ماهان شبکه ایرانیان

تجسم اعمال

یکى از مسائلى که از قرآن کریم و روایات ائمه معصومین(علیهم السلام) استنباط مى‌شود تجسم اعمال است

تجسم اعمال

یکى از مسائلى که از قرآن کریم و روایات ائمه معصومین(علیهم السلام) استنباط مى‌شود تجسم اعمال است.
یعنى: در آن روز علاوه بر این که انسان باقى و جاوید مى‌ماند؛ اعمال و کردار انسان نیز در برابر او حاضر مى‌گردد و از بین نمى‌رود و انسان تمام اعمال خوب و بد خود را به صورت مصوّر و مجسّم مشاهده مى‌نماید. عمل یک امر عرضى و حرکت است که در آن روز به ذات و جوهر تبدیل مى‌گردد. لذا، این سؤال پیش مى‌آید که چگونه ممکن است یک امر عرضى تبدیل به ماده و جسم و جوهر گردد؟
و آیا ممکن است «عمل» باقى بماند با وجود این که بعد از انجام محو و نابود مى‌گردد؟
لذا بعضى از مفسرین منکر تجسم اعمال شده‌اند و گفته‌اند: امکان ندارد که عوارض چه در این دنیا و چه در سراى آخرت تبدیل به جوهر شوند.
آنان مسائل این جهان را با جهان آخرت مقایسه مى‌کنند و به چنین نتیجه‌اى دست مى‌یابند و ظاهر آن را نیز به تأویل مى‌برند و مى‌گویند: مراد از تجسم و حضور اعمال، حضور و مشاهده جزاى عمل است.
ولى آنچه ظواهر آیه دلالت بر مطلبى بکند، داعى بر تأویل و یا رد آن را نداریم. گر چه ظاهر آیه‌اى گاهى تأویل برده شود ولى آن در صورتى است که با یک دلیل قطعى برخورد کند.
لذا ، ما عقل را بر ظواهر کتاب حاکم مى‌دانیم در صورتى که چاره‌اى جز این نداشته باشیم.
اما صرف این که عرض قابل تبدیل به جوهر نیست پس در آخرت اعمال انسان قابل تجسم نیست دلیل قطعى نمى‌شود.
فلسفه عقوبت
از جمله سئوال هایى که در این رابطه مطرح است این است که فلسفه عقوبت چیست؟ یعنى: چرا خداوند انسان‌ها را عقوبت مى‌کند؟
جواب
هدف از عقوبت از سه جهت خارج نیست:
1- تشفى و قصاص
خداوند انسان‌ها را بر تشفى خاطر خود و براى قصاص، عقوبت مى‌کند. مثلاً اگر کسى به شخصى سیلى بزند آن هم در مقابل یک سیلى مى‌زند تا دلش خنک شود.
چنین چیزى هدف خداوند و فلسفه عقوبت نمى‌تواند باشد. چون؛ یکى از صفات خداوند «غفور» است و تا آنجایى که ممکن باشد انسان‌ها را مورد عفو و بخشش خود قرار مى‌دهد. و این با تشفى خاطر و انتقام سازگارى ندارد.
2- عدم تکرار گناه توسط گناهکار
هدف دوم این است که آن شخص گناهکار دوباره مرتکب گناه نشود. این هدف در دنیا ممکن است. مثلاً شخصى که شرب خمر کرده، هشتاد تازیانه به او مى‌زنند تا دیگر شرب خمر نکند. ولى در آخرت که همه چیز تمام شده چنین هدفى غیر ممکن است. بنابراین، این هم علت براى عقوبت در آخرت نمى‌تواند باشد.
3- عبرت دیگران
هدف سومى که مى‌توانیم براى فلسفه عقوبت بیان کنیم عبرت دیگران است. یعنى: بگوییم خداوند انسان‌ها را براى عبرت دیگران عقاب مى‌کند. این هدف هم مثل مورد دوم در این دنیا ممکن است اما در آخرت امکان‌پذیر نیست. بنابراین؛ عقاب در آخرت نه براى تشفى خاطر و انتقام است و نه براى عدم تکرار معصیت و نه براى عبرت دیگران. در این میان مسئله تجسم اعمال روشن مى‌شود. یعنى: عقوبت در آخرت اثر ذاتى و مستقیم عمل در دنیا است و یک امر قراردادى نیست.
مثلاً دکتر به مریض مى‌گوید: اگر انار ترش بخورى به مرض کذایى مبتلا مى‌شوید. و شما از دستور دکتر سرپیچى بکنید و انار ترش را مصرف نمایید و مبتلا به بیمارى بشوید که دکتر گفته بود. این بیمارى یک نوع عقوبت نیست بلکه اثر ذاتى و اثر مستقیم فعل و عملى است که انجام داده‌اى.
لذا، در آیات قرآن کریم که خداوند به احدى ظلم و ستم نمى‌کند و هر عملى را انسان انجام مى‌دهد از ناحیه خودش است. در سوره کهف ظلم را از خود نفى مى‌کند و مى‌فرماید: «لا یظلم ربک احداً» (1)
«خداوند به احدى ظلم و ستم نمى‌کند.»
و باز در سوره یس مى‌فرماید: « فالیوم لا تظلم نفس شیئاً.» (2) «امروز به هیچ ذره‌اى ظلم و ستم نمى‌شود.» پس عقاب و ثواب امر قراردادى نیست بلکه، اثر ذاتى و مستقیم خودِ عمل است.
و در واقع تبلور عمل انسان است که در آخرت یا به صورت ثواب و یا به صورت عقاب ظاهر مى‌شود.
بله، اگر ما عقاب و ثواب را یک امر قراردادى فرض کنیم آن وقت مجبوریم که براى آن یک حکمت و فلسفه‌اى قائل شویم. مثلاً بگوییم: آیا عقاب در آخرت براى تشفى و انتقام است یا آیا براى عبرت گرفتن است و یا براى عدم تکرار معصیت مى‌باشد؟ بعضى مثل خواجه در شرح تجرید و بسیارى از متکلمین عقاب اخروى را حکمت الهیه مى‌دانند و آن را براى نظم امور جامعه محسوب مى‌کنند.
آنان مى‌گویند: اگر در جامعه انذار و تبشیر نباشد انسان‌ها از مسیر اصلى خود منحرف مى‌شوند.
لذا، براى این که انسان‌ها در این جهان داراى یک حرکت سالم و جامعه آنها نیز داراى نظم و انتظام باشد، حکمت اقتضا مى‌کند که وعد و وعید هم باشد.
و اگر خداوند به تبهکاران وعده عذاب داده باید به وعده خود عمل کند چون در غیر این صورت وعده و وعید اثر مثبت در جامعه نمى‌گذارد. ولى از نظر ما این نظریه مردود است. چون گفته شد که ثواب و عقاب یک امر قراردادى نیست بلکه، اثر ذاتى و مستقیم اعمال است. علاوه، خداوند باب مغفرت، توبه و شفاعت را باز گذاشته است تا در قیامت از تخفیف عذاب برخوردار شوند و این دلیل بر آن است که عمل کردن به وعده براى خداوند حتمى نیست.
تجسم اعمال در قرآن
ما در اینجا شانزده آیه را که به مسئله تجسم اعمال اشاره دارند متذکر مى‌شویم:
1- «یومئذ یصدر الناس اشتاتاً لیروا اعمالهم * فمن یعمل مثقال ذرة خیراً یره * و من یعمل مثقال ذرة شراً یره.» (3)
«در آن روز مردم به صورت گروه‌هاى مختلف از قبر خارج مى‌شوند تا اعمالشان به آنها نشان داده شود. پس هر کس به اندازه سنگینى ذره‌اى کار خیر انجام داده آن را مى‌بیند، و هر کس به اندازه سنگینى ذره‌اى کار بد انجام داده باشد آن را مى‌بیند.» (4)
2- «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سوء تود لو ان بینها و بینه امداً بعیداً.» (5)
«روزى که هر کس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر مى‌بیند و دوست دارد میان او آنچه از اعمال بد انجام داده فاصله زمانى زیادى باشد.»
3- «سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة.» (6)
«به زودى در روز قیامت آنچه را درباره آن بخل ورزیدند همانند طوقى به گردن آنها مى‌افکنند.»
4- «و وجدوا ما عملوا حاضراً و لا یظلم ربک احداً.» (7)
«در آن روز همه اعمال خود را حاضر مى‌بینند و پروردگارت به احدى ظلم نمى‌کند.»
5- «انما تجزون ما کنتم تعملون.» (8)
«در آن روز تنها به اعمالتان جزا داده مى‌شوید.» (9)
6- «و اذا الجحیم سعرت * و اذا الجنة ازلفت * علمت نفس ما احضرت» (10)
«در آن هنگام که دوزخ شعله‌ور گردد و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود، آرى در آن موقع هر کس مى‌داند چه چیزى را آماده کرده است.»
7- «یوم یحمى علیها فى نار جهنم فتکوى بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم فذوقوا ما کنتم تکنزون.» (11)
«در آن روز طلا و نقره‌اى را که جمع آورى کرده‌اید در آتش جهنم گداخته کرده و با آن پیشانى و پهلوها و پشتهایشان را داغ مى‌کنند و به آنها مى‌گویند که این همان چیزى است که براى خود گنجینه ساختید. پس بچشید چیزى را که براى خود اندوختید.»
8- «فالیوم لا تظلم نفس شیئاً و لا تجزون الا ما کنتم تعملون.» (12)
«در آن روز به آنها گفته مى‌شود: امروز به هیچ کس ذره‌اى ستم نمى‌شود، و جز آنچه را عمل مى‌کردید جزا داده نمى‌شوید.»
9- «و من جاء بالسیئة فکبت وجوههم فى النار هل تجزون الا ما کنتم تعملون.» (13)
«کسانى که اعمال بدى انجام دهند، با صورت در آتش افکنده مى‌شوند، آیا جزایى جز آنچه عمل مى‌کردید خواهید داشت؟»
10- «و لکل درجات مما عملوا و لیوفیهم اعمالهم و هم لا یظلمون.» (14)
«براى هر کدام از آنها درجاتى ست بر طبق اعمالى که انجام داده‌اند، تا خداوند کارهایشان را بى کم و کاست به آنها تحویل دهد؛ و به آنها هیچ ستمى نخواهد شد.»
11- «و وفیت کل نفس ما عملت و هو اعلم بما یفعلون.» (15)
«و به هر کس آنچه انجام داده است بى کم و کاست داده مى‌شود و خدا نسبت به آنچه انجام مى‌دادند از همه آگاهتر است.»
12- «و ما تنفقوا من خیر یوف الیکم و انتم لا تظلمون.» (16)
«و آنچه از اموال انفاق مى‌کنید براى خودتان است و هرگز به شما ستم نخواهد شد.»
13- «ان الذین یأکلون اموال الیتامى ظلماً انما یأکلون فى بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً.» (17)
«کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‌خورند در حقیقت تنها آتش مى‌خورند و به زودى در شعله‌هاى آتش مى‌سوزند.»
14- «و بدالهم سیئات ماکسبوا و حاق بهم ما کانوا به یستهزؤن.» (18)
«در آن روز اعمال بدى را که انجام داده‌اند براى آنها ظاهر مى‌شود و آنچه را که استهزاء مى‌کردند بر آنها واقع مى‌گردد.»
15- «و من کان فى هذه أعمى فهو فى الآخرة أعمى و أضل سبیلاً.» (19)
«هر کس در این جهان نابینا است در عالم آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر خواهد بود.»
16- «و نحشروهم بوم القیامة على وجوههم عمیاً و بکماً و صماً.» (20)
«گمراهان را در روز قیامت کور و گنگ و کر محشور خواهیم کرد.»
تجسم اعمال در روایات
در جلسات گذشته گفته شد که مسئله تجسم اعمال مورد اتفاق روایات و ظواهر نزدیک به صریح آیات قرآن کریم است. تا به اینجا این مسئله را از دیدگاه قرآن کریم و آیاتى که در این زمینه مطرح بود مورد بحث قرار دادیم.
در روایات اسلامى نیز مسئله تجسم اعمال بازتاب گسترده‌اى دارد تا جایى که مرحوم شیخ بهایى روایات زیادى را در کتاب «الاربعین» نقل مى‌کند و مى‌گوید:
«الحق ان الموزون فى النشأة الاخرى هو نفس الاعمال لا صحائفها.»
«در روز قیامت در ترازوى اعمال عملى را که انسان انجام داده مى‌آورند نه صحیفه‌اى که رویش نوشته شده است»
اینک به ذکر روایات در این باره دقت کنید:
1- محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) در معناى آیه «سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة» (21) سئوال مى‌کند آن حضرت در پاسخ مى‌فرماید:
«ما من عبد منع زکاة ماله الا جعل اللَّه ذالک یوم القیامة ثعباناً من نار مطوقاً فى عنقه.» (22)
«هیچ بنده‌اى نیست که از پرداختن زکات خوددارى کند مگر این که خداوند آن را روز قیامت مبدل به اژدهایى آتشین مى‌کند که طوق گردن او مى‌شود.»
2- قیس بن عاصم یکى از صحابى مشهور پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) مى‌گوید: با جماعتى از «بنى تمیم» خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) رسیدم، عرض کردم: اى پیامبر خدا ما را موعظه کن، زیرا کار ما طورى است که از صحرا و بیابان‌ها عبور مى‌کنیم، پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) در پاسخ وى فرمود:
«یا قیس! ان مع العز ذلاً، و إن مع الحیاة موتاً، و إن مع الدنیا اخرة، و إن بکل شى‌ء رقیباً، و على کل شى‌ء حسیباً و ان لکل اجل کتاباً، و انه لا بد لک یا قیس من قرین یدفن معک و هو حى و تدفن معه و انت میت، فان کان کریماً اکرمک، و ان کان لئیماً اسلمک، ثم لا یحشر الا معک، و لا تحشر الا معه، و لا تسئل الا عنه.» (23)
«اى قیس! با عزت، ذلت است و با حیات ، مرگ ، و با دنیا آخرت ، و هر چیزى حسابگرى دارد، و هر اجلى کتابى، اى قیس! تو همنشینى خواهى داشت که با تو دفن مى‌شود در حالى که او زنده است، و تو با او دفن مى‌شوى در حالى که تو مرده‌اى، اگر او گرامى باشد تو را گرامى مى‌دارد، و اگر پست باشد تو را تسلیم مى‌کند. او فقط با تو محشور مى‌شود، تو نیز فقط با او، و تنها با او سؤال مى‌شوى، پس آن را صالح قرار ده، چرا که اگر صالح باشد موجب آرامش تو است، و اگر فاسد باشد مایه وحشت تو است، و او عمل تو است!»
در ذیل روایت آمده است:
«قیس بن عاصم» عرضه داشت: اى رسول خدا(صلی الله علیه واله) دوست دارم این کلام در قالب اشعارى ریخته شود تا به آن در برابر کسانى که نزد ما هستند مفتخر باشم، و آن را ذخیره کنم، پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) دستور داد «حسان بن ثابت» را حاضر کردند، ولى مردى به نام «صلصال بن صلصال» در خدمت پیامبر(صلی الله علیه واله) حاضر بود عرض کرد این رسول خدا(صلی الله علیه واله) ! ابیاتى به نظرم رسیده گمان مى‌کنم موافق مقصود قیس باشد فرمود: بخوان! و اشعارى خواند.
3- «اذا بعث اللَّه المؤمن من قبره خرج معه مثال یقدمه أمامه، کلما راى المؤمن هولاً من اهوال یوم القیامة قال له المثال: لا تفزع و لا تحزن و ابشر به السرور و الکرامة من اللَّه عز و جل حتى یقف بین یدى اللَّه تعالى فیحاسبه جساباً یسیراً، و یأمر به الجنة، و المثال امامه. فیقول له المؤمن: یرحمک اللَّه، نعم الخارج خرجت معى من قبرى و ما زلت تبشرنى بالسرور و الکرامة من اللَّه عز و جل حتى رأیت ذالک، فمن انت؟ فیقول: انا سرور الذى کنت ادخلته على اخیک المؤمن فى الدنیا خلقنى اللَّه منه.» (24)
«هنگامى که خداوند مؤمنى را روز قیامت محشور مى‌کند و از قبر برمى انگیزد یک مثال همراه او از قبر بیرون مى‌آید و جلوه او مانند راهنما حرکت مى‌کند، هرگاه به چیزى که موجب هول و هراس مى‌شود برسد مى‌گوید نگران نباش و نترس، بشارت باد ترا به این که خوشحال و مورد کرامت خدا هستى، و در پیشگاه خداوند محاسبه بسیار آسانى دارى. دستور مى‌دهد به این شخص که روانه بهشت گردد. آن مثال و شبه همین طور در جلوى او حرکت مى‌کند و به او مى‌گوید: خدا ترا بیامرزد! تو کیستى که این همه مایه سرور و خوشبختى من گردیدى و راهنماى من شدى؟ مى‌گوید: من همان سرورى هستم که بر دل برادر مؤمن وارد کرده بودید و اکنون خداوند از همان سرور مرا آفریده است.»
4- ابو بصیر از امام باقر یا امام صادق(علیه السلام) روایت مى‌کند:
«اذا مات المؤمن دخل معه فى قبره ستة صور، فیهن صورة هى احسنهن وجهاً و ابهاهن هیأة واصیبهن ریحاً و أنظفهن صورة. قال: فنقف صورة عن یمینه، و اخرى عن یساره، و اخرى بین یدیه، و اخرى خلفه، و اخرى عند رجلیه...» (25)
«هنگامى که بنده مؤمن مى‌میرد همراه او در قبر شش صورت وارد مى‌شود که یک صورت از همه زیباتر است...
صورتى در طرف راست، صورتى در طرف چپ، صورتى در پیش رو، و دیگرى در پشت سر، و دیگرى در پایین پا، و آن صورتى که از همه زیباتر است بالاى سر او قرار مى‌گیرد. و هر گاه عذابى از سمت راست آید صورت سمت راست مانع مى‌شود و همچنین از پنج جهت دیگر. صورتى که از همه زیباتر است خطاب به بقیه کرده و مى‌گوید:
شما کیستید؟ خدا جزاى خیرتان دهد، صورت طرف راست مى‌گوید: من نمازم، و آن که دست چپ است مى‌گوید: من زکاتم، و آن که پیش او است مى‌گوید: روزه‌ام، و آن که پشت سر است مى‌گوید: حج و عمره‌ام، و آن که پایین پا است مى‌گوید: من نیکى هایى هستم که نسبت به برادرانت کردى. سپس آنها به آن صورت زیبا مى‌گویند:
تو کیستى که از همه زیباترى؟ مى‌گوید: «أنا الولایة لآل محمد(صلی الله علیه واله)»، «من ولایت آل محمدم.»
5- از رسول خدا(صلی الله علیه واله) روایت شده است که فرمود:
«إن المؤمن اذا خرج من قبره صور له عمله فى صورة حسنة فیقول له ما انت؟ فو اللَّه انى لاراک امرأ صدق، فیقول له: انا عملک. فیکون له نوراً و قائداً الى الجنة.» (26)
«هنگامى که مؤمن از قبرش خارج مى‌شود عمل او به صورت زیبایى در برابر او ظاهر مى‌شود و مى‌گوید: تو کیستى؟ به خدا سوگند من تو را شخصى صادقى مى‌بینم. او در جوابش مى‌گوید: من عمل تو هستم، و او براى مؤمن نور و روشنایى و راهنما به سوى بهشت است.»
6- در حدیثى دیگر از رسول خدا(صلی الله علیه واله) آمده است که فرمود: جبرئیل به من گفت:
«یا محمد! عش ما شئت فانک میت و أحبب من شئت فإنک مفارقه، و اعمل ما شئت فانک ملاقیه.» (27)
«اى محمد! هر چه بخواهى عمر کن ولى سرانجام مرگ است، هر که را مى‌خواهى دوست بدار ولى بالاخره مفارقت است، هر کارى و عملى مى‌خواهى انجام بده که سرانجام آن را ملاقات خواهى کرد.»
7- از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که فرمود:
«اذا وضع المیت فى قبره مثل له شخص فقال له: یا هذا کنا ثلاثة، کان رزقک فانقطع بانقطاع اجلک، و کان اهلک فخلفوک و انصرفوا عنک و کنت عملک فبقیت معک اما انى کنت اهون الثلاثة علیک» (28)
«هنگامى که میت بر قبر گذارده مى‌شود، شخصى در برابر او آشکار و مجسم مى‌شود و به او مى‌گوید: اى انسان! ماسه چیز بودیم: یکى رزق تو بود که با پایان عمرت قطع شد، و دیگرى خانواه‌ات بودن که ترا گذاشتند و رفتند، و من عمل تو هستم که با تو مانده‌ام، ولى من از هر سه براى تو کم ارزش‌تر بودم.»
8- سوید بن غفله که یکى از موالیان و مقربان درگاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود از آن حضرت نقل مى‌کند: «ان ابن ادم اذا کان فى آخر یوم من ایام الدنیا و اول یوم من ایام الآخرة...» (29)
9- در روایتى از پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) آمده است:
«لما اسرى بى الى السماء دخلت الجنة فرأیت فیها قیعاناً، و رأیت ملائکة یبنون... و ربما امسکوا فقلت لهم: ما لکم قد امسکتم؟ قالوا: حتى تجیننا النفقة. فقلت: و ما نفقتکم؟ قالوا: قول المؤمن «سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله إلا اللَّه و اللَّه اکبر» فإذا قال بنینا و إذا سکت امسکنا.» (30)
«هنگامى که من به معراج رفتم وارد بهشت گردیدم. بهشت زمین هموارى بود ملائکه هایى دیدم که مشغول ساختمان بودند و گاهى از احداث ساختمان دست نگه مى‌داشتند. از آنها فلسفه این کار را سؤال کردم گفتند: مصالح ما تمام مى‌شود و منتظر مصالح هستیم، گفتم: مصالح ساختمانى شما چیست؟ گفتند: تسبیحات اربعه (سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اکبر).
10- امام باقر(علیه السلام) طى حدیثى از رسول خدا(صلی الله علیه واله) نقل مى‌کند که آن حضرت فرمود:
«من قال سبحان اللَّه غرس اللَّه له بها شجرة فى الجنة و من قال الحمد للَّه، غرس اللَّه له بها شجرة فى الجنة، و من قال لا اله الا اللَّه غرس اللَّه له بها شجرة فى الجنة و من قال اللَّه اکبر، غرس اللَّه له بها شجرة فى الجنة، فقال له رجل من قریش: یا رسول اللَّه! إن شجرنا فى الجنة لکثیر، فقال(صلی الله علیه واله): نعم، و ایاکم ان ترسلوا علیها ناراً فتحرقوها و ذالک قوله عز و جل: «یا ایها الذین امنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و لا تبطلوا اعمالکم.» (31) (32)
«هر کس یک «سبحان اللَّه» بگوید خداوند برایش در بهشت یک درخت غرس مى‌کند و هر کس «الحمدللَّه» بگوید خداوند یک درخت برایش در بهشت مى‌کارد و هر کس «لا اله الا اللَّه» بگوید خداوند یک درخت برایش در بهشت غرس مى‌کند و هر کس «اللَّه اکبر» بگوید خداوند نیز یک درخت در بهشت غرس مى‌کند. شخصى از قریش از رسول گرامى اسلام(صلی الله علیه واله) پرسید: بنابراین، ما باید در بهشت درختان زیادى داشته باشیم! حضرت فرمود: بله، ولکن مبادا آتشى بفرستید و تمام این درخت‌هاى غرس شده را بسوزانید. و این کلام خداوند عزو جل است که مى‌فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‌اید! از خداوند و رسولش اطاعت کنید و اعمال شما را باطل نکنید.»
بنابراین اعمال نیک و بد انسان در این جهان به صورت درخت در روز قیامت مى‌شود.
همان گونه که خداوند سبحان در قرآن کریم نیز مى‌فرماید: «ان الذین یأکلون اموال الیتامى ظلماً انما یأکلون فى بطونهم ناراً و سیصلون سعیراً.» (33) «کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‌خورند در حقیقت تنها آتش مى‌خورند، و به زودى در شعله‌هاى آتش جهنم مى‌سوزند.»
ظاهر آیه این است که در این دنیا آتش را در دل خود وارد مى‌کنید منتهى آتش به صورت مال است که در آخرت به صورت آتش واقعى جلوه مى‌کند.
«ان الذین یکتمون ما انزال اللَّه من الکتاب و یشترون به ثمناً قلیلاً اولئک ما یأکلون فى بطونهم الا النار.» (34) «کسانى که کتمان مى‌کنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده و آن را به بهاى کمى مى‌فروشند، آنها جز آتش چیزى نمى‌خورند.»
و در سوره اسرا مى‌فرماید: «و من کان فى هذه اعمى فهو فى الآخرة اعمى و اضل سبیلاً.» (35) «کسى که در این جهان از دیدن چهره حق نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراه‌تر است.»
و در سوره طه آمده است:
«و من اعرض عن ذکرى فان له معیشة ضنکاً و نحشره یوم القیامة اعمى * قال رب لم حشرتنى اعمى و قد کنت بصیراً * قال کذالک اتتک ایاتنا فنسیتها و کذالک الیوم تنسى.» (36)
«هر کس از یاد من روى گردان شود زندگى سخت و تنگى خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور مى‌کنیم. مى‌گوید: پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردى؟! من که بینا بودم! مى‌فرماید: آن گونه که آیات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش کردى ؛ امروز نیز تو فراموش خواهى شد.»
در نتیجه تجسم اعمال به گونه‌اى که در روایات مطرح شده امرى ممکن و قابل قبول است و با ظواهر قرآن تطابق دارد.
علاوه، با پذیرفتن تجسّم اعمال، مشکل عذاب اخروى نیز حل مى‌شود. زیرا عذاب در آخرت نمى‌تواند آثار و فوائد عقوبت در این جهان را داشته باشد. فائده عقوبت همانا جلوگیرى از انجام وقوع جرم است، که مجرم یا دیگران از ترس عقوبت، دست به گناه دراز نکنند. و احیاناً براى انتقام بزهکاران است که هیچ یک از این آثار را نمى‌توان بر عذاب اخروى بار نمود.
تشفى و حس انتقامجویى در آنجا مفهومى ندارد. عبرت گرفتن جایى ندارد، پس عقوبت در آن جهان براى چیست؟ آنچه مشکل را حل مى‌کند، همان مسأله «تجسم اعمال» است که عقوبت در آن جهان همان تبلور اعمال انجام شده این جهان است و جزاء و عقوبات در آخرت آثار ذاتى اعمال در دار دنیا است. مانند آنکه طبیب گوید: فلان گیاه را نخور که به سردرد مبتلا مى‌گردى که ابتلاى به سردرد عقوبت قراردادى براى خوردن آن گیاه نیست، بلکه صرفاً اثر طبیعى آن است که عارض انسان مى‌گردد.
همین گونه است عذاب اخروى، قراردادى نیست، بلکه آنچه به انسان در آن روز مى‌رسد، اثر ذاتى و طبیعى کردار او در امروز است. و این کردار انسان است که در آن جهان به صورت انواع عقوبتها بروز و ظهور مى‌کند.
تجسم اخلاق
علاوه بر مسأله تجسّم اعمال، از آیات و روایات اسلامى بدست مى‌آید که خُلق و خوى آدمى نیز در آن روز در چهره و اندام انسان ظاهر مى‌گردد، و افراد به صورتهاى مختلفى وارد عرصه محشر مى‌گردند، صورتهایى که مناسب صفات درون آنها است.
آنها که درونى پر از نور ایمان داشته چهره‌اى پاک و روانى تابناک داشته، با چهره‌هاى سفید و نورانى و درخشنده وارد محشر مى‌شوند، و آنها که دلهایى تاریک از ظلمت کفر و نفاق داشته با چهره‌هاى سیاه و گرفته وارد مى‌شوند:
«یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فأما الذین اسودت وجوههم اکفرتم بعد إیمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون. و أما الذین ابیضت وجوههم ففى رحمة اللَّه هم فیها خالدون.» (37)
«روزى که چهره‌هایى سفید و چهره‌هایى سیاه مى‌شوند آنها که چهره‌هایى سیاه دارند به آنها گفته مى‌شود: آیا پس از ایمان کافر شدید؟ پس بچشید عذاب را به جهت کفرتان. و آنها که چهره‌هایى سفید دارند در رحمت خداوند خواهند بود و جاودانه در آن مى‌مانند.»
و در سوره یونس درباره سرنوشت تبهکاران پلید در قیامت مى‌خوانیم: «کأنما اغشیت وجوههم قطعاً من اللیل مظلماً.» (38) «آنچنان چهره‌هایشان تاریک است که گویى پاره‌هاى شب ظلمانى صورتهایشان را پوشاند.»
آرى آن روز، روز بروز ظهور خُلق و خوى‌هاى درونى و ملکات نفسانى است که علانیة آشکار مى‌گردد، تمامى وجود انسان، ظاهر و باطن را فرا مى‌گیرد و به رنگ خود در مى‌آورد.
لذا یکى از اسامى قیامت «یوم تبلى السرائر» (39) مى‌باشد. یعنى روزى که سریره‌ها مورد آزمایش قرار گرفته آشکار مى‌شود.

پی نوشت:
1. کهف 49:18.
2. یس 54:36.
3. زلزله 8-6:99.
4. منکرین تجسم اعمال، در تأویل آیه گفته‌اند: «مراد لیروا جزاء اعمالهم» است.
5. آل عمران 30:3.
6. آل عمران 180:3.
7. کهف 49:18.
8. طور 16:52؛ تحریم: 7:66.
9. کلمه «انما» حصر را مى‌فهماند. یعنى: شما جزا داده مى‌شوید به نفس عملى که انجام داده‌اید و عمل شما جزاى شما خواهد بود. و نمى‌گوید: «انما تجزون بما کنتم» خدا شما را مجازات مى‌کند به جهت اعمالى که انجام داده‌اید.
10. تکویر 81: 14-12.
11. توبه 35:9.
12. یس 54:36.
13. نمل 90:27.
14. احقاف 19:46.
15. زمر 70:39.
16. بقره 272:2.
17. نساء 10:4.
18. زمر 48:39.
19. اسراء 72:17.
20. اسراء 98:17.
21. آل عمران 180:3.
22. عیاشى 158/207:1.
23. خصال صدوق، ابواب الثلاثة، ح 93؛ امالى صدوق، مجلس اول؛ الاصابة ابن حجر عسقلانى، ج‌2، ص‌193.
24. کافى 8/190:2 و 10/191 و 12؛ مصابیح الانوار 47/149:2.
25. محاسن برقى 1036/448:1 (چاپ مجمع)، بحار الانوار 50/235-234:6.
26. کنز العمال 38963/366:14.
27. کنز العمال 42114/546:15.
28. فروع کافى 14/240:3.
29. کافى 1/231-231:3.
30. وسائل الشیعه 10/189-188:7.
31. محمد 33:47.
32. وسائل الشیعه 5/187-186:7.
33. نساء 10:4.
34. بقره 174:2.
35. اسراء 72:17.
36. طه 126-124:20.
37. آل عمران 107-106:3.
38. یونس 27:10.
39. طارق 9:86.

 

منبع:معارفى از قران ، ص 172 - 155
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان