به گزارش خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در سالهای دفاع مقدس کنار رزمندههایی که برای دفاع از آب و خاک میهن اسلامی مقاومت می کردند، افرادی هم بودند که تنها سلاح آنها یک کولهپشتی بود، کولهای که وسایل آن برای امداد به مجروحان حیاتی بود.
امدادگری که از این کوله ها استفاده میکرد، شاید نخستین بار بود که صدای ترکش و خمپاره را میشنید. بعضی از آنها گلوله میخوردند و مجروح میشدند و برخی دیگر هم به شهادت میرسیدند. 476 شهید امدادگر دوران دفاع مقدس حکایت بخشی از ایثار امدادگران در آن سالها است.
علی اصغری یکی از امدادگرانی است که در سن 18 سالگی پس از گذراندن دورههای امدادی، با عملیات فتحالمبین رسما وارد عرصه امدادگری در جبهه جنگ شد. 19 ماه در عملیاتهای خیبر، بدر، بیتالمقدس و فتحالمبین امدادگر رزمندگان بود و خود نیز در این راه جانباز شیمیایی شد.
شاید برخی تصور کنند که امدادگرها هم در کنار کار خود سلاح به دست میگرفتند، اما روایت اصغری در خور توجه است:
-امدادگری و خدمت به رزمندههای مجروح کمتر از سلاح به دست گرفتن نبود. ضمن اینکه جمعیت هلال احمر به عنوان یک نهاد بینالمللی بشر دوستانه اجازه نداشته و ندارد که وارد عملیاتهای جنگی شود. تمامی عملیاتها و عوامل به عنوان حس نوع دوستی و انساندوستانه خدماتی را ارائه میکردند و به امدادگران توضیح داده بودند که جان افراد اولویت کار شما است. صحنههایی هم بود که سلاح به روی زمین افتاده بود و موقعیت آن برای استفاده نظامی وجود داشت، اما حجم کار امدادی به گونهای بود که باید کار خود را انجام میدادیم و فرصتی برای سلاح به دست گرفتن نداشتیم.
امدادگران لباس رزمی بر تن داشتند، اما یک بازوبند با آرم هلال احمر چارچوبی را برای فعالیت آنها تعریف میکرد.
جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق و دفاع رزمندگان از کشور، صحنهها و روزهایی را برای تاریخ کشور رقم زد که هنوز بسیاری از آنها، از ذهنها بیرون نرفته است. صحنههایی که حتی یادآوری آنها برای امدادگر جبهه نیز سخت است.
-بسیاری از مجروحانی را که خونریزی داشتند، بانداژ میکردیم و به شکلی کمک رسانی به کمتر شدن جراحتشان انجام میشد، تمام این صحنهها برای ما آزار دهنده بود. بسیاری از مواقع در حال بستن زخم سرشان بودیم و در برخی موارد نیز برخی از رزمندههایی که شدیدا مجروح شده بودند و ما در حال امدادرسانی به آنها بودیم، کار به انتهای بانداژ آنها نمیرسید و جان به جان آفرین تسلیم میکردند. این صحنههایی است که از ذهن ما هیچ گاه بیرون نمیرود.
بخشی از امدادرسانی در جبهههای جنگ مربوط به انتقال مجروحان به شهرها است، به همین منظور از قطارهای بیمارستانی استفاده میشد.
-هلال احمر 5 واگن بیمارستانی مخصوص داشت که در عملیاتها آنها را به واگنهای اکسپرس خواب راهآهن متصل میکردند. در بعضی عملیاتها که مجروحان زیادی داشت، رامهای دیگری که هر کدام 8 تا 9 واگن داشتند نیز اضافه میشد و در هر کدام از این واگنها یک تیم کامل درمانی(پزشک، نسخهپیچ، پرستار، امدادگر) مستقر میشدند.
پس از عملیاتها مجروحان را به مناطق امنتر به شهرهایی که ایستگاه راه آهن و بیمارستان داشتند، منتقل میکردم. تعدادی مجروح شیمیایی داشتیم که در این میان بر روی پوست یکی از مجروحان تاول بزرگی زده بود. برای بچهها شیفتهای یک ساعته تعریف شد که با دستکش و گاز استریل تاول مجروح را در دست نگه دارند تا در هر حرکت قطار تاول ها نترکد. چون ترکیدن و خروج مایع آن باعث تاولهای دیگر بر روی سایر نقاط بدن مجروح میشد. ما اجازه نداشتیم این تاولها را تخلیه کنیم و باید مجروح را به همان صورت به بیمارستان منتقل میکردیم.
این بود خاطرات علی اصغری امدادگر جبهههای جنگ و دوران هشت سال دفاع مقدس که امروز بعد از انجام سالها خدمات انسان دوستانه در جمعیت هلال احمر، بازنشسته شده و در حال حاضر در بخش آموزشهای این جمعیت، مشغول به فعالیت است.