براساس طرحی که از 15شهریور از سوی11نهاد و ارگان اجرا شده، تاکنون کودکان کار زیادی را از سطح شهر تهران جمعآوری کرده و به سه مرکز بهزیستی ارجاع دادهاند.
به گزارش ، آرمان نوشت: سازمانبهزیستی میگوید طرح حامی حقوق کودک است و هدف از اجرای آن کمک به معیشت و وضعیت این کودکان و خانوادههای آنان است، اما فعالان حقوقکودک ادعا میکنند، این طرح مشابه طرحهای اجراشده در 12سال گذشته است و کودک را به هیچعنوان نباید دستگیر کرد. فریده اولادقباد، نماینده مردم تهران در مجلس، در گفتوگو با «آرمان» با اشاره به طرح ضربتی جمعآوری کودکان کار میگوید: «در اجرای این طرح نباید به جمعآوری این کودکان بسنده کرد و باید به وضعیت اجتماعی، آموزشی و معیشت این کودکان توجه و برای مشکلات آنها راهحل ارائه کرد. آسیبهای روحی و جسمی این کودکان باید توسط روانشناسان و مددکاران شناسایی شود.»
مهمترین تبعات اجرای طرح جمعآوری ضربتی کودکان کار را چه میدانید؟
کودکانکار به دو گروه عمده تقسیمبندی میشوند. یکی از آنها کودکان کار اتباعخارجی هستند که اغلب تکدیگری میکنند و گروه دوم کودکان کار شاغل در مشاغلی جز تکدیگری هستند. نباید شاهد کودکان کاری باشیم که در فضای شهر تهران بهعنوان یک کلانشهر و پایتخت یک کشور اسلامی در چهارراهها مشغول به تکدیگری هستند و این زیبنده پایتخت یک کشور اسلامی نیست. بههرصورت وظیفه نهادها و سازمانهای ذیربط شناسایی این کودکان است. برخی از این کودکان متعلق به زنان بیسرپرست یا خانوادههای بدسرپرست هستند. آنها بهدلیل شرایط خاص اقتصادی و تامین معاش خانواده به کار رو میآورند و بهرغم فصل سه قانوناساسی که بر آموزش تمام کودکان تاکید دارد، ترکتحصیل میکنند. بخش دیگری از این کودکان کارگران فصلی هستند؛ این افراد در سالتحصیلی به تحصیل مشغولند و در فصل تابستان به کار میپردازند، اما بخش دیگری نیز ناچار به کار همیشگی و از درس محروم هستند. وظیفه نهادهای ذیربط مانند سازمان بهزیستی، نیروی انتظامی و... است که این کودکان را شناسایی و شرایط خانوادگی آنها را بررسی کنند و اگر این کودکان تحتپوشش سازمانهایحمایتگر نیستند، آنها را تحتپوشش بهزیستی و کمیتهامداد قرار دهند.
برخی از این کودکان مشاغل فیزیکی و یدی دارند و کارهایی انجام میدهند که مناسب شرایط سنی آنها نیست. بنابراین تمام کودکان نیازمند باید از نظر اقتصادی تحتپوشش این نهادها قرار گیرند و همچنین برای ادامهتحصیل به مدارس معرفی شوند. اگر شرایط سنی آنها به مدارس روزانه نمیخورد و دچار وقفه تحصیلی بودند، باید به مراکز آموزش از راه دور و مدارس بزرگسال معرفی شوند. بنابراین ساماندهی این کودکان کار یک نهاد نیست و باید نهادهای بسیاری دستبهدست یکدیگر داده و مشکلات کودکان کار را رفع کنند.
سازمانهای حمایتگر مانند کمیتهامداد و بهزیستی چگونه میتوانند به خانوادههای این کودکان کمک کنند تا دیگر شاهد کار آنها نباشیم؟ کودکان بیخانواده را که توسط باندهای مختلف اداره و ساماندهی میشوند، چگونه میتوان توسط سازمانهای حمایتگر حمایت کرد؟
تعدادی از این کودکان، فرزندان خانوادههایی هستند که از نظر معیشتی و اقتصادی شرایط مناسبی ندارند و در فقر زندگی میکنند. برخی دیگر از آنها احتمالا از حاشیه تهران به این شهر آمده و در تهران مشغولبهکار میشوند. این افراد جزو جمعیت شناور شهرستانهای اطراف تهران هستند که شب دوباره به محل زندگیشان بازمیگردند. تعدادی از کودکان کار توسط شبکهها و باندهایی هدایت میشوند و برای آنها کار میکنند. آنها در مقابل مقداری از دستمزد کار را به کودک میدهند و بخش اعظم را برای خود برمیدارند و این کودکان را به تکدیگری وادار میکنند. این مافیاها اعضای خود را در مکانهایی از قبل پیشبینیشده قرار داده و شبانه نیز به جمعآوری آنها اقدام میکنند. مساله اصلی ساماندهی این کودکان پس از جمعآوری آنهاست. پس از جمعآوری آنها، در مرحله نخست باید مشخصات کامل شخصی و خانوادگی آنها را به دست آورد. این کودکان دو دسته هستند. کودکان دارای والدین اغلب والدینی بدسرپرست دارند. کودکانی بیسرپرست را نیز باید توسط سازمانبهزیستی و کمیتهامداد تحتپوشش قرار داد. سازمانهای حمایتگر باید باتوجه به مشخصات آنها و اولویتی که بین مشکلات خانوادههای آنان وجود دارد، آنها را ساماندهی کنند. حمایت از این کودکان بسیار ضروری است، زیرا برخی از آنها شرایطزندگی بسیار نامناسبی دارند و احتمال میرود سوءاستفادههای خاصی از آنها انجام شود، بنابراین این افراد باید به مراکزی که سازمان بهزیستی برای آنها درنظر گرفته، منتقل شوند و سپس درباره آنها تصمیماتی متفاوت و متناسب با وضعیت آنها گرفت.
کودکانکار تا زمان شناسایی و بازگشت به خانوادهها در مراکز سازمان بهزیستی و بهدور از خانواده نگهداری میشوند. برای آنکه این کودکان در این دوره زمانی کمترین میزان آسیبروحی را ببینند، چه میتوان کرد؟
کودککار ناخودآگاه تحتتاثیر آسیبهای روحی و روانی زیادی است. کودکی که باید در این سن تحصیل و در شرایط مناسب خانوادگی- اجتماعی زندگی کند، در شرایطی قرار دارد که وادار به کار و سختی میشود، بنابراین این کودک از نظر روحی و عاطفی آسیبپذیر است. شرایط جسمانی اغلب این کودکان نیز مناسب نیست. بنابراین در مراکز نگهداری این افراد باید روانشناسان و مشاوران حضور داشته باشند تا در زمان شناسایی این کودکان با آنها تعامل کنند. این مشاوران و روانشناسان باید مشخصات این کودکان را جمعآوری کنند، زیرا افراد مشغول در حوزههای روانشناختی تعامل بسیار نزدیکی را با این کودکان برقرار میکنند و میتوانند اطلاعاتی از میزان آسیبهایروحی و جسمی وارده به آنها را نیز بهدست بیاورند. این اطلاعات در مراحلبعد برای کمک به این کودکان میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. حتی میتوان اطلاعات بهدستآمده توسط این روانشناسان را پس از بازگشت کودک به محیط خانه در اختیار خانواده قرار داد تا آنها درک درستی از وضعیت روحی کودک پیدا کنند.
اطلاعات این کودکان را باید به دو دستهکلی تقسیم کرد: کودکانکار خانوادههای بدسرپرست یا بیسرپرست، و همچنین کودکان متعلق به باندها و مافیاهایی که از آنها بیگاری میکشند. هرگونه تصمیمگیری درباره این کودکان باید متناسب با شرایط خانوادگی و اجتماعی این کودکان باشد و در این صورت متناسب با نیازهایجسمانی و روحی این کودکان برای آنها برنامهریزی میکنند.
باتوجه به هشتک #کودک ـ دستگیر نشود که در شبکههایمجازی خبرساز شده و همچنین اعتراض فعالان حوزه کودک به این طرح، چگونه فرمانداری تهران، طرحی دوازدهساله را دوباره اجرا میکند؟ آیا این طرح تفاوتی با طرحهای قبلی مقابله با کار کودک دارد؟
اگر صرفا جمعآوری کودکان به بحث جمعآوری خلاصه شود و بنابر جرمانگاری، دستگیری و تشکیل پرونده برای این کودکان باشد، در این صورت آسیب مجددی را به آسیبهای روحی و روانی این کودکان افزودهایم. اما اگر هدف از جمعآوری این کودکان، ساماندهی، حمایت و کمک به آنها باشد، با استفاده از این طرح میتوان وضعیتخانوادگی این افراد را شناسایی و به آنها از نظر تامین معیشتخانواده کمک کرد. این طرح میتواند گامبزرگی برای جلوگیری از رجوعمجدد این کودکان به کار و تکدیگری باشد. نکته قابلتوجه آن است که این طرح نباید مانند دورانگذشته کودکان را پس از دو ماه با همان شرایط در جامعه رها کند و راهکار عملی برای آنها و خانوادههایشان ارائه ندهد، زیرا در این صورت، قطعا باری از آسیبهایاجتماعی جامعه و رفتارهای پرخطر برنداشتهایم.
آیا رد مرزکردن کودکان کار، اقدام درستی در برخورد با کودکان بدوناقامت است؟
کودکان اتباع خارجی شامل دو گروهند: برخی از این کودکان در خانوادههایی دارای اقامت قانونی هستند و بخشی دیگر جزو خانوادههایی هستند که دارای اقامت قانونی نیستند. در هر دو صورت وظیفه نهادهای ذیربط شناسایی این کودکان و اتخاذ تصمیم براساس دستورالعملهای مشخصشده است. تصمیم برای خانوادههای بدون اقامتقانونی میتواند بازگشت به کشور متبوع یا اعطایمجوز اقامت به آنها باشد. اما درباره کودکان متعلق به خانوادههای دارای مجوز اقامت قانونی که از دولت ایران اقامت قانونی داشته و تابع قانون کشور هستند، موضوع تفاوت دارد و آنها نباید اقدامات غیرقانونی مانند تکدیگری را انجام دهند یا فرزندان آنها نباید به کار وادار شوند. اما در هر دو صورت برای رد مرز این کودکان باید خانوادههای آنها را از این تصمیم و وضعیت آنها کاملا مطلع کرد.