حتی پیش از آنکه از این خوشنود باشید که شما کاری در یک اداره پیدا کرده اید باید نگران این باشید که خیلی زود «زیرآب» شما نخورد، چرا که در نظام اداری ایران بیش از آنکه شما نگران چگونگی بهتر انجام دادن کارتان باشید باید نگران این باشید که «زیرآب» تان نخورد. در این راه حتی ممکن است خودتان برای پیشگری از زیرآب خوردنتان مجبور شوید «زیرآب» هم بزنید.
به گزارش جام جم آنلاین زیرآب زدن، زیرآب خوردن و همه افعال و ترکیباتی که می شود با آن ساخت یکی از کلیدواژههای پر کاربرد در محاوره میان کارمندان هر روزه ایران است. اینکه بخش عمدهای از صحبت میان کارمندان یک اداره روایت های متفاوتی است از زیراب زدن اشخاص یا زیرآب خوردن افرادی دیگر، اینکه چرا در نظام اداری ایران پدیده «زیرآب زنی» مرسوم است موضوع اولیه این گزارش کوتاه است.
زیرآب زنی از کجا می آید؟
جالب است بدانید اصطلاح «زیرآب زنی» از کجا وارد فرهنگ ما شده است. زیرآب، در خانههای قدیمی تا کمتر از صد سال پیش که لوله کشی آب تصفیه شده نبود معنی داشت.
زیرآب در انتهای مخزن آب خانهها بوده که برای خالی کردن آب، آن را باز میکردند. این زیرآب به چاهی راه داشت و روش باز کردن زیرآب این بود که کسی درون حوض می رفت و زیرآب را باز می کرد تا لجن ته حوض از زیرآب به چاه برود و آب پاکیزه شود.
در همان زمان وقتی با کسی دشمنی داشتند. برای اینکه به او ضربه بزنند زیرآب حوض خانه اش را باز می کردند تا همه آب تمیزی را که در حوض دارد از دست بدهد. صاحب خانه وقتی خبردار می شد خیلی ناراحت می شد چون بی آب می ماند. آن وقت این فرد آزرده می گفت: «زیرآبم را زدهاند».
شایسته سالاری که نباشد زیرآب زنی می آید
عدم شایسته سالاری در هر جامعهای راه را برای شیوع زیرآب زنی باز می کند. این چکیده و جان حرفهای دکتر قرائی مقدم است از این پدیده مذموم. این جامعه شناس معتقد است « وقتی پروسهای برای انتخاب اصلح وجود ندارد بدون شک زیرآب زدن و حذف دیگران شایع می شود.
هر چقدر چنین پدیده ای در نظامهای اداری بیشتر دیده شود مشخص می شود که همان پروسه انتخاب اصلح دچار اختلال شده است و روند سالمی وجود ندارد. در بخش بسیاری از نظام اداری ایران روابط مداری مرسوم است بنابراین چرا نباید منتظر چیزی به نام زیرآب زنی نباشیم.»
او معتقد است این مورد محدود به کارمندان عادی نیست و بسیاری از بالادستی ها هم از چنین روشی برای رسیدن به صندلی های قدرت استفاده می کنند چرا که ساختن خویشتن کار سخت تری است نسبت به حذف دیگران. و راه رسیدن به پست و مقام از طریقه حذف دیگران سهل تر است.
حسودم، زیرآب می زنم
«حسادت» معلول دیگر این پدیده است. فردی که در محیط کار خود احساس کند به اندازه کافی و به اندازه نیاز روحی خود دیده نمی شود، چشم به موقعیت دیگران می دوزد و احساس می کند حق خود را باید از دیگری مطالبه کند.
این حسادت و چشم دوزی به جایگاه و محبوبیت همکاران، کم کم تبدیل به خشمی فروخورده می شود. عدم توانایی فرد در کنترل خشم خود، او را به سمت آن می برد که تمام تلاش خود را برای حذف دیگری به کار گیرد.
جالب اینکه همه اینها با نقشه و برنامه نیست و بسیاری از این زیرآبی رفتنها از ناخودآگاه افراد است. به این مفهوم که فرد برای زیرآب زنی های خود دلیل و منطق اخلاقی جور می کند! به عنوان مثال برای فردی در پیشگاه روسا بدگویی می کند و وقتی از او درباره این کارش سوال می شود او اصلاح امور اداره و پیشرفت کار را دلیل میداند!
لذت مدیران از زیرآب خوردن کارکنان
یک سوی دیگر این پدیده مدیران بالادستی هستند. جالب اینکه تعداد مدیرانی که از زیرآب خوردن کارکنانشان لذت می برند کم نیستند! شاید برای این باشد که همان مدیران هم به همین روش به آن مقام رسیدهاند.
یک مدیر توانمند در حیطه کاری خود می بایست به حفظ کرامت انسانها ارزش بگذراد و از پارتی بازی و بی توجهی به قانون دوری کند و برای ارزیابی عملکرد کارکنانش از شیوه های مناسب تری استفاده کند.
اگر مدیری به معنای واقعی کلمه مدیر باشد و با نظارت صحیح و ریز بین بودن مجموعه تحت نظر خود را هدایت کند نباید با دهان بینی به حرف های دیگران توجه زیادی نشان دهد و افراد زیر نظرش را به جاسوسان و مراقبت از یکدیگر وادار کند، یک مدیر توانمند و مسول میداند که اگر پدیده زیرآب زنی در محیط اداری و کاری مجموعهاش فراگیر شود به فرهنگی ناپسند تبدیل میشود که هر کس گمان می کند اگر زیرآب دیگری را نزند زیرآبش را خواهند زد.
زیرآب زنی؛ از پطروشفسکی تا سعدی
زیرآب زنی هر چند این روزها خیلی مرسوم است و به چشم میآید اما سابقهای طولانی تر از این حرف ها دارد.
دکتر امان الله قرایی مقدم جامعه شناس در این رابطه می گوید:« این پدیده سابقه طولانی در تاریخ دارد. میشود رجوع کرد به کتاب «مالک و زارع در ایران» نوشته آن لمپتون یا کتاب «پطروشفسکی» و از همه مهم تر ابن خلدون در «کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر» که به این آفت اجتماعی پرداخته است.» به گفته قرائی مقدم در این کتاب اشاره شده به این افراد با این توصیفات که این افراد ظاهری خوب و باطنی آکنده از پلیدی دارند.
اما فارغ از همه اینها سعدی هم در گلستان روایتی دارد از زیرآبی رفتن! در باب سیرت پادشاهان در باب اول گلستان حکایتی وجود دارد جالب توجه.
ماجرا از این قرار است که یکی از دوستان سعدی که صاحب کمالات هم هست در پیشگاه او شکوه میکند تا سعدی پادرمیانی کند برای ورود او به دستگاه حکومت. هر چند سعدی به او نهیب می زند که در آنجا «متعندان در کمیناند و حسودان گوشه نشین» اما اصرار دوست او راه را برای او باز میکند.
سعدی در اینجا میگوید: حکایت آن روباه مناسب حال تست که دیدندش گریزان و بی خویشتن افتان و خیزان کسی گفتش چه آفت است که موجب مخافت است گفتا شنیدهام که شتر را به سخره میگیرند. گفت ای سفیه شتر را با تو چه مناسبت است و ترا به او چه مشابهت گفت خاموش که اگر حسودان به غرض گویند شترست و گرفتار آیم که را غم تخلیص من دارد تا تفتیش حال من کند؟» بدگویی و زیرآب زنی در حدی است که اگر مخالفان شما به پیشگاه روسا شما را شتر دانستند بنا به روایت سعدی باید «گریزان شوید و بی خویشتن افتان و خیزان» !
علاقه به منفور بودن
شهرت حتما نباید به فراگیری یک جهان باشد، میشود در یک صنف یا یک اداره 30 نفره هم مشهور بود. اما برای بسیاری از افراد نوع شهرت چندان اهمیتی ندارد. شهرت، شهرت است؛ منفی و مثبت ندارد.
خیلی ها از طریقه منفور بودن به شهرت می رسند. نمونههای جهانیاش بیشمار و نمونههای وطنی اش هم در دسترس است. وجه مشخص رفتاری این افراد «مخالف خوانی» است.
روش کار هم ساده است؛ انقاد و توهین به چیزی که همه از آن خوششان آمده است. به عنوان مثال در سینما شما از بدترین فیلم سال تعریفی اغراق آمیز کنید و به بهترین فیلم سال نقدی توهین آمیز داشته باشید. اینگونه شما یک منتقد سینمای مشهور میشوید با این تفاوت که یک منتقد منفور مشهور هستید! برای ادامه راه این شهرت باید و طبعا به همان زیرآب زنی روی بیاورید.