ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی نو به خنده، شوخی، شادمانی

* لبخند سخن ساقیا آمدن عید مبارک بادت و آن مواعید که کردی مرود از یادت شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت(۱) خنده، شوخی و شادمانی ویژگی شایسته انسانهاست که از مزرعه زرین احساسات آنان، دستچین می‌شود؛ نشان از نشاط روحی داشته و فهرستی از طراوت باطنی، بردباری و شکیبایی به همراه دارد

نگاهی نو به خنده، شوخی، شادمانی

* لبخند سخن

ساقیا آمدن عید مبارک بادت
و آن مواعید که کردی مرود از یادت
شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست
جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت(1)
خنده، شوخی و شادمانی ویژگی شایسته انسانهاست که از مزرعه زرین احساسات آنان، دستچین می‌شود؛ نشان از نشاط روحی داشته و فهرستی از طراوت باطنی، بردباری و شکیبایی به همراه دارد. آنان که با این صفات به سر می‌برند، فرسودگی خاطر و پژمردگی درونی از گلبرگهای وجودشان دور مانده و چون با لبی لبریز از لبخند با حوادث زندگی روبه‌رو می‌شوند، دشواری کمتر و کامیابی بیشتری نصیبشان می‌شود، با تأمل و بصیرت تصمیم‌گیری می‌کنند و بیش از دیگران موفق می‌شوند.
اندیشمندان روانشناس و جامعه‌شناس، بین خنده و سلامت سایر اعضای بدن ارتباطی نزدیک دیده و خوش‌رویی، سرور و شادمانی را بهترین راه ایجاد ارتباط با دیگران بویژه کودکان، نوجوانان و جوانان ارزیابی می‌کنند. برخی از آنان روان‌درمانی خود را با خنده انجام می‌دهند و سلامت جسمانی را در افق نشاط روحی و شادابی روانی جستجو می‌کنند.
با نگاهی به جامعه خود و تأملی کوتاه بر خواسته‌ها و آرزوهای انسانهای مختلف، در آینه اندیشه آنها، دو دیدگاه متفاوت ـ و گاه متضاد ـ می‌یابیم: دیدگاه نخست صحنه زندگی را تالار نمایش کُمدی و خنده‌آور دانسته که در لحظه‌های گوناگون آن باید به برداشت خنده و قهقهه پرداخت و بدون از دست دادن فرصت، سر در آغوش خوشبختی نهاد! خوب بخوریم، گوارا بنوشیم، با تمام وجود به شادی بپردازیم و سرانجام زندگی خود را لبریز از شادمانی نماییم تا دیگران ما را خوشبخت بدانند! و برای لحظه‌ای با ما بودن، آرزوی دست‌نیافتنی داشته باشند. گاه که سخنی از واقعیات زندگی و حقایق مقدس هستی مطرح می‌شود با جمله‌ای کوتاه بهانه‌ای برای بی‌بهانگی خود بیان می‌کنند که؛ بی‌خیال باش، خوش باش، زندگی ارزش غصه و اندوه ندارد، اگر به دنیا بخندی، دنیا هم به تو می‌خندد و ...!!
دیدگاه دیگر آن است که آفرینش مهمانخانه تن‌پروری، ساحل خوش‌گذرانی و داستانی خیالی نیست، بلکه گذرگاهی است که معبرهای حساس و مسؤولیت‌آفرینی همراه خود دارد. خنده و شادی و شوخی وسیله‌ای است که با آن چنین مسیری را روان‌تر بپیماییم، نه آنکه هدف زندگی باشد. به دیگر سخن، تفریح و شادی همانند شهد شیرین عسل است که تا آن موقع سودمند خواهد بود که با زهر گناه و عصیان همراه نشود، در غیر این صورت حاصلی جز قهقهه‌های مستانه و خنده‌های نابخردانه نخواهد داشت و زندگی آدمی را همانند خشکسالی بی‌حاصل و
مزرعه‌ای سوخته می‌نمایاند که تنها سرابی دلربا در آن نمایان است و پاره‌ای ساده‌لوحان خام‌فکر، شیفته ظاهر فریبای آن می‌شوند.
آن ویژگیها و این دیدگاهها، انسان را به مرز «بایدها» و «نبایدها» سوق می‌دهد و راه روشنی از خردورزی و اندیشمندی برابر دیدگان درس‌آموز آدمی می‌نمایاند تا با چراغ عقل و مشعل بینش به گزینش بپردازد. او زندگی را انتخاب کند نه آنکه زندگی او را به سمت و سوی حوادث پیش برد. آگاهانه و اندیشمندانه راه صواب را از ناصواب تشخیص دهد. جایگاه واقعی خود را در عالم هستی به دست آورد و در بهار فرصت عمر، خود را از تیرگی هواها و هوسها برهاند.
این نوشتار که در پی چنین رسالتی نگاشته شده است، بر آن است بدون هر گونه پیش‌داوری، نخست به تعریف خنده و مزاح پرداخته و سلسله نیازهای آدمی را در این باره بررسی می‌کند. در پی آن به معارف ناب وحی و صحیفه‌های آسمانی عصمت رو می‌کند، آغوش اندیشه خود را بر هدایت نهفته از چنین سخنان گرانسنگی می‌گشاید و با پی‌گیری آثار خنده و شوخی، به سیره معصومان علیهم‌السلام و صالحان و عالمان رو می‌نماید، عوامل خنده را از نظر می‌گذراند. اکنون سخن را کوتاه می‌کنیم و بدون توضیح بیشتر به اصل بحث می‌پردازیم:

* تعریف خنده و جایگاه آن در وجود انسان

خنده جلوه‌ای از هیجان درونی و تبلور احساسات نهفته آدمی است که هنگام روبه‌رو شدن با سخن و یا رفتار عجیبی در چهره انسان پدیدار می‌شود، به گونه‌ای که دندانها نمایان شده و صدای خنده بلند می‌شود. همانند همسر ابراهیم علیه‌السلام، ساره که با شنیدن خبر بارداری خود در سن کهنسالی تعجب نمود و لبها را به خنده باز کرد: و امرأته قائمة فضحکت فبشرناها باسحاق(2). گاه خنده به خداوند نسبت داده می‌شود که بدون شک ملازمه خنده در ارتباطات اجتماعی مورد نظر است که همان رضایت و محبوبیت خواهد بود و یا موقعی که خنده به ابرها نسبت داده می‌شود، آنچه تبلور وجودی آنان است مطرح خواهد بود، همانند باریدن باران.(3)
خنده از ویژگیهای انسان است و چنین پدیده ارزشمندی در وجود انسانها، نشان از سلامت جسمانی و روحانی آنان دارد و از چنان اهمیتی برخوردار است که پاره‌ای از پژوهشگران ـ که نظریه‌های شخصیت‌شناسی و شخص‌شناسی را مطرح ساخته‌اند ـ بر این باورند که از جمله واکنشهای انسان در زندگی خود، خنده است که دستاورد ارگانیزم بدن و صفات مختلف است که از ارتباطی بسیار پیچیده و بغرنج برخوردار خواهد بود.(4) برخی دیگر از صاحب‌نظران شادی، تفریح و خنده را از ضروریات زندگی شمرده‌اند که هر کس نسبت به موقعیت اجتماعی، فعالیت فکری فرهنگی و یا ارزشهای مورد علاقه و مطرح خود، باید در دستور کار خویش قرار دهد.(5)
خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است
می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌بویم(6)
مزاح یا شوخی نوعی نکته‌سنجی در عبارات، استفاده الفاظ به صورت غیر واقعی،
نگاه ملیح و نمکین به پاره‌ای حوادث و خوش‌طبعی با دیگران در گفتگوهای روزمره است که از دیرباز بین جوامع مختلف با نگرش گوناگون فرهنگی اجتماعی به چشم می‌خورده است. هر چند در برخی از فرهنگها و یا مناطق جغرافیایی، برخی از مردم به این ویژگی شهره شده‌اند و هر جا به طنز، شوخی و یا مزاح پرداخته می‌شود، از آن مردمان و سخنان شیرین، حاضرجوابیهای اندیشمندانه و یا فکاهیهای دلپذیر آنها سخن به میان می‌آید و همگان احساس لذت و شعف خاصی می‌نمایند.

* خنده و مزاح در آینه معارف

نگاهی کوتاه به برخی از موضوعات همچون شعر، دنیا، خنده، مزاح و ... در معارف ناب دینی، دو دیدگاه متفاوت و حتی متضاد برابر اندیشه خردورزان نمایان می‌سازد. در
دیدگاه نخست، این مفاهیم ستایش شده و ضمن بررسی آثار مثبت آنها، انسانها به روی آوردن آنها تشویق شده‌اند. به طور مثال در باره شوخی و مزاح ابتدا چنین می‌یابیم که رسول خدا ـ درود خداوند بر او و دودمان پاکش باد ـ فرموده‌اند:
مؤمن شوخ و زنده‌دل است و منافق سخت و غضبناک.(7)
همانا من شوخی و مزاح می‌کنم اما حرف باطل و بیهوده نمی‌گویم.(8)
و یا موقعی پیامبر اکرم صلی اللّه‌ علیه و آله و سلم به گونه‌ای خندیدند که دندانهای حضرت نمایان شد.(9)
و در سخنان دیگر معصومان علیهم‌السلام می‌خوانیم:
روزی امام صادق علیه‌السلام به یونس شیبابی که از اصحاب و یاران امام بود فرمودند: شوخی شما ـ اصحاب ـ با یکدیگر چه مقدار است؟ او گفت: کم. امام فرمود: «این گونه نباشید. به درستی که مزّاح بودن (شوخ‌طبعی) از حسن خلق است و همانا شما بدین وسیله شادی و سرور در قلب برادر خود داخل می‌کنید، همان گونه که رسول اللّه‌ ـ صلی اللّه‌ علیه و آله و سلم ـ اهل شوخی و مزاح بودند تا سرور شادی در قلب اصحاب وارد کنند.»(10) و زمان دیگری که یکی از یاران امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام رو به حضرت نموده، عرض کرد:
فدای شما شوم، شخصی با گروهی نشسته است، بین آنان سخنانی گفته می‌شود و با هم مزاح و شوخی کرده، می‌خندند [اشکالی دارد؟[ امام فرمود: اشکالی ندارد تا زمانی که [حرف زشت و ناپسندیده] گفته نشود.
سپس حضرت ادامه دادند: «روزی یک نفر اعرابی ـ و بیابان‌گرد ـ خدمت پیامبر آمد، هدیه‌ای تقدیم کرد، هنگام رفتن به حضرت گفت: پول هدیه مرا به من بده! پیامبر خندیدند و هنگامی که اندوهناک می‌شدند می‌فرمودند:
کجاست آن اعرابی؟ ای کاش الان نزد ما بود و ما را می‌خندانید.»(11)
و روز دیگر، چون پیرزنی خدمت رسول‌اللّه‌ ـ صلی اللّه‌ علیه و آله و سلم ـ عرض کرد: دعا کنید من به بهشت وارد شوم. پیامبر فرمود: پیره‌زنان وارد بهشت نمی‌شوند! او به شدت گریست. رسول اکرم(ص) ادامه دادند: «تو در آن روز عجوز و فرتوت و پیر نخواهی بود بلکه پروردگار می‌فرماید: بار دیگر به صورت دوشیزه و جوان خواهید شد.»(12)
اما در دیدگاه دوم شوخی و مزاح به شدت کوبیده شده و نسبت به آن نهی جدی شده است. رسول اکرم ـ صلی‌اللّه‌ علیه و آله و سلم ـ که فرموده‌اند: من شوخی و مزاح می‌کنم و یا بیان کرده‌اند: مؤمن زنده‌دل و شوخ است در سخنی به علی(ع) می‌فرماید:
علی‌جان! هیچ گاه شوخی مکن زیرا آبرو ـ و ارزش تو ـ زایل می‌شود!(13)
و در گفتار دیگری فرموده‌اند: هیچ بنده‌ای ایمانی صریح ـ و شفاف و روشن ـ به دست نمی‌آورد مگر آنکه مزاح و دروغ را رها کند.(14) در سخنان ارزشمند و فراوانی از امام علی(ع) در باره شوخی می‌خوانیم:
«مزاح زمینه‌ساز کینه‌توزی است؛ هیچ کس شوخی نکرد مگر آنکه شوخی او را از عقل و خرد می‌اندازد؛ کسی که شوخی کند به وسیله آن خوار و زبون خواهد شد؛ آفت شخصیت و هیبت آدمی، مزاح است. برای هر چیزی بذری است و بذر دشمنی مزاح و شوخی است!»(15)
و در دیگر عبارات معصومان ـ علیهم‌السلام ـ شوخی موجب رفتن نور ایمان، کم‌رنگ شدن مروت و مردانگی، بیان ناسزا و فحش کوچک، از بین برنده مهابت مردان، جرأت دیگران در رویارویی با انسان و نشان از بی‌محبتی، شمرده شده است!!(16)
آری در نگاه اول بین آن روایات و این احادیث نوعی اصطکاک و رویارویی می‌یابیم که در پاره‌ای موارد نمی‌توان چاره‌ای برای رفع تضاد نموده، در برخی از سخنان ـ این دو دسته ـ جمله و عبارتی برای راهی مسالمت‌آمیز یافت، اما پس از تحقیق دقت با روایات و سخنان دیگری از معصومان علیهم‌السلام آشنا می‌شویم که در آینه آنان، شیوه پرداختن به شوخی، نوع نگاه انسان به خنده و چگونگی پرداختن به عبارات و الفاظ سرورآفرین و شادی‌بخش ترسیم شده است.
به دیگر سخن اگر شوخی به شهوت؛ لبخند به لاابالی‌گری و شادی به شرارت تبدیل شد، حکم مثبت آن دگرگون می‌شود و فریاد نهی بر سر هر یک فرود می‌آید. زیرا شوخی و خنده در راستای عمل به وظایف انسانیت قرار
دارد و به عنوان پلی است که به وسیله آن مسیر زندگی، راهوارتر و سریع‌تر می‌شود نه آنکه خنده و تفریح و یا شادی و شادمانی هدف زندگی! باشد؛ که ما باید خوش باشیم و شلیک خنده‌مان دیگران را ناآرام و آزرده‌خاطر کند، گرچه به تحقیر، استهزاء، دروغ و یا غیبت دیگران بینجامد! نباید گوهر ارزشمند وجود خود را با ضربه‌های گناه و نافرمانی خرد کنیم تا پاره‌ای از افراد نابخرد و شهوت‌پیشه ما را خوش‌اخلاق! و خوشمزه! بدانند و در ستایش رفتار ما سخن بگویند و یا ...
آنجا که ارزشهای والای انسانی کمرنگ و بی‌رنگ می‌شود، پیشوایان دینی و پیشگامان مذهبی ما را به حفظ یکایک آنها، سفارش کرده‌اند؛ همان گونه که در سخنی از معصوم ـ علیه‌السلام ـ از نشانه‌ها و علامات انسان مؤمن، انگشتر در انگشت دست راست کردن بیان شده است(17)، حکمت این سخن آن است که گاهی نشان تشکیلاتی و بیرق شناسایی افراد باید حفظ شود تا در پرتو آنها ارزشهای معرفتی و دینی، پرفروغ و روشنتر بماند و یا حفظ ظواهر اسلامی و دوری از معصیت و فسق در آراستگی ظاهری با وجود محاسن و ریش در صورت یک انسان مسلمان به عنوان شعاری شعورآفرین در تمامی جامعه باقی باشد و دین‌باوران ـ افزون بر معارف والایی که در رواق اندیشه و سرای ذهن خود دارند ـ نمایی روح‌بخش در چهره خود داشته باشند تا شیوه و سیره معصومان علیهم‌السلام هماره زنده و جاودان باشد و راه الگوگیری از آنان روشن بماند.
آنان که چنین باوری دارند، انسان را موجودی برتر در آفرینش می‌دانند که باید همانند دری درخشان و مرواریدی ارزشمند، ماهیت او را حفظ کرد، فضایی نشاط‌آور و
شادی‌بخش و محیطی پرطراوت و روح‌نواز ـ با سخنانی در باره خنده، شوخی و شادمانی ـ برای او پدید آورد اما چنین گستره زیبا را از هجوم بادهای تند شهوت و توفانهای شرارت حفظ نمود؛ دین‌باوران و خداجویان در سخن گزیده‌گو و شیرین‌سخن باشند، محافل آنان با مزاح و شادی همراه باشد و ... اما هیچ گاه با قهقهه‌های مستانه مرز ارزشها را نشکافته به پرتگاه زشتیها و لاابالی‌گریها سقوط نکنند. از هر وسیله‌ای برای خوش بودن استفاده ننموده و با هر بیانی زمینه شادمانی خود و دیگران را فراهم نسازند.

نگاهی دیگر به آموزه‌های معصومان علیهم‌السلام

اینک با چنین باور پاک و آسمان‌زادی به سخنان معصومان علیهم‌السلام می‌نگریم تا بدون افراط و تفریط از بهره‌های زندگی استفاده کنیم و در نگاه و اندیشه کسانی که انسانهای مذهبی را افرادی خشن، خاموش و خمود می‌دانند، خاکستر یأس و نومیدی بریزیم. کثرة الضحک (خنده بسیار)؛ کثرة المزاح (شوخی فراوان)؛ الافراط فی المزاح (زیاده‌روی در شوخی) و کثرة الهزل (شادی و شوخی بیش از حد)، به سان نگینی درخشان، دسته سوم روایاتی که در باره شوخی و شادی سخن گفته است را زینت بخشیده و بین دو گروه اول و دوم احادیث، راه روشن و صراط مستقیم تعادل و هدایتی می‌گشاید. مفاهیم ارزشمندی که از این مجموعه به دست می‌آوریم آن است که خوشی و شوخی در زندگی انسان هدف قرار نگیرد و انسانها همانند کودکان خردسال ـ که حیات و هستی خود را در بازیهای زودگذر و سرگرمیهای فریبنده طی می‌کنند ـ سرمایه ارجمند عمر خود را در چنین مسیری مصرف
نکنند. از این‌رو رسول خدا ـ درود الهی بر او و دودمانش باد ـ فرمود:
از خنده و شوخی زیاد بپرهیزید که همانا قلب را می‌میراند.(18)
و امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: کسی که خنده‌اش بیش از حد و فراوان باشد، وقار و هیبت او از بین می‌رود.(19) شوخی زیاد آبروی آدمی را زایل می‌کند و هیبت او را ساقط می‌کند. کسی که در شوخی با دیگران افراط کند، خود را ـ به خاطر سخن بیش از حد و تأمل اندک یا بی‌مقدار ـ به ورطه نادانی و جهالت کشانده، موجبات حماقت خویش را فراهم ساخته است.(20) در پی چنین آثاری سخنان جدی ـ و هوشمندانه او نیز ـ بی‌اثر و باطل حساب می‌شود.(21) و سرانجام این شیوه زشت سبب شکافتن و فرو ریختن ـ ارزشهای والای انسانی ـ می‌شود.(22)
پس همان طوری که تلاش و کوشش در زندگی ضروری است، نیاز انسان به تفریح و شوخی نیز لازم است اما ارزش آسمانی و قدسی آدمی اقتضا می‌کند که قلعه‌ای محکم از بایدها و نبایدها اطراف لذتها و خوشیها نهاده شود تا به پاسداری گوهر وجود انسان بپردازد و او را از سقوط در پرتگاه شهوتها و شرارتها، ایمن سازد.

تبسم یا قهقهه؟!

مقدار و کمیت خنده را دانستیم و آموختیم شادی و شادمانی، دوری از افسردگی روحی، خمودی و خشونت اخلاقی و پژمردگی روانی را به همراه دارد اما در حد تعادل و به دور از افراط و تفریط مطلوب خواهد بود.
اینک به کیفیت و چگونگی خنده و شوخی می‌پردازیم و سیره معصومان علیهم‌السلام را در این باره از نظر می‌گذرانیم:
خنده‌ای که به صورت فریاد و با جلوه‌ای پرصدا باشد، افزون بر آثار زیانبار اجتماعی، در آموزه‌های آسمانی نیز مطرود و ناپسند دانسته شده است زیرا همراه با نوعی غفلت زیانبار و فراموشی ظلمت‌آور خواهد بود و انسان را دلداده خوشیهای زودگذر دنیا و شیفته لذات بی‌مقدار می‌نمایاند. آنچه در رفتار رسول اکرم ـ صلی‌اللّه‌ علیه و آله و سلم ـ می‌یابیم آن است که حضرت به هنگام شوخی و خنده، تبسم می‌نمودند(23) و تنها یک بار دندانهای پیامبر(ص) نمایان شده است. همان گونه که اصحاب شادی رسول خدا را به صورت شکوفا شدن غنچه‌ای زیبا از خنده بر لبان آن حضرت، به گونه تبسم ترسیم کرده‌اند.(24) از سوی دیگر خنده صدادار به صورت قهقهه از ویژگیهای شیطان قلمداد شده است (القهقهةُ من الشیطان(25)) و خنده مؤمن تبسم ملیح، روح‌نواز و دل‌آرا دانسته شده است (ضحک المؤمن التبسّم(26)) که چون در سیمای برادر مؤمن خود نمایان سازد و او را سزاوار حسنه و پاداش نیک می‌کند.(27)
یا رب چه خوش است بی‌دهن خندیدن
بی‌منت دیده خلق عالم دیدن
بنشین و سفر کن که به غایت نیکوست
بی‌زحمت پا گرد جهان گردیدن(28)

* انواع خنده، شادی و شادمانی

سرور و شادمانی از جمله حالاتی است که با لحظه‌های زندگانی انسان همراه است و چنان تأثیری در برخوردها و روابط اجتماعی می‌آفریند که گاه از اظهار شادی خویش پشیمان می‌شویم و زمانی از شادمانی نکردن خود، شرمنده می‌گردیم. شناخت الفاظ، محتوا، زمان مناسب، مکان مطلوب، هدفمندی خنده و چگونگی انجام شادی و سرور، معیارهای اساسی در این حالت است که خنده و شادی ما
را به دو گونه «شایسته» و «ناشایست» تقسیم می‌کند. بیش از بیست آیه قرآن به‌این مهم پرداخته است و نمونه‌هایی یکتا و بی‌همتا برای معرفت‌آموزی انسانهای سپیدسیرت معرفی نموده است. سخنان معصومان علیهم‌السلام ـ گنجینه گرانقدری است که زوایای دیگری از این بحث را فرا روی شیفتگان راستی و رستگاری قرار می‌دهد تا بدین وسیله شادی همگان ناب و خالص باشد و در پی آن اندوه و پشیمانی به انسان روی نکند. آشنایی با الگوها و چگونگی شادی آنان تأثیری بسزا در روشنگری بحث دارد: قرآن تفریح مؤمنان و بهشتیان را ـ که در سرای دنیا سعادتمند زیستند و در آن سوی هستی در جوار رحمت الهی زندگانی جاودان دارند ـ دارای دو ویژگی برجسته می‌داند:
1ـ دوری از یاوه‌گویی و سخنان بیهوده (لا لغو فیها)
2ـ پاک بودن از هر گونه گناه و نافرمانی پروردگار (و لا تأثیم).(29)
اما تفریح کافران و شقاوتمندان را، شوخ‌طبعی همراه با استهزاء و تحقیر دین‌باوران راستین معرفی می‌کند. (و اذا انقلبوا الی اهلهم انقلبوا فکهین، و اذا رأوهم قالوا اِنَّ هؤلاء لضالّون).(30)
از این‌رو صالحان و رستگاران که معیارهای الهی را در لحظه‌های زندگی خود ـ حتی در هنگام شادی و تفریح ـ مورد نظر داشته‌اند ـ فرجامی شیرین می‌یابند؛ همراه با همسرانشان زیر سایه‌ها بر تختها تکیه می‌زنند، هر چه دلشان بخواهد می‌خورند و از طرف پروردگار مهربان به آنان «سلام» گفته می‌شود.(31)
از سوی دیگر «ایمان به تقدیر الهی» ارزشی والاست که مؤمنان شایسته خداوند بدان آراسته‌اند به گونه‌ای که هنگام خوشیها و
شادیها از خود سعه صدر نشان داده، نعمتهای خداوند را مایه امتحان و آزمونی دنیوی می‌شمرند که باید از آن بهترین و بیشترین استفاده را نمایند و افزون بر خود، به دیگران نیز بیندیشند، همان گونه که ریزش بلاها و مصایب نیز چنین پیامی را به همراه دارد (... لکی لا تأسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم).(32) از آن سو، پاره‌ای از کوته‌فکران [داده‌های خداوند را به خاطر لیاقتهای خود دانسته]، پندهای پیام‌آوران سعادت را فراموش نمودند تا آنکه پس از شادی آنها، ناگهان [گریبانشان] گرفته شد و به یکباره ناامید و مأیوس شدند و بنیاد وجودی آنان برکنده شد.(33) برخی از اینان کافران سیه‌سرشت بودند که نام خداوند و یاد پروردگار آنان را اندوهگین می‌کرد اما سخن از معبودان باطل موجب انبساط خاطر و شادمانی آنان می‌گردید.(34) و برخی نیز، منافقان ناپاک بودند که شادی و سرور آنان با شکست و اندوه پیامبر اسلام ـ صلی اللّه‌ علیه و آله و سلم ـ و مسلمانان پاک‌باخته همراه بوده است.(35)
پروردگار متعال چون سخن از مشعلهای همیشه شعله‌ور هدایت ؛ شهیدان جاودان به میان می‌آورد، شادکامی و خوشحالی آنان را در پرتو فضل خداوند مهربان و الطاف بی‌پایان حضرت حق دانسته و چنین سرور و شادی را با دو صفت همراه می‌داند:
1ـ بدون ترس از پایان یافتن شادمانی
2ـ به دور از هر گونه اندوهگینی و ناراحتی(36)
همان گونه که مؤمنان خوشحال و خرسند، در گلستانی شادمان می‌گردند و از بهشت الهی لذت می‌برند (فاما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فهم فی روضة یُحبرون)(37) و ابرار و شایستگان با دیدن نامه اعمال خود در دست راست، خوشحال گشته و از شرور قیامت برای
همیشه ایمن خواهند بود(38) و همراه نیکان، کسانی که در راه خدا انفاق می‌کنند در پرتو حسنات خود، مسرور و شادمان از هر نوع سختی رهایی می‌یابند.(39)
ره‌آورد معرفت‌آفرین دیگری از معصومان ـ علیهم‌السلام ـ در باره شادی و شادمانی که در دو جلوه تحلیل می‌شود، زمان و مکان مناسب و نامناسب است. به طور مثال از خنده به هنگام تشییع‌جنازه و بر سر قبر مؤمنان و
صالحان و یا در برابر نگاه داغداران و مصیبت‌زدگان نهی فراوانی شده است(40)، ولی خندیدن و خنداندن در بهار رحمت الهی؛ ماه رمضان ستایش شده است(41) و یا خنده اصحاب امام حسین علیه‌السلام در شب عاشورا که نشان از شیفتگی و عشق بی‌کران پاکباختگان عرصه شهامت و شهادت، به خداوند بزرگ بوده است(42)، تمجید شده است. و در نگاهی دیگر تفریح، مزاح و شادمانی
هدفمند، ارزشمند شناخته شده و خنده‌های بیهوده و سرگرم‌ساز، نشان از حماقت، سبک‌سری و تعقل ناچیز در امور زندگانی معرفی شده است(43).
هَزْل که نوعی افراط در خوشگذرانی و شادمانی، و عبوس بودن که تفریط در سرور و خرسندی است؛ هر دو صفتی ناپسند و غیر معقول معرفی شده است(44)، شیوه‌ای که حاکمان هوسران و پادشاهان خوشگذران در دربار خود داشتند و با افرادی به نام تلخک، ملیجک و ... به تحقیر، استهزاء و افتراء دیگران پرداخته تا ساعتی را فارغ از یاد خدا و به دور از مسؤولیت خود در برابر مردم، خوش بگذرانند نوعی از هزل است(45). اصحاب و شیفتگان رسول خدا(ص)، حالت تعادل حضرت را در زندگی روزمره نسبت به شادی و تفریح این گونه ترسیم می‌کنند:
«رسول خدا(ص) صاحب اخلاقی نرم و لطیف، طبیعتی کریم و بخشنده، معاشرتی نیکو و زیبا، سیمایی گشاده و روشن، و چهره‌ای دارای تبسم ولی بدون خنده بود که در نهان وجود خود محزون بود اما هیچ گاه در چهره خود عبوس نبود.»(46)
در حدیثی قدسی، خداوند به نبی گرانقدر خود، حضرت عیسی علیه‌السلام می‌فرماید:
یا عیسی! اکحل عینیک بمیل الحزن اذا ضحک البطّالون؛
ای عیسی! چشمان خود را با سرمه حزن آراسته ساز هنگامی که دیگران بیهوده و بی‌هدف به خنده مشغولند.(47)
عشوه‌ای از لب شیرین تو دل خواست به جان
به شکر خنده لبت گفت مرادی طلبیم
چون غمت را نتوان یافت مگر در دل شاد
ما به امید غمت، خاطر شادی طلبیم(48)

* سیره معصومان علیهم‌السلام

سرسلسله آفرینش؛ حضرت محمد ـ صلی‌اللّه‌ علیه و آله و سلم ـ که پروردگار او را با عبارت «اِنَّک لعلی خُلُقٍ عظیم» ستود و نمونه «اخلاق والای الهی» دانست، بدخلقی، خمودی، خشونت در گفتار و رفتار و دوری از لبخند و مزاح و صمیمیت را مایه زدودن خیر و خوبی دنیا و آخرت دانسته و شبیه‌ترین انسانها را به خود، نیکوترین آنان در اخلاق معرفی می‌کند. از این‌رو، رأفت، مهربانی و نرمی در زندگانی، در سیره آن حضرت موج می‌زد و حتی نسبت به انبیای پیشین در این صفات برجسته و مهرافروز، برتر دانسته می‌شد. با اصحاب خود مزاح می‌کرد تا عظمت و بزرگی او دل آنان را نگیرد، به راحتی به وی نگاه کرده و به آرامی خواسته‌های خود را با او در میان گذارند. هر گاه یکی از اصحاب را غصه‌دار و اندوهناک می‌دید، با مزاح کردن، او را مسرور و خرسند می‌ساخت و می‌فرمود:
«خداوند کسی را که با ترش‌رویی با برادران خود روبه‌رو شود، دشمن می‌دارد.»(49)
هر گاه از چیزی خوشش می‌آمد، سیمای به نور نشسته و شوق‌افروز حضرت، مانند قرص ماه روشن می‌شد و هنگام خوشحالی فراوان، به طور پیوسته بر محاسن خود دست می‌کشید. دارای طبعی بزرگ و نشست و برخاستی خوش بود و هماره خوش‌رو بود. بدون آنکه بخندد همیشه تبسمی بر لب داشت و بدون اینکه چهره‌اش در هم کشیده شود، اندوهگین به نظر می‌رسید. موقع ملاقات با دیگری مصافحه می‌نمود و هنگام زیارت ایشان، شادی از چهره حضرت نمایان بود و هر گاه می‌خندید بدون قهقهه بود. شادکامی و خوشحالی رسول اللّه‌ ـ صلی اللّه‌ علیه و آله و سلم ـ از رفتار آن حضرت هویدا بود، به گونه‌ای که چنان با نشاط راه می‌رفت که به نظر ناتوان و کسل نمی‌رسید.
هنگام سخن از ابتدا تا پایان به آرامی لب به سخن باز می‌کرد، کلامش کوتاه و جامع بود، بدون آنکه تفصیل بیجا دهد، شنونده را قانع می‌نمود. اخلاق او نرم بود به طوری که به کسی جفا نمی‌کرد و احدی را حقیر نمی‌نمود. چون خوشحال می‌شد چشمها را به هم می‌نهاد، بیشتر خنده‌های آن حضرت لبخند بود و هنگام تبسم دندانهای زیبای او چون دانه‌های تگرگ نمایان می‌شد.
چند عمل را مکروه و ناپسند می‌شمرد: بازی کردن در نماز، بیهوده سخن گفتن در ـ حال ـ روزه، منت نهادن پس از دادن صدقه، به خانه‌های مردم اشراف داشتن و نگاه نمودن و خندیدن در میان قبرها(50).
امیر مؤمنان علی علیه‌السلام که بیکران عظمتش چون رسول خدا صلی‌اللّه‌ علیه و آله و سلم، لبریز از دانش و بینش بود و از کودکی با بزرگی چون پیامبر اسلام(ص) همنشین و هم‌سخن بود، به سان آن حضرت قلبی مهربان، چهره‌ای متبسم، زبانی شیرین و اخلاقی خوش داشت. با اصحاب به نشست و گفتگوی صمیمانه می‌پرداخت. آنان را که غصه‌دار و عبوس می‌دید، شادمان می‌نمود، در برخوردهای اجتماعی اهل مزاح و شوخی بود و با همسر و فرزندان خویش نیز اهل خنده و خوش طبعی بود.
خلیفه دوم که به خشونت، غضب و تندی، شهره عرب و عجم بود، چنین شیوه علی(ع) را ناپسند می‌شمرد! و پس از دستیابی به خلافت دلیل کنار گذاردن آن حضرت را چنین روحیه‌ای دانست!!(51)
فاطمه زهرا علیهاالسلام که زندگانی کوتاه او همراه با فراز و نشیبهای فراوان و گاه حوادث تلخ بود، در فرصتهای مناسب برای زدودن غبار غم از چهره شوهر عزیز خود، لب به مزاح می‌گشود و با شوخی ملیح و زیبا، غنچه خنده بر لبان علی(ع) شکوفا می‌ساخت. از سخنان گرانقدر آن حضرت این جمله است که:
«پاداش ـ تبسم و ـ خوشرویی، بهشت خداوندی برای مؤمن است.»(52)
شادکامی و خوشحالی آن پاک‌بانو، زمانی به اوج می‌رسید که خود را به دور از لغزشهای گناه و یا عمل ناپسند می‌یافت. از این‌رو چون رسول خدا(ص) کارهای داخل منزل را به فاطمه(س) و امور بیرون را به علی(ع) واگذار نمود حضرت زهرا(س) با خوشحالی غیر قابل توصیفی فرمود:
«جز خدا کسی نمی‌داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است بازداشت».(53) گاهی با شوی عزیز و دلبند خود، شوخی می‌کرد تا نسیم شادی و شادمانی بر سیمای علی(ع) بنشاند همانند آنکه امام حسین(ع) را در خردسالی بر روی دست خود نوازش می‌داد و می‌فرمود:
أنت شَبیهٌ بابی
لست شبیها بعلی
(حسین‌جان! تو به پدرم رسول اللّه‌ ـ صلی اللّه‌ علیه و آله و سلم ـ شباهت داری و به پدرت علی(ع) شبیه نیستی) و حضرت علی(ع) سخنان فاطمه را می‌شنید و تبسم می‌کرد.(54)
اکنون که فرصت گفتگوی ما در باره سیره دیگر معصومان ـ علیهم‌السلام ـ در باره خنده، شوخی و شادمانی شایسته و بهجت‌آفرین به پایان رسیده است، ضمن دعوت شما به پی‌گیری این سیره سبز، فراگیری شیوه زندگی صالحان و شایستگان را در این باره توصیه می‌نماییم؛ آنان که از آفتاب عصمت و هدایت، سرای دل و دیده خود را روشنای معنویت بخشیده و در جای جای زندگی خود، پیروانی پویا و رهپویانی شیدا بوده‌اند. باشد تا همگان با شناخت درست و بینشی صحیح گام به گام با آموزه‌های زندگی‌ساز و الگوهای آسمانی آشنا شویم و حریر وجود خود را با گلاب ناب نبوت و امامت خوشبو سازیم. ان شاءاللّه‌

پی نوشت ها:

1ـ دیوان حافظ، غزل 19.
2ـ هود،71؛ نک: تفسیر الکبیر، فخررازی، ج18، ص25؛ تفسیر نمونه، ج9، ص170.
3ـ مجمع‌البحرین، محمود عادل، مجلد 2، ص7 و بحارالانوار، مرحوم علامه مجلسی، ج15، ص274 و ج19، ص274؛ تفسیر التبیان، ج9، ص436.
4ـ نظریه‌های شخصیت، دکتر علی‌اکبر سیاسی، ص46؛ بعد از سلام چه می‌گویید؟، دکتر اریک برن، ص134.
5ـ برای موفقیت و خوشبختی آفریده شده‌ایم، دکتر موریل جیمز و دکتر دورتی جنگوارد، ترجمه دکتر قاسم‌زاده، ص188؛ نظریه‌های مشاوره و روان‌درمانی، عبداللّه‌ شفیع‌آبادی و غلامرضا ناصری، ص267.
6ـ دیوان حافظ، از غزل 375.
7ـ رک: بحارالانوار، ج77، ص153؛ تفسیر نمونه، ج9، ص334.
8ـ همان، ج16، ص298؛ شرح نهج‌البلاغه، ج6، ص330؛ تفسیر الکشاف، ج3، ص356.
9ـ همان، ج71، ص140.
10ـ رک: اصول کافی، ثقة‌الاسلام کلینی، ج2، ص663.
11ـ همان؛ نک خنده از دیدگاه جامعه‌شناسان (درآمدی به جامعه‌شناسی، بروس کوئن، ترجمه محسن ثلاثی، ص80. روانشناسی عمومی، دکتر گنجی، ص34.
12ـ میزان الحکمه، ج9، ص141. (با توجه به روایات دیگر در این باره)؛ تنبیه الخواطر، ص91؛ تفسیر الکشاف، ج3، ص356.
13ـ بحارالانوار، ج77، ص48.
14ـ میزان الحکمه، ج9، ص143؛ الترغیب و الترهیب، ج3، ص594.
15ـ همان، ص142.
16ـ همان، ص142 و 143.
17ـ نک: مفاتیح الجنان، اعمال روز اربعین امام حسین علیه‌السلام (علامات المؤمن خمس ...)
18ـ بحارالانوار، ج76، ص59؛ تفسیر التحریر، ج20، ص178.
19ـ همان، ج16، ص298؛ نک، نهج‌البلاغه، خطبه 193، فراز 26، خطبه 113، فراز 5، خطبه 165، فراز 15 و کلام 31، فراز 115.
20ـ میزان‌الحکمه، ج9، ص144 و 145؛ تفسیر الکاشف، ج2، ص227.
21ـ همان، ص144؛ تفسیر التحریر، ج20، ص178.
22ـ همان، ص145؛ نک: تفسیرالمنار، ج27، ص291.
23ـ بحارالانوار، ج71، ص140؛ تفسیر نمونه، ج20، ص175.
24ـ همان، ج16، ص186؛ وسایل‌الشیعه، ج12، ص119؛ بحارالانوار، ج70، ص153، ج71، ص322 و ج76، ص59.
25ـ امام صادق علیه‌السلام (وسائل‌الشیعه، ج8، ص479، همان، ج12، 114؛ کافی، ج2، ص664).
26ـ وسایل‌الشیعه، ج8، ص479.
27ـ بحارالانوار، ج74، ص298.
28ـ باباافضل (شرح جنون، ص205).
29ـ یتنازعون فیها کأسا لا لغوٌ فیها و لا تأثیم (در آنجا جامی از دست هم می‌ربایند [و بر سرش همچشمی می‌کنند] که در آن نه یاوه‌گویی است و نه گناه)، طور/23؛ نک: تفسیر الکبیر فخر، ج31، ص102.
30ـ مطففین/31 و 32.
31ـ یاسین/55 تا 58.
32ـ حدید/22 و 23.
33ـ انعام/44 و 45. (فلما نسوا ما ذکّروا به، فتحنا علیهم ابواب کل شی‌ء حتی اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بغتة فاذا هم مبلسون ...)
34ـ زمر/45. (و اذا ذکر اللّه‌ وحده اشمأزت قلوب الذین لا یؤمنون بالاخرة و اذا ذکر الذین من دونه اذا هم یستبشرون)
35ـ توبه/50 (ان تصبک حسنة، تسؤهم و ان تصبک مصیبة یقولوا قد اخذنا امرنا من قبل و یتولوا و هم فرحون)
36ـ آل عمران/169 و 170 (... فرحین بما اتاهم اللّه‌ من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الاخوفٌ علیهم و لا هم یحزنون)، رک: تفسیر کشف‌الاسرار، ج2، ص347.
37ـ روم/15؛ نک: تفسیر کشف‌الاسرار، ج2، ص375.
38ـ توبه/ 124.
39ـ انسان/9 و 10 و 11.
40ـ بحارالانوار، ج81، ص264؛ وسایل‌الشیعه، ج3، ص233.
41ـ همان، ج96، ص340.
42ـ همان، ج45، ص92.
43ـ وسایل‌الشیعه، ج6، ص503؛ من لا یحضره الفقیه، ج1، ص503؛ بحارالانوار، ج81، ص264؛ تفسیر المنار، ج11، ص406.
44ـ نک: تفسیر التحریر، ج20، ص178، (ذیل آیه 76 قصص).
45ـ بحارالانوار، ج1، ص119 و ج14، ص320 و ج72، ص71؛ کافی، ج8، ص122.
46ـ وسایل‌الشیعه، ج5، ص54؛ بحارالانوار، 73، ص208.
47ـ بحارالانوار، ج14، ص290 و 320 و ج72، ص71؛ کافی، ج8، ص122؛ رک: تفسیرالمنیر، ج27، ص329.
48ـ دیوان حافظ، غزل 363 (با تلخیص فراوان).
49ـ سنن النبی ـ صلی اللّه‌ علیه و آله و سلم ـ تألیف علامه طباطبایی(ره)، ص60 و 61.
50ـ همان، صص: 48، 49، 20، 37، 41، 75، 110، 13 و 82.
51ـ نک: شبهای پیشاور، سلطان الواعظین شیرازی؛ امام علی بن‌ابیطالب، عبدالفتاح عبدالمقصود.
52ـ نهج‌الحیاة، محمد دشتی، ص26، ح7.
53ـ همان، ص168، ح95.
54ـ رک: مناقب ابن‌شهر آشوب، ج3، ص389؛ فضائل‌الخمسه، ج3، ص21؛ بحارالانوار، ج43، ص286.

منبع: ماهنامه پیام زن
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان