اگر همیشه دوست داشته اید بدانید فضا چه بویی دارد، آنطور که اسکات کلی فضانورد سابق ناسا در کتاب تازه اش با عنوان Endurance یا پایداری می گوید بویی شبیه به جرقه در مراسم های آتش بازی؛ «کمی سوخته و اندکی فلزی».
بین سال های 2015 تا 2016 میلادی، کلی 340 روز را در ایستگاه فضایی بین المللی سپری کرد که در واقع طولانی ترین بازه زمانی اقامت یک آمریکایی در محیط خارج از این کره خاکی به شمار می رود.
هدف از این ماموریت بررسی و مطالعه پیامدهای اقامت طولانی مدت در گرانش صفر روی بدن و ذهن انسان بود. در واقع اگر قرار باشد که بشر روزی به مریخ سفر کند (با توجه به امکانات امروزی این سفر دست کم 9 ماه به طول می انجامد) بهتر است که بدانیم چطور به سلامت به سیاره سرخ سفر نماییم.
کلی در زندگی نامه خود که فردا منتشر می شود از سفری گفته که از نیوجرسی آمریکا آغاز شده و مقصدش ایستگاه فضایی بین المللی ناسا بوده است. به گفته خودش دوران کودکی را زیرسایه پدری دایم الخمر سپری کرده. کودکی که به تشخیص پزشکان امروزی با سندروم بیش فعالی (یا ADHD) دست و پنجه نرم می کرده و با کمترین امکانات آنقدر سخت تلاش کرده تا به رویاهایش رنگ واقعیت بدهد و عاقبت نیز نتیجه لازم را دریافت کرده.
البته در مورد کلی باید بگوییم که تحقق رویاها کمی دیرتر از معمول رخ داد یعنی زمانی که 18 ساله شده بود و تازه تحصیل در دانشگاه را آغاز کرده بود. در آن زمان کلی جوان با کتابی به نام The Right Stuff by Tom Wolfe آشنا شد که در واقع شرح داستان نخستین خلبانانی بود که به فضا سفر نمود و در نهایت نیز آن کتاب الهام بخش وی شد تا خلبان نیروی دریایی شود.
وقتی این «جرقه» در ذهن او شکل گرفت، خودش را مجبور کرد که یادبگیرد چطور به موضوعات مختلف توجه کند، چطور مطالعه کند و دست آخر دانش آموز خوبی باشد.
کلی خاطرات بزرگ شدن در زادگاهش را با تمام جزئیات به خاطر دارد:
در میانه های شب و در حالی که پیژامه بر تن داشتم سوار ماشین خانواده می شدم تا به پاتوق همیشگی ام بروم و در آنجا با تکه های حصار قایقی بسازم و تالاب را با آن بگردم.
کلی آنقدر جزئیات را با دقت در کتابش ثبت کرده که انگار می دانسته زمانی قراراست زندگی نامه اش را به رشته تحریر در بیاورد.
البته خودش می گوید وقتی جوانتر بوده خاطراتش را ثبت نکرده بلکه آنها را مرتبا برای دیگران تعریف کرده و به همین خاطر است که خوب به یادشان دارد.
او می گوید: از برخی جهات من یک قصه گوی بالفطره هستم. البته داستان زندگی او بسیار تامل برانگیز است (از جمله فرود پر از خطر یک فروند هواپیمای F-14 روی یک ناو هواپیمابر در جریان طوفان)، با این همه جالب ترین و هیجان انگیزترین بخش های کتاب زمانی پیش رویمان قرار می گیرند که کلی از آماده شدن برای صرف ناهار یا اوقات فراغتش در فضا می گوید.
به گفته او، فضانوردان پیش از آنکه سوار راکت سایوز (تنها راکتی که هم اکنون انسان را به ایستگاه فضایی بین المللی انتقال میدهد) در قزاقستان شوند مراسم های عجیب و غریبی را به جا می آورند. برای مثال در یکی از آنها کل بدن شان با الکل پاکسازی می شود تا جرم یا آلودگی های احتمالی روی آنها از بین برود.
در مراسمی دیگر آنها روی تایر عقب (سمت راست) اتوبوسی که به سمت سکوی پرتاب انتقالشان می دهد مدفوع می کنند زیرا آنطور که گفته شده یوری گاگارین فضانورد روسی و نخستین انسانی که پای به قلمرو خارج از زمین گذاشت در سال 1961 و پیش از پرواز تاریخی اش دقیقا همین کار را انجام داده و زنده به زمین برگشته.
بنابراین کلی هم پیش از آنکه با راکت عازم فضا شود همین کار را کرده (البته ظاهرا خانم ها یک بطری آب با خود می آورند و آن را روی تایر اتوبوس می ریزند).
توضیحاتی که کلی در رابطه با زندگی روی ایستگاه فضایی بین المللی ارائه می کند (از جمله سردردهای شدیدی که به خاطر سطوح بالای دی اکسید کربن تجربه کرده) محتمل ترین اتفاقاتی را به تصویر میکشند که مردم می توانند در شرایط جاذبه صفر تجربه نمایند.
اما نکته جالب در مورد این فضانورد آن است که برخلاف همکاران خود به ندرت پیش می آید در مورد سختی های کارش گلایه کند. برای نمونه وقتی ایستگاه فضایی بین المللی در معرض خطر برخورد با ذرات فضایی قرار گرفته بود و ممکن بود که به کلی تخریب شود و کلیه ساکنانش را به کام مرگ بکشاند، از وی خواسته شد تا دریچه های موجود در بخشی که نیروهای آمریکایی در آن مستقر بودند را بررسی کرده و همه آنها را ببندد. البته به باور وی این کار کاملا بی فایده بود اما آن را انجام داد و جالب اینکه در آن حین فضانوردان روسی مشغول صرف ناهار بودند. در نهایت گرد و غبارهای فضایی بدون آنکه برخوردی با ایستگاه داشته باشند آن را پشت سر گذاشتند.
بخشی از کتاب که کلی در رابطه با زباله های فضایی نوشته یکی از جالب ترین قسمت هایش محسوب می شوند و نشان می دهند که انسان چطور برای زندگی در فضا مصمم شده است.
«همه چیز در فضا دشوارتر از زمین است: تجهیزات حیاتی که برای ادامه بقا مورد نیاز هستند مرتبا می شکنند و غذای تازه به شدت محدود است. دفع ضایعات بدن هم از جمله مهم ترین چالش ها به شمار می رود زیرا در این فضا خبری از گرانش نیست و از آن طرف امکان دوش گرفتن و شستشوی بدن نیز فراهم نخواهد بود.»
برای آنکه درک بهتری از اقامت یکساله کلی در ایستگاه فضایی بین المللی داشته باشید او در کتاب خود اشاره ای به کتاب «سفر به قطب جنوب» نوشته ارنست شکلتون داشته که در آن کشتی اش به نام Endurance با یخ برخورد می کند.
نیروهای تحت فرمان شکلتون نیز مجبور می شوند که سگ هایشان را بکشند تا به عنوان غذا از آنها استفاده نمایند و برای پاک کردن بدنشان از تکه های یخ کمک بگیرند.
کتاب با بازگشت کلی به زمین در ماه مارس 2016 پایان می یابد. او در این بخش از مساعد شدن اوضاع بدنی اش به محض ورود به محدوده گرانش می گوید و ادامه می دهد:
«اگر جزو نخستین نفراتی بودم که قرار است عازم مریخ شوند آنگاه تازه الان بعد از سفری یکساله پایم را روی سطح سیاره سرخ می گذاشتم و فرودی به شدت داغ را از درون اتمسفر آن تجربه می کردم. احساس می کنم از توانایی لازم برای انجام کاری که باید، برخوردارم. مطمئنم مجبور به ساخت سکونتگاه در مریخ یا پیاده روی های چند کیلومتری روی آن نمی شوم اما میدانم که می توانم مراقب خودم و دیگران در وضعیت های اضطراری باشم و این درست مانند یک پیروزی است.»
اما خود کتاب با یادداشتی کاملا متفاوت شروع می شود: کلی از بیدار شدن در میانه های شب و درست بعد از بازگشت به زمین می گوید؛ در حالی که تب بر او مستولی شده و پوستش به شدت می سوزد. پاهایش ورم کرده اند و شبیه به بالون های پر از آب شده اند.
تصور اینکه انسان بعد از سفری چندماهه (به این سیاره) و تجربه بی وزنی زندگی خوبی روی مریخ داشته باشد بسیار دشوار است. وقتی از کلی در این باره سوال می شود او می گوید می تواند به همان شیوه ای که توصیف کرده مقاومت کند.