آنچه بر شهرت جابر افزود و نام او را جهانی و جاودانه ساخت، این بود که در روز اربعین سال 61 هجری، به عنوان «نخستین زیارت کننده مرقد شریف امام حسین علیه السلام، به کربلا آمد و به زیارت پرداخت.»
پیوند مقدس و مخلصانه با امام حسین علیه السلام به وی رنگ حسینی داد و او در کنار امام حسین علیه السلام بر قلّه رفیع جهان و زمان قرار گرفت؛ زیرا زیارت او زیارتی معمولی نبود، بلکه زیارتی سیاسی و انقلابی و پایه گذار شکستن زرق و برق طاغوت زمان (یزید) و طاغوتهای دیگر بود. این زیارت چون پتکی بر سر یزیدیان و بردگان زر و زور فرود آمد. گویا خداوند می خواست تا جابر در پرتو نور حسینی در همه جا حضور یابد و شیوه اش، الگویی برای مسلمانان راستین گردد.
چگونگی زیارت جابر
«عطیه عوفی» می گوید: من با جابر بن عبداللّه انصاری به زیارت قبر حسین علیه السلام رفتم. وقتی به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک شط فرات رفت، غسل کرد. قطیفه ای به کمر بست و قطیفه ای دیگر بر دوش افکند. سپس کیسه ای که همراهش...جابر در پاسخ گفت: ای عطیه، از حبیب خود رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می گفت: هرکس قومی را دوست بدارد، با آنها محشور می شود و هر کس عمل قومی را دوست بدارد، در آن عمل با آنها شریک است.
بود، گشود و از آن آرد «سعد» (ریشه خوشبوی کوفی) برون آرود و خود را خوشبو کرد. سپس به طرف مرقد شریف امام حسین علیه السلام حرکت کرد؛ در حالی که مشغول ذکر خدا بود، خود را نزدیک قبور رساند و گفت: مرا به قبر حسین علیه السلام برسان تا آن را لمس کنم.[1]
دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامی که دستش به خاک مرقد حسین علیه السلام رسید، از شدت اندوه بیهوش شد و به روی قبر افتاد.
من بر وی آب پاشیدم. وقتی به هوش آمد، سه بار گفت: یاحسین! یاحسین! یاحسین!
سپس گفت: «حبیبٌ لا یجیبُ حَبیبَهُ»
آیا دوست جواب دوستش را نمی دهد؟!
بعد گفت: چگونه جواب دهی که خون از رگهای گلویت برسینه و شانه ات فرو ریخته و میان سرو بدنت جدایی افتاده است! من گواهی می دهم تو فرزند بهترین پیامبران و سرور مؤمنان و اسوه تقوا و پرهیزکاری و زاده هادیان و رهبران، و پنجمین تن از اصحاب کسا، فرزند بزرگ ترین نقبا(علی علیه السلام ) و فرزند سرور زنانی. چرا چنین نباشی که دست سید المرسلین تو را پروراند، در دامن پرهیزکاری بودی از پستان ایمان شیر خوردی، با اسلام از شیر باز گرفته شدی و در زندگی و هنگام مرگ پاک بودی.
قلب مؤمنان، از فراقت سوخت. آنها شک ندارند که تو زنده ای، سلام و خشنودی خدا بر تو باد. گواهی می دهم داستان تو مانند جریان شهادت حضرت یحیی بن زکریا بود. (که طاغوت زمان سر از پیکرش جدا کرد.)
عطیه عوفی[2] می گوید: سپس جابر، به اطراف قبر امام حسین علیه السلام متوجه شد و سایر شهیدان کربلا را چنین زیارت کرد:
«درود و سلام بر شما ارواحی که در محور قبر امام حسین علیه السلام جای گزیدید. و شتر خود را در آستان او خوابانیدید. گواهی می دهم شما نماز را به پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروف و نهی از منکر انجام دادید و با منحرفان و ملحدان جنگیدید. شما خدا را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. سوگند به خدایی که محمد صلی الله علیه و آله را به راستی فرستاد، ما با شما در آنچه بدان وارد شدید، شریک بودیم.
عطیه عوفی می گوید: از او پرسیدم: ما چگونه در جهاد و پیکار آنها (شهیدان کربلا) شرکت داریم؟ ما در فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نکشیدیم؛ ولی این شهیدان جانبازی کردند، به گونه ای که سرهایشان از بدنشان جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشتند؟!
جابر در پاسخ گفت: ای عطیه، از حبیب خود رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می گفت: هرکس قومی را دوست بدارد، با آنها محشور می شود و هر کس عمل قومی را دوست بدارد، در آن عمل با آنها شریک است. سوگند به خداوندی که محمد صلی الله علیه و آله را به راستی فرستاد، نیت من و اصحابم همان نیت امام حسین علیه السلام و اصحاب اوست؛ نیتی که بر اساس آن به شهادت رسیدند.[3]
دیدار با امام سجاد علیه السلام و همراهان آن حضرت
آیا جابر در روز اربعین کاروان اهل بیت علیهم السلام را نیز زیارت کرد؟ در این باره، چهار نظر وجود دارد:
1 ـ امام سجاد علیه السلام و همراهانش درهمان اربعین اول (20 صفر سال 61) از شام به کربلا آمد و در همان روز با جابر ملاقات کردند.
2 ـ این ملاقات، در اربعین دوم همان سال یا در اربعین سال بعد (سال 62 هجری) تحقق یافت.
3 ـ جابر و همراهان در اربعین اول سال 61 هجری به زیارت قبر امام حسین علیه السلام توفیق یافتند، ولی ملاقات اهل بیت علیهم السلام بعد از خروج از کوفه، در مسیر خود به شام نخست به کربلا آمدند، به زیارت پرداختند و سپس به شام رفتند؛ آنها در این روز که مصادف با اربعین بود با جابر و همراهانش ملاقات کردند.
4 ـ ای جابر، قبر حسین علیه السلام را زیارت کن؛ زیرا پاداش زیارت قبرحسین علیه السلام با پاداش انجام دادن صد حجّ (مستحبی) برابر است؛ و در حقیقت قبر حسین بن علی علیه السلام گلزاری از گلزارهای بهشت است... و زمین کربلا، زمین بهشت به شمار می آید.
به نظر می رسد که نظر سوم و چهارم از بقیه مناسبتر است.
نام جابر بر ضریح امام حسین علیه السلام
جالب توجه اینکه در بالای ضریح مقدس امام حسین علیه السلام که به وسیله شیعیان از هندوستان تهیه شده و 5/5 متر دراز و 5/4 متر پهنا دارد، با آب طلای خالص آیه نور و پس از آن، این حدیث نبوی نگاشته شده است:
«یا جابِرُ زُر قَبْرَ الْحُسَین فَاِنَّ زِیارَتَهُ تَعْدِلُ مِأَةَ حَجَّةٍ وَ اِنَّ قَبْرَالحسین بن علی تُرْعَةٌ مِنْ تُرُعِ الْجَنّة.. . وَ اِنَّ کربلا اَرْضُ الجَنّة»
ای جابر، قبر حسین علیه السلام را زیارت کن؛ زیرا پاداش زیارت قبرحسین علیه السلام با پاداش انجام دادن صد حجّ (مستحبی) برابر است؛ و در حقیقت قبر حسین بن علی علیه السلام گلزاری از گلزارهای بهشت است... و زمین کربلا، زمین بهشت به شمار می آید.[4]
جابر به سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کرد و به عنوان نخستین زائر، در موقعیتی دشوار، این سنت عظیم را بنیان نهاد.
رحلت جابر
پس از آنکه جابر، پیام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به امام باقر علیه السلام رساند، امام باقر علیه السلام به جابر فرمود: وصیت خود را آماده کن؛ زیرا تو در مسیر حرکت به سوی خدایی! قطرات اشک از چشمان جابر سرازیر شد و به امام باقر علیه السلام عرض کرد: آقای من، این خبر را قبل از شما رسول خدا صلی الله علیه و آله به من داد و فرمود:
«چند روز پس از دیدار با محمد بن علی(امام باقر علیه السلام ) از دنیا می روی.»
امام باقر علیه السلام فرمود: «ای جابر، سوگند به خدا، خداوند علم گذشته و حال و آینده تا روز قیامت را به من عنایت فرموده است.»
جابر وصیت کرد؛ آماده سفر شد.[5] و سر انجام در 73 یا 74 یا 78 قمری در 94 سالگی در مدینه از دنیا رفت.[6]
طبق بعضی از روایات، امام صادق علیه السلام فرمود:
جابر، آخرین نفر از اصحاب بود که باقی مانده بود.[7]
ابان بن عثمان، که در آن وقت حاکم مدینه بود، بر جنازه جابر نماز خواند. او به فرزندان جابر پیام فرستاده بود وقتی پدر تان از دنیا رفت، او را به خاک نسپارید تا من بر جنازه اش نماز بخوانم.[8] زیرا حاکمان نماز خواندن بر جنازه بزرگان را امتیاز و افتخار می دانستند.
گرچه جابر بن عبداللّه انصاری، در میدان نبرد با دشمن به شهادت نرسید، ولی با شمشیر قلم و بیان و در مسیر مبارزه پیوسته با دشمنان بود. او با افشاگری هایش بینی دشمنان کینه توز را به خاک مالید و از حریم مقدس امامان معصوم علیه السلام دفاع کرد.
بی تردید، جابر از مصداقهای روشن این سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله به شمار می رود:
«اِذا کانَ یومُ الّقِیامَةِ یوزَنُ مِدادَ الْعُلَماء مَعَ دِماءِ الشُّهَداءِ فَیرَجَّحُ مِدادَ الْعُلَماءِ عَلی دِماءِ الشُّهَداءِ»
هنگامی که روز قیامت می شود، مرکب قلم دانشمندان را با خون شهیدان می سنجند؛ پس مرکب قلم دانشمندان بر خون شهیدان برتری می یابد.
پی نوشت ها
[1] این سخن حاکی است که جابر در این وقت، علاوه بر ضعف پیری، نابینا هم بوده است.
[2] «عطیّه» فرزند «سعد بن جناده» و کنیه اش «ابوالحسن» است. وی از تابعان و از بزرگان محدثان امامیه است. و در متون اسلامی احادیث بسیار از وی نقل نقل شده است. وقتی او به دنیا آمد، از حضرت علی(ع) خواسته شد برایش نامی انتخاب کند. حضرت فرمود: «هذا عطیّةُ اللّه» این فرزند از عطای خداست. از این رو اورا عطیه می خواندند. از توفیقات عطیّه رابطه علمی و معنوی او با جابر است.
[3] نفس المهموم، ص 322؛ منتهی الآمال، ج 1، ص 321.
[4] زندگی پرافتخار جابر، ص 205.
[5] مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 197.
[6] الغدیر، ج 1، ص 21.
[7] اصول کافی، ج 1، ص 469.
[8] اعیان الشیعه، ج 15، ص 147.