مشرق نیوز: داغ ترین خبر این روزها در خاورمیانه ماجرای استقلال طلبی در کردستان عراق است. این روایتی تاریخی است از غائله مهاباد در 72 سال پیش که در آن بخشی از کردهای جدایی طلب به رهبری قاضی محمد و البته با فرماندهی مصطفی بارزانی، پدر مسعود، تلاش کردند رویای استقلال کردستان را محقق کنند، غافل از این که ابزار دست قدرت های بزرگ شده اند و در نهایت این اقدام آنها با برخورد دولت ایران و عراق در دفاع از تمامیت ارضی خود مواجه شد. این روایت را اصغر حیدری، کارشناس ارشد ایران شناسی در یک مقاله علمی به نام «در دامن بیگانه» در شماره تابستان و پاییز 1389 (شماره 24 و 25) فصلنامه پانزده خرداد نوشته است که متن خلاصه شده آن را می خوانید.
1. کار، کار شوروی است
با اشغال ایران توسط قوای شوروی و انگلستان طی جنگ جهانی دوم، روس ها در جهت اهداف بلندمدت خود در کردستان ایران که تحت تصرف آنها بود، کوشیدند حرکت های قوم گرایانه را در شهر مهاباد و دیگر شهرهای مهم منطقه ایجاد کنند. اندکی بعد از اشغال کردستان، سی نفر از سرشناسان و رؤسای ایل های کرد به دعوت میرجعفر باقروف، نخست وزیر آذربایجان شوروی به خرج روس ها از شهر باکو دیدن کردند (یکی از آنها قاضی محمد سردفتر حقوقدان مهاباد بود). هدف روس ها از بازدید سران کُرد از کارخانه ها، تماشاخانه ها، مزارع کشاورزی، سینماها و مراکز صنعتی باکو، تحت تاثیر قرار دادن هیات کرد برای همکاری با روس ها و باورانیدن این نکته بود که در صورت اطاعت و حرف شنوی از مقام های عالی رتبه شوروی، می توان منطقه کردستان را نیز به پیشرفت و ترقی رسانید. این دیدار دو هفته طول کشید و اعضای هیات با رضایت خاطر و همراه با سوغاتی هایی که از بازار باکو خریده بودند به کردستان بازگشتند.
2. آغاز فتنه در مهاباد
در شهریور 1321، پانزده نفر از اهالی مهاباد، جمعیت «ژ.ک» که مخفف واژه های کردی «کومله ژیانه وه کوردستان» به معنی «جمعیت تجدید حیات کردستان» است را به وجود آوردند... از سال 1323 کوشش و فعالیت حزب در کردستان افزایش یافت ... (بعد از آن) جمعی از اعضای بلندپایه جمعیت «ژ.ک» از قاضی محمد خواستند تا عضویت جمعیت را بپذیرد و او بدون تردید و دودلی آن را پذیرفت و به عنوان راهنمای جمعیت شناخته گردید.
3. قاضی محمد که بود؟
قاضی محمد حضیری... در سال 1279 متولد شد ... امور شرعی و قضایی مردم مهاباد به دست قاضی ها اداره می شد. یک قاضی باید در همه امور مردم حتی نوشتن روز تولد بچه ها، ازدواج، فوت و دیگر مشکلات و شادی ها و غم های مردم شریک می بود. قاضی محمد بعد از تحصیل علوم مذهبی، پیش از این که از سوی پدر به عنوان قاضی تعیین شود رئیس اداره اوقاف مهاباد شد... به دنبال تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری، روس ها دنبال فردی بودند که حرکت خودمختاری با هدف تجزیه طلبی را در کردستان آغاز کند. در تابستان 1324 شخص مذکور را که قاضی محمد بود، یافتند.
4. حمایت نظامی از مسکو می رسد
در شهریور 1324 ژنرال آتاکیشی اوف (وزیر امنیت جمهوری آذربایجان شوروی و عالی ترین مقام امنیتی و نظامی روس ها در تبریز) از قاضی محمد خواست همراه با جمعی از یاران و سران کردها... به باکو مسافرت کند و با مقامات مسئول درباره آینده کردستان به گفتگو بپردازد... عبدالرحمان شرفکندی (هژار) در خاطرات خود راجع به جلسه مذکور می نویسد: «قاضی و یارانش که از سفر باکو برگشتند گفتند روس از نام «ژ.ک» راضی نیست... باید نام حزب خودمان را به حزب دموکرات کردستان تغییر دهیم و از دولت ایران استقلال بخواهیم... مدت کمی بعد از اعلام تشکیل حزب دموکرات کردستان، سلاح های درخواستی قاضی محمد از باکو به مهاباد رسید... جهت آموزش افراد نظامی و شبه نظامی کرد نیز چند افسر بلندپایه روس به شهر مهاباد فرستاده شدند.»
5. تاسیس جمهوری خودخوانده
گرچه از چند ماه پیش از روز اعلام تاسیس جمهوری کردستان، منطقه توسط حزب دموکرات به ریاست قاضی محمد اداره می شد اما با دریافت سلاح ها و آموزش افراد و اعضای حزب دموکرات به وسیله افسران روسی، قاضی محمد موقعیت را جهت اعلام تاسیس جمهوری کردستان مناسب دید و در دوم بهمن 1324 در گردهمایی بزرگی در شهر مهاباد تشکیل جمهوری خودمختار کردستان را اعلام داشت.
6. بارزانی ها وارد می شوند
کوهستان های شمال شرقی اربیل عراق، طرف چپ رود بزرگ زاب و بلندی های اطراف آن، محل زیست بارزانی ها می باشد. آنان که کرد عراق به شمار می روند، افرادی جنگجو و ساده بودند و زندگی بیشترشان در دهه 1320 از راه شبانی تامین می شد و از بیشتر آداب مدنیت و زندگی شهری به دور بودند. هر اختلافی در بین شان با گفته و نصیحت شیخ حل می شد که به او بسیار احترام می گذاشتند و هیچ کس یارای مخالفت با دستورات شیخ را نداشت. اما همه افراد ایل چنین نبودند و اختلاف و تشتت عقاید از ویژگی های بارز بارزانی ها بود...
مناطق زندگی بارزانی ها بسیار حاصلخیز و مناسب برای گله داری می باشد. در اواخر جنگ جهانی دوم، ایل بارزان – با توجه به این که حکومت مرکزی عراق به طور کامل مستقر و مستحکم نشده بود – درصدد بر آمدند با تکیه بر قدرت سلاح های شان، کردستان عراق را از این کشور جدا کنند و حکومت مستقل تشکیل دهند اما این ایل توسط هواپیماهای هاریکن ارتش انگلیس که در عراق حضور داشتند بمباران و مزارع آنها به آتش کشیده شد.
ایل در برابر حمله هواپیماها و توپخانه ارتش عراق بی دفاع بود و لذا 10 هزار نفر از آنان به فرماندهی نظامی ملا مصطفی منطقه بارزان را ترک کرده به ایران پناه آوردند و به جمهوری کردستان پیوستند. در میان این 10 هزار نفر، سه هزار مرد مسلح وجود داشت که ملا مصطفی به آنها امید فراوانی بسته بود. ملا مصطفی از طرف حکومت قاضی محمد به فرماندهی کل ارتش ملی کردستان برگزیده شد.
7. ملا مصطفی بارزانی که بود؟
ابوالحسن تفرشیان فرمانده توپخانه فرقه دموکرات آذربایجان که به دستور پیشه وری برای تقویت نیروهای نظامی حکومت کردستان (به این منطقه) رفته بود و با ملا مصطفی روابط نزدیک و دوستی داشت، در مورد شخصیت و چگونگی فرماندهی وی اطلاعات جالبی در خاطرات خود ثبت کرده است. وی می نویسد:
«ملا مصطفی در عین حال که تحصیلات کلاسیک ندارد، مرد فهمیده ای است. زبان فارسی، عربی و کردی را خوب می داند و به ترکی هم حرف می زند. فارسی را با خواندن گلستان سعدی یاد گرفته و به همان سبک هم حرف می زند. او با مردمش سر یک سفره می نشست، با آنها غذا می خورد، به جنگ می رفت و با همان ها در سنگر می خوابید. او روشی داشت که افراد بارزانی دوستش داشتند.»
8. اختلاف بین قاضی محمد و ملا مصطفی
با این که ملا مصطفی بارزانی فرمانده کل ارتش حکومت کردستان و یکی از چهار ژنرال آن بود و روابط ویژه و نزدیکی با قاضی محمد داشت اما اخباری مبنی بر عدم اعتماد کامل بین آن دو و رقابت و حاشیه های آن وجود دارد که نشان از عدم وحدت و هماهنگی بین مقام های بلندپایه حکومت کردستان می دهد. این امر تا بدان حد بود که آن دو نفر همدیگر را متهم به ارتباط با انگلیسی ها و جاسوسی برای آنها می دانستند یا می پنداشتند.
دکتر جهانشاهلو معاون پیشه وری که روابط دو حکومت آذربایجان و کردستان را هم تحت نظر داشت، در خاطرات خود می نویسد: «...ملا مصطفی درست یا نادرست، قاضی محمد را عامل سازمان امنیت انگلستان می دانست. پس از چندی شهربانی و ژاندارمری آذربایجان به ما گزارش داد که هر دو هفته یک بار در روز و ساعت معینی در بیابانی میان سلماس و ارومیه، قاضی محمد و همراهان مسلح او در یک جیپ با کنسول انگلیس که از تبریز بدانجا می رود، دیدار دارد...»
9. ابوالحسن تفرشیان نیز راجع به اختلاف های ملا مصطفی با قاضی محمد در خاطراتش چنین نوشته است:
«ملا مصطفی از قاضی محمد دلخوری داشت و می گفت قاضی می ترسد که من جای او را بگیرم. او برای تضعیف ما، ایل بارزان را به قسمت های بسیار کوچک تقسیم کرد و در سرتاسر کردستان از کنار دریاچه رضاییه (ارومیه) تا آن طرف میاندوآب در شاهین دژ اسکان داد به طوری که در هر ده و روستا بیش از پنج، شش خانواده نباشد. بالاخره شوروی ها به داد ما رسیدند و به توصیه آنها حکومت ملی آذربایجان ماهی 60 هزار تومان برای مخارج ایل بارزان می پردازد و لباس و تجهیزات ما را تامین می کند.»
10. به سوی سقوط
... متخصصان وزارت نفت شوروی همراه با متخصصان نفتی جمهوری آذربایجان عملیات اکتشافی نفت را در استان های شمالی ایران که تحت اشغال ارتش سرخ بود از شهریور 1324 آغاز کردند. (و بعد از آن) بلندپایگان حکومتی شوروی و جمهوری آذربایجان مطمئن بودند که در استان های شمالی ایران منابع نفت و گاز وجود دارد. با به نتیجه رسیدن مذاکرات قوام و روس ها (بر مسئله تخلیه آذربایجان)، استالین نفت شمال ایران را در برابر افق چشم خود مشاهده کرد و دریافت که هدف او از ایجاد و حمایت دو حکومت تجزیه طلب آذربایجان و کردستان تحت فشار قرار دادن دولت ایران جهت واگذاری نفت استان های شمالی ایران به شوروی بود محقق می شود، لذا دستور داد که دو حکومت مذکور به تعامل با حکومت مرکزی ایران بپردازند، دست و پای خود را جمع کنند و در برابر ارسال قوای نظامی به آذربایجان و کردستان مقاومتی نشان ندهند.
لذا در دهم مرداد 1325 قاضی محمد بر اساس راهنمایی های روس ها به تهران رفت تا در آنجا طی گفتگو با مقامات دولتی ایران راهی بیابد. سفر قاضی بی نتیجه بود و هیچ توافقی صورت نگرفت لذا به مهاباد بازگشت... با توجه به فروپاشی فرقه دموکرات آذربایجان و باز بودن راه هجوم به کردستان و عدم حمایت روس ها، قاضی محمد، سیف قاضی، حاجی بابا شیخ و چند نفر دیگر در 24 آذر با اتومبیل عازم میاندوآب شدند و در آنجا تسلیم فرمانده ستون نظامی ژنرال همایونی شدند. روز 26 آذر 1325 ارتش وارد مهاباد شد و مرگ و پایان جمهوری خودخوانده کردستان اعلام گردید. ژنرال همایونی با گردآوری رهبران بلندپایه جمهوری در ساختمان شهرداری خواستار خلع سلاح عمومی و سپس جویای اسناد و مدارک گردید... همه حاضران در جلسه به دستور ژنرال همایونی دستگیر، محاکمه و زندانی شدند.
11. مذاکره پهلوی با بارزانی
مقام های نظامی ایران از ملا مصطفی خواستند به تهران برود و با مقام های ارشد سیاسی و نظامی ایران راجع به سرنوشت ایل بارزانی مذاکره کند. وی پذیرفت و به تهران رفت و در مدت اقامت 20 روزه در آن شهر با شاه، قوام و رزم آرا رئیس ستاد مشترک ارتش مذاکره نمود. دولت درصدد بود آنها را با مسالمت خلع سلاح کرده و در اطراف همدان یا کرمانشاه اسکان دهد و زمین و سرمایه در اختیارشان بگذارد تا مشغول زراعت شوند.
عاقبت چون درباره سرنوشت ایل بارزان و تسلیم آن توافقی صورت نگرفت، ارتش ایران با پیاده نظام و توپخانه به شهر اشنویه محلی که بارزانی ها قبل از سقوط مهاباد بدانجا پناه برده بودند، حمله کرد. بارزانی ها به اجبار به مرز عراق عقب نشینی کردند. این عقب نشینی نیز با حمله های ارتش و بمباران هوایی توأم بود که به تلفات متقابل و سقوط یک هواپیما منجر گردید.
در مرز عراق نیروهای نظامی عراقی برای مقابله و به تسلیم وادار کردن بارزانی ها آماده بودند. ملا مصطفی و عده ای از سران ایل که حکم اعدام شان در عراق صادر شده بود ناچار گردیدند با 600 تا 700 نفر از افراد مسلح از کوه های سخت بگذرند و خود را به شوروی برسانند. بازگشت آنان به عراق یازده سال بعد ممکن گردید. بقیه ایل بارزان تحت نظارت نیروهای عراق به داخل عراق بازگشتند.
12. سرنوشت قاضی محمد
قاضی محمد و وزیر جنگش (و نیز برادرش) سیف قاضی مدتی زندان بودند... (با برگزاری دادگاه)، حکم اعدام سه نفر قاضی صادر می شود... قاضی محمد، صدر قاضی و سیف قاضی با حکم اعدام دادگاه تجدید نظر در بامداد اول فروردین 1326 در میدان جوارچرا (چهارچراغ) مهاباد به دار آویخته شدند.
13. از عراق تا عظیمیه کرج
ملا مصطفی زمانی که با حمله گسترده حکومت عراق برای به اطاعت در آوردن کردها مواجه شد و تلفات سنگینی داد و از سوی دیگر سودی از روابط پنهان و آشکار با آمریکا، انگلستان و شوروی در حمایت از حرکت استقلال کرد به دست نیاورد، با رژیم پهلوی به توافق رسید که چشم از کردستان ایران بردارد، به تجزیه طلبی در آن کمک نکند و با گروه ها و دولت های بیگانه ای که هدف شان جدایی کردستان از ایران است همکاری ننماید. در مقابل، رژیم ایران با ارسال سلاح های سنگین و مهمات مانع از قتل عام کردها توسط رژیم عراق شد... (اما) با امضای قرارداد 1975، ایران به حمایت از کردهای عراق پایان داد و دست حکومت بعث عراق را در کوبیدن کامل و خونین کردهای عراق باز گذاشت. به ناچار 90 هزار کرد طرفدار ملا مصطفی با پناهنده شدن به ایران، فقط جان خود را نجات دادند. ملا مصطفی و سران کرد در عظیمیه کرج جا داده شدند و برای بقیه مقرر شد شهرک هایی در چند استان ساخته شود و افراد کرد به کار در کارخانه ها بپردازند... تعدادی از بارزانی ها مدتی بعد به عراق بازگشتند. ملا مصطفی چون بیمار بود، برای معالجه به آمریکا رفت و در آنجا درگذشت.
مسعود بارزانی کیست؟
با مرگ ملا مصطفی، پدرش، مبارزه بر سر جانشینی او و به دست گرفتن رهبری قوم آغاز شد. مسعود بارزانی که رهبری فعلی بارزانی ها را بر عهده دارد، پس از مرگ پدرش توانست بخشی از قدرت ملا مصطفی را به دست آورده و فرماندهی نظامی بخش مهمی از طایفه بارزانی را بر عهده گیرد. او متولد 1946 میلادی و زاده شهرستان نهاوند است. خانواده بارزانی پس از کودتای 1958 میلادی عبدالکریم قاسم از تبعید و زندان آزاد شدند و در کنار ملا مصطفی که به عراق بازگشته بود، رهبری مبارزات بارزانی ها را بر عهده گرفتند.
در این زمان مسعود بارزانی نیز همراه پدر و برادرش ادریس بوده و به مبارزه می پرداخت تا جایی که دولت عراق در سال 1979 میلادی قصد جان او را کرد و ترور ناموفق وی در وین رخ داد. مهم ترین تحرکات مسعود بارزانی به دوران پس از انقلاب اسلامی باز می گردد؛ زمانی که او به ایران بازگشت و به نوعی رابط بارزانی ها با جمهوری اسلامی شد. به این ترتیب در آن دوران که در کردستان ایران، گروه های تجزیه طلب به حزب بعث کمک می کردند، بارزانی و حزب او یعنی دموکرات کردستان عراق در کنار ایران ایستادند و حتی در عقب راندن شورشیان کرد ایرانی به داخل خاک عراق نیز با ایران همکاری کردند.
در این میان برخی بر این باورند که بارزانی ها به بهانه مبارزه با تفکرات چپ و کمونیست ها در کردستان ایران، حمایت و تسلیحات نظامی دریافت کردند، اما در عمل برای بیرون راندن کردهای شورشی از کشور، با تندروی های خود به کردکشی و خشونت های شدیدی دست زدند؛ در این میان ادریس بارزانی نقش پررنگی در بروز این خشونت ها داشت.
در مجموع درگیری بارزانی با گروه های کرد ایران، موقعیت آنان را در داخل کردستان عراق تضعیف کرد و موجب اختلاف کینه توزانه و عمیق اتحادیه میهنی کردستان و حزب دموکرات کردستان شد. از دیگر سو اختلاف درون عشیره هم مزید بر علت بود، زیرا هم ادریس و هم مسعود، خود را جانشین پدر می دانستند. با این همه ادریس به طور مرموزانه ای در بهمن 1365 در سیلوانای ارومیه کشته شد؛ هر چند که در رسانه ها علت مرگ او را سکته قلبی اعلام کردند.
مسعود در این سال اداره امور سیاسی و مذاکرات خارجی بارزانی ها را نیز به دست گرفت و توانست عملا رهبری بارزانی ها را تصاحب کند. او توانست با برپا کردن شورش «راپه ین» در سال 1991 میلادی و دقیقا پس از جنگ کویت و عراق و در زمان برقراری ممنوعیت پرواز عراق به بالای خط 36 درجه توسط نیروهای ائتلاف، کنترل کردستان عراق را به دست آورده و دولت اقلیم کردستان عراق را تاسیس کند. این خودمختاری با تصرف عراق در سال 2005 میلادی و سرنگونی رژیم صدام، به طور رسمی و قانونی شد.