آخرین فیلم حسن یکتا پناه، «غیرمجاز» که بهتازگی اکران سراسری خود را آغاز کرده است یک ناامیدی مطلق است. حسن یکتا پناه که قبلاً توانسته بود با اولین فیلمش، «جمعه» حضوری موفق در جشنواره کن داشته باشد، یکی از امیدهای نوظهور سینمای ایران بهحساب میآمد، اما «غیرمجاز» نهتنها در ادامه مسیر فیلمسازی وی نیست بلکه به طرز تأسفآوری ضعیف و غیرقابلدفاع است و هیچ کورسوی امیدی از فیلمسازی که چشم به موفقیتش داشتیم ندارد.
«غیرمجاز» روایت موازی دو دختر همسنوسال، با شرایطی متفاوت است که هرکدام برای خود بودن و خود ماندن با موانعی روبرو میشوند. روایتی که بهخودیخود جذاب است، اما متأسفانه همه عوامل در «غیرمجاز» دستبهدست هم دادهاند تا با روایتی بهغایت غیر جذاب روبرو باشیم.
یکتا پناه در سومین تجربه فیلمسازیاش به سراغ معضلات دختران در جامعه امروزی ایران میپردازد و اشاره به موضوعاتی که مشابهش را در قالب آسیبهای اجتماعی زیاد دیدهایم، روایت دو قهرمانش را بهپیش میبرد. از همینجا هم ایراد اصلی فیلم شکل میگیرد. توکا (یاسمن معاوی) که از ترس تعرض ناپدریاش به تهران آمده شخصیتی کلیدی و پیش برنده در داستان یکتا پناه است، با همه ضعفهای کاراکتری که دارد، اما شادی، دختری که از یک خانواده متوسط تهرانی میآید و بعد از طلاق پدر و مادرش، برادرش است که به او امرونهی میکند، در پس سایه قهرمان یا حتی ضدقهرمان مردی که تا آخرین لحظه همشکل نمیگیرد، گم میشود و روایت مشکلاتش تبدیل میشود به روایتی شبیه کارهای میلانی که نه تأثیرگذار است و نه پرکشش.
در نیمه داستان شادی، با معضلی روبرو هستیم که هرچقدر هم بخواهیم انکارش کنیم و بگوییم دوران این رفتارهای دگم مردانه که نامش را غیرت میگذارند، گذشته است، به گواه هزاران شاهد دوروبرمان موفق نخواهیم بود؛ اما پرداخت یکتا پناه به زندگی شادی از ورای زندگی برادرش و تقابل او با توکا پیش میرود و درنتیجه شادی نه شخصیتی کلیدی است و نه اصلاً نقش مهمی در فیلمنامه بازی میکند. شادی در فیلمنامه گنجاندهشده است که یکتا پناه پایان خوش آبکیاش را به خورد مخاطب بدهد و مثلاً او را به فکر وادارد.از طرف دیگر، توکا که درگیر آزارهای روحی و روانی ناپدریاش است و از ترس تعرض او و بیتفاوتی مادرش راهی تهران شده است، هیچکس را ندارد، نه راه پس دارد و نه راه پیش و هرچه پیشتر میرود بیشتر در منجلاب تنهایی و معصومیتش غرق میشود. کاراکتر توکا گرچه به طرز اغراقآمیزی احمق و بیتجربه پرداختشده است و البته بازی معاوی هم مزید علت بر این کند بودن کاراکتر است، اما میتوان رگههایی از یک قهرمان زن یا حداقل یک کاراکتر فعال و کنش مند را درونش جست.
کنار هم قرار دادن توکا و شادی، در یک فیلم سینمایی که دغدغهاش فقط به گریه انداختن مخاطب و جلب ترحم او بوده است، ظلم و ناحقی تمام است در حق تمام دخترانی که امروزه با مشکلاتی شبیه شادی و توکا دستوپنجه نرم میکنند. چرا؟ زیرا باوجوداینکه اساساً لازم است سینما جایی برای معضلات زنان باز کند و جایگاهی ویژه به صدای معترضانه زنان مظلوم این سرزمین بدهد، اما مشکلات و شخصیتهایی که یکتا پناه روی آنها دست گذاشته است، بسیار پیچیده تراز تایمی است که یک فیلم سینمایی در اختیار فیلمساز قرار میدهد و نیازمند کارشناسی اجتماعی و روانشناسی است که در «غیرمجاز» شاهدش نیستیم. همانطور که گفتیم، همه تمرکز یکتا پناه در «غیرمجاز» برانگیختن احساسات مخاطب و درآوردن اشکش است و آنقدر بر این موضوع اصرار میورزد که حتی به همین هم نمیرسد.
موسیقی غمانگیزی که در تمام صحنهها همراه شماست، صدای حزنانگیزی و پر از ناله لهراسبی که در میانه فیلم و در اوج بدبختی توکا ناگهان شروع به خواندن میکند و همه مصیبتهایی که در خیابان بر سر توکا میآید که اتفاقاً کارگردان انگار برای جریحهدار نکردن روح مخاطبش به خیس شدن لباسش و دزدیده شدن کیفش بسنده کرده است و این تنها %
Post Views:
1