مراسم ناو:
صبح روز آخرین چهارشنبه سال قبل از طلوع آفتاب همه مردم از زن و مرد و پیر و جوان از آبادی بیرون آمده و در محل معینی که آب بره آسیاب معروف به آسیاب (جهودلر) بود گرد می آمدند دخترهای دم بخت از روی آبی که از آب بره جاری بود می پریدند و می گفتند (آتل ماتل چهارشنبه بختیم آچل چهارشنبه) و در طرفی هم دهل زن و سورناچی زنان عده ای را دور خود جمع می کردند بعضی ها می رقصیدند و جوانان مقداری از وسایل آتش بازی را که از شب قبل برای این مراسم کنار گذاشته بودند بطور دسته جمعی بکار می بردند . بعد از طلوع خورشید همگی به خانه های خود برگشته و صبحانه صرف می نمودند و صبحانه آن روز اغلب نان روغنی بود که در خانه خود می پختند و اغلب با حلوای خانگی همراه بود.
مراسم دوز:
در زبان ترکی به محل هموار (دوز) گفته می شود . اما در محل به مراسمی اطلاق می شود که ذیلاً شرح آن می پردازیم. بعد از مراسم ناو و صرف صبحانه حدود ساعت 9 به بعد ازمردم دسته دسته از شهر خارج شده و به محل وسیع و همواری به نام قبرستان آغداش می رفتند و دور هم جمع می شدند این مراسم هم با دهل و سورنا و رقص و بادام بازی بچه ها تا ظهر ادامه پیدا می کرد ولی جالب ترین صحنه این مراسم که در مراسم های دیگر دیده نمی شود اسب سواری و اسب دوانی بود هر کس اسب خود را برای این مراسم با شستن و زینت دادن و غیره آماده می نمود و در موقع معین وارد میدان می نمود.
هر کس سوار بر اسب دور مردم به جولان می زد و گاهی هم سواران با هم به رقابت می پرداختند نا گفته نماند که گاهی میان این دلخوشی ها و جشن ها بعضی ها به دلایل مختلف از جمله مستی یا غرور جوانی جنگ و دعوا به راه انداخته زد و خوردهائی پیش می آوردند . این مراسم تا ظهر ادامه داشت موقع ظهر مردم دسته دسته به خانه های خود بر می گشتند . آن روز تقریباً در همه خانواده ها آش کلم یا (کله دوش) بود و به این ترتیب مراسم چهارشنبه سوری خاتمه می یافت.
همچنانکه گذشت در این ایام یکی از سرگرمی های خانواده ها و نوجوانان (بادام بازی) بود . این بازی ضمن اینکه یک بازی سرگرم کننده بود بیشتر برای برد و باخت بین بچه ها رایج بود . بادام بازی به دو روش بود یکی روش تک (فرد) و جفت ( زوج) می گفتند که آنرا دو نفر یا چند نفر می توانستند با هم بازی کنند به این ترتیب که یکی از بازیکنان مقداری بادام در مشت خود می گرفت و طرف دیگر باید حدس می زد بادام های مشت او تک است یا جفت اگر حدسش درست در می آمد همه بادام های مشت طرف را می گرفت و اگر غلط از آب در می آمد بایستی به تعداد بادامهای مشت طرف به او بادام می داد و با این طریق بازی ادامه پیدا می کرد.
طریقه دیگر بادام بازی به این شکل بود که چند نفر یا حداقل دو نفر چاله ای به عمق 10 سانتی متر و به قطر 15 سانتی متر در کنار دیواری روی زمین می کندند و به نوبت یکی از بازیکنان به فاصله تقریباً دو متر از چاله می ایستاد و مقداری بادام با دست خود به چاله می انداخت تعداد بادامهایی که توی چاله بود می شمرد , اگر جفت در می آمد همبازی که بعد از آن نوبت انداختن بادام به چاله با آن بود به اندازه بادام های توی چاله به طرف دوم پرداخت می نمود و اگر بادام های توی چاله فرد بودند طرف بازی بادام های توی چاله را برای خود بر می داشت و بدین طریق بازی ادامه پیدا می کرد .