کسانی که می خواهند عاقبت به خیر باشند باید اهل تقوا باشند، رهایی از بن بست از دیگر آثار تقوا بود نزول خیر و برکت از آثار دیگر تقوا بود. همه مان اهل تقوا باشیم و جزء متقین باشیم که خداوند متعال متقین را دوست می دارد. محبوب خداوند متعال می توان شد.
بحث در برکات و آثار فوق العاده ی تقوا است. خداوند روزه را واجب کرده که به کلاس تقوا برسیم و در کلاس تقوا نمره ی خوب بیاوریم بلکه آیات قرآن ما داریم که همه ی عبادات مقصدش تقوا است اوایل سوره ی مبارکه ی بقره خدای مهربان می فرماید «اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (بقره/21) یعنی پرستش کنید، عبادت کنید پروردگار خودتان را و کسانی که قبل از شما بودند آن ها را خدا تربیت کرده خلق کرده مقصد از عبادت و بندگی خدا رسیدن به کلاس تقوا است لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ یعنی فقط مربوط به روزه نیست یعنی کل عباداتی که خدای متعال به ما لطف کرده امر فرموده و تکلیف بر ما واجب کرده برای رسیدن به کلاس تقوا است یعنی از آتش جهنم جدا شویم از گناه جدا شویم، از رذائل و بدی ها جدا شویم به یک معنا از جهنم جدا شویم، یعنی مقصد تمام بندگی ها و انجام واجبات رسیدن به کلاس تقوا است. یعنی به کلاس تقوا برسید. طبق آیات و روایات فراوان خدای متعال از اهل تقوا می پذیرد و افرادی که متقی هستند یک نکته ی قشنگی است که بیننده های عزیز هم توجه داشته باشند که ما نماز می خوانیم، روزه می گیریم، ذکر می گوییم، دعا می کنیم، صله رحم می کنیم، زیارت می رویم، قهراً همه ی عزیزان کار خیر در زندگیشان دارند از کجا بفهمیم که این کارهای ما مهر قبولی می خورد یا نمی خورد زیاد هم می پرسند معیار خوبی است و سوال به جایی هم است که ما حج می رویم، عمره می رویم، زیارت امام هشتم الحمدلله میلیونی زائر می روند جاهای مختلف عتبات عالیات یا میلیون ها نماز می خوانند روزه می گیرند کارهای خیر می کنند احسان می کنند ما از کجا بفهمیم که این ها قبول است یا نه.
شرط قبولی اعمال
ما هم آیه ی قرآن داریم همه روایات، معیار و سنجش پذیرش اعمال به مقدار تقوای آن شخص بستگی دارد یعنی اگر هر چه قدر نماز ما، دعای ما، زیارت ما، حج ما، روزه ی ما، ما را از گناه فاصله انداخت از بدی ها رذائل اخلاقی ظلم خیانت دروغ بدی ها جدا کرد این علامت قبولی است علامت رشد است علامت این که خدا قبول کرده و الا اگر کسی برود عمره حج زیارت نماز همان آدم قبلی که بوده است هیچ فرقی نکرده این علامت عدم پذیرش است، چهل سال نماز می خواند، روزه می گیرد، دعا می خواند، ذکر می گوید، توسل دارد، ولی همان دروغ را دارد همان حرام خوری را دارد همان بداخلاقی را دارد همان حقه بازی و کلک را دارد فرق نکرده بلکه عقب رفته بد تر شده که بهتر نشده این قطعاً مردود است اعمالش. این جا هیچ شکی نیست انما در قاعده ی ادبیات عربی حصر را می رساند اِنَّما یعنی این است و جز این نیست یَتَقَبَّل اللهُ مِنَ المُتّقین خدای متعال نفرموده که من هر کس هر نوع عملی و هر کسی باشد از هر کس قبول می کنم خدای متعال هم شرایطی دارد برای هر عبادتی و هر کاری این است و غیر از این نیست من قبولی می کنم از تقوا. شرط مهم قبولی عمل تقوا است. یعنی اگر این اعمال ما ما را از گناه بازداشت آن حالت ترمز و بازدارندگی از گناه را در ما ایجاد کرد شک نکنید ما به طرف خدا می رویم قربة الی الله است نزدیک می شویم رشد می کنیم سوال کردند که از کجا بفهمیم نماز ما قبول است یا نه فرمود خدای مهربان در قرآن می فرماید «إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» (عنکبوت/45) اگر می بینید نماز شما بازدارندگی از فحشا و منکر و بدی ها دارد، آن چند هزار مسئله ای که گفته اند همه اش درست است شما رو به رشد است دارید می روید بالا آن مسائل هم درست است قبول است ولی هر چه هم عبادت می کند به قول بزرگی فرمود می آید از خدا زور بگیرد قدرت کسب بکند که به مردم بیشتر ظلم بکند، بیشتر خیانت بکند، بیشتر کلک بزند نماز را هم وسیله ی دنیا قرار داده وسیله ی گناه قرار داده، او قطعاً رو به عقب است جلو نرفته معیار پذیرش نمازهای ما، حج ما، زیارت ما، اعمال ما، عتبات ما، مجالس اهل بیتی که می رویم باید ما را باز بدارد، ما یک قند می خوریم قندمان می رود بالا یک حبه قند در بدن ما اثر دارد آن وقت ده ها سال نماز روزه ذکر دعا نباید اخلاق ما را عوض بکند؟ نباید گفتار ما عوض شود؟ بدی ها برود کنار کم بشود؟ نمی خواهم مایوس بکنم. کسی کار خیر را باید انجام بدهد منتها کار خیر را وسیله ای قرار بدهد رو به رشد باشد جلوتر برود درجا نزند عقب گرد نکند. یک مقداری از این ما وارد بطنش شویم و عمیق شویم. بله این نماز و عبادات ما را تکان بدهد ما را به ترک گناه وا بدارد همه اش وجدانمان بیدار شود بگوید تو که نماز می خوانی چرا دنبال مال حرامی؟ چرا دنبال دروغ هستی؟ چرا دنبال خیانت هستی؟ این اعمال همه اش چکش را می زند به این ندای الهی عمل بکنیم و جواب بدهیم. شرط قبولی اعمال مطلق نیست. شرط قبولی اعمال این است که انسان با تقوا باشد پرهیز از گناه بکند. ما روایاتی داریم که قَلیلُ العَمَلِ مَعَ التَّقوا مَقبولٌ خَیرٌ مِن کَثیرِ العَمَلِ بِلا تَقوا پیغمبر خدا فرمود اگر اهل تقوا یک عمل کم هم انجام بدهند ولی تقوا داشته باشند، آزار و اذیتشان به کسی نرسد ظلم نکنند اصلاً ظلم نکردن خیلی نکته ی مهمی است که آدم با تقوا شرط مهم اش این است که آزار و اذیتش به دیگران نرسد. مولا امیرالمومنین سلام الله علیه جمله ی زیبایی دارند می فرماید: الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یدِهِ مسلمان واقعی مومن واقعی آن کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند در آسایش باشند نماز خوان واقعی مومن واقعی مسلمان واقعی و متقی واقعی کسی است که اذیت و آزارش به کسی نرسد. پیغمبر خدا فرمود: اَفضَلُ الجِهادِ، مَن اَصبَحَ لا یَهُمُّ بِظُلمِ اَحَد یعنی بالاترین جهاد ها این است که کسی صبح بکند قصدش این باشد که اذیت و آزار به کسی نرساند، زیر پای کسی را خالی نکند، کسی را زمین نزند نان کسی را قطع نکند، آبرویش را نبرد، قصدش خیر رساندن به دیگران باشد. این بالاترین جهاد ها است هم او خیلی از مراحل را رد کرده است پیغمبر خدا فرمود عمل کم ولی با تقوا یک سبحان الله یک نماز واجب فقط به واجبات تنها اکتفا بکند ولی آزار و اذیتش به کسی نرسد واقعاً همه از او راضی اند عمل کم با تقوا بهتر است از عمل فراوان و زیادی که بدون تقوا باشد در روایت دیگر فرمود: وَ کَیفَ یَقِلّ ما یَتَقبّل فکر نکند که آدم های با تقوا دو رکعت نماز خوانده اند یا یک ذکر گفته اند فرمود چیزی که پذیرفته شود فکر نکنید کم است چیزی که خدا پذیرفت بزرگ است چون بزرگ پذیرفته عملی که پذیرفته شود حتی یک روایت دیدم که امام صادق علیه السلام فرمود گاهی بنده ای دو رکعت نماز خالص می خواند که فقط لله است خدا به خاطر آن بهشت را بر او واجب می کند یعنی اگر نمازی که بدی ها را برای ما باز داشت بهشت برای ما واجب می شود. یعنی دو رکعت نماز مقبول ممکن است ما را از همه ی مراحل به سادگی بگذراند. به شرطی که نماز واقعی باشد یعنی ما را از گناه جدا کند از بدی ها جدا کند نماز واقعی ما را به توبه وا می دارد ما را وصل می کند به خدا ما را وصل می کند به بهشت این ها را ما شک نکنیم. اگر کسی ما همه دنبال کرامت هستیم دنبال عزت هستیم الآن همه ی افرادی که دنبال مال هستند، مدرک هستند، ریاست هستند، پست هستند، مقام هستند، برای این که به کرامت انسانی برسند و عزیز شوند پیش خلق عزیز شوند پیش خدا عزیز شوند پیش همه عزیز شوند، عزت و کرامت را همه ی انسان ها دنبال می کنند و دوست دارند از همه پیشرفت بکنند از همه گرامی تر باشند محترم تر باشند چه کسانی پیش خدا از همه عزیز ترند؟ از همه محترم ترند؟ این آیه را شاید همه ی عزیزان حفظ اند «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَاللّهِ أَتقَاکُم» (حجرات/13) تعبیرهای دیگر را خدای متعال نیاورده، خیلی از تعبیر ها کسی که بیشتر عمل بکند، بیشتر کار بکند، کسی که بیشتر تلاش بکند خیلی واژه های دیگر را می توانیم بیاوریم خدای مهربان می فرماید که «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا » (حجرات/13) ما شما را خلق کردیم و زن و مرد مونث و مذکر خلق کردیم و شما را قبیله ها طایفه های مختلف، شکل های مختلف، زبان ها و نژاد های مختلف برای این که شناخته شوید، اگر همه یک رنگ و یک لباس و یک جور و یک فرم بودند اوضاع به هم می خورد حکمت خداست که مرد بیافریند زن بیافریند کوچک و بزرگ قد های مختلف رنگ های مختلف این ها حکمت های الهی هستند، برای این که شناخته شوید این آیه شان نزولش این است که در آن زمان هم بوده این زمان هم است خیلی ها به زیبایی مفاخره می کنند، خیلی ها به پول، به مقام، به پست، به نژاد، به این که من از فلان فامیل هستم، به فلان کس نسبت دارم این ها هیچ معیار حق و باطل نیست این ها هیچ معیار رشد و پیشرفت نیست هیچ معیار حقانیت نیست و عزت و کرامت پیش خدای متعال است. خدای متعال می فرماید ما مرد و زن خلق کردیم قبائل مختلف شعبه های مختلف انواع و اقسام خلقت های مختلف برای این که شناخته شوید اما چه کسی از همه پیش خدا عزیز تر است؟ سرافراز تر است؟ محبوب تر است؟ معیار چیست؟ می فرماید هر کس که پرهیز از گناه بیشتر دارد تقوایش بیشتر است خویشتن داری در معرض گناه بیشتر است آن از همه پیش خدا عزیز تر است با هر رنگ و با هر نژادی که باشد زن باشد یا مرگ باشد چه بسا یک خانم ممکن است از همه با تقوا باشد پیش خدا عزیز تر باشد. جوان باشد یا پیر باشد سن و سال، رنگ، ثروت، نژاد، محبت، ظاهر هیچ معیار نیست معیار هر کس که با تقوا تر است این آیه شان نزولش هم همین است در آن زمان جاهلیت هر کسی مباهات و افتخار می کرد من زنگم سفید است، نژادم چنین است، آباء و اجدادم چه کسانی بودند، سفید ها بر سیاه ها خودشان را برتری می دادند، آدم های زیبا بر نا زیبا این ها را همه را بر هم زده اسلام. معیار تقوا است
گاهی به علممان می نازیم به ثروت و زیباییمان می نازیم
بله ممکن است علم خیلی دارد اما تقوا ندارد ارزش ندارد حتی اگر عالم باشد رُبَّ عالِمٍ قَد قَتَل جَهلُهُ یعنی چه بسا عالمی که جهل او او را از پا در آورده است یعنی علمش به درد اش نخورده. اگر علم در کنار تقوا قرار بگیرد به درد می خورد. شیطان ابلیس علمش خیلی زیاد است یک شهر عربی است لو کان للعلم من غیر تقی شرف لکان اشرف خلق الله ابلیس شاعر عرب می گوید اگر علم و دانش بدون تعقل بدون تقوا شرافت باشد شیطان باید از همه بالاتر و برتر باشد. شیطان از اول خلقت بوده با خیلی انبیاء نشست و برخاست داشته با خدا با ملائکه نشست و برخاست داشته شش هزار سال عبادت کرده هم از نظر عبادت خیلی فوق العاده بوده هم از نظر علم. علم و عبادت را جمع کرده شش هزار سال عبادت حضرت امیر سلام الله علیه در خطبه قاصدیه نهج البلاغه می فرماید نمی دانیم از سال های دنیایی بوده یا از سال های آخرتی. چون در آسمان عبادت می کرده شش هزار سال آسمانی بوده. دو رکعت نمازش چهار هزار سال طول کشیده عبادت منهای تقوا آدم را نجات نمی دهد. شیطان کلماتی دارد که علمای بزرگ احادیث ابلیس را جمع کرده اند با انبیاء حرف های خیلی پختهای زده و خدا هم گفته درست است حرف هایش می فهمد اما عمل ندارد تقوا ندارد. بدون تقوا محال است علم داشته باشی زیبایی داشته باشی هنر داشته باشی جمال داشته باشی ولی اگر خودش را از گرداب گناه منجلاب آتش جهنم بیرون نیاورد فایده ای ندارد همان علم اش او را به سرازیری می برد. علم باید همراه اش تقوا باشد عبادت باید همراه اش تقوا باشد پرهیز از گناه باشد این وصیت تمام انبیاء اولیاء علماء سیر و سلوکی ها علم همراهش باید تقوا باشد تقوا است که آدم را نجات می دهد اگر تقوا داشت آن علمش هم نافع می شود آن عبادتش هم به او رشد می دهد. ما در کنار اهل بیت فراوان افرادی داشتیم که عنوان های ظاهری نداشتند ولی بر اثر تقوا بهترین عبد خدا شدند و به این اکرمکم نائل شدند آن قدر محترم بودند که پیغمبر و امام این ها را تشویق کرده اند تشکر کرده اند من نمونه هایش را هفته ی قبل عرض کردم مثلاً بلال حبشی سیاه چهره بوده غلام بود برده بود بعد آزاد شد و بعد پیغمبر او را به عنوان موذن و اذان گو مطرح کرد که جالب است که حتی اشهد ان لا اله الا الله مخرج شین را نمی توانست بگوید می گفت اسهد ان لا اله الا الله ولی تقوا و ایمان فوق العاده ای که داشت شد عزیز پیغمبر شد عزیز اهل بیت، که همه جا پیغمبر و اهل بیت از او حمایت کردند و از او مدح و تعریف های فوق العاده کرده اند مثلا قنبر غلام بوده غلام مولی امیرالمومنین بوده با اهل بیت محشور می شود، فضه ی خادمه کنیز بوده در خانه ی اهل بیت خدمت گزار بوده کلفتی می کرده، نوکری می کرده، به عنوان کلفت و برده و کنیز خدمت گزار اهل بیت بوده ولی شبی که این بزرگواران نان جو خودشان را به این مسکین یتیم و اسیر دادند این بزرگوار هم این انفاق و سخاوت و فداکاری را کرد و ما روایت داریم فضائلی که در سوره ی مبارکه ی هل اتی وارد شده برای این خانم هم است، به خاطر این که پا به پای اهل بیت آمده گناه نکرده معصیت نکرده کار بد نکرده و فداکاری و ایثار کرده حدیث داریم هر کس هم در این مسیر قرار بگیرد جَرَت فی کُلِّ مومِنٍ و مؤمِنة یعنی مسیر تقوا مسیر فداکاری و گذشت هر کسی برایش پیش بیاید خدا همان کرامت ها همان فضائل هم نشینی با پیغمبر و اهل بیت که مقام کسی نیست آیه ای که در قرآن مکرر تکرار شده «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقینَ» (توبه/36) بدانید خدا با چه کسانی است خدا با متقین است خدا که با متقین باشد 124 هزار پیغمبر هم با او هستند خدا که باشد یعنی چهارده معصوم هم هستند همه ی خوبا هم هستند همه ی فرشته ها هم هستند آدم با تقوایی که از خدا می ترسد گناه نمی کند فکر نکند پشتش خالی است خدا و همه ی خوب های عالم و همه ی انبیاء و همه ی ما پشت سرش هستیم خیلی باید دلش محکم و قرص باشد. من یک نمونه ای از اهل تقوا که چون نزدیک شهادت امام صادق علیه السلام هستیم ما همین جا این تلنگر را به بیننده های عزیز بزنیم که ایام صادقیه را عزیزان ارج بنهند، اهمیت دهند، جمعهای که پیش رو است شهادت رئیس مذهب ما امام صادق علیه السلام است که عمده ی احکام ما و معارف ما از این امام بزرگوار است روایاتی که از امام صادق رسیده یک طرف روایاتی که از سیزده معصوم دیگر رسیده یک طرف، یعنی این قدر روایات فراوان است و این قدر ایشان شاگرد زیاد تربیت کرده چون شرایطی برای حضرت پیش آمد که فرصت پیدا کردند معارف مکتبشان را رواج دهند و به همه برسانند این است که ویژه باید برای امام صادق عزاداری کرد، مجالس گرفت، شرکت کنند عزیزان و تکریم بکنند یکی از نمونه های خیلی عالی از شاگردانی که امام صادق علیه السلام تربیت کرده اند شخصیتی است به نام عبدالله بن ابی یعفور یک انسان معمولی بوده ولی بر اثر تقوا بر اثر پیروی از امام صادق علیه السلام به جایی رسیده که حضرت هم با نانهایی که برای خودش یا دیگران می فرستادند از ایشان تشکر می کردند و هم این که بعد از مردنش هم حضرت تعریف های عجیبی از این شخصیت کرده اند اولاً این شخصیت خیلی هم تعبیر روایت این است بیشتر عمرش مریض بوده است بعضی ها هستند کلکسیون بیماری ها هستند او هم جزء همان ها بوده ناراحتی سردرد، معده، گوارشی، چشم پا درد یعنی دائم المریض بوده است مرحوم آیت الله بهاء الدینی خدا رحمتشان کند ایشان هم خیلی مریضی های طولانی و ممتدی داشتند ایشان می فرمود حضرت امام رحمت الله به من می فرمودند من هر موقع یادم می آید شما مریض بودید یک موقع یادم می آید یک سردرد بیست ساله داشتم مکه که مشرف شدم لطفی شد و آن سردرد من خوب شد می خواهم عرض کنم که ممکن است کسی ولی خدا هم باشد آدم خیلی خوبی هم باشد اهل گناه و معصیت هم نباشد ولی ابتلائات و سختی ها رشد آور است و جلوی طغیان نفس و هوا و هوس را می گیرد گاهی خدا ما نمی دانیم که آیت الله بهاء الدینی می فرمود من حتما می دانم حکمت و لطف خداست شاید من نفسم شلوغ کاری می کرد اگر این مریضی ها و ابتلائات را نداشتم.
شریعتی: ما همیشه گفتهایم که بر اساس این معیار ها با دیگران قضاوت نکنیم که آدم بدی بوده یا خوب بوده.
حاج آقا فرحزاد: همین آقای عبدالله بن ابی یاکوب به امام صادق علیه السلام عرض کرد من خیلی مریضی کشیده ام دائم المریضم حضرت فرمودند که آن چه که خدا برای مومن می بُرد خیر او است اگر بداند که مومن چقدر در این ابتلائات برایش خیر و برکت و صلاح و عافیت است در آینده، آرزو می کند که کاش با قیچی تکه تکه می شدم، یعنی پشت پرده را ما خبر ندارم اَلبَلاءُ لِلوَلاء واقعا هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند ممکن است بلاء به تن بخورد اما روح انسان معنویت انسان باقیات صالحات انسان آخرت انسان رشد پیدا بکند گفت:
این بلای دوست تطهیر شماست * * * علم او بالای تطهیر شماست
مهربانی خدا با بندگان
خدای مهربان به بنده هایش خصوصاً مومنین و متقین فوق العاده نظر دارد و مهربان است ایشان اولاً خیلی مریضی های طولانی داشته یک موقعی امام صادق علیه السلام نامه نوشتند فرمودند اُنظُر بِما بَلَغَ علی علیه السلام عِندَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ما بَلَغ فرمودند نگاه کن امیرالمومنین علی علیه السلام چه کار کرد که عزیز خدا شد پیش پیغمبر این قدر مقرب شد شده جان پیغمبر برادر پیغمبر نزدیک ترین فرد به پیغمبر چه کار کرده حضرت علی؟ امام صادق علیه السلام همین نکته را پرده برداشتند فرمودند: فَإِنَّ عَلیا علیه السلام إِنَّما بَلَغَ ما بَلَغَ بِهِ عِندَ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله بِصِدقِ الحَدیثِ و أَداءِ الامانَةِ مولا امیرالمومنین علیه السلام با صدق گفتار و امانت داری به این مقام رسید که حدیث در سفینة البحار کلمه ی عبد حالات همین عبدالله بن ابی یافو و در کتاب های متعدد روایات ما آمده به صدق حدیث و امانت داری این دو واژه ی مهم دو بال تقوا راست گویی و امانت داری است آدمی که راست بگوید حدیث داریم مَن صَدقَ لِسانِهِ زَکی عَمَلِه کسی راست گو باشد عملش هم پاک می شود چون آدمی که راست می گوید هیچ وقت جرئت نمی کند کار خلاف بکند آن جوانی که آمد به پیغمبر گفت یک نصیحت کوچک بکنید تا من عمل کنم فرمودند راست بگو دروغ نگو رفت شراب بخورد قمار بکند کار خلاف بکند دید باید راستش بگوید همین راست گویی زبان که درست شود عمل هم درست می شود همین نجات می دهد عملش هم پاک می شود راست گویی و امانت داری این دو بال مهم اهل تقواست و این هم روایت جالبی است که یک موقعی عبدالله بن ابی یعقوب آمد خدمت امام صادق علیه السلام به حضرت گفت من دربست تسلیمم. این دربست تسلیم بودن خیلی مهم است این که انسان چون و چرا نکند، حتی گاهی هم ممکن است هوا و هوس برایش غالب شود اما نگوید این اشکال دارد یا حلال را حرام بکند حرام را حلال بکند بگوید ربا حلال است دزدی و خیانت حلال است نه اگر هم یک وقت زمین بخورد اعتقادی به حرمت داشته باشد یعنی باور کند حرف خدا و پیغمبر را قبول کند، این شخصیت به قدری اعتقادش بالا بود، قسم خورد به امام صادق علیه السلام گفت و الله لَو فَلَقتَ رُمَانَة نِصفَین فرمود به خدا قسم یابن رسول الله اگر یک اناری را نصف بکنی شما بفرمایی نصفش حلال است نصفش حرام من می پذیرم تسلیم می شوم حالا از یک باغ از یک درخت از یک آب این معامله را این طور بکنی این طور بکنی حرام است صیغه ی عقد را می خوانی خانم حلال است نمی خوانی حرام است چه کسی گفته؟ چرا گفته؟ چرا چنین گفته؟ خب خدا گفته این تسلیم بودن ما همه اش خیلیهایمان لنگ هستیم چرا نماز را واجب کرده؟ چرا سه رکعت؟ چرا دو رکعت؟ چرا نماز ظهر را یواش بخوانیم آن را بلند بخوانیم؟ این چرا چرا ها را خیلی دارند.
حریم حرام و حلال الهی
خیلی جاها در مورد حرام ها دنبال مجوز می گردیم که حلالش بکنیم. بله متاسفانه تسلیم بودن. مغز تقوا تسلیم بودن است انسان تسلیم باشد یعنی قبول بکند و در توانش که دارد عمل بکند فرمود والله اگر یک انار را نصف بفرمایید بگویید نصفش حلال نصفش حرام من چون و چرا نمی کنم حضرت آن قدر خوشحال شدند دو بار فرمودند رَحِمَکَ الله رحمت خدا شامل حالت باشد و در یک روایت دیگری حضرت فرمودند که من کسی را سراغ ندارم که مطیع تر در میان اصحاب و جمع ما باشد از عبدالله بن ابی وفا یعنی از همه ی دوستان او عرض من را بیشتر گوش می دهد و از همه مطیع تر است یک خاطره ی جالب هم ایشان دارد در روایت داریم که یک کسی گرفتاری داشته از دادگاه به عبدالله بن ابی یعفور گفت شما بگو شاهد بشو برای من شهادت بده تو که می دانی من این کار را نکرده ام و طرف دروغ می گوید گفت باشد آمد شهادت بدهد پیش قاضی اتفاقاً قاضی هم همسایه خود عبدالله بن یعفور بود با او آشنا بود آمد در محکمه قاضی شهادت داد که حق با ایشان است آن دیگری اشتباه می کند جناب قاضی ابو یوسف قاضی اهل سنتگفت من همسایه ی دیوار به دیوار تو هستم در صداقت و راستگویی تو هیچ شکی ندارم که تو راست گویی آدم خوبی هستی شب ها بلند می شوی با خدا راز و نیاز داری صدای عبادت و نماز شبت را می شنویم در پاکی و خوبی تو هیچ شکی ندارم الا یک چیز مانع شده که من شهادت تو را قبول بکنم، چون که شما شیعه هستی پیرو امام صادق هستی مکتب ما را قبول داری این مانع است که شهادت تو را قبول بکنم. در همین سفینه کلمه عَبَدَ را به جای او آورده عبدالله ابی یاکوب بعد از شنیدن این جمله شروع کرد گریه کردن به قدری گریه کرد که اشک به پهنای صورتش را پوشاند جناب قاضی گفت من بی ادبی نکردم من از نظر قانون خودمان چون شما هم کیش ما نیستی من شهادت ات را نمی توانم قبول کنم، اما صداقت و راست گویی و آدم خوب بودنت را قبول دارم گفت نه من گریه ام برای این نیست که شهادت من را رد کردی گریه ی من برای این است که نسبت رافضی به من دادی، یعنی شما جزء پیروان اهل بیت هستی نَسَبتَنی اِلی قَوم اَخافُ اَن لا اَکونَ مِنهُم شما من را نسبت دادید به یک قومی که می ترسم جزء آن ها نباشم شما به من گفتی که شیعه ی اهل بیتی پیرو اهل بیتی ناراحت شد از این که نکند شیعه ی امام صادق نباشد گریه کرد از این که شهادتش را رد کرد ناراحت نشد ناراحتی اش از این بود که شما به من گفتی شیعه ی امام صادق علیه السلام هستی شیعه ی جعفر بن محمد هستی رافضی هستی نسبت تشیع به من دادی می ترسم پیرو امام صادق نباشم پیرو اهل بیت نباشم و من پیش خدا شرمنده ام.
یعنی نسبتی که به من دادید به این مقام و رتبه ای که دادم خیلی نسبت بلند و بالایی است. کلمه ی شیعه یعنی پیرو شیعه ی امیرالمومنین شیعه ی امام صادق. فرمود امام صادق علیه السلام شیعیان ما کسانی هستند که اوامر ما را اطاعت کنند ولی اگر در بیشتر امور ما را مخالفت می کنند شیعه ی ما نیستند ممکن است محب باشند، موالی باشند، دوست باشند، ولی شیعه کسی است که پیرو کامل اهل بیت باشد و جالب است یک نامه ای بعد از وفات این بزرگوار امام صادق علیه السلام نوشتند که خیلی تعریف های فوق العاده از این شخصیت کردند بر اثر تقوا، صداقت راستی، تواضع و ادبی که این شخصیت داشت بعد از فوت او نامه ای به مفضل نوشتند که دوست او بوده فرمودند خدا از او باشد از دنیا رفت عهدی که با خدا پیغمبر و امامش بسته بود وفا کرد قبض صلوات الله علی روحه امام صادق فرمودند عبدالله ابی یعفور از دنیا رفت صلوات خدا بر روح و جانش باشد محمودالاثر آثار خوبی از خودش جا گذاشت مشکور السعی تلاشی که کرده همه اش قبول شده این خیلی مهم است دو رکعت نماز قبول باشد ما رستگاریم اما همه ی کارهای او را حضرت تایید کردند مغفور له خدا همه ی گناهانش را آمرزید مرحوما مورد رحمت خدا قرار گرفت برض الله و رسوله و امامهم خدا از او راضی بود پیغمبر از او راضی بود امامش از او راضی بود عجیب است این طور قطعاً شاید همین یک مورد داریم بظلالت من رسول الله ما کان فی عصرنا اصبح لله و لرسوله و لامامه منهم امام صادق علیه السلام فرمود قسم به این که من بچه ی پیغمبر هستم جدم پیغمبر است از او متولد شده ام این که در زمان ما کسی مطیع تر از او نبود. تعبیر فوق العاده ای بود و برای پیغمبر از او مطیع تر من پیدا نکردم به امامش به خدا و پیغمبر مطیع ترین بود. فماذلک حتی قبضه الله الیه برحمته تا آخر عمرش با تقوا بود و مطیع بود تا به رحمت خدا نائل شد و خدا او را به بهشت خودش جا داد و سیره الله جنته و در کجا بهشت او را جا داد؟ این خیلی مهم است یک بزرگواری از اساتید ما خدا رحمتش کند همیشه می فرمودند که فاصله نگیریم از خدا و چهارده معصوم بعضی ها می گویند ما کجا چهارده معصوم کجا ما کجا خدا کجا بلال حبشی ها ثوبان داستانش را هفته ی قبل گفتیم قنبر ها فضه ها عبدالله بن ابی یعفورها از این نمونه ها فراوان در تاریخ داشته ایم زن مرد عبد غلام تقوا بندگی خدا بند های اختیاری را ببُریم عادت پرستی نفس پرستی مردم پرستی را خدا پرست شویم ببینیم خدا چه می خواهد قسم می خورد امام صادق علیه السلام خدا او را در بهشتی قرار داد کنار پیغمبر و کنار امیرالمومنین علیه السلام اسکنه الله بین المکسنین مسکن محمد و امیرالمومنین علیهما السلام امام صادق قسم می خورد جناب عبدالله بر اثر فرمان بردن و اطاعت بلاء فلان خیلی داشته است خدا او را جایی جای داده که یک طرف دیوار به دیوار همسایه ی رسول خداست و یک طرف هم همسایه ی دیوار به دیوار امیرالمومنین علیه السلام و ان کانت المساکن واحد و الدرجات واحد هر چند آن جا خانه ها یکی است درجه ها یکی است همه با هم هستند یک جا هستند فزاده الله رضا من عنده و مغفرتا من فضله به رضای خدا رضایت از او را بیشتر بکند آمرزش را بر او بیشتر بکند به خاطر این که امامش که من باشد از او راضی ام بر اثر تقوا، اگر کمی هم بندهای گناه را از خودمان جدا کنیم با چشم، زبان، دست، لقمه ی حرام فاصله بگیریم خدا کمکمان می کند. خدا ترس باشیم. تقوا یعنی خدا ترسی. اگر خدا ترس باشیم خیلی خدا برایمان اهمیت می دهد، با هیچ کس هم خدا پیغمبر فامیل نیست هر کس تقوا داشته باشد از هر نژاد و فرقه ای باشد زن و مرد در جوار چهارده معصوم خدا به او جا خواهد داد. ان شاء الله روح تعبد و روح تسلیم و عبادت و خداترسی را خودمان تقویت کنیم. به برکت قرآن خیر و برکت و سلامتی و توفیق نصیب همه ی شما شود.
یکی از رمز های اجابت دعا صلوات بر محمد و آل محمد
در روایات داریم متعدد این تعبیر آمده که یکی از رمز های اجابت دعا صلوات بر محمد و آل محمد است اللهم صل علی محمد و آل محمد است حتی اهل سنت هم شیعه ها از پیغمبر خدا نقل فرموده اند که بدون صلوات هیچ دعایی بالا نمی رود و اجابت نمی شود پیغمبر خدا فرمودند الدُّعا مَحجوبٌ حَتّی یُصَلّی علی محمد و آل محمد یعنی دعاهایی که می کنیم در پرده و حجاب می ماند مگر این که در ضمن دعاهایمان ضمیمه کنیم صلوات بر محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد دعای مستجاب است و باعث می شود بقیه ی دعاها هم اجابت شوند. این آیات ابتدائی سوره ی مبارکه ی انفال چند علامت برای مومنین خدای مهربان بیان فرموده است آیا ما مومن هستیم یا نیستیم نقل می کنند یکی از علمای بزرگ می خواست امتحان بکند که مومن است یا نه به کسی گفت این آیات را بر من تلاوت بکن ببینم آثار و برکاتی که این آیات دارد در من اثر می گذارد یا نه «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَی رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ» مومنون همانا این است و جز این نیست کسانی هستند که هر وقت ذکر خدا می شود یاد خدا می شود دلهایشان تکان می خورد می ترسد، خیلی برنامه ی سمت خدا را می بینند دل می دهند، گوش می دهند، تکان می خورند آیات خدا چه منظور آیات قرآنی است یا آیات الهی تذکرات نشانه ها آثار و اتفاقاتی که می بینند تکان می خورند تلنگری به آن ها می خورد بعضی ها هستند بی خیال هستند تکان نمی خورند این علامت این است که ایمان نیست یا خیلی ضعیف است، مومنین کسانی هستند که ذکر خدا می شود یاد خدا می شود دل هایشان تکان می خورد منقلب می شوند، آیات الهی بر آن ها خوانده می شوند تلاوت می شود یا آیات انفسی یا آیات آفاقی ایمانشان بالا می رود رشد پیدا می کند واقعاً تصمیم می شود فلان گناه را بگذارد کنار بهتر شود کارهایش بهتر شود ولو کم یک کم هم خیلی است یک کم هم از آتش فاصله بگیریم کم کم زیاد می شود، علامت دیگر مومن این است که همیشه در کارها توکلشان و پشت کارشان و امیدشان به خدای متعال است علامت دیگر می فرماید مومنین کسانی هستند که نماز را به پا می دارند از آن چه که خدا به آن ها مرحمت کرده، نه فقط مال، آبرو دارد، جان دارد، بدن دارد، امکاناتی که خدا برایش فراهم کرده انفاق که می گویم فقط مال نیست آن چه که خدا نصیبشان کرده انفاق می کنند، این هایی که این پنج ویژگی را دارند یاد خدا این ها را تکان می دهد آیات الهی وقتی خوانده می شود ایمانشان زیاد می شود بر خدا توکل می کنند نماز را به پا می دارند و انفاق می کنند حقاً مومن هستند، برای این ها نزد پروردگار درجات بزرگی است، نمونه اش همین عبدالله بن ابی یعفور بود که عرض کردیم واقعا اگر کسی در مسیر تقوا و بندگی خدا قرار بگیرد خدا و اهل بیت و اولیاء خدا کم اش نمی گذارند بالاترین نهایت درجه ی قرب و مقام را به او مرحمت می کنند
شریعتی: ان شاء الله به آن جایگاه و مقام برسیم با یک محاسبه ی خیلی ساده می توانیم انتهای برنامه ی امروز دین داری مان را محک بزنیم چون خیلی امروز معیار دستمان آمد هم آیات قرآن کریم سراسر هم این نکاتی که شما اشاره کردید سراسر معیار بود و هم نکاتی که در مورد تقوا ما شنیدیم، معیار نه ثروت است نه زیبایی است نه علم است هیچ چیز معیار تقوا و خدا پرستی ماست. نکات پایانی شما را می شنویم.
حاج آقا فرحزاد: در ماه رمضان ما معمولاً مهمان خدا هستیم یعنی مهمان به این معنا که همیشه مهمان خدا هستیم صاحب خانه ی دیگری غیر از خدا نداریم در دیگری نداریم آن در را بزنیم ماه رمضان مهمانی ویژه بوده، یعنی خدا پذیرایی ویژه می کند ضیافت است یک موقعی ماه رمضان که تمام می شد دنبال این بودم که این مهمانی را می شود ادامه داد آدم یک جایی که می بیند سفره خیلی چرب است خیلی بهره برده دلش می خواهد بهانه هایی را جور کند که همیشه در آن مهمانی باشد دنبال مدرکی می گشتم که می شود که کسی همیشه مهمان ویژه ی خدای متعال باشد؟ یک حدیث قدسی پیدا کردم برای پاسخ این سوال که بعضی ها هستند که همیشه مهمان خدا هستند در حدیث قدسی داریم که خدای متعال می فرماید أهلُ طاعَتی فی ضِیافَتی، و أهلُ شُکری فی زِیادَتی ما همه مان دنبال این هستیم که رشد و برکت و خیر زیاد شود و همیشه هم مهمان خود خدا باشیم مهمان ویژه باشیم خدای مهربان می فرماید که آن هایی که بند من هستند بند کس دیگری نیستند بند شهوات و پول و نفس و ریاست و مقام و پست و منیت ها نیستند آن هایی که حرف من را گوش می دهند همیشه مهمان من هستند یعنی از سفره ی ویژه ی الهی مرحمت های الهی همیشه بهرهمند هستند همیشه استفاده می کنند یعنی دو چیزی است که ما همه دوست داریم همیشه مهمان خدا باشیم همیشه هم خزانه ی خدا رو به رشد به ما سرازیر شود نعمت ها لطف ها و و الطاف معنوی و مادی به سر ما ببارد آن هایی که فرمان خدا را می برند و نعماتش را هم شکر می کنند الحمدلله الهی شکر بحث شکر را مفصل گفته ایم از چیزهایی است که برکت و روزی را زیاد می کند اهل شکر همیشه در ازدیاد نعمت اند و اهل طاعت همیشه مهمان خدا هستند در حالات شیخ بهایی یا یکی از بزرگان نقل می کنند که این ها سفر زیاد می رفتند البته سفر برای این که معنویتش را بارور بکند سفرهای زیارتی یا سیاحتی که آثار خوبی باشد نه این که یک سفر بروم بار گناه روی دوشم زیاد بکنم، خیلی ها برنامه ریزی می کنند می روند سفرهایی که غیر از گناه و معصیت در آن چیزی نیست کوله بار گناه را برمی گردانند می آورند سفر هم در آن عبرتی باشد، آموزش خوبی باشد تعلیم خوبی باشد چیز نوئی به دست بیاورد تجربه ی خوبی باشد معنویتش بالا برود علم و دانشش افزوده شود، در حالات بزرگان نقل کرده اند این ها که سیاحت می کردند دنبال مردان الهی بودند یا آیات الهی را می خواستند کشف بکنند و تجربیاتشان بیشتر شود نقل می کنند شیخ بهایی رفت در بیابان رسید به چوپانی دید این چوپان آدم فوق العاده ای است در فکر بود که نقطه ی شروع گفتگویی را باز کند موقع نماز شد اذان ظهر شد که آفتاب به وسط آسمان رسید، دید این چوپان سر کرد بالا، آنهایی که فرمان من را می برند همه وقت خدا با آن هاست گفت خدایا تو شاهدی که الآن وقت اداء امانت تو شده موقع اول ظهر نماز باید بخوانم ولی این گوسفندان امانت مردم است نمی توانم رها بکنم ممکن است مشغول نماز شوم گرگی حمله بکند این ها را از بین ببرد، خدایا من این ها را به تو می سپارم خدایا این ها را حفظ کن گفت دیدم از دور یک گرگی آمد شروع کرد دور گوسفندان چرخیدن هیچ حمله به گوسفندان نمی کرد، خیلی تعجب کردم من هم آرام به او اقتدا کردم بعد از نماز گفتم من تعجب می کنم از کی تا به حال گرگ ها با گوسفند ها آشتی کرده اند؟ گفت از وقتی که من با خدا آشتی کرده ام این ها هم با هم دیگر آشتی کرده اند، اگر تو فرمان خدا را ببری این حدیث هایی که ما بارها خوانده ایم اَنَا مُطیعٌ لِمَن اطاعَنی من مطیع کسی هستم که اطاعت من را بکند پیغمبر خدا فرمودند کسی که تقوا داشته باشد دنیا و آخرت تحت فرمان اوست چرا در زمان ظهور امام زمان گرگ و میش در کنار هم دیگر زندگی می کنند؟ چون همه می شوند اهل تقوا هیچ حیوانات هم به هم صدمه نمی زنند تقوا عاملی است که اطرافمان را آرامش می دهد خوشی ایجاد می کند تجلی رحمت خدا می شود سعی بکنیم با تقوا به همه ی خواسته ها و آرزوهایی که داریم می توانیم دست پیدا کنیم. اهل دنیا می بینند او متعهد است یک وقتی کسی سر امتحان ول کرد رفت نمازش را اول وقت خواند ورقه های امتحان را جمع می کردند، دوباره امتحان برایش جدا گذاشتند گفتند چون متعهد و پایبند است ما دوباره به او فرصت می دهیم یعنی در پیش خلق خدا هم جا باز می کند. این آثار و برکات تقوا نصیب همه بشود.