در این مقاله قصد دارم تجربه شخصی یک ماه اخیر خود را بازگو کنم که مطمئنم درد دل بسیاری از خریداران چند ماهه اخیر خودروهای وارداتی است. خودروهایی که یک شبه ورود آنها به کشور متوقف شد و این وسط خریدارانی ماندهاند که یک دست آنها برگههای تکمیل وجه چند صد میلیونی است و دست دیگر آنها به امید دریافت محصول مورد علاقه خود رو به واردکنندهها دراز شده است تا حق خود را آنچنان که داخل قرارداد ذکر شده بگیرند. چشمها به شیشه شورومها دوخته شده به امید اینکه پس از سالها بتوانند خودروی مورد علاقه خود را حتی چند برابر قیمت جهانی خریداری کنند و از دست خودروسازان وطنی با آن کیفیتهای ناب و مثالزدنی خلاص شوند! اما گویا هنوز هم این طلسم شکسته نشده و قصد ترک خوردن هم ندارد زیرا نهتنها پول را به شرکتهای واردکننده دادهاند، بلکه در حال حاضر به دلیل عدم ثبت سفارش جدید، نه خودرویی وجود دارد که بتوانند آن را تحویل بگیرند و در راه حل دوم پس گرفتن پول بیزبان هم که با هزار تلاش و آرزو جمعآوری شده بود، توسط واردکننده محترم ماهها زمان میبرد و با سود اندکی آن هم با داد و فریاد واریز خواهد شد. فریادهایی که این روزها گهگاه در بعضی از نمایندگیها و شورومها شنیده میشود و هیچکس از مسئولین هم به توجیه حمایت از تولید داخل، به فکر مردم و حقوق مصرفکننده نیستند و در مورد آن حرفی هم زده نمیشود و گویا این بازار لوکس واردکنندهها و امور آنها، شده است جهنمی متروکه که کسی علاقهای به تزریق آرامش در آن ندارد.
داستان از آنجا شروع شد که دوست نزدیک من پس از چند ماه واریز وجه برای خرید یک خودروی باکیفیت سدان حدود 200 میلیونی (که متاسفانه از گفتن نام دقیق آن معذورم)، شهریورماه تمام پول را به یک واردکننده داد که البته سابقه خوبی هم در تحویل خودرو ندارد (کاش قبل از عقد قرارداد با من مطرح میکرد که با چه شرکتی وارد معامله شود!). بسیار خوش و خرم قرار شد خودرو را 15 روزه به او تحویل دهند، اما پس از یک ماه و نیم تاخیر و تقریباً اوایل آبانماه بود که از خودرو خبری نشد و موضوع را با من مطرح کرد و پس از پیگیریهای بسیار متوجه شدیم که در حقیقت خودرو موجود است اما در آن طرف درب گمرک! و باید بین خودروهای موجود و وارد شده تا قبل از بسته شدن ثبت سفارش انتخاب انجام شود و وارد شدن باقی خودروها به بازار مستلزم ثبت سفارش است که فاتحه آن چند ماهی است خوانده شده! تقریباً به هر کسی که میشناختم رو انداختم که لااقل این دوستِ بی نوای ما که پس از سالها پسانداز قصد دارد یک خودروی 200 میلیونی را سوار شود، لااقل بتواند به رنگ مورد علاقه خود برسد، نه انتخاب اول در رنگ، حتی شده انتخاب آخر یعنی سوم! اما هر آنچه تلاش کردیم متوجه شدیم خودروهایی که تا قبل از بسته شدن ثبت سفارش وارد شدهاند همگی رنگهای غیر معمول بازار هستند! البته راست و دروغ را به خودشان میسپاریم و از آنجاییکه بند "پ" ما هیچگاه کلفت نبوده، مجبور به قبول شرایط شدیم! اما حال باید این سدان 200 میلیونی را به رنگ "آبی" بخریم! رنگی جذاب اما بسیار سخت در فروش! البته یک راه دیگر هم وجود دارد آن هم پس گرفتن پول بعد از چند ماه با هزار راه پرپیچ و خم و پراسترس و با سود اندک، که فکر کنم ما همان گزینه "آبی" را انتخاب کنیم! درست است که قسمتی از این دردسر مربوط به قوانین یک شبه و عدم توجه به عواقب آن بر سر مردم بیچاره است اما کاش این شرکت محترم همانطورکه باکیفیت و رسمی بودن خود را در بوق میکند، ادب و طرز برخورد باکیفیت را نیز برای کارمندان خود هر روز صبح در بوق کند که متوجه شوند مردم از همه جا بیخبر، این شرکت را به عنوان متعهد تحویل خودروی خود میدانند و هر آنچه در این مملکت اتفاق میافتد، این شرکت است که باید پاسخگو باشد و طرف قرارداد مردم میباشد.
یاد آقای تویودا افتادم که برای نقص فنی موجود در خودروهای تویوتا تا کمر مقابل همه دوربینها و رسانهها خم شد! البته یاد هنری فورد هم میتوان افتاد که میگفت هر مشتری میتواند ماشین خود را به هر رنگی که میخواهد داشته باشد، تا زمانی که آن رنگ مشکی باشد! گویا این رنگ آبی یادآور خاطرات زیادی است که تا کار به جاهای باریک نرسیده، بحث را خاتمه میدهیم!