0
کارگردان : Lars von Trier
نویسنده : Lars von Trier, Peter Asmussen
بازیگران : Björk, Catherine Deneuve, David Morse
خلاصه داستان : «سلما» (بیورک)، مهاجر چک، زنی است جدا شده، پسری (کوستیک) دارد، در کارخانهای در یکی از مناطق روستایی آمریکا کار میکند و رفته رفته بیناییاش را از دست میدهد. تنها عاملی که او را از شر مصایب زندگیاش رهایی میبخشد، علاقه شدیدی است که به موسیقی دارد.

 |

|
«رقصنده در تاریکی» «لارس فون تریه» همانند یک خمره است، خمرهای بسیار زیبا، خمرهای که با استادی تمام ساخته شده است. گویی که شاهکار سال 1996 «فون تریه»، «شکستن امواج» باکیفیت کارتپستالهای هال مارک[1] با مفهومی اعلی و مازوخیستی بازسازی شده باشد. «سلما» (بیورک)، مهاجر اهل چکی که در روستایی در آمریکا در اوایل دهه شصت زندگی میکند، کور میشود و تمام زندگی خود را وقف به دست آوردن پول برای درمان پسر دوازدهساله خود (ولادیکا کوستیک) میکند تا او هم همانند مادرش بهوسیله این بیماری ژنتیکی سرنوشتی مشابه را تجربه نکند. جان کندنهای «سلما» چقدر کارساز خواهد بود؟ چرا او در کارگاه ابزارآلات فروشی دو شیفت کار میکند درحالیکه از دست دادن سوی چشمانش زندگی او (و اندام او را) را در معرض خطر قرار میدهد و بااینحال، او هنوز وقتی برای تمرین کردن نقش «ماریا» در یک پروژه محلی از «اشکها و لبخندها» پیدا میکند. همه اینها از بزرگی قلب اوست.
در همان لحظات فریبنده و مبتذل، «رقصنده در تاریکی» تمرینی بلندپروازانه است که قداستی فرای شهادت شما دارد. بااینحال من هنوز فکر میکنم که این لحظات همچون شمارگان موسیقی و در تضاد با بقیه فیلم و همچون چشماندازی دوستداشتنی از انفجار بهشت بر روی زمین در ورای شکوه و جلال رنگهای اشباع است. که حداقل یکی از آنها لایهای از طراحی سنگین «فون تریه» را ارائه میدهد. «سلما» بر روی پل چوبی زیبایی ایستاده است و به صدای تقتق عبور قطار گوش میدهد، رفتهرفته این صدا به موسیقی تخیلات او تبدیل میشود و شوریدگی صدای «بیورک» بر فضای فیلم حاکم میشود.
عاشقی دوستداشتنی در کنار «سلما» نشسته است و شروع به خواندن می کند: «آیا تابهحال به آبشار نیاگارا رفتهای؟» و «سلما» پاسخ میدهد: «آب را دیدهام و آن هم آب است فقط آب». کمی بعد، قافیه غمانگیزی به آن اضافه میکند «تمام آن را دیدهام و چیز بیشتری برای دیدن وجود ندارد». سلما درحال بیان این نکته است که نابینایی خود را پذیرفته است حتی بیشتر از آن آماده ترک گفتن زندگی است. او نهتنها میخواهد که جان خود را در راه زندگی پسرش فدا کند، بلکه به طرز عجیبی آماده انجام این کار نیز هست.
اما همین مساله مشکل موجود در فیلم است: قهرمان آن از طریق درگیری، جستحوی روحانی و یا درد کشیدن خود را قربانی نمیکند او تنها و بهسادگی این راه (قربانی کردن خود) را طی میکند – او همچون فرشتهای منظم و دقیق است- هیچی شکی در خوب بودن او نیست، تنها مجموعهای از عرشههای انباشته از امتحانات اخلاقی که او همچون دریانوردی ماهر و با کمالی کرختکننده از آن گذر میکند.
عینکهای ضخیم ورزشی و موهای بلند «بیورک» که با چهرهای تپل و بچهگانه که به خوشبختی سعادتآمیزی طعنه میزند، آمیخته شده است (او همچون قطره شبنمی است که لبخند میزند) او را شبیه خواهر احمق و کوچکتر «امیلی واتسون» میکند و «رقصنده در تاریکی» با جامپ کاتها و فرم دوربین خانگی لرزانش تلاشی روشن برای به دست آوردن دوباره شکوه «شکستن امواج» است.
تفاوت در اینجاست: در «امواج» شخصیت «واتسون» از طریق نفس ظالمانه عشقش، مرتکب عملی خشونتآمیز متافیزیکی میشود، تقریبا برای آنکه همسرش را به خانه بیاورد او را به کشتن میدهد. اما «سلما»ی «بیورک» مرتکب خشونتی واقعی میشود. با این حال فیلم درگیر یک سری گرههای احساسی برای توجیه و تبرئه کردن او میشود، تنها برای الصاق بی رحمانه او به درون سیستم حقوقی شهری کوچک که در آن زندگی او بهاندازه 2000 دلار درآمد کاری که میتواند آن را نجات دهد ارزش ندارد؟
ما هرگز فرصتی برای شناخت پسر «سلما» پیدا نمیکنیم، بنابراین این رابطه عاشقانه همچنان همانگونه که در «شکستن امواج» بود، انتزاعی باقی میماند. بااینحال درنهایت این نقص بازتابی از مقصود «فون تریه» میشود که میخواهد شما را به جای درگیر کردن با «سلما» با الهامات خود (فون تریه) درگیر کند، قداست غزلوار او بهعنوان یک فیلمساز. اما آیا فیلمی که بر پایه یک سری حقههای پست و ارزان بنا شده است میتواند این انتظار را داشته باشد که شما خلوص آن را خریدار باشید؟ «رقصنده در تاریکی» همچون مناجات ساده مدرنیستی است که توسط شخصی ساخته است که خود در اعماق وجودش به این مناجات اعتقادی ندارد.
[1] نام شرکتی در کانزاس آمریکا که در زمینه خدمات گرافیکی و کارتهای پستال فعالیت میکند.
مترجم: محمد کیومرثی