«یا بچسب به زندگی، یا بچسب به مرگ.»
اندی دافرسن (Andy Dufresne) با بازی تیم رابینز (Tim Robbins) در «رهایی از شاوشانک» The Shawshank Redemption 1994
«میدونم داری به چی فکر میکنی؛ که “شش تا گلوله شلیک کرد یا پنجتا؟” خب راستشو بخوام بگم اینقدر هیجانزده بودم که حسابش از دست خودمم دررفت؛ اما این مگنوم 44 میل بود، قویترین تفنگ دستی دنیا و میتونه مغزتو منفجر کنه. باید این سوالو از خودت بپرسی:”آیا احساس خوش شانسی میکنم؟” خب، میکنی جوجه؟»
کلینت ایستوود (Clint Eastwood) در نقش هری کالاهان (Harry Callahan)، پلیس خائن، در فیلم «هری کثیف» Dirty Harry 1971
«صبحها عاشق بوی ناپالمام. بوی… پیروزی میده.»
سرهنگ دوم بیل کیلگور (Bill Kolgore) در «اینک آخرالزمان» Apocalypse Now 1979
«آه نه هواپیما اونو نکشت. دلبر بود که دیو را کشت.»
کارل دنهام (Carl Denham) با بازی رابرت آرمسترانگ (Robert Armstrong) در واکنش به مرگ کنگ در فیلم «کینگ کنگ» King Kong 1933
«من بزرگم. عکسا کوچیک شدن.»
نورما دزموند (Norma Desmond) با بازی گلوریا سوانسون (Gloria Swanson) در «سانست بلوار» Sunset Boulevard 1950
«اینم یه دردسر خوشگل دیگه که منو توش انداختی!»
اولی (Ollie) با بازی الیور هاردی (Oliver Hardy) در «پسران صحرا» Sons of the Desert1933
«بای بای عزیزم.»
نابودگر با بازی آرنولد شوارتزنگر (Arnold Schwarzenegger) در «نابودگر 2: روز داوری» Terminator 2: The Judgement Day 1991
«من اومدم اینجا که آدامس بادکنکی بجوم و یه سری رو گوشمالی بدم… حالا آدامس بادکنکیام ته کشیدن.»
نادا (Nada) با بازی رادی پاپر (Roddy Piper) از آدم فضاییهایی که تغییر قیافه دادهاند انتقام میگیرد. فیلم «آنها زنده هستند» They Live 1988
«ییپیکییِی، مادرج—!»
جان مککلین (John McClaine) با بازی بروس ویلیس (Bruce Willis) بعدازاینکه هانس گروبرِ (Hans Gruber) آدمکش، او را بهعنوان گاوچران مسخره کرده است. فیلم «جانسخت» Die Hard 1988
«قانون اول باشگاه مشتزنی اینه: راجع به باشگاه مشتزنی حرف نمیزنین.»
تایلر دردن (Tyler Durden) با بازی برد پیت (Brad Pitt) در «باشگاه مشتزنی» Fight club 1999
«اگر بسازیش، اون میاد.»
جو جکسونِ پابرهنه (Joe Jackson) با بازی رِی لیوتا (Ray Liotta) به کوین کاسنر (Kevin Costner) در فیلم «سرزمین رؤیاها» Field of Dreams 1989
«من چیزهایی دیدم که شما آدمها باورتون نمیشه. حملهی کشتیهای آتش گرفته روی شانههای اوریون. من درخشش اشعهی سی رو تو تاریکی نزدیک نزدیک دروازهی تانهاوزر تماشا کردم. تمام اون لحظهها در زمان گم میشن، مثل اشک… تو… بارون. وقت مردنه.»
آخرین حرفهای رلیکانت رُی بتی (Roy Batty) در «بلید رانر» Blade Runner 1982
«جاده؟ جایی که ما میریم به جاده نیاز نیست.»
دکتر امت براون (Emmet Brown) با بازی کریستوفر لوید (Christopher Lloyd) به مارتی مکفلای (Marty McFly) با بازی مایکل جی فاکس (Michael J. Fox) در «بازگشت به آینده» Back to the Future 1985
«من آدم بدهام؟»
قصد اولیهی رسیدن به تولد دخترش به وحشیگری تکنفرهی مردی در سرتاسر لسآنجلس تبدیل شده است. بیل فاستر (Bill Foster) با بازی مایکل داگلاس (Michael Douglas) حاضر نمیشود به گناهش اعتراف کند. فیلم «فروپاشی» Falling Down 1993
«از اون دور شو، عوضی!»
ریپلی (Ripley) با بازی سیگورنی ویور (Sigourney Weaver) داخل یک اسکلت خارجی میرود و ملکهی آدم فضاییها را به مبارزه میطلبد تا در شرایط منصفانهتری بجنگند. فیلم «بیگانهها» Aliens 1986
«همه میدونن تو هیچوقت کاملاً عقب مونده نمیشی.»
لینکلن اسیریس (Lincoln Osiris) با بازی رابرت دونی جونیور (Robert Downey) مهارتهایی را توضیح میدهد که یک بازیگر برای نشان دادن شخصیتهای معلول ذهنی به آنها نیاز دارند و در این روند اسکار میگیرد. فیلم «تندر استوایی» Tropic Thunder 2008
«میخوام به هر دوتون بگم موفق باشید. همهی ما روی شما حساب کردهایم.»
«هواپیما» Airplane! 1980
«بهش میگن رویال با پنیر.»
«داستان عامهپسند» Pulp Fiction خلافکاریهایش را متوقف میکند تا فهرست غذای مکدونالد در کشورهای دیگر را به بینندگان یاد بدهد.
«فراموشش کن جیک، اینجا محلهی چینیهاست.»
تحقیقات جک نیکلسون (Jack Nicholson) در لسآنجلس 1930 به پایانی غمانگیز میانجامد. فیلم «محلهی چینیها» Chinatown 1974
«من برای همچین گهی دیگر خیلی پیرم!»
راجر مورتاو (Roger Murtaugh) تکیه کلام ماندگاری را برای شراکتش با مل گیبسون (Mel Gibson) میسازد. فیلم «اسلحهی مرگبار» Lethal Weapon 1987
«نه اینکه بخوام از گناهان فاشیسم یا هر ایسم دیگهای چشمپوشی کنم. ایسمها به نظر من چیزهای خوبی نیستن. آدم نباید به ایسم باور داشته باشه، باید به خودش باور داشته باشه. یه نقلقول از جان لنون میارم «من به بیتلها باور ندارم. من به خودم باور دارم.» نکتهی خوبی رو گفته. هر چی باشه اون فیل دریایی بود. من هم میتونستم فیل دریایی باشم. هنوزم مجبور میشدم با التماس درخواست از مردم سواری بگیرم.»
متیو برودریک (Matthew Broderick) در حین برنامهریزی یک روز مرخصی از مدرسه، فلسفهی شخصی خود را باآبوتاب توضیح میدهد. «مرخصی فریس بولر» Ferris Bueller’s Day Off 1986
«دختر باهوش.»
رابرت مالدون (Robert Muldoon) با بازی باب پک (Bob Peck) متوجه میشود که ولاسیرپتورهایی که شکارشان میکند، به او کلک زدهاند. «پارک ژوراسیک» Jurassic Park 1993
«متأسفم دیو. متأسفانه نمیتوانم این کار را بکنم.»
سوپرکامپیوتر هل 9000 به بومنِ (Bowman) فضانورد، با بازی کر دالیا (Keir Dullea) اجازهی ورود به سفینهی فضاییاش را نمیدهد. فیلم «2001: ادیسهی فضایی» (1968)
«مسیر آینده!»
نوآوریهای هوارد هیوز (Howard Hughes) در ساخت هواپیما به دلیل اختلال شدید وسواس فکری عملی که وادارش میکند جملهها را آنقدر تکرار کند تا «درست» به نظر برسند، دچار مشکل شده است. «خلبان» Aviator 2004
«اون چیه؟ آیا موجودات آیندهنگر عجیبی آن بیرون هستند که من از آنها خبر ندارم؟ مثلاً یک چیزی با بدن خرچنگ و کلهی یک ممدکار اجتماعی؟»
وودی آلن (Woody Allen) تلاش میکند با آیندهی سورئالی که در آن به هوش آمده کنار بیاید. «در خواب فرورفته» Sleeper 1973
«شعار من اینه. اگه میخوای لاتاری برنده شی باید پول در بیاری که بتونی بلیت بخری.»
لو بلوم (Lou Bloom) با بازی جیک جیلنهال (Jake Gyllenhaal) صحبت کردنش مثل سخنرانان انگیزشی است و کار کردنش مثل سایکوپث ها. «شبگرد» Nightcrawler 2014
«مت دیمون!»
نسخهی عروسکی مت دیمون (Matt Damon) فقط میتواند نام خودش را بگوید اما همچنان بهعنوان عضو ارزشمندی شناخته میشود. «تیم آمریکا: پلیس جهان» Team America: World Police2004
«من برات رانندگی میکنم، تو به پولت میرسی. تو به من میگی از کجا شروع میکنیم، به کجا میریم، بعد از اون کجا میریم. وقتی رسیدیم اونجا پنج دقیقه بهت وقت میدم. تو اون پنج دقیقه هر اتفاقی بیفته من متعلق به توام. هر چی که بشه. یک دقیقه کمتر یا بیشتر از اون، دیگه خودتی و خودت. من نمیشینم اینجا که تو تعقیب و گریزتو ادامه بدی. من تفنگ ندارم. من رانندگی میکنم.»
رایان گاسلینگ (Ryan Gosling) شرایطش را برای همکاری در عملیات خلافکارانه توضیح میدهد. «رانندگی» Drive 2011
«ما تو استارباکس همدیگه رو دیدیم. نه تو یه استارباکس، ما همدیگرو تو دو تا استارباکس متفاوتِ دو طرف خیابون دیدیم.»
یاپیز مگ (Yuppies Meg) و همیلتون سوان (Hamilton Swan) داستان عاشقانهی دههی 1990 را تعریف میکنند. «برندهی مسابقه» Best in Show 2000
«وقت خونریزی ندارم.»
جس ونچورا (Jesse Ventura) به زخمی که به او وارد شده اعتنا نمیکند. «مهاجم» Predator 1987
Post Views:
12