داستان «مُهر هفتم» (The Seventh Seal) در زمان طاعون سیاه اروپا در 1957 اتفاق میافتد و دربارهی شوالیهای بافکر، آنتونیوس بلاک (با بازی ماکس فان سیدو Max von Sydow) است که پس از جنگیدن در جنگهای صلیبی به سوئد بازمیگردد. قاموس مرگ (با بازی بنگت ایکرود Bengt Ekerot) به سراغ او میآید اما بلاک با به چالش کشیدن قاموس مرگ به یک بازی شطرنج، از مرگ خود رها میشود — بلاک آرزو دارد پاسخ برخی از بزرگترین سؤالهای زندگی را بیابد و قبل از مرگ خود حداقل یک کار معنیدار انجام دهد.
از زمان نمایش آن در 60 سال قبل، «مهر هفتم» بهعنوان یک اثر کلاسیک سینمایی شناختهشده است؛ اما چرا این فیلم تا این اندازه محبوب مخاطبان شده است؟
1. چون در قیدوبند زمان و درعینحال رها از آن استقتی «مهر هفتم» در 1957 به نمایش درآمد، جهان همچنان در حال بازیابی خود از جنگ جهانی دوم بود، طبل جنگ سرد در حال نواخته شدن بود و هراسی عمیق از بمبهای هستهای در تمام دنیا گسترده بود. داستان برگمان از شوالیهای که از جنگ بازمیگردد تا با جامعهای رودررو شود که احتمال دارد از طاعون هلاک شوند، روی مخاطبان آن دوره تأثیر زیادی گذاشت؛ اما برگمن توانست با تمرکز بر موضوعات وسیعتری مانند ارتباط انسان با مرگ، زندگی و خدا، از این فیلم یک داستان تودرتوی فلسفی بسازد که تا به امروز هم مخاطبان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.
2. چون برخلاف اینکه موضوع آن مرگ است، در وصف زندگیستبلاک در طول سفرش در سرزمینهای طاعونزده، با گروهی از بازیگران مسافر برخورد میکند — اسکت (با بازی اریک استرندمارک Erik Strandmark)، جاف (با بازی نیلس پوپ Nils Poppe)، میا (با بازی بیبی آندرسن Bibi Andersson) و مایکل (با بازی تامی کلارسون Tommy Karlsson)، پسر کوچک جاف و میا. ابتدا اسکت یک ماسک نمایشی مرگ بهصورت خود میگذارد، اما بهزودی آن را کناری میاندازد، چراکه فکر مرگ در ذهن آنها نیست. درواقع بازیگران نماد تمام خوبیهای زندگی هستند و میا در لحظهای کوتاه به بلاک توتفرنگیهای وحشی و شیر تعارف میکند — لحظهای که او قول میدهد هرگز فراموش نکند. این جاف، میا و مایکل هستند که فیلم را تمام میکنند و نشان میدهند که روشنایی زندگی از تاریکترین روزها هم جان سالم به درخواهد برد.
3. چون پر از بازیهای فوقالعاده استدر طول بخش زیادی از دههی 1950، برگمن بهعنوان کارگردان در سالن سینما و تئاتر شهر مالمو Malmö فعالیت کرد که در آن گروهی از بازیگران را تشکیل داد و با آنها چه درصحنهی تئاتر و چه بر روی پردهی سینما کارکرد. آنهایی که در «مهر هفتم» حضور داشتند عبارتاند از گونار بیورنستراند Gunnar Björnstrand، آکه فیدل Åke Fridell، گونل لیندبلام Gunnel Lindblom، آندرس اک Anders Ek و بیبی آندرسن Bibi Andersson؛ اما این ماکس فان سیدو بود که با ایفای نقش اصلی به لطف موفقیت بزرگ فیلم، به شهرتی جهانی رسید: هالیوود با او ارتباط گرفت و برخی از مشهورترین نقشهای او ازجمله مسیح در «عظیمترین داستان روایتشده» The Greatest Story Ever Told 1965، پدر مرین در «جنگیر» Exorcist 1973 و مینگ بخشنده در فلش گوردون Flash Gordon 1980 به او پیشنهاد شد.
4. چون فیلمبرداری زیبایی دارددرحالیکه ممکن است شراکت آیندهی برگمان با اسون نیکویست Sven Nykvist امروزه مشهور و شناختهشده باشد، اما فیلمبردار گونار فیشر Gunnar Fischer بود که صحنههای فراموشنشدنی «مهر هفتم» را فیلمبرداری کرد. همکاری فیشر با برگمان از «بندر سر راه» Port of Call در 1948 تا «چشم شیطان» The Devil’s Eye در 1960 ادامه داشت و میتوان تأثیر آن را در تصاویر شفاف او مشاهده کرد. فیشر درک منحصربهفردی از نورپردازی و کنتراست داشت که ادعا میکرد از کارگردان دانمارکی کارل تئودور دریر Carl Theodor Dreyer یاد گرفته است (آنها باهم در «دو نفر» Two People در سال 1945 همکاری داشتند). شاید دستاورد درخشان بصری دوران برگمان-فیشر، فیلمبرداری سیاهوسفید «مهر هفتم» را بتوان بهعنوان مثالی از علاقهی مشترک این دو به اکسپرسیونیسم در نورپردازی دانست — عبارت بصری کاملی که تقابل روشنایی و تاریکی را در این فیلم به تصویر میکشد.
5. چون این فیلم جالبتر از آن است که فکر میکنیدبرخلاف بسیاری از کارگردانهای هنری، برگمان هرگز از جالب بودن فیلمهای خود غافل نمیشود. او مسئولیت بزرگی در قبال مخاطبانش احساس میکرد و به آنها به چشم کسانی نگاه میکرد که درنهایت قرار است از آنها پول دربیاورد. در طول سالیان، «مهر هفتم» به تهی بود از طنز شناختهشده است، درحالیکه حقیقت متفاوت است و صحنههای سنگینتر با صحنههایی که رهاییهای کمدی دارند به تعادل رسیدهاند. درواقع حتی اولین صحنه که در آن بلاک با قاموس مرگ ملاقات میکند پر از دیالوگهای کوتاه طنزآمیز است — وقتی قاموس مرگ مهرههای سیاه را انتخاب میکند، او میگوید: چه متناسب، اینطور نیست؟
6. چون حقیقتاً برجسته استفیلمهای کمی وجود دارند که بهقدری شناختهشده و محبوب میشوند که با چند نشانهی ساده قابلتشخیص شوند، اما تصاویر بازی شطرنج میام بلاک و قاموس مرگ یکی از شناختهشدهترینها در تاریخ سینما است. در ساخت این صحنه، برگمن از خاطرات کودکی خود کمک گرفته بود، خاطرات مربوط به زمانی که در کلیسایی قرونوسطایی تصویر مردی را دیده بود که با مرگ شطرنجبازی میکند؛ اما حتی اگر برگمن منشأ اصلی این مفهوم نباشد، «مهر هفتم» آن را برجسته کرد.
7. چون کمک کرد فیلمسازی هنری در سطح بینالمللی مطرح شودبا وجودی که فیلمها از زمانی که بهصورت صامت بودهاند به خارج از کشور محل ساخت خود رفتهاند، موفقیت فراگیر «مهر هفتم» مخصوصاً در آمریکا به شروع عصر جدیدی از فیلمسازی هنری کمک شایانی کرد. این فیلم ثابت کرد سینما میتواند ابزاری جدی برای تبیین فلسفی باشد و این مفاهیم از طرف مخاطبان مورد استقبال و محبوبیت قرار بگیرد. فیلمهای خارجی در آمریکا پا گرفتند و در سال 1957 آکادمی اسکار جایزهای برای فیلمهای خارجی زبان در نظر گرفت (البته «مهر هفتم» نامزد نشد). این فیلم برگمان بهعنوان اثر بارزی از سینمای هنری شناختهشده و از طرف کارگردانهایی با سلایق مختلف ازجمله وودی آلن Woody Allen، اریک رومر Eric Rohmer، مارتین اسکورسیزی Martin Scorsese، گیرمو دل تورو Guillermo del Toro، پل ورهوفن Paul Verhoeven و کژیشتف زانوسی Krzysztof Zanussi مورد تحسین قرارگرفته است.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
27