درزمانهای قدیم وقتی خداوند به خانواده ای فرزندی می دادبرای اینکه چشمش نکنند واز گزندها به دورباشد جدا از توسل به خدا و ائمه آئینهای سنتی داشتند: ازجمله یکی به اسم چهل پنبه ، قنداق بچه را که می بستند دورفندق یا گردویی را نقره می گرفتند وبرلباس بچه روی شانه اش وصل می کردند. دوم ،باباقوری :یه یاقوت شبیه چشم رابا تور قرمزی برروی قنداق بچه می انداختند وبعد درشکه ای را صدا می کردند وبا قنداق بچه و خواهرهای بچه می رفتند تا پیش چشمه بعد داخل پنبه اسپندمی ریختند وگردش می کردند و میانداختند روی آتش وبعد همزمان با آن می خواندند. اسپند دانه دانه ، اسپند سی وسه دانه ، آمدیم لب رودخانه ،بریزیم پنبه دانه ،تا روله مان سالم بمانه، به حق شاه زمانه …..