از بازیهای برنده جایزه اسکار تا بازیهای دیده نشده، از نقشهای کمدی با ریسک بالا تا نقشهای اجتماعی تأثیرگذار و نقشهای بینابین.
صحبتهای زیادی درباره کمبود بازیگران زن قوی در سینمای معاصر و تصویر اشتباه ایجادشده از زنان در خیلی از فیلمهای اخیر گفتهشده است، اما در بیست سال گذشته مثالهای نقض زیادی برای این موضوع وجود دارد. درست است که مسئولیت خلق شخصیت قوی زن، بر عهده نویسندهها و کارگردانها است، اما بازیگران هستند که به این شخصیتها جان میبخشند و معمولاً بازی این افراد است که باعث جذب شدن دوباره ما به این فیلمها میشود.
بدون هیچ ترتیب خاصی، بهترین نقشآفرینی بازیگران زن در قرن 21 ازنظر ما به شرح زیر است:
ایزابل هوپر Isabelle Huppert در فیلم او Elle
این ساخته پل ورهوفن Paul Verhoeben با صحنههای که لبخند را بر لب خشک میکند، آغاز میشود: گربهای با تعجب به سروصدای زن و مردی گوش میدهد. بعدازآن صحنههایی را میبینیم که از اتفاق بدی که افتاده خبر میدهد: سارقی که به خانه میشل زن میانسالی (با بازی Isabelle Huppert) آمده، به او تجاوز کرده است. Hupport با بازی قوی خود بار دیگر ثابت میکند که جزو بهترین بازیگران زن معاصر سینما است. بااینکه موضوع این فیلم در مورد انتقام گرفتن نیست، اما در آخر این میشل است که لبخند به لب دارد.
اوما تورمن Uma Thurman در فیلم بیل را بکش Kill Bill
تعریفهای زیادی از شخصیتهای ساختهشده توسط کوئنتین تارانتینو Quentin Tarantino شده است، اما استعداد واقعی او در درک عمیق او از بازیگران محبوبش و خلق شخصیتهایی است که جنبه باحال و هیجانانگیز آنها را نشان دهد. در فیلم «داستان عامهپسند» Pulp Fiction، او جنبه سرسخت شخصیت تورمن را کشف کرد، اما فکر اینکه او بتواند واقعاً حساب کسی را برسد، هیجانانگیز بود. تورمن با بازی در نقش زنی در جستوجوی انتقام، تمام ویژگیهای یک شخصیت بهیادماندنی را به دست آورد. علاوه بر توانایی فیزیکی بالا، تورمن جنبه طنزی به این نقش اضافه کرد و آن را به یکی از بهترین قهرمانهای سینما تا به امروز تبدیل کرده است.
زاندرا هولر Sandra Huller در تونی اردمن Toni Erdmann
بازی صادقانه و قوی هولر در نقش زنی مقرراتی، حتی بازی زیبای پتر سیمونیشک Peter Simonischek در نقش پدرش را تحتالشعاع خود قرار میدهد. او نقش پدر شوخی را بازی میکند که دخترش این جنبه طنز او را درک نمیکند. هولر از ابتدای فیلم عالی بازی میکند و کمکم از شخصیت سرسخت و مقرراتش کم میشود و به آدم راحتتری تبدیل میشود.
وایولا دیویس Viola Davis در حصارها Fences
دیویس از آن بازیگرانی است که در هر نقشی میدرخشد. او همیشه نقش زنی باهوش و خوشقلب را بازی میکرد و دیدن او در نقش زنی نترس و جذاب در سریال «چگونه از مجازات قتل فرار کرد» How to Get Away with Murder، بسیار دلنشین بود. بااینهمه بهترین نقش دیویس که جایزهای اسکاری نیز برای او به ارمغان داشت، بازی در نقش مقابل دنزل واشینگتن Denzel Washington بود. او در نقش زنی در تلاش برای حفظ خانواده خود در زمان تبعیضهای نژادی شدید، بازی میکند. او با بازی زیبای خود فیلم را در دست دارد.
نائومی واتس Naomi Watts در جاده مالهالند Mulholland Drive
فیلمهای زیادی در مورد رؤیای هالیوودی ساختهشده است، اما هیچکدام بهدرستی هردو جنبه رویاپردازانه و ناامیدکننده لسآنجلس را بهاندازه نقش نائومی واتس در این شاهکار دیوید لینچ David Lynch نشان نمیدهد. واتس در نقش زنی بیتجربه و ساده به اسم بتی است که برای اقامت به خانه خاله خود میآید و درگیر ماجراهای اسرارآمیز با زنی با بیماری فراموشی (با بازی لورا هرینگ Laura Harring) که در آن آپارتمان پنهانشده، میشود. واتس پتانسیل تبدیلشدن به ستاره بزرگی را دارد، او توانایی ذاتی هماهنگ شدن با سینمای خاص لینچ را دارد و لحظاتی از شگفتی، اشتیاق و ناامیدی را به زیبایی به تصویر میکشد.
امانوئل ریوا Emmanuelle Riva در فیلم عشق Amour
در دهههای گذشته ریوا بازیگر افسانهای سینما بود و باعث موفقیت زیاد فیلم «هیروشیما عشق من» Hiroshima mon amour و ماندگار شدن آن در تاریخ سینما شد. او با بازی زیبای خود در مقابل Jean-Louis Trignant در فیلمی ساخته میشائیل هانکه Michael Haneke ثابت کرد که هنوز هم بازیگر بااستعدادی است. ریوا نقش زنی شکننده و درعینحال مصممی را بازی میکند که حتی درزمانی که توانایی فیزیکی و ذهنیاش رو به افول است، کنترل زندگی خود را در دست دارد.
ماریون کوتیار Marion Cotillard در فیلم زندگی گلگون La Vie en rose
زندگی خواننده مشهور ادیت پیاف Edith Piaf کاملاً مناسب فیلمی در ژانر زندگینامهای بود، اما بازی زیبای کوتیار آن را به اثری باارزشتر تبدیل کرد. او با این بازی که برای آن برنده جایزه اسکار نیز شد، تمام مراحل زندگی این خواننده، از موفقیتها تا شکستهای ناامیدکنندهاش و اعتیاد او به مورفین را به زیبایی به تصویر کشید. تعداد کمی از فیلمهای زندگینامهای خوانندهها به موفقیتی میرسد و کوتیار دلیل اصلی موفقیت این فیلم است.
شارلیز ترون Charlize Theron در فیلم هیولا Monster
وقتی به فیلم «هیولا» فکر میکنم، به یاد صحنهای که آیلین Aileen بهسرعت دست و صورت خود را در سینک دستشویی میشوید، میافتم. به نظر من در این صحنه است که شارلیز ترون حقیقتاً به وورنوس Wuornos (قاتل زنجیرهای) تبدیل میشود. این صحنه نشاندهنده زندگی دشوار او است. ترون اصلاً شناخته نمیشود، نهفقط به خاطر گریم سنگینش، بلکه به این دلیل که ما قادر به دیدن عصبانیت و ناامیدی واقعی آیلین در او هستیم. بازی ترون در صحنه فرارش که هیچ راهی برایش باقی نمانده و او را تبدیل به هیولایی میکند، او را لایق گرفتن جایزه اسکار بهترین بازیگر زن کرد.
کریستن دانست Kirsten Dunst در فیلم مالیخولیا Melancholia
این داستان سحرانگیز ساخته لارس فون تریر Lars Von Trier تماماً وابسته به تواناییهای کریستن دانست است. دانست به زیبایی تغییرات روحی شخصیت خود در طول دو ساعت فیلم را نشان میدهد. او برای بازی در این نقش جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره فیلم کن گرفت و حتی لایق گرفتن اسکار نیز بود. او با بازی خود روح و انرژی عمیقی به اثر این کارگردان اضافه کرد و بهاندازه او سازنده «مالیخولیا» است.
هالی بری Halle Berry در فیلم مهمانی هیولا Monster’s Ball
از «مهمانی هیولا» بیشتر به این دلیل یاد میشود که هالی بری به خاطر بازی در آن، اولین و تنها جایزه اسکار بهترین بازیگر زن متعلق به بازیگری رنگینپوست را دریافت کرد. بری نقش Leticia زن بیوهای که همسر زندانیاش توسط هنک (با بازی بیلی باب تورنتون Billy Bob Thornton) اعدامشده را بازی میکند. او به دلیل تنهایی و سوگواری خود، درگیر رابطهای مخرب میشود. بااینکه بازی تورنتون تأثیرگذار است، اما این بری است که با بازی احساسی، بازیای که چه توسط خود بری و چه بازیگران دیگر تکرار نشد، به «مهمانی هیولا» روح میبخشد.
لیلا حاتمی در فیلم جدایی A Seperation![](/Upload/Public/Content/Images/1396/07/03/1421120190.jpg)
داستان ایرانی اصغر فرهادی از ماجرای یک زوج در آستانه جدایی و تأثیر آن بر فرزندشان، جایزه اسکار بهترین کارگردانی را برای رو به ارمغان آورد، اما لیلا حاتمی نیز لایق گرفتن اسکار بود. او نقش زنی را بازی میکند که تصمیم دارد به کشور دیگری مهاجرت کند، اما همسرش موافق نیست و او تصمیم میگیرد بهتنهایی برود. دادگاه رفتن او را به تعویق میاندازد اما این تنها شروع مشکلات اوست. ماجرای پیشآمده با کارگر خانه باعث پیچیدهتر شدن اوضاع میشود. سکوت او در لحظههای مختلف فیلم، جنبه دیگری به این شخصیت اضافه میکند.
ژولیت بینوش Juliette Binoche در فیلم کپی برابر اصل Certified Copy
یکی از تواناییهای فوقالعاده کارگردان فقید ایرانی، عباس کیارستمی، حفظ احساسات نامحدود و نشان دادن برتری عقل بر احساس است. فاصله این دو بسیار کم است و کیارستمی میدانست کدام بازیگر میتواند با بازی خود این دو حس را باهم در تماشاچی ایجاد کند. در آغاز «کپی برابر اصل» روایتی از ذات رابطههاست، اما هنگامیکه ژولیت بینوش، در نقش زنی بینام، در جلسه امضای کتابی، با نویسنده آن شروع به صحبت میکند، فیلم را بیشتر وارد حیطه روابط ناگفته انسانها میکند. آیا او این مرد را برای اولین بار دیدهاست و یا زن و شوهر هستند؟ جواب این سؤال به موضوع فیلم ارتباطی ندارد، اما بازی پررمزوراز بینوش با چهرهی بدون احساس مانند چهره مونالیزا، در همه صحنهها فوقالعاده است. آیا شخصیت او واقعاً عاشق است یا ادا درمیآورد؟ جواب هرچه باشد، این بازی بهترین بازی او تا به امروز است.
بیورک Bjork در فیلم رقصنده در تاریکی Dancer in the Dark
واقعیترین نسخه “زن مقدس” ساخته لارس فون تریر، سلما، شخصیت بینقصی نیست. برعکس، این مادر نابینای تنها از جهاتی یک احمق جالبتوجه است. سادگی او باعث میشود در هنگام کار خستهکننده خود در کارخانه، در مورد زندگی رؤیایی خود رؤیاپردازی کند. هرچه زندگی سختتر شود، او بیشتر در رؤیاهای خود غرق میشود. این زن شخصیتی خاص بود و تنها یک نفر میتوانست این نقش را بهخوبی بازی کند و فون تریر آنیک نفر را پیدا کرد. این تنها فیلمی است که بیورک تا به امروز بازی کرده است، اما گاهی تنها یک فیلم برای ماندگار شدن یک بازیگر کافی است.
Post Views:
8