:
وُلِدَ لأبی محمّدٍ (علیه السلام) مَولودٌ فسَمّاهُ مُحمّداً و عَرضَه علی أصحابِه یَومَ الثالِث و قال (علیه السلام): هذا صاحِبُکم مِن بَعدی و خَلیفتی عَلَیکم وَ هُوَ القائم ؛
امام عسکری (علیه السلام) دارای فرزند پسر گردید. نامش را محمد گذاشت و آن را بر یاران خویش در روز سوم عرضه داشت و سپس فرمود: این صاحب و ولی امر شما بعد از من است و جانشین من خواهد بود. او «قائم» آل محمد است. (17)
ج) ابوالجارود از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که جابر بن عبدالله انصاری گفت: به خانه فاطمه أطهر (علیها السلام) وارد شدم. جلوی او لوحی بود که در آن، اسامی جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (از فرزندان فاطمه) ذکر شده بود. همگی را شمردم، دوازدهمین آن ها که آخرین نفر بود « قائم » بود. سه نفر از آنان « محمد » و چهار نفر « علی » نام داشتند. (18)
ده ها روایت و حدیث دیگر این گفتار (چهارم) را تأیید می کند و بر جواز تصریح بر اسم مبارک حضرت بقیة الله دلالت دارد. مرحوم شیخ حر عاملی در آخر ابواب امر به معروف و نهی از منکر نوشته است:
والأحادیثُ فی التصرِیح باسمِ المهدیِّ محمّدِ بنِ الحسنِ (علیه السلام) وفی الأمرِ بتَسمِیَتِه عموماً و خصوصاً تصریحاً و تلویحاً، فعلاً و تقریراً فی النُصوصِ و الزیاراتِ و الدَعَواتی و التَعقیباتِ و التَلقینِ و غیرِ ذلک کَثیرةٌ جدّاً؛
درباره صراحت گویی نام مهدی که همان محمد بن الحسن (علیهما السلام) باشد روایت فراوانی است و نیز درباره نام او به صورت عموم و خصوص، آشکارا و یا اشاره ای روایاتی ذکر شده است، و در زیارت ها و دعاها و دعاهای بعد از نمازها و تلقین اموات و غیر آن سکوت در برابر نام آن حضرت و یا تأیید آن روایاتی نیز آمده است که تعداد آن هم زیاد می باشد.
سپس مرحوم شیخ حرّ عاملی اضافه کرده است: بسیاری از دانشمندان ما در کتاب های حدیثی، اصولی، کلامی و غیر کلامی خویش نام آن حضرت را به صراحت برده اند؛ همانند علامه حلی، محقق، فاضل مقداد، سید مرتضی و سید بن طاووس و ... و آنانی که قائل به حرمت، به ویژه حرمت مطلق، باشند بسیار اندک هستند.
از جهت دیگر باید گفت امروز در جهان اسلام میلیون ها نام محمد در میان فرق مختلف اسلام وجود دارد و قطعاً صرف نام او کسی را به سوی او هدایت نخواهد کرد. لذا ما بر این باور هستیم که اکثر روایات منع، حمل بر تقیه خوفی در ظرف زمانی خود می شود و نمی توان از آن ها الغای خصوصیت نمود و به آن ها عمومیت داد.
مهم تر آن که روایات جواز، از کثرت و قوّت بیشتری برخوردار است و دارای اطلاق است و روایت دیگر نمی تواند آن ها را تقیید کند. پس نتیجه می گیریم بردن نام خاص آن حضرت (محمد) هیچ ممنوعیتی ندارد (19) همان طور که در روایات متعدد آمده است و ما در این قسمت به عنوان تبرّک یکی از آنها را نقل می کنیم:
محمد بن عثمان عمروی از پدرش نقل کرده است که امام حسن عسکری (علیه السلام) به نقل از پدران بزرگوارش فرمود:
إنّ الأرضَ لاتَخلُو مِن حُجَّةٍ لِلهِ عَلَی خَلقِهِ وَ إِنَّ مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلیَّةً. فَقَالَ: إِنَّ هَذَا حَقٌّ کَمَا أَنَّ النَّهَارَ حَقٌّ. فَقِیلَ: یَا ابنَ رَسُولِ اللهِ فَمَنِ الحُجَّةُ وَ الإمَامُ بَعدَکَ؟ فَقَالَ: ابنِی محمد هُوَ الإِمَامُ وَ الحُجَّةُ بَعدِی فَمَن مَاتَ وَ لَم یَعرِفهُ مَاتَ مِیتَةَ جَاهِلیِّةَ؛
همانا زمین و مردم روی آن هیچ گاه از حجت خدا محروم نخواهند بود و همانا کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت [یهود و مسیحیت] از دنیا رفته است. سپس فرمود این مطلب حقیقتی روشن است؛ همان طور که روز روشن است و قابل انکار نیست. گفته شد: ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)! پس حجت و امام بعد از شما چه کسی است؟ امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمود: فرزندم محمد. او پیشوا و حجت بعد از من است. پس هر کس بمیرد و او را به امامت و زعامت نشناسد، به مرگ جاهلیت (یهود و نصاری) از دنیا رفته است. (20)
* توجه: گر چه بردن نام مبارک او به « محمد » جایز است و سیره ی متبرکه ی ائمه (علیهم السلام) الهام بخش همین مفهوم است، لکن فخامت، جلالت و عظمت او اقتضا می کند که از القاب دیگر همانند قائم، حجة الله، بقیة الله، مهدی، صاحب الامر و ... استفاده شود.
همان طور که این توجه را با ظرافتی خاص در سیره ائمه – علیهم صلوات الله – می بینیم.
20. وارث:
از دیگر القاب زیبای قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمه « وارث » است و آن کسی است که اوصاف زیبای معنوی و ظاهری نیاکان به او منتقل شده و در او جلوه نماید. آن حضرت وارث علوم، کمالات، مقامات و آیات بیّنه همه انبیا و اوصیای الهی است.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه ی غدیریه آن گاه که به معرفی آخرین جانشین خود از میان اوصیای گرامی اش رسید، اوصاف بسیار برجسته ای را برای او شمرد و فرمود:
مَعاشر الناسِ إنّی نبیُّ و عَلِیٌّ وصیِّ، ألا أنَّ خاتم الائمّةِ منّا القائمُ المهدیُ، أَلا أنّه الظاهر علی الدین ألا أنّه المنتقمُ من الظالمین أَلا إنّه فاتِحُ الحصونِ و هادِمُها... ألا إنّه وارثُ کلِّ علمٍ و المحیطُ به؛ (21)
ای همه مردم، همانا من پیامبر شمایم و علی جانشین من است؛ آگاه باشید آخرین جانشین من و پیشوای شما قائم و مهدی است؛ آگاه باشید او بر همه ادیان غلبه پیدا می کند؛ توجه داشته باشید او انتقام گیرنده از ستم کاران است؛ او همه دژهای محکم (طواغیت) را تصرف خواهد نمود و نابود خواهد کرد... آگاه باشید او وارث همه دانش ها و علوم است و بر آن ها احاطه کامل (برای بهره برداری) خواهد داشت.
و به قول استاد سید محمد حسین شهریار:
دگران خوشگل یک عضو و تو سرتا پا خوب * * * آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
و به قول شاعر دیگر:
رخ زیبا، ید بیضاء، دم عیسی داری * * * آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
در پایان این بحث باید توجه داشت علامه میرزا حسین نوری – اعلی الله مقامه – بیشترین تفحص را در باب القاب و اسامی آن حضرت نموده و 182 نام را با وجه تسمیه ذکر کرده است؛ (22) گرچه بعضی از نام ها از قلم او افتاده است، ولی مهم آن است که کثرت القاب و اسامی بر عظمت آن نجات بخش الهی دلالت دارد و ما بعضی از آن چه را که به نظر حائز اهمیت بود ذکر کردیم. و الله العالم.
پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج 24، ص 166، ح 14 و تهذیب الاحکام، ج 3، ص 110، ح 38.
2. بحارالانوار، ج 50، ص 314، ح 11.
3. همان، ج 102، ص 107، ح 2.
4. همان، ص 86، ح 2.
5. بحارالانوار، ج 51، ص 38، ح 12.
6. همان، ص 133، ح 6 و معجم احادیث الامام المهدی، شماره حدیث 702.
7. همان، ص 91، ح 38؛ ص 105، ح 41؛ الکنجی الشافعی، البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 115.
8. علامه میرزا حسین نوری (رحمه الله)، نجم الثاقب، ص 58.
9. همان، ص 124.
10. همان، ص 58.
11. النعمانی، کتاب الغیبة، ص 237، ب 13، ح 26؛ صدوق، علل الشرایع، ص 161، ب 129، ح 3؛ یوسف بن یحیی السلمی، عقد الدرر فی الاخبار الامام المنتظر، ص 39، ب 3؛ بحارالانوار، ج 51، ص 29، ب 2، ح 2 و معجم احادیث المهدی، ش 866.
12. وسائل الشیعه، ج 16، ص 242، باب 33.
13. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 282؛ بحارالانوار، ج 51، ص 33 و القمی، کفایة الاثر، ص 270.
14. وسائل الشیعه، ج 16، ص 240؛ الاصول من الکافی، ج 1، ص 329 و الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1111.
15. وسائل الشیعه، ج 16، ص 242، باب 33، ح 12.
16. وسائل الشیعه، ج 16، ص 243، ب 33، باب تحریم تسمیة المهدی (علیه السلام) و کمال الدین تمام النعمة، ج 2، ص 432، باب ما روی فی میلاد القائم (علیه السلام).
17. وسائل الشیعة، ج 16، ص 243؛ الصراط المستقیم، ج 2، ص 233 و کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 44.
18. الاصول من الکافی، ج 1، ص 532؛ من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 180؛ الارشاد، ج 2، ص 346 و الطبرسی، اعلام الوری، ص 386. در بعضی از نسخه ها، کلمه «من ولدها» وجود دارد؛ همانند کافی و فقیه.
19. ناصر مکارم شیرازی، قواعد الفقهیة، ج 1، ص 494 – 506 .
20. وسائل الشیعة، ج 16، ص 246، ح 21475؛ بحارالانوار، ج 51، ص 160 و الطبرسی، اعلام الوری، ص 442.
21. احتجاج، ج 1، ص 56؛ سید بن طاووس، التحصین، ص 589 و بحارالانوار، ج 37، ص 213، باب 52.
22. میرزا حسین نوری (رحمه الله)، نجم الثاقب، ص 55 – 132.
منبع مقاله:
زمانی، احمد؛ (1393)، اندیشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگی حکومت جهانی صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم