حجتالله مرادخانی/ پژوهشگر هنر، مدرس دانشگاه و مشاور معاونت صنایعدستی کشور
محصولات فرهنگی و هنری هر کشوری در کنار جنبههای هویتی و تمدنی خود، امروزه دارای جنبههای مالی و ارزش افزوده اقتصادی هستند. به عبارت دیگر در بطن مبادلات اقتصادی دنیای امروز، کالاهای فرهنگی به مثابه تولیداتی ارزشمند برای مبادله مطرح میشوند. نمود بارز این مساله را میتوان در حراجهای هنری، اکسپوها و نمایشگاههای بزرگ فروش محصولات هنری و فرهنگی مشاهده کرد. در ایران یکی از عرصههای فرهنگی که واجد این شرایط است، محصولات صنایعدستی و هنرهای سنتی است که هر دو وجه اقتصادی و فرهنگی را به صورت توامان در خود متجلی کردهاند؛ مقولهای که با اندکی تامل میتوان به ظرفیتهای بسیار بالا و متنوع آن پی برد و در عرصه اجرا از نتایج فراوان آن بهرهمند شد.
این در حالی است که امروزه در حوزه مباحث مربوط به اقتصاد خلاق دیگر پول را به عنوان سرمایه تلقی نمیکنند و مولفههای دیگری همچون خلاقیت، ایدههای جدید و ابتکارات تازه به مثابه سرمایه اصلی سازمانها، جوامع و کشورها بهشمار میرود. بر همین اساس، سرمایهگذاریهای استراتژیک کشورها به صورتی محسوس به این سمت و سو گرایش پیدا کرده است. در عین حال، با توجه به تحولات صورت گرفته در عرصه اقتصاد و ارتباطات بینالمللی از یکسو و نیز رویکردهای تازهای که در سبک زندگی انسان امروزی غالب شده، دیگر صرف پول و سرمایههایی از این قبیل مبنای تحول و تغییر نیست. در این شرایط جدید مولفههایی مانند خلاقیت و ایدههای جدید، تغییرات را به وجود میآورند و در ادامه تبدیل به مبناهایی برای رونق اقتصادی میشوند و به همین دلیل عرصه اقتصاد خلاق با اقبال و توجه روزافزونی در کشورهای مختلف روبهرو شده است.
اقتصاد خلاق به مثابه یک سیستم
در همین حال، هاوکینز در کتاب مشهور خود با نام «اقتصادخلاق» مباحث نظری و دلایل اهمیت این اقتصاد را تبیین و ویژگیهای آن را معرفی میکند. به اعتقاد وی، در قرن حاضر دیگر پول و ابزار عامل اصلی موفقیت جوامع و سازمانها نیستند، بلکه ایدههای نوین که موفقیت را در پی دارند، عامل پیشرفت و درآمدزایی کشورها به شمار میروند. این محقق همچنین بیان میدارد که انسان امروز به خاطر ایدههای تازهاش احساس رضایت و آرامش میکند و نه به خاطر داشتن پول و ثروت مالی. در نتیجه باید نسبت به مقوله تولید، خدمات مختلف، تفریحات و سرگرمیهای رایج نگرشی تازه داشته باشد؛ مقولهای که مبنا و اساس آن بر تفکر و خلاقیت ذهنی استوار است.
اگر اقتصاد خلاق را به مثابه یک سیستم در نظر بگیریم، ورودی و مواد اولیه آن مهارتها، خلاقیت و استعدادهای افراد است و در این بین، آنچه اهمیت بسیاری دارد این است که خلاقیتهای ما بتواند این ورودیها را به صورتی تازه و خاص به خروجی تبدیل کند؛ خروجی که از ارزش افزوده بسیار بالایی برخوردار خواهد بود. در حال حاضر، آمارهای موجود سهمی حدود 5 درصد تولید ناخالص داخلی کشورهای پیشرفته را برای اقتصاد خلاق قائل هستند. در اروپا کشور انگلستان، در آسیا کشور چین و در آمریکا نیز ایالات متحده پیشگامان اصلی اقتصاد خلاق بوده و بیشترین گردشهای مالی را در این قارهها به خود اختصاص دادهاند.
سهم صنایعدستی در اقتصاد خلاق
اگر با این نگاه به بررسی شرایط ایران بپردازیم، این قابلیتها را میتوان در صنایعدستی بهصورتی محسوس دید؛ به این معنی که نسبت میان ورودی و خروجی در تولیدات صنایعدستی و ارزش افزوده بالای آنها بهصورت قابل ملاحظهای دارای ارزش اقتصادی است. در بسیاری از رشتههای صنایعدستی مواد اولیه بسیار ارزان و در دسترس و در محدوده جغرافیای ایران قابل تهیه است. این مواد اولیه ارزان بر اثر خلاقیت و ایدههای بدیع هنرمندان صنایعدستی تبدیل به محصولاتی میشوند که دارای ارزش افزوده بسیار بالایی هستند؛ بهگونهای که اگر به مقایسه کمی بین ورودی و خروجی این سیستم بپردازیم، به تفاوت معناداری خواهیم رسید که ضرورت توجه بیشتر به صنایعدستی را مبرهن میسازد. از این رو باید گفت در ایران سرمایه اصلی به جای پول نفت یا درآمدهای ناشی از خامفروشی آن، تولیداتی نظیر صنایعدستی است؛ تولیداتی که در عین اصیل و بومی بودن، دارای ارزش افزوده بسیار بالا و قابل ملاحظهای هستند. پس در هزاره سوم باید تمرکز برنامهریزیهای کشور به جای حوزههای کمبازده، به سمت عرصههای پرظرفیتی مانند صنایعدستی گرایش پیدا کند، تا این هنر صنعت اصیل ایران، موقعیت کشور را در عرصه اقتصاد خلاق دنیا ارتقایی چشمگیر ببخشد.