یکی از برترین بانوانی که در زمان خود سرآمد تمام زنان بود زینب کبری علیها السلام است.
این بانوی بزگورا اولین دختری است که خورشید وجودش از دامن زهرای مرضیه طلوع کرد.
در روایات نقل شده است نام مبارکش را خدای متعال انتخاب کرد و رسول مکرم اسلام فرمود:
«کسی که بر مصائب این دختر بگرید همانند کسی است که بر دو برادرش حسن و حسین گریه کرده باشد.»
سپس حضرت فرمود: سفارش می کنم حاضران و غائبان را که حرمت این دختر را پاس بدارند، همانا او مانند خدیجه کبری است.[1]
خبر غیبی
رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان و زهرای مرضیه علیها السلام در دوران زندگی خود، به مصیبتها و بلاهایی که سرانجام امام حسین علیه السلام دچار آن می شد اشاره می نمودند.
و خلاصه هر بار با طرح و خبر دادن از حادثه عاشورا، مردم را برحذر داشته و سیدالشهدا علیه السلام را به صبر و بردباری دعوت می نمودند. یکی از ماجراهای عجیب که از حادثه عاشورا بازگو شده بود، جریان اسارت زینب کبری علیها السلام بود.
زینب علیها السلام خود می گوید: وقتی آثار ارتحال را در چهره پدرم امیرمؤمنان علی علیه السلام دیدم، گفتم: پدرجان! «ام ایمن» حدیثی را برایم نقل کرده است، می خواهم آن را از شما بشنوم.
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: دخترم درست است، همان چیزی که ام ایمن برایت نقل کرده است، گویا تو را می بینم که به همراه زنان دیگر از اهل بیت من در این شهر اسیر شده باشید و شما را به ذلت و خواری حرکت دهند، پس صبور باشید و شکیبایی و بردباری را از کف ندهید.
به حق آن خداوندی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید، در آن زمان روی زمین دوستی به غیر از شما و شیعیان و دوستان شما برای خدا نباشد.[2]
الگوی انسان کامل
هدف خلقت انسان چیست؟ بسیاری از مردم بویژه جوانان همواره با سؤالات اعتقادی گوناگونی روبرو هستند. یکی از آن سؤالات مهم، این است که ما برای چه خلق شده ایم؟ در این دنیا چه جایگاهی داریم؟
بی تردید خلقت انسان عبث و بیهوده نبوده و خالق متعال از خلقتش هدفی بس مهم داشته و دارد.
مگر ممکن است با توجه به این همه عظمتی که در خلقت عالم موجود است، هدف و غرض مقدسی در کار نباشد.
«افَحَسِبْتُمْ انَّما خَلَقْناکمْ عَبَثاً وَ انَّکمْ الَینا لا تُرْجعُونَ»[3]
«آیا گمان می کنید شما را بیهوده آفریده ایم، و شما بسوی ما باز نمی گردید؟.»
غرض حضرت حق از خلقت انسان، هر چه باشد، برنامه ای دارد که در طول حیات بشر، باید آدمی طبق آن برنامه عمل کند، برنامه مورد نظر از طریق پیامبران و وجود مقدس اهل بیت در اختیار بشر قرار گرفته است و هر انسانی موظف است آن برنامه را مو به مو اجرا کند.
حلال خدا و حرام خدا، که در قرآن و روایات مطرح شده است، برنامه ای است که در اختیار انسان گذاشته شده است. عمل به این برنامه است که سبب کمال او شده و او را از فرش به عرش عروج می دهد.
حال اگر کسی بپرسد: سود رسیدن انسان به کمال به که می رسد؟ می گوییم: این سود به هر که برسد به طور قطع به حضرت حق نمی رسد؛ چرا که او بی نیاز است.
بله این نکته هست که قاعده لطف ایجاب می کند حال که او خلق کرده است، مسیر کمال مخلوقش را به وضوح برایش فراهم کند، و اسباب و عللش را در اختیارش بگذارد.
انسان اگر این مسیر را بپیماید و از برنامه هایی که در طول کمالش قرار دارد با جدیت عبور کند، انسان کاملی می شود.
همانگونه که تمام موجودات ناقص و کامل دارند، انسان نیز کامل و ناقص دارد. راستی کمال انسان به چیست و به چه انسانی انسان کامل گفته می شود؟.
در نگاه قرآن و روایات انسان کامل انسانی است که جمیع فضایل اخلاقی را به تناسب در وجود خود رشد دهد. اگر برخی از فضایل را بگیرد و از برخی دیگر غافل شود درست شبیه کسی است که از نظر جسمی عضوی از اعضایش رشد کند و اعضای دیگر از رشد باز ماند.
بنابر این کمال انسان به این است که لباس فضایل اخلاقی را به تن کند و از جمیع رذایل نفسانی دوری گزیند.
با توجه به مطالب فوق، یکی از بزرگترین نمونه های بارز انسان کامل حضرت زینب کبری علیها السلام است. او کسی است که تمام فضایل انسانی را در وجود مبارک خود رشد داده بود.
اینک به یکی از مهمترین نشانه های انسان کامل که در وجود این بانوی بزگوار تجلی داشته است توجه کنید:
عبادت
مهمترین مرحله رسیدن انسان به کمال، رابطه او با خدای متعال است. اگر کسی تمام فضایل انسانی را تحصیل کرده باشد؛ اما رابطه اش با خدای متعال بر قرار نباشد هرگز نمی تواند به کمال برسد.
هستند کسانی که پای بند به اصول اخلاقی هستند ولی اعتقادی به مبدأ و معاد ندارند، بت می پرستند و از پذیرش ربوبیت خدای متعال باز مانده اند. مشرکند و به خداوند اعتقادی ندارند؛ اصول اخلاقی برای اینان چه فایده ای دارد؟!
در حدیث قدسی آمده است: انسان با رابطه میان خود و خدا می تواند، مظهری از صفات حضرت حق در او جلوه می کند:
عَبْدِی اطِعْنِی اجْعَلُک مِثْلی انَا حی لاامُوُتُ اجْعَلُک حیاً لاتَمُوتُ انَا غَنِی لاافْتَقِرُ اجْعَلُک غَنیاً لاتَفْتَقِرُ انَا مَهْما أشاءُ یکونُ اجْعَلُک مَهْما تَشاءُ یکونُ.[4]
«بنده من، مرا اطاعت کن تا تو را مثل و مانند خود قرار دهم من زنده و جاوید هستم و نمی میرم تو را هم زنده و جاوید قرار می دهم که نمیری من بی نیاز هستم و هیچ گاه نیازمند نمی شوم، تو را نیز بی نیاز می کنم که نیازمند نشوی من هر چه بخواهم و اراده کنم همان شود تو را نیز آنگونه قرار دهم که هر چه بخواهی و اراده کنی همان شود.»
با توجه به مطالب فوق، وجود مقدسه حضرت زینب علیها السلام در عبادت و بندگی سر آمد زنان دوران خود بود و کسی در این مرحله به پای او نمی رسید.
خورشید وجود او از مادری به نام زهرا علیها السلام طلوع کرده است و در دامن او تربیت یافته است. به همین خاطر تمام وجود حضرتش را خدا پر کرده و لحظه ای از یاد او غافل نیست.
در روایتی آمده است که امام سجاد علیه السلام فرمود:
انَّ عَمَّتِی کانَتْ تُؤَدی صَلَواتَها مِنَ الْفرائِضِ و النَّوافِلِ عِنْدَ مَسِیرِنا مِنَ الْکوفَةِ الَی الشّامِ [5]
«عمه من در مسیر کوفه تا شام، نمازهای واجب و مستحب خود را اداء کرد.»
مرحوم قزوینی در ادامه روایت نقل کرده است که امام سجاد علیه السلام فرمود: هنگامی که ما را از کوفه به شام می بردند، عمه ام نمازهای فریضه و مستحب خود را ایستاده می خواند، ولی در برخی از منازل نمازش را نشسته اقامه می نمود. وقتی علت آن را پرسیدم فرمود: به سبب گرسنگی و ضعف شدید نمازهایم را نشسته می خوانم، زیرا سه شب است که سهم غذای خود را میان کودکان تقسیم می کنم.[6]
بیشتر مردم به محض آن که با مشکلی روبرو شوند، دچار غفلت شده و از عبادات خود باز می مانند، به عبارت دیگر بروز حوادث و بلاهای چنان روح و روانشان را در منگنه سختی قرار می دهد که آنان خواسته یا ناخواسته از عبادت خدا دست بر می دارند.
اما وجود نازنین حضرت زینب کبری علیها السلام با این که در حادثه عاشورا، در کمتر از یک روز، داغ چندین عزیز خود را به چشم دیده بود، هرگز از پای ننشست و درست مانند قبل از عاشورا به واجبات و مستحبات خود اهمیت داد. فضایل اخلاقی دیگری مانند: ایمان، اخلاص، صداقت، توکل، صبر، زهد، خوف، رجاء، حجاب، عفت و... در شخصیت آن حضرت به طور کامل وجود داشت، که هر کدام از موضوعات فوق بعنوان سرفصل بحث جای تحقیق دارد.
پی نوشت ها
[1] خصائص الزینبیه: ص 17، خصیصه دوم.
[2] جلاء العیون، ص 355.
[3] سوره مؤمنون: آیه 115.
[4] الجواهر السنیة فى الاحادیث القدسیة، ص 361.
[5] زینب کبرى علیها السلام: قزوینى، ص 254.
[6] همان.