خبرگزاری مهر – گروه فرهنگ: نام محرم الحرام و حماسه عاشورا، با شعر و مداحی آئینی پیوندی دیرینه دارد و از طرف دیگر، عرصه شعر آئینی نیز، بزرگان و فُحولی برای خود دارد.
باید گفت در میان نامهای آشنا در شعر آئینی، شاعرانی هستند که حُکم استادی و پیشکسوت بودن آنها، زبانزد است که بدون تردید، نام استاد غلامرضا سازگار – متخلص به "میثم" – از آن جمله است؛ شخصیتی که انبوه آثار و اشعار فاخر او درباره مناسبتهای مختلف مذهبی، هر گوینده و شنونده ای را به تفکر و تأمل و البته بیان احساسات عاشقانه و عارفانه وا می دارد.
انتشار نسخه های جدیدی از آثار این استاد شاعر آئینی، بهانه خوبی برای پرداختن به فکر، شعر و اندیشه اوست.
سازگار متولد سال 1320 هجری شمسی است.
او خود نقل می کند که در دوران کودکی و در مجالس دهه اول محرم، یکی از دعاهایش این بوده که خداوند توفیق مدّاحی اهل بیت عصمت و طهارت (ع) را به او نیز عنایت فرماید؛ دعایی که خیلی زود مستجاب شد و وی از نوجوانی، علاوه بر مداحی، به سرایش شعر آئینی هم روی آورد.
او با اینکه زندگی سختی از نظر معیشت در دوران جوانی و نوجوانی داشته و حتی به شغلهایی مانند چوپانی، بنّایی و کار در نانوایی و چاپخانه هم مشغول شده است؛ اما در عین حال عشق و ارادات به خاندان رسالت و ولایت، نگذاشت تا او از فضای شعر و شاعری و مداحی دور شود.
او خود از استادش، مرحوم حسین مولوی به نیکی یاد می کند که به وی مجال داد تا در کنار بزرگان شعر و مدح اهل بیت (ع) در مجالس بزرگ حضور پیدا کند؛ مدح و ثنا و مرثیه بخواند و البته ره توشه ای هم برای تداوم راه سرایش شعر آئینی برگیرد.
استاد اکنون با گذشت بیش از هفت دهه از زندگی پُربار خود، سه توصیه مهم به نوجوانان و جوانان عرصه شعر و مدح آئینی دارد:
استاد داشته باشند؛
مطالعه کنند؛
صحیح بخوانند.
اینها توصیه هایی است که حتی عمل به یکی از آنها، می تواند عرصه شعر و مدح آئینی را به سمت و سوی تعمیق بیشتر سوق دهد.
و اما آنچه که در بین مرثیه ها و مصائب، بیش از همه برای وی سوزناک و جانسوز بوده؛ مصائب شهادت حضرت زهرا (س)، قتلگاه امام حسین (ع) و همچنین مصیبت اسارت حضرت زینب (س) است.
و این، یکی از روضه های منظوم او درباره مصیبت قتلگاه و از زبان حضرت ام المصائب، عقیله بنی هاشم (س) است که روح عاشورایی در آن جاری و ساری است:
یا خیرَ المُرسلین؛ یا ختم الانبیاء
صَلّی صلّی عَلیکَ ملائکه فی السّماء
باد سلامت سر ات؛ ببین به چشم تر ات
هذا هذا حسینٌ مُرمَّلٌ بِالدِّماء
پیکر عریان او مانده به روی زمین
مسلوب یا نَبیٌّ، عِمامَه و الرِّداء
شَیب، شَیبُ الخضیبِ؛ خد، خَدُّ التَّریبِ
جسم، جسمُ السَّلیبِ، فی اَرضِ الکربلاء
خون گلو پیرهن، غبار صحرا کفن
مَهموم، حتّی مَضی؛ عطشان حتّی قَضی
مُصحف و سُمّ ستور، نیزه و آیات نور
جدّی واَ وَیلَتا؛ امّی وا غُربَتا
ای همه جا یاورم، هم سفر بی سرم
نور دو چشم ترم یابن الاُمّ، یا اخا
دوش به سوز و گداز، وقت قنوت نماز
من به تو گفتم دعا، تو هم دعا کن مرا
کاش سنان با سنان قلب مرا می شکافت
کاش سر من ز تن، جای تو می شد جدا
ارث تو از مرتضی روی ز خون لاله گون
ارث من از فاطمه روی کبود از جفا
کعب نی ام دم به دم، گفت زیارت قبول
در یمِ خون تا زدم بوسه گلوی تو را
داغ رویِ داغ ما، زخم رویِ زخم تو
خصم زند خنده بر، زخم تو و داغ ما
روز جزا با همین دامن آلوده اش
دست به دامان توست؛ "میثم" بی دست و پا
این روزها همچنین ایام مصیبت اسارت حضرت زینب کبری (س) هم هست؛ مصیبتی که در این شعر استاد، به شکل بلندبالایی به نظم کشیده شده است و شاعر در آن، حضرتش را "بتول دوم" و آئینه تمام نمای حضرت صدیقه (س) می داند:
ای آینه ی تمامِ زهرا
ای شخص تو را مقام زهرا
بر جان و تن ات درود احمد
بر نام خوش ات سلام زهرا
در حنجره ات صدای حیدر
در زمزمه ات پیام زهرا
در لعل لب ات حدیث توحید
در سرو قد ات قیام زهرا
گیرد ز تو احترام بابا
آنگونه که احترام زهرا
از دوره ی کودکی تو را بود
مشی و هدف و مرام زهرا
نام تو ائمّه ی هُدی را
جاری به زبان چو نام زهرا
زهرای حسین پروری تو
در رتبه، حسینِ دیگری تو
ای دختر مادر مدینه
ای مصحف مادرت به سینه
محبوبه ی کردگار، زینب
صدّیقه و طاهره، امینه
یک بانو و اینقدر جلالت
یک دختر و این همه سکینه
چون شیر خدا، خدای را شیر
چون مادر خویش بی قرینه
در کلّ محیط با برادر
مصباح هُدائی و سفینه
طوبای بهشت مهربانی
دشمن ز چه داشت با تو کینه
دل با غمت ای بتول دوّم
هم کرب و بلاست هم مدینه
شاعر همچنین در ادامه همین شعر، آن بانوی صبور و بااستقامت را اینچنین معرفی می کند:
ای مادر جملۀ مصائب
ای دختر سیّد الموالی
با اشک تو ای سحاب خونین
با یاد تو ای مهِ هلالی
بهتر که ز خار ره شود پر
چشمی که بود ز اشک خالی
طی کرده به رَفرَفِ اسارت
معراج تکامل و تعالی
بر ماه جمال نیلگونت
چون فاطمه نقش بی مثالی
هنگام صلات لیل، زهرا
هنگام سخن، علیّ عالی
در عین حسین، نور عینی
او زینبی است و تو حسینی
ای همسفر سر بریده
ای پرده ی خصم را دریده
ثارُاللَّه دیگر است ما را
خونی که ز صورتت چکیده
غیر از تو به طول چند ساعت
هفتاد و دو داغ، کس ندیده
تنها و اسیر و دست بسته
پیوسته حماسه آفریده
تو عصمت ذات کبریایی
مرآت تمام انبیایی
"میثم" همچنین در ادامه به خطبه های آن بانوی عظیم الشأن در کوفه و شام و همچنین بازگشت کاروان اسیران به مدینه النبی اشاره می کند و می آوَرَد:
با خطبۀ تو امیر کوفه
گردید دگر اسیر کوفه
از اسب مراد همچو روباه
افتاد به چنگ شیر کوفه
می رفت کنار، پرده از کفر
می خورد به سنگ تیر کوفه
شد سبز هزار گلبن وحی
با اشک تو در کویر کوفه
دیدند به حلقۀ اسارت
زینب شده بود میر کوفه
می خواست خراب گردد از بُن
شد صبر تو دستگیر کوفه
شد کوفه اسیر خطبه ی تو
کی گفته تویی اسیر کوفه
تا نای تو در خروش آمد
فریاد علی به گوش آمد
ای داده حیات بر کرامت
وی دین تو زنده تا قیامت
ای مقتل خون به همّت تو
دانشگه صبر و استقامت
بر خاک ره تو سجده بردند
مردان بزرگ راست قامت
در هر قَدَم ات، هزار معراج
در هر نَفَس ات، دو صد کرامت
غیر از تو که دختر بتولی
ای مادر دوّم امامت
کی جان امام خود خریده
در اوج مصیبت از شهامت
با عزم تو خون به تیغ پیروز
از صبر تو یافت دین سلامت
چشم تو نماز را وضو داد
اشک تو به خون هم آبرو داد
ای وارث باغ پرپر وحی
ای دختر وحی و خواهر وحی
جز تو که به زیر تازیانه
گلبوسه زده به حنجر وحی
غیر از تو که گفته در یم خون
شُکرانه کنار پیکر وحی
دریایی و خطبه های ناب ات
هنگام خطابه گوهر وحی
دردا که ز آفتاب سوزان
گردید سیاه منظر وحی
بازار کجا و بانوی دین
ویرانه کجا و دختر وحی
قرآن مجید و تازیانه
فریاد ز خصم کافر وحی
هم فرق تو کوفیان شکستند
هم دست تو را به شام بستند
دانی ز مدینه تا مدینه
هجر تو چه کرد با مدینه
با رفتن تو به نینوا داشت
چون نی همه دم نوا مدینه
وز آمدنِ تو بار دیگر
شد یکسره کربلا مدینه
وای از دل من چگونه بیند
با قامت خم تو را مدینه
با یاد تو روز و شب دل
یا کرب و بلاست یا مدینه
باید شب و روز خون بگرید
با عترت مصطفی مدینه
فریاد زند ز دل بگوید
با دختر مرتضی مدینه
که ای دخت علی، برادرت کو؟
هفتاد و دو یار و یاورت کو؟
هر جا که ز غربتت سخن بود
گریان به غریبی ات وطن بود
افسوس که در مدینه با تو
دیگر نه حسین نه حسن بود
شش یوسف ات اوفتاد بر خاک
سوغات تو کهنه پیرهن بود
با خلق بگو که بر حسینم
یک قطعه ی بوریا، کفن بود
با مادر خود بگو که دیدم
زیر سم اسب آن بدن بود
با شهر بگو که آفتابم
می سوخت و سایه بان من بود
با ختم رُسَل بگو سلیمان
صد پاره ز تیغ اهرمن بود
فریاد بزن ز سینه زینب
دیگر تویی و مدینه زینب ...
استاد سازگار علاوه بر اشعار آئینی، اشعاری هم با عنوان "پندیّات" دارد که به ذکر یک نمونه از آنها بسنده می شود:
با خدا خواهی شوی نزدیک؛ از خود دور باش
قهر کن با تیرگی؛ آنگه رفیق نور باش
هر کجا رو آوری طور است؛ موسایی بجو
بی خبر! موسی تو خود هستی؛ مقیمِ طور باش
حور، زیبایی ندارد پیشِ زیباییِ دوست
محو روی دوست شو؛ کمتر به فکر حور باش
گرچه در خود از خدا مأمورها داری به کوش
خود برای خود به دفع هر خطر مأمور باش
مار آزارد به نیش و مور مانَد زیر پا
خوی آدم خوش بود؛ نه مار شو؛ نه مور باش
این سخن را از امیرالمؤمنین دارم به یاد
هر مصیبت تا لب گور است؛ فکر گور باش
گاهِ دیدار خدا از پای تا سر چشم شو
وز نگاه غیر او تا چشم داری کور باش
هر کجا دیدی که خواهند از خدا دورت کنند
تا قدم داری از آن دور، از خدایان دور باش
بر طناب دار خود "میثم"، چو میثم بوسه زن
نه به زر پابند؛ نه تسلیم حرف زور باش
لازم به ذکر است که این اشعار فاخر، در کتابهایی مانند "نخل میثم"، "یک ماه خون گرفته"، "بهار امامت"، "صدف نبوّت" و "مرآت ولایت" در دسترس و قطعا قابل استفاده است.
و اما در میان موسسات و تشکلهایی که در زمینه شعر آئینی فعالیت دارند، موسسه هنر و ادبیات هلال، نیز از جمله فعالان و زبانزدان در این عرصه است.
این موسسه در طول فعالیت خود، آثار مکتوب و دیجیتال فراوانی از شاعران و مادحان شعر آئینی منتشر کرده که مجلّدات "یک ماه خون گرفته" از استاد سازگار از آن جمله است.
امسال هم به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم الحرام، نسخه های جدیدی از این اثر فاخر، هم به شکل مکتوب و هم به شکل نسخه دیجیتال به مخاطبان و علاقه مندان عرضه شده است که می تواند گام دیگری برای رونق اشعار فاخر آئینی باشد؛ به امید روزی که مدح و ثنای و رثای اهل بیت (ع) در کوچه ها و شهرها و تکایا و حسینیه ها و مساجد، حداکثر استفاده را از شعر فاخر آئینی بِبَرد. ان شاء الله.