حیاط اداره آگاهی پر است از مردانی که هر کدامشان مرتکب جرمی شدهاند، آنها دستبند بهدست کنار هم روی زمین نشستهاند و در مقابلشان اموال سرقتی قرار دارد که در مخفیگاه هایشان کشف شده است.
به گزارش ایران، در عملیات یکشنبه شب، پلیس خواب را بر آنها زهر کرد. از سرقت لوازم داخل خودرو و سند نمره کردن گرفته تا سرقت مسلحانه، جرایم مردانی است که کنار هم قرار گرفتهاند.
دستگیری قبل از سرقت مسلحانه طلا فروشی
پژمان و بهرام، دو پسر خاله هستند که به اتهام سرقت مسلحانه بازداشت شدهاند. همدستشان هم وقتی پلیس را در چند قدمی خود دید از طبقه سوم خود را پایین انداخت که در بیمارستان به سر میبرد. متهمان میانسال این پرونده سارقان عتیقه هستند که دو ماه قبل راهی امامزادهای شده بودند تا زیر خاکی بهدست آورند. چند هفته بعد هم تصمیم به سرقت مسلحانه طلافروشی در جنوب پایتخت گرفته بودند که پلیس با دستگیریشان نقشه آنها را نقش بر آب کرد.
پژمان به «ایران» گفت: مدتی قبل 24 میلیون تومان به شوهر خواهر بهرام قرض دادم اما چکی که بابت این پول داده بود برگشت خورد. چندباری به سراغ ایمان رفتم تا پولم را بگیرم که هر بار مهلت میگرفت. درنهایت آخرین بار گفت که با او همراه شویم تا گنجی را که پشت امامزادهای در اردکان دفن است از خاک بیرون آوریم و علاوه بر اینکه بدهیام را بدهد پول خوبی هم گیرمان میآید.
پیشنهاد خوبی بود و من و بهرام به همراه سه نفر دیگر سوار بر دو ماشین پژو راهی محل شدیم. ایمان اوایل کارخانه دار بود اما چند سال قبل ورشکست شد. بعد از آن هم کار درست و حسابی نداشت. فقط شنیده بودیم که دستگاه گنج یاب خریده است و در جست و جوی گنج است. به ما گفت نقشه این گنج را نیز در تبریز روی فرشی دیده است.
خلاصه به محل مورد نظر رفتیم اما برخلاف انتظار ما ایمان وارد امامزاده شد که ناگهان صدای داد و فریاد شنیدم. خودمان را به آنجا رساندیم و ایمان را هفت تیر به دست دیدیم که کارگران امامزاده را تهدید میکرد. یکی از کارگران از فرصت استفاده کرد و به سمت روستا فرار کرد تا کمک بیاورد. ایمان هم برای اینکه گیر نیفتیم دست و پای خادم امامزاده را بست.
نمیدانم از آنجا چیزی سرقت شد یا نه. اما ما بدون اینکه چیزی گیرمان بیاید به تهران برگشتیم. چند هفتهای از این ماجرا گذشت که ایمان پیشنهاد سرقت مسلحانه از یک طلافروشی در جنوب پایتخت را داد. او تصور میکرد چون ما در سرقت اول با او همراه بودیم اینبار هم همراهش خواهیم بود. اما درست چند روز مانده به اجرای نقشه بازداشت شدیم. ایمان سابقه دار است و قبل از این به اتهام سرقت و کلاهبرداری نیز بازداشت شده بود.
بازگشت ازانگلیس برای سرقت
5 ماه قبل به همراه خانوادهاش راهی انگلیس شده بود تا اقامت بگیرد.البته نفری 45 میلیون تومان به قاچاقچیهای انسان داده بودند تا آنها را به انگلستان برساند. اما پدرام پس از رسیدن به مقصد یک ماه بیشتر تحمل نکرد و خانوادهاش را گذاشت و راهی ایران شد تا هیجان سرقت را امتحان کند.
پسرجوان به خبرنگار «ایران» گفت:6 سال قبل در خیابان با دختری دوست شدم. او ماده مخدر «شیشه» را نشانم داد و زمانی که گرفتار شیشه شدم مرا رها کرد و رفت. بعد از آن در آژانس هواپیمایی مشغول به کار شدم و بهعنوان راهنمای تور در آنجا کار میکردم تا اینکه خانوادهام تصمیم به مهاجرت گرفتند و من هم با آنها رفتم اما نتوانستم تحمل کنم و به ایران برگشتم. یک روز که از کنار خیابان رد میشدم یک دستگاه موتور آپاچی چشمم را گرفت.
آنقدر شیشه کشیده بودم که قدرت تشخیص درست و حسابی نداشتم اما دلم میخواست که هیجان را امتحان کنم. موتور را سرقت کردم.بعد هم همان روز نخستین گوشی را سرقت کردم. قصدم فقط امتحان هیجان بود و برای همین این کار را بارها و بارها تکرار کردم. من نیازی به پول ندارم و فقط و فقط این کار را برای هیجانش انجام دادم ولی حالا پشیمانم.