اگر شما پدر یا مادر، خویشاوند، آموزگار و یا دوست کودکان هستید، امیدواریم که اهمیت کمک به کودکان در پرورش مرزهایشان و احترام به مرزهای دیگران را بیش از پیش درک کنید. با این وجود اگر چه توجه و شناخت شرط لازم است، اما کافی نیست. اگر شما این کتاب را روی میز آشپزخانه یا زیر بالش فرزندتان بگذارید، فایدهی زیادی برای او نخواهد داشت. وقت آن فرا رسیده که آنها را به کار گیرید. در این فصل شش گام را در جهت اجرای قوانین حد و مرزها در مورد کودکتان یاد خواهید گرفت. با این وجود، لازم است که این موضوع را در موقعیت خاص خود درک کنید. اگر برای خودتان مرزهایی در نظر نگیرید، مطالعهی این فصل برایتان بیفایده است. همچنان که به روشهای مختلف بیان کرده ایم، کودکان به پدر یا مادری نیاز دارند که کاری بیش از حرف زدن دربارهی مرزها برایشان انجام دهد. آنها به والدینی نیاز دارند که مرزها را برایشان در نظر بگیرند. به این معنی که شما باید تحت هر شرایطی، با همدردی، قاطعیت، برخورداری از آزادی و در نظر گرفتن پیامدها به فرزندتان واکنش نشان دهید. این یک ویژگی است که خداوند در وجود ما نهاده است تا بتوانیم فرزندان خود را تربیت کنیم.
یکی از بزرگترین مشکلات تربیت کودک، پاسخ دادن به درخواستها یا مشکلات کودکان است؛ پس:
* به خواستههایی که برایشان مناسب نیست، پاسخ منفی بدهید.
* به مشکلاتی که در مورد مدرسه مطرح میکنند، توجه کنید.
* به تعارضهای شدیدی که با شما یا خواهر و برادرشان دارند، فیصله دهید.
* مواردی مثل سستی در انجام کارها یا به هم ریختگی اتاق را حل کنید.
* در حل مشکلات همتایان به آنها کمک کنید.
* در ارتباط با موارد خطرناکی مثل استفاده از مواد مخدر، ارتباط نامشروع یا پیوستن به گروههای نامناسب دخالت کنید.
با این وجود، اغلب مفید است که ساختار سازندهای در ذهن خود داشته باشید تا بتواند به نحوی مؤثر در ارتباط با فرزندتان ممشکلات مربوط به رعایت حد و مرز را مورد توجه قرار دهد. بهره گیری از گامهایی که در ادامه آمده است، به شما کمک خواهد کرد تا از هدر وقت و انرژی خود برای یافتن نشانههای جزئی جلوگیری کنید. آنه هم زمانی که سعی میکنید بفهمید پس از آن چه کاری باید انجام دهید.
به یاد داشته باشید که قرار نیست شما با همتای خود شراکت راه بیندازید. شما دارید آمادهی جنگ با شخصی میشوید که به هیچ عنوان علاقه مند به همکاری با شما نیست. اما هیچ کس نمیگوید که تربیت کودک، راهی مورد علاقهی همه است!
بنابراین، از یک سو این فرآیند را با اجازه خواستن از کودک یا اطمینان پیدا کردن نسبت به اینکه او طرح شما را تأیید میکند، آغاز نکنید. از سوی دیگر، روشی تأثیرپذیر یا مقتدرانه را در پیش نگیرید. بعضی از والدین به خودشان اجازه میدهند تا به دلیل عدم وجود ساختار لازم در ذهن فرزندانشان، آنها را آزاد بگذارند و رها کنند. سپس وقتی تشخیص میدهند که آنها اجازه دادهاند اوقاتشان هدر رود، عصبانی میشوند. آنها کودک را مینشانند و برایش خط و نشان میکشند و این اشتباه ویرانگر را با گفتن این جمله مرتکب میشوند که: «از الآن به بعد، اگر هم بخواهی نمیتوانی آن کار را انجام بدهی.»
در نظر گرفتن حد و مرز برای فرزندتان به این معنا نیست که آنها را «وادار» به انجام ندادن کاری کنید. افرادی که مجبور به انجام کاری میشوند، از آزادی به کمال رسیدن یا انتخابهای اخلاقی صحیح محروم میشوند. این مسئله بیشتر به ساختار وجودی فرزندتان مربوط میشود؛ چرا که این اوست که پیامدهای رفتارش را تجربه میکند و به این ترتیب به سوی مسئولیت پذیری و مراقبت بیشتر هدایت میشود.
گام 1: سه واقعیت را در نظر بگیرید
لازم است با این سه واقعیت آشنا شوید. اول اینکه، این مشکل واقعاً وجود دارد: فرزندتان کامل نیست. شاید این واقعیت بسیار ساده، مستلزم ایجاد رفتارها یا نگرشهایی باشد که باید در وجود فرد شکل گیرد، و یا در سطحی جدی تر درگیر شدن پلیس باشد. اما همهی کودکان گناهکارانی نابالغ هستند؛ این امر به موقعیت انسانی ما بستگی دارد. بعضی از والدین در برداشتن گام اول مشکل دارند. آنها رفتار فرزندان خود را انکار میکنند و یا برای مشکلات واقعی دنبال دلایلی میگردند تا آنها را منطقی جلوه دهند. با این نگرش، عدم برخورداری کودک از زیرکی و هوش لازم، تبدیل به حس دلنشین شوخ طبعی میشود. تنبلی دلیلی برای سخت بودن کار است. مزاحمت تبدیل به ایجاد نشاط و سرزندگی میشود. اگر شخص دیگری این کتاب را به شما داده است و شما دلیل آن را نمیدانید، از پنج نفر از دوستانتان که با شما صادق تر هستند، دلیل آن را سؤال کنید و ببینید چه پاسخهایی دریافت میکنید. به این گفته توجه کنید: «اگر کسی شما را اسب خطاب کرد، او را دیوانه بنامید، ولی اگر پنج نفر شما را چنین خطاب کردند، برای خودتان یک زین بخرید!»
والدین به دلایل بسیار میکوشند برای مشکلات فرزند خود توجیهاتی منطقی پیدا کنند. بعضی به این دلیل چنین کاری را انجام میدهند که میخواهند از احساس گناه اجتناب کنند. بعضی از آنها نمیخواهند کمال گرایی خودشان دچار چالش شود. بعضی احساس میکنند که گویی فرزندشان در حال قربانی شدن است. دیگران نمیخواهند ناراحت شوند و عدهای هم نمیخواهند برای تربیت فرزند خود تلاشی کنند. لازم است والدین این امکان را در نظر بگیرند که شاید در حال قربانی کردن سعادت کودک خود هستند تا از حس خود در ارتباط با آسایش و رفاه محافظت کنند. خداوند هرگز حماقتهای ما را نفی نمیکند و به منظور حل مشکل، ما را تا نهایت ناراحتی پیش میراند. پس به نقش خود به عنوان یک پدر یا مادر متعهد باشید.
پس از پذیرفتن مشکل، دومین واقعیتی که میتوان به آن متوسل شد آن است که مشکل واقعاً مشکل نیست. رفتار یا نگرشی که باعث خشم شما شده است، یک مسئلهی واقعی نیست. این نشانهی وجود یک مشکل دیگر است و در بسیاری از موارد به مرزهای تربیتی مربوط میشود. ممکن است رفتار فرزندتان تحت تأثیر چیزی که در شخصیت او سرکوب شده یا شکل نگرفته است، قرار گرفته باشد. هر نشانهای شما را از مشکل درونی آگاه میکند. اما صرفاً بر اساس نشانهای که میبینید واکنش نشان ندهید، چرا که در غیر این صورت در آینده با مشکلات بسیاری روبه رو خواهید شد. والدین اغلب در رویارویی با یک مرحلهی بحرانی، واکنش غیرعادی از خود نشان میدهند و وقتی بحران برطرف میشود، از کار خود دست میکشند. یک کودک بدون حد و مرز تا زمانی که مرزهای درونی او شکل بگیرد، نشانههایی از خود بروز خواهد داد.
در اینجا مثالهایی از مشکلاتی آورده شده است که مشکل نیستند:
مشکل مربوط به رعایت حد و مرز
|
مشکل ظاهری
|
عدم توجه نسبت به پیامدها
|
نمره های بد
|
عدم احترم نسبت به مرزهای دیگران
|
کنترل کودکان دیگر
|
عدم ترس از رویارویی با پیامدها
|
گوش ندادن به دستورات
|
عدم وجود حد و مرزی در رویارویی با مستحق دانستن خود
|
نگرش گستاخانه
|
سومین واقعیتی که نیاز خواهید داشت با آن روبه رو شوید آن است که زمان همه چیز را التیام نمیبخشد. بسیاری از والدین از توجه به مشکلات مربوط به حد و مرز اجتناب میکنند؛ چرا که کسی به آنها گفته است: «فقط صبر کن. وقتی بزرگ تر شوند، مشکل خود به خود رفع میشود.» اما چند نفر را میشناسید که در چهل سالگی و یا در آستانهی سالخوردگی، هنوز هیچ نوع حد و مرزی را رعایت نمیکنند؟ زمان فقط زمینهای برای التیام زخمها فراهم میکند. اما این فرآیند به خودی خود شفابخش نیست. عفونت به چیزی بیشتر از زمان نیاز دارد؛ برای درمان آن به آنتی بیوتیک نیاز است.
در حقیقت اجتناب از فائق آمدن بر مشکلات فرزندتان، زمینه را برای بروز مسائل دیگر فراهم میآورد. برای رشد و بازسازی مرز، زمان شرط لازم است اما کافی نیست. علاوه بر آن، شما در برخورد با فرزندتان به عشق و محبت بیشتر و حقیقتی عمیق تر نیاز خواهید داشت. در فرآیند بازسازی شرکت کنید. بدون بهره گیری از چیزی غیر از زمان، پیشرفتی حاصل نمیشود. این کار تنها شکست را به تعویق میاندازد.
گام 2: از دیگران کمک بگیرید
در محیط خارج از خانه ارتباطهایی خوب و حمایت کننده برقرار کنید، حتی اگر ارتباط با همسر خودتان باشد. کمک کردن به فرزندتان در شکل گیری مرزهای ذهنی او، در نهایت به رشد عاطفی و معنوی او کمک خواهد کرد، اما پیشرفت هرگز در خلأ شکل نمیگیرد. این کاری سخت و ناراحت کننده است و حتی میتواند شما را تا مرز جنون سوق دهد. اطلاعات به تنهایی کافی نیستند. شما به عشق و کمک فراوان از سوی دیگران نیاز دارید.
بسیاری از والدین در مبارزه بر سر رعایت حد و مرز به آسانی بازنده میشوند، چرا که شدت مقاومت فرزندشان آنها را فرسوده میکند. فرزندشان درک میکند که قرار است چیزی را از دست دهد و به همین دلیل به همه چیز چنگ میزند تا موقعیت خود را حفظ کند. او تمام ذکاوت خود را به کار میگیرد تا این احساس را در شما به وجود آورد که در مورد او منصفانه برخورد نکرده اید یا او را آزرده اید. در این شرایط واقعیتهای وجودی و ارادهی شما به شدت تحت آزمایش قرار میگیرند. اگر قرار باشد والدین این مشکلات را به تنهایی از پیش پای خود بردارند، ممکن است از آن دست بکشند و تسلیم شوند و بگویند: «تو برنده شدی.» اما اگر افرادی در کنارتان باشند که شما را سرزنش نمیکنند و در طول مبارزه همراه شما هستند و برای انجام کار درست روی شما حساب میکنند، میتوانند سر حرف خود محکم بایستید. مطمئن باشید که اگر میتوانستید به تنهایی یا با کمک همسرتان از عهده این کار برآیید، احتمالاً تا الآن به هدف خود دست یافته بودید.
یک گروه تربیت کودک بیابید یا گروهی از همسایهها را دور هم جمع کنید. در این جلسات در مورد اسرار، روشها، و موقعیتها و شکستهای تربیت کودک تبادل نظر کنید. شاید بتوانید از کتابهایی که دربارهی حد و مرزهای کودکان تألیف شدهاند برای کمک به شکل گیری تجربههای یادگیری خود استفاده کنید. در گروهی که ما تشکیل داده ایم، والدینی شرکت میکنند که بچههایی هم سن و سال دارند. سخنران این جلسه نسبت به درگیریهای خود به عنوان یک پدر یا مادر حساس است. او میکوشد تا رو به رو نشدن والدین با مشکلات کودکان را به عنوان مسئلهای غیرعادی برای آنان مطرح کند. والدینی که نمیخواهند عقاید او را بپذیرند و حقیقت را انکار میکنند، از حرفهایش ناراحت میشوند (که همان چیزی است که به آن نیاز دارند). اما والدین عادی به این نتیجه میرسند که نباید خود را گول بزنند و هنوز میتوانند به تغییر وضعیت موجود امیدوار باشند.
گام 3: حد و مرزهای مربوط به خود را به مرحله عمل درآورید
قبل از آنکه تعلیمات خود را در رابطه با مرزهای مربوط به فرزندتان آغاز کنید، آنها را در مورد خود اجرا کنید. کودکان قادرند به طرزی اعجاب انگیز و به خوبی، فریبکاری را حس کنند. آنها به اندازهی کافی روی زمین زندگی نکردهاند که بتوانند دربارهی آنچه میبینند به راحتی به خود دروغ بگویند. آنها سریع میفهمند که شما چه زمانی آدم ریاکاری میشوید یا از آنها میخواهید کاری را انجام دهند که خود انجام نمیدهید. اما جدای از این موارد، همهی ما نیاز داریم حد و مرزهای خود را در زندگی به مرحلهی عمل درآوریم و مورد تجدیدنظر قرار دهیم.
ما بسیاری از والدینی را میشناسیم که از تعارضات موجود در ارتباط با مرز ورشکستگیهای فرزندان خود به عنوان فرصتی برای پرورش عواطف و معنویات در وجود خویش بهره بردهاند. چیزهای بسیار اندکی میتوانند ما را به سرعت از پای درآورند تا یک کودک خارج از کنترل را این حقیقت تحقیرکننده، ناراحت کننده و خُرد کننده، ما را مجبور میکند که هم به درون خودمان نظر کنیم و هم به خداوند و قدرت لایتناهی او متوسل شدیم.
این گام از شما میخواهد که علاوه بر توجه به مرزهای خود، شیوهی زندگی خود را هم ارزیابی کنید. لازم است برای برقراری ارتباط با خداوند و رشد معنوی و عاطفی سخت تلاش کنید و شخصیت خوبی را درون خود پرورش دهید. شما به همهی آن چیزهایی نیاز دارید که به شما کمک میکنند بهتر زندگی کنید. شما به دوستانی نیاز دارید که آسایش و حمایت را برایتان به ارمغان بیاورند و شما را با ضعفها و خودخواهیهایتان روبه رو کنند. رشد کردن برای کودک کاری دشوار است؛ آن هم در شرایطی که کودک در کنار والدینی زندگی کند که خودشان نمیخواهند پیشرفتی داشته باشند. از آن گروه والدینی نباشید که برای کمک به فرزندان خود برای رسیدن به کمال، از مدرسه و مکانهای مذهبی کمک میطلبند. فرزندتان انتظار دارد که شما برایش الگویی از تلاش باشید و فرد با صداقتی که برای شناخت خداوند و دیگران تلاش میکند. اگر میخواهید مزرعه سرسبزی داشته باشید، عاقلانه است که از شخصی بپرسید که چگونه باید از آن نگهداری کنید و گیاهانش را پرورش دهید.
بعضی از والدین شروع به عملی کردن مرزهای درونی خود میکنند و در مییابند که دادن پاسخ منفی به همسران، رؤسا و دوستانشان تا چه حد سخت است. آنها در مییابند که چرا فرزندانشان آنها را در هم میشکنند. این والدین در یک گروه حمایتی قرار میگیرند و شروع به تقویت تواناییهای خود میکنند. آنها کنترل بیشتری نسبت به زندگی خود پیدا میکنند و دیگر از ایجاد تعارض و احساس گناه نمیترسند. و ناگهان، همه چیز در مورد فرزندانشان رو به بهبود میرود. شاید بخواهید کتاب حد و مرزهای ما را بخوانید، کتابی که بیشتر روی مرزهای شخصی تمرکز دارد تا موارد خاص تربیت کودک.
یا شاید متوجه شوید که در احترام گذاشتن به مرزهای دیگران مشکل دارید. شاید فردی، پر جنب و جوش و تندخو باشید که تا به حال پاسخ منفی از دیگران نشنیده اید. ناتوانی خود را بپذیرید، بیشتر روی انتقادپذیری خود کار کنید تا کنترل خودتان، و سعی کنید با دیگران همان رفتاری را داشته باشید که توقع دارید آنها با شما داشته باشند.
یک بار من (دکتر تاون سند) با پدری و فرزند نوجوانش که دوستان بدی را برای خود انتخاب کرده بود، مدرسه را رها کرده بود و مواد مخدر استفاده میکرد، مشاوره میکردم. پدر، که سابقه نظامی داشت، نمیتوانست درک کند که چرا روشهای کنترل کنندهی او مؤثر نبودهاند.
یک روز آنها به دفتر من آمدند و دیدم که موهای طلایی پسر که روی شانه هایش ریخته بود، تا زیر گوشش کوتاه شده است. پدر بیدلیل، پسر را به سلمانی برده بود و مجبورش کرده بود موهایش را کوتاه کند. او به من گفت: «از چیزهای اجق وجق خسته شده ام. تصمیم گرفته ام خودم مشکل را حل کنم. از این به بعد دیگر او هیچ شباهتی به بچههای بد و لاابالی ندارد.» پسر خشمگین و تحقیر شده بود.
مدت زمان زیادی طول کشید و پسر با مشکلات بیشتری رو به رو شد تا سرانجام پدر توانست درک کند که باید کنترل کردن را کنار بگذارد و اجازه دهد آزادی و پیامدهای به کار گرفته شده، نقش خود را ایفا کنند. این پدر مجبور بود تغییرات زیادی در مورد مرزهای خود انجام دهد. در طول انجام این تغییرات، او اجازه داد پسرش از مدرسهای که برایش خیلی اهمیت داشت، اخراج شود و حتی به دلیل مصرف مواد مخدر در دادگاه نوجوان محاکمه شود. او احساسات فرزندش را مورد حمایت قرار میداد، اما همچنین محدودیتهایی را نیز که به اقتدارش مربوط میشد، حفظ میکرد. بدون سرزنش پسرش، پدر قوانین خانه را بر اساس پیامدهای معقول تغییر داد؛ پیامدهایی که بعداً بتواند آنها را عملی کند. در این فاصله پسرش مسئولیت پذیری بیشتری پیدا کرد، کمتر عصبی میشد و در مدرسه و کارهایش نقش فعال تری به عهده گرفت.
گام 4: ارزیابی و برنامه ریزی کنید
موقعیت فرزندتان و تواناییهایی خود را ارزیابی کنید، و برای غلبه بر مشکل طرحی را در نظر بگیرید و آن را عملی کنید.
کودک
مشکل مربوط به تعیین حد و مرز برای کودک را با هدایت خودش بشناسید. فهرستی از چندین عامل مهم تهیه کنید:
سن:
نگاه کودکان نوپا به دنیا با نگاه نوجوانان متفاوت است، اگرچه اکثر مشکلات مربوط به حد و مرز همگانی هستند. از موارد عادی و متداول که در مورد همسالان فرزندتان وجود دارد، آگاه باشید؛ به خصوص آنچه که قدرت انجام آن را دارد. ترفندی که میتوانید از آن استفاده کنید، آن است که فرزندتان را مجبور کنید تا فراتر از راحتی خود تلاش کند، نه فراتر از تواناییهایش. به طور مثال، نوزادان زیر یک سال، باید از مراقبت فراوان و انتظارات بسیار اندکی در ارتباط با رعایت حد و مرزهای درونی، بهره مند شوند. در یک سالگی شما باید با کلمهی «نه» تربیت کودک را در ارتباط با رفتارهایی مثل چهار دست و پا راه رفتن روی مبلمان یا انگشت فرو کردن در پریزهای برق آغاز کنید. قانون رفتار آن است که کودک هر چه بزرگ تر شود، ناراحتی بیشتری را میتواند تحمل کند.
سطح بلوغ فکری:
سطح بلوغ فکری کودکان با یکدیگر فرق میکند؛ بعضی از بچههای شش ساله، پخته تر از نوجوانان هفده ساله هستند. به مواردی مثل اعتماد، توانایی پیدا کردن دوستان خوب و حفظ این روابط، پاسخ به دستورات، توانایی اظهار عدم موافقت و اعتراض، تحمل جدایی، توانایی پذیرش زیان و شکست در مورد خود و دیگران و نگرش او نسبت به اقتدار توجه کنید. درصدد کمک گرفتن از افرادی برآیید که فرزندتان را میشناسند؛ افرادی مثل آموزگاران، دوستان خانوادگی، همسایه ها، اقوام و مشاوران. در ادامه در ارتباط با ویژگیهای شخصیتی کودک به دو مورد مهم اشاره میکنیم که معتقدیم فرزندتان برای رسیدن به بلوغ فکری به آنها نیاز دارد. اگر او این ویژگیها را دارد، کارتان بسیار ساده تر انجام خواهد شد. اگر با مشکلاتی روبه رو هستید، همچنان که به مسائل خاص اجرای حد و مرزها توجه دارید، این موارد را نیز در نظر بگیرید:
وابستگی:
آیا فرزندتان قادر است به لحاظ عاطفی با شما ارتباط برقرار کند؟ آیا او شما را به عنوان شخصی میبیند که به او توجه دارید؟ یا او از شما جدا و دور است و همیشه با شما سرد برخورد میکند؟
صداقت:
آیا فرزندتان حقیقت را میگوید؟ یا تلاش میکند دروغ بگوید و شما را فریب دهد؟
زمینه:
زمینهی زندگی او چگونه است؟ آیا شما از همسرتان جدا شده اید یا در ازدواج خود با مشکل مواجه هستید؟ آیا او مشکلات بالینی دارد (مشکلات عصبی، اختلالات یادگیری، اختلال کمبود توجه)؟ آیا خواهر یا برادرهایش مشکلی دارند؟ تأثیرات محیطی را در مورد او بررسی کنید.
تعارض خاص مربوط به رعایت حد و مرز:
موارد مربوط به یک مرز خاص را در زندگی فرزندتان ارزیابی کنید. آیا او با قوانین خانوادگی، کارهای خانه، مدرسه یا دوستانش مشکل دارد؟ چگونه میتوانید به زبان ساده مشکل او را بیان کنید؟
شدت:
مشخص کنید که عمق مشکل تا چه حد است. شاید کودکی داشته باشید که بزرگترین مشکلش آن باشد که لازم است شما هر کاری را سه بار به او بگویید تا آن را انجام دهد. لازم خواهد بود، روش متفاوتی را در مورد این کودک در نظر بگیرید تا کودکی که نمیتواند آرام بنشیند و برای گزارش کارهایش از مدرسه با شما تماس میگیرند. نگران موارد جزئی نباشید، روی مواردی تأکید کنید که لازمهی آنها صداقت، مسئولیت پذیری، تمرکز و رعایت مسائل اخلاقی است. آزادی عمل بیشتری در ارتباط با محدودیتهای مربوط به مدل مو، انتخاب موسیقی و نامرتب بودن اتاق برایشان در نظر بگیرید.
تدابیر مربوط به خودتان
حالا که تصویر کامل تری از مشکل کودکتان در ارتباط با مرزی که برایش در نظر گرفتهای دارید، ببینید که این مشکل از کجا ریشه گرفته و تا چه حد جدی است و توانایی خودتان را برای غلبه بر آن ارزیابی کنید. به عواملی که در ادامه آمدهاند، توجه کنید:
موارد مربوط به خودتان:
همچنان که پیش از این هم گفته ایم، مهمترین چیز آن کاری نیست که شما انجام میدهید، بلکه رفتاری است که با کودک خود دارید. نحوهی واکنش نشان دادن شما، اجتناب کردن، متقاعد کردن یا نادیده گرفتن او توسط خودتان را مشاهده کنید. تلاش کنید تا آنچه را که در شما از بین رفته است و موجب میشود تا واکنش نامناسبی به او نشان دهید، در وجود خود به وجود آورید. شما به همان اندازهای خودتان را به مثابه مرز بیرونی کودک در نظر میگیرید که او آن را درون سازی میکند و به همین دلیل شما هم میتوانید کلید اصلی حل مسئله باشید و هم مشکل را تداوم ببخشید.
زمینهی زندگی خودتان:
به واقعیتهای زندگی خود، مثل درگریهای عاطفی، تضادهای مربوط به ازدواج، مشکلات مالی، فشارهای شغلی و فرزندان دیگرتان توجه کنید. اگر مورد انتقاد هستید، به سرعت برای رفع مشکلات خود کمک بگیرید. ما والدین بسیاری را دیدهایم که کودکانشان در رعایت حد و مرزها مشکل دارند و خودشان نیز زیر بار فشار وظایف مربوط به زناشویی از پای درآمدهاند. بکوشید در اولین فرصت این موارد را ارزیابی کنید. به وضعیتی برسید که زندگی تان از ساختار و نظم کافی برخوردار باشد تا بتوانید نظم و ساختاری مناسب برای فرزندتان در نظر بگیرید.
اجازه دهید چند کلمهای با والدین تک سرپرست حرف بزنم: خداوند وظیفهی پرورش و تربیت فرزند را به چندین دلیل بر عهدهی هر دو والد گذاشته است: 1) کودک توسط دو فردی مورد محبت قرار میگیرد که آنها نیز به یکدیگر عشق میورزند؛ 2) هر والد ابعاد متفاوتی از پرورش کودک را بر عهده دارد که ممکن است دیگری از آن برخوردار نباشد؛ 3) آنها مدام یکدیگر را ارزیابی و متعادل میکنند؛ در نتیجه وقتی یکی از آنها در بعضی از زمینهها از مسیر خارج میشود، دیگری میتواند اشتباه او را گوشزد کند.
والدین تک سرپرست از این حمایت و مسئولیت بهرهای نمیبرند. بسیاری از آنها هم به جای مادر و هم به جای پدر به فرزندان خود خدمت میکنند و مسئولیتهای بیشماری را بر عهده میگیرند. علاوه بر آن، والدین تک سرپرست مشکلات مربوط به خود را دارند، مشکلاتی مربوط به همسر سابق، مشکلات مالی، شغلی، گذران وقت، ملاقات با دوستان صمیمی، تنهایی و دیگر موارد اضطراب آور. اگر والدی تک سرپرست هستید، نمیتوانید از عهدهی همه کارها به تنهایی برآیید؛ به خصوص در مورد انرژی بسیاری که باید برای غلبه بر مشکلات مربوط به مرزهای کودکتان صرف کنید.
کارتان را با کمک گرفتن و بهره گیری از تواناییهای جدید آغاز کنید. در بسیاری از گروهها، سخنرانانی خاص برای والدین تک سرپرست در نظر میگیرند. این موضوع را با اطرافیان، همسایه ها، اقوام و دوستان خود مطرح کنید تا بتوانید از کمک و یاری آنها بهره مند شوید. فرزندتان به حضور و عملکرد خاص دیگران در این مورد نیاز دارد. به طور مثال گروهی از جوانان که به رهبری بزرگسالان سالم فعالیت میکند و مسائل مذهبی را اشاعه میدهند، زن و شوهری که ارتباط خوبی با هم دارند و مایل هستند یکی از فرزندان شما را به مسابقهی فوتبال ببرند یا به شام دعوت کنند و یا افرادی که میتوانند در انجام تکالیف مدرسه، مشکلات شخصی، مسائل ورزشی، رشد معنوی و زمینههای هنری به کودکتان کمک کنند.
ما بسیاری از والدین تک سرپرست را دیدهایم که کودکانی که در رعایت و اجرای حد و مرزها مشکل داشتهاند را به بچههایی تبدیل کردهاند که در مسیر درست قرار گرفتهاند و از عشق و حمایت دیگران در زندگی شان بهره مند شدهاند.
همسری که در برابر اجرای حد و مرزها مقاومت میکند.
شاید با وجودی که در کنار همسرتان هستید، در کمک به فرزند خود برای یادگیری مرزها و عملی کردن آنها تنها باشید. این میتواند یک مسئله جدی باشد، چرا که ممکن است کودک یکی از والدین را میان تعارض به وجود آمده خود با والد دیگر قرار دهد. در این موارد، اغلب به والدی که «فراتر از مرزها» پیش میرود، به عنوان یک آدم پست نگاه میشود و والدی که از این ویژگی بینصیب است و «ضد مرز» محسوب میشود، آدمِ خوبی است و خشنود میشود. کودک با خودش در ارتباط با مسئولیت پذیری و حق تملک دچار تعارض میشود و اغلب به گونهای نقش بازی میکند که والد خشنود، مشکلاتش را حل کند.
اگر همسر شما از حد و مرزهایی که تعیین کرده اید حمایت نمیکند، قبل از آنکه فرزندتان را ملزم به اجرای آنها کنید، با همسرتان صحبت کنید. اگر او این عمل را مسخره میکند و متوجه عدم مسئولیت پذیری او شده اید، قوانین را از نو به نحوی تنظیم کنید که والد بدون مرز نیز با عواقب کارهایش رو به رو شود. به طور مثال، اگر همسرتان نمیخواهد به انجام کارهای خانه توسط فرزندتان پافشاری کند، خودتان نیز مسئولیت آنها را به عهده نگیرید و بگذارید همسرتان آنها را انجام دهد. اگر همسرتان نمیخواهد کودکتان در خانه بماند و تکالیف مدرسه اش را انجام دهد، تماسهای تلفنی مدرسه را به او ارجاع دهید تا خودش با آموزگار ملاقات کند. اگر مقاومت او بسیار شدید است، شاید لازم باشد از فرد مناسب کمک بگیرید. در اغلب این موارد مشکلات به مشکلات حد و مرز در همسر، مربوط میشود و نه یک مسئلهای تربیتی. پس با این مورد به عنوان مشکل تربیتی برخورد نکنید، بلکه در چهارچوب مسائل مربوط به ازدواج درصدد رفع این مشکل برآیید.
برنامه:
ساختاری را در نظر بگیرید که خودتان بر اساس آن عمل خواهید کرد و برای کودک آشکار خواهد شد. بر اساس کاری که پیش از این انجام داده اید، جنبههای زیر را در نظر بگیرید و آنها را یادداشت کنید. این کار مهم است. بسیاری از والدین درگیر جملهی تکرار «این آن چیزی نیست که گفتی» میشوند. اما آنچه نوشته شده است، نمیتواند به سادگی زیر سؤال برود. اگر بیش از این تجربهی زیادی در ارتباط با این موضوع ندارید، شاید بهتر باشد در آغاز فقط بر یک یا دو مشکلی که کودک در رعایت حد و مرزها دارد، تمرکز کنید. به یاد داشته باشید که شما در حال اجرای قوانین واقعی به شکلی وارونه (البته در جهت صحیح) در مورد فرزندتان هستید. شاید در ابتدا این کار به نظر او مانند زندگی کردن در سیارهای بیگانه باشد.
مشکل:
موضوع را با واژههای خاصی بیان کنید: نمرههای فرزندتان قابل قبول نیست. مشکلات رفتاری دارد: مشکلاتی مانند عدم اطاعت از دستورات، تنبلی، پرخاشگری، ناتمام گذاشتن کارها، مشکلات نگرشی دارد: غیبت میکند، توهین میکند، حملههای انتقامجویانه دارد، اوقات تلخی میکند، گریه میکند و ... زمانی که مشکل مطرح میشود، خودتان را از حملههای شخصیتی کودک که برای دفاع از خودش به کار میگیرد، دور نگه دارید. مانند: «تو یک آدم بازنده و تنبلی.»
انتظارات:
از کودک میخواهید نمراتش پایین تر از «ب» نباشد. از او میخواهید اولین باری که از او چیزی میپرسید، پاسخ دهد. میخواهید هیچ درگیری و جار و جنجالی در بین نباشد. موافقت نکردن مورد قبول است، ولی توهین کردن پذیرفته نیست. انتظارات خود را در حد قابل سنجشی نگه دارید. آنچه که قابل سنجش است، بیشتر امکان پیشرفت دارد تا آنچه که قابل سنجش نیست.
پیامدها:
وقتی کودک انتظارات شما را برآورده نمیکند، بنویسید که چه اتفاقی در انتظارش خواهد بود. کودک امتیازهای بسیاری را از دست خواهد داد و محدودیتهای زیادی برایش در نظر گرفته میشود؛ به طور مثال از دست دادن گردش بعد از ظهر یا آخر هفته با دوستانش، یا محدودیت زمان تماشای تلویزیون یا استفاده از رایانه. تا جایی که امکان دارد، به نحوی برنامه ریزی کنید که تنبیه با خطایی که از کودک سرزده هماهنگ باشد. همچنین برای موفقیت در برآورده کردن انتظارات هم نتایج مثبتی را در نظر بگیرید. اما هنگام در نظر گرفتن موارد مثبت آگاهانه عمل کنید. بعضی از والدین هر عملی را که در حد یک رفتار نامناسب یا وحشیانه نیست، تشویق میکنند. اما شما که نمیخواهید کاری کنید که فرزندتان فکر کند باید هر بار که دندانش را مسواک میزند! یک شکلات یا ماشین بازی جدید جایزه بگیرد! زمانی که او برای اولین بار کاری را انجام میدهد و هیچ کس به او کمک نمیکند تا آن را به موقع تمام کند، خیلی ناراحت خواهد شد. پس بهتر است برای رفتاری که توقع میرود انجام دهد، هیچ پاداشی در نظر نگیرید.
گام 5: برنامه را شرح دهید
لازم است شما و فرزندتان هر دو قدم در این راه بگذارید. هر چه بیشتر او را در این مورد درگیر کنید، زمان بیشتری به آن اختصاص دهید، کمک کنید، و از آنچه که درک میکند، مطلع شوید، احتمال بیشتری دارد که کودک مسئولیت رفتار خود را بر عهده گیرد و در مسیر پیشرفت خود با شما همکاری کند. او را دعوت کنید تا با شما همکاری کند، اما یادآوری کنید که حتی اگر او چنین چیزی را نپذیرد، باز هم برنامه شما عملی خواهد شد. موارد زیر را در نظر بگیرید:
برنامهای را که در نظر گرفته اید، در موقع مناسب معرفی کنید.
زمان و مکان خوبی را انتخاب کنید که بتواند با کودکتان همراهی کنید. برگههای خود را در اوج خشم و بحران نشان ندهید. این کار فقط کارها را به دو قطب مخالف تقسیم میکند و کودک اغلب احساس میکند که مجبور است برای حفظ موقعیت خود واکنش شدیدتری بر علیه شما نشان دهد.
در موقع «طرفداری» قرار بگیرید، نه در موضع «مخالف».
اجازه دهید کودک دریابد که در این فرآیند قرار نیست به این علت که عصبانی هستید، او را وادار به انجام کاری کنید. از او بخواهید به این مسئله، مانند مسئلهای نگاه کند که باعث ناراحتی او و افراد دیگر میشود که با آنها زندگی میکند. شما میخواهید با او همراهی کنید و از آنجا که او را دوست دارید، میخواهید این کار را با همکاری او انجام دهید.
مشکل را بیان کنید.
همچنان که پیش از این هم گفتیم، مشکل را خاص جلوه دهید. درباره تأثیرات ناراحت کننده آن بر او و دیگران صحبت کنید: «فریاد کشیدن و دویدن تو مشکل ساز است. انجام این کار در خانه و مدرسه اثرات مخرب دارد و به نظر میرسد که هیچ تأثیری در بهتر شدن وضعیت ندارد.»
انتظارات را مطرح کنید.
همچنان که پیش از این گفتیم، کودک را به عنوان بخشی از این فرآیند در نظر بگیرید. به او اجازه دهید بداند که دقیقاً انتظار دارید او چه موازینی را رعایت کند.
پیامدها را بیان کنید.
نفس عمیقی بکشید و با او صریح باشید. نگران اتفاقات بد نباشید. شما او را ناراحت نمیکنید؛ دارید او را از بند خودش آزاد میکنید! در جلسهای که انتظارات خود را بیان میکنید بر آزادی او تأکید داشته باشید. او مجبور نیست هیچ کاری انجام دهد؛ او میتواند طوری عمل کند که گویی شما وجود ندارید. کلید حل مشکل این است که اگر او مقاومت را انتخاب کند، عواقب در نظر گرفته شده آشکار خواهند شد. به خاطر داشته باشید: شما نمیتوانید رفتار را کنترل کنید، اما میتوانید عواقب آن را تحت کنترل داشته باشید. همچنان در کنترل آنچه که مربوط به خودتان است، استوار بمانید و او را تشویق کنید تا بر مبنای آزادیهایی که دارد، دست به انتخاب زند.
دربارهی آنچه که قابل گفت و گوست صحبت کنید.
اجازه دهید کودک در ارتباط با انتظارات و پیامدها برداشتهایی شخصی داشته باشد. پرداختن به امور جزئی ممکن است فایدهای نداشته باشد، چرا که کودک کمتر احساس ناتوانی خواهد کرد و نقش بیشتری را در سرنوشت خود به عهده میگیرد. اجازه دهید بداند که شما ممکن است بعدها در مورد چیزی سازگاری به خرج دهید، آن هم در صورتی که او بعضی از مواقع پیشرفت خود را نشان دهد. با این وجود در مورد مسائلی که قابل گفت و گو نیستند تغییر عقیده ندهید. مواد مخدر، الکل، روابط جنسی، خشونت، نمرات پایین تر از حد نصاب و فرار از مدرسه، مواردی هستند که باید وضع شما در قبال آنها مشخص باشد.
همچنین به خاطر داشته باشید که قوانین بزرگسالان با قوانین کودکان تفاوت دارند. در بسیاری از موارد کودک اعتراض خواهد کرد که: «تو این کار را انجام نمیدهی، پس چرا من باید انجام دهم؟» این اتفاق در موارد بسیاری روی میدهد، از جمله در مورد زمان خواب، مخارج و چگونگی گذران اوقات فراغت. اگر شما در بعضی از حوزهها حقیقتاً گناهکارید، لازم است به اندازهی کافی متواضع باشید و اشتباهات خود را بپذیرید، و سپس رفتار خود را تغییر دهید. اما حقیقت این است که بزرگسالان قطعاً آزادی بیشتری نسبت به کودکان دارند، زیرا آنان مسئولیت پذیرترند (البته امیدواریم که این طور باشد). مسئولیت پذیری، آزادی را به ارمغان میآورد. این را به کودکتان بگویید و آن را به انگیزهای برای پذیرش مرزها تبدیل کنید. رشد کردن، پاداشهای خود را به دنبال دارد. امکان دسترسی راحت به انتظارات و عواقب را برای کودک خود فراهم آورید. یک دفترچه یادداشت، تابلو اعلانات یا یک یادداشت روی در یخچال راه خوبی برای یادآوری انتظارات و عواقب است. مانند هر تعهدنامه ای، شاید لازم باشد که هر دوی شما اغلب به آن رجوع کنید.
گام 6: با گذشت زمان، مسیر را دنبال کنید و متوقف نشوید
آخرین گام، مشکلترین و مهمترین گام خواهد بود. اگر شما به رعایت حد و مرزها پایبند نمانید، کل برنامه ریزیتان از هم خواهد پاشید. همهی اینها به نحوهی عملکرد شما بر اساس آنچه که گفته اید، بستگی خواهد داشت. به تعبیر دیگر جاده منتهی به جهنم بدون مرز با تمایلات خوب فرش میشود. همانند سایر حد و مرزها، گاهی لازم است هر دویِ شما به آن نگاهی بیندازید.
انتظار ناباوری و مورد امتحان قرار گرفتن را داشته باشید.
شما در حال ترسیم کردن مسیر جدیدی برای فرزندتان هستید تا بتواند دنیا را تجربه کند؛ مسیری که در آن رفتار او و رنجهایش مستقیماً با یکدیگر پیوند برقرار میکنند. او والدی غُرغُرو یا خمشگین ندارد که بخواهد روی او تمرکز کند، او را نادیده بگیرد یا متقاعد کند. بلکه او از همراهی فرد بزرگسالی برخوردار است که حالا مایهی دلگرمی اوست و به او اجازه میدهد آزادانه انتخاب خودش را داشته باشد تا بداند که زندگی اش تا چه حد مشکل یا مطلوب خواهد بود. این نوعی سازگاری محسوب خواهد شد.
ممکن است زمانی که برنامه تان را شرح میدهید، فرزندتان با شما بحث کند؛ اما معمولاً آزمون واقعی این نیست. در این وضعیت او ممکن است حضور شما را به عنوان یک شخص غُرغُرو ارزیابی کند و با شما سر ناسازگاری بگذارد. آزمایش واقعی زمانی است که او مرزها را زیر پا میگذارد و شما پیامدها را در موردش اجرا میکنید و با مقاومت او مواجه میشوید. در این مرحله شما میتوانید انتظار واکنشهایی مثل بهت زدگی، ناباوری، خشم، بیان ناراحتی و آسیب، جدایی، اتهام، تلاش برای قرار دادن شما در مقابل والد دیگر و یا حتی شدت بخشیدن به آن رفتار را داشته باشید. او در اوج یک درگیری عظیم به منظور برقراری پیوندی نزدیک بین واقعیت و روح خود است و اگرچه ممکن است، شما را پریشان کند، اما خوشحال هم نیست. جنگ درونی او با خودش بسیار بدتر از جنگ با شماست.
ما نمیتوانیم بر میزان حساسیت این مسئله در پیوند با عواقب آن، بیش از حد تأکید کنیم، شاید احساس گناه، پلیدی، سوء استفاده، نفرت، انزوا، خرد شدن، و مورد تنفر واقع شدن در شما به وجود آید. همچنان بر مرزی که در نظر گرفته اید، استوار بمانید! دعا کنید، برای برخورداری از حمایت دوستان خود به آنها تلفن کنید، هر کاری که میتوانید انجام دهید تا مرز خود را حفظ کنید. به یاد داشته باشید که این همان کاری است که خداوند زمانی که میخواهد ما را هدایت کند، انجام میدهد. ما اعتراض میکنیم، ناله سر میدهیم، تهدید میکنیم، قسم میدهیم، و او را به بیعدالتی متهم میکنیم. با این همه، خداوند آن قدر ما را دوست دارد که به ما اجازه نمیدهد در آن وضعیت باقی بمانیم و خودمان را از بین ببریم. دستیابی به هدف مورد نظر، نتیجه تلاش گروهی شما و فرزندتان در جهت تربیت و پرورش اوست.
در این وضعیت شاید بهتر باشد که به عقب بازگردید و به زندگی خود فکر کنید. به آن زمانهایی برگردید که عدم وجود ساختار و عواقب برایتان هزینه داشت؛ به یاد بیاورید زمانی را که تحت کنترل بیش از حد بودید، بدون داشتن هیچ قدرت انتخابی، و مواقعی که از تصمیم گیری برای زندگی خود باز میماندید. با فرزندتان دربارهی امتیازات درسهای سختی که در ارتباط با مسئولیت پذیری و واقعیت زندگی یاد گرفته اید، صحبت کنید و از او در برابر واقعیت زندگی محافظت نکنید.
صبور باشید و اجازه دهید چندین بار مورد آزمایش قرار بگیرید.
فرزندتان روی یک منحنی یادگیری قرار دارد و یادگیری، آزمایشهای زیادی را میطلبد. انتظار داشته باشید که او نه تنها مرز را زیر پا بگذارد، بلکه بارها نسبت به پذیرش عواقب کارهایش اعتراض کند. همچنین در مورد خودتان صبور باشید. اگر مرزها برایتان تازهاند، شاید نتوانید همیشه آنها را دنبال کنید. تا جایی که میتوانید پیوسته آن را حفظ و دنبال کنید. اما اگر دریافتید که نمیتوانید آن کار را انجام دهید، از دوستان خود و آنهایی که به رشد فکری رسیدهاند، کمک بگیرید، این افراد ممکن است بتوانند با شما در کشف علت مشکل همراهی کنند و ببینید که آیا مشکل مربوط به یکی از خصوصیات، تواناییها و شخصیت است یا ناشی از انتظارات غیرواقعی .... چرا که در این صورت است که میتوانید خود را با آن سازگار کنید.
سازگاری کودک را مورد ستایش قرار دهید.
اگر فرآیند به درستی پیش برود، شما به تدریج شاهد رفتارهای نامناسب کمتر و رفتارهایی که در انتظارش هستید، خواهید بود. شاید فرزندتان پس از تجربهی محدودیت و آسیب پذیری خود غمگین شود. با او به گرمی رفتار کنید و تأییدش کنید. او به سختی تلاش میکند و اگرچه در تمام طول مسیر شکایت میکند، به تدریج مرزها را میپذیرد و خودش را با انتظارات شما سازگار میکند. فقط بر عشق خود نسبت به او تمرکز نکنید؛ چرا که این عشق باید دائمی باشد. توجه او را بیشتر به این جلب کنید که در اثر رعایت حد و مرزها، زندگی اش تا چه اندازه دلپذیر میشود و در نتیجه اطرافیانش خوشحال تر خواهند شد. به او کمک کنید تا متوجه شود که این کار به نفع اوست و اگر صرفاً بخواهد محبت شما را به دست آورد، برای رشدش کافی نخواهد بود. با گروههایی که در این زمینه فعالیت میکنند، همراهی کنید و به دنبال موفقیت در اجرای حد و مرزها، جشنی برپا کنید.
به خوبی با تغییرات هماهنگ شوید و شرایط را عوض کنید.
وقتی احساس کردید که کودک میتواند رفتارش را هدایت کند و کنترل بیشتری بر رفتار خود دارد، شاید بخواهید انتظارات خود را بالاتر ببرید. شاید هم بخواهید روی مسئله دیگری تمرکز کنید. با این وجود کودک نباید احساس کند که ارتباط او و شما حول محور مرزها میگردد و به آن موارد محدود میشود. اطمینان پیدا کنید که اوقاتی پر از عشق، تفریح و آزادی را نیز با او میگذرانید. در عین حال، لازم است او حتماً بداند که وظایفش در قبال پیشرفت و رشد خویش همچنان در تمام ابعاد زندگی در جریان است. لازم است شما و او در همه حال این فرآیند را دنبال کنید.
آیا خیلی دیر نشده است؟
سؤال مهمی که والدین درباره اجرای مرزها از ما میپرسند این است که: «آیا برای شروع خیلی دیر نشده است؟» والدینی که درگیر مسائل مهم تربیتی نوجوانان یا در ارتباط با کودکانی که مانند بزرگسالان رفتار میکنند، هستند ممکن است مستأصل و مأیوس شوند. ما میگوییم که در مورد خود و فرزندانتان، هیچ وقت برای شروع کارهای درست دیر نیست. به مسئولیت پذیری، صداقت و صراحت بیشتر توجه داشته باشید، برای حل مشکلات ابتکار عمل بیشتری به خرج دهید. به ارمغان آوردن یک احساس ساختاریافته در میان اعضای خانواده که ناشی از رشد روحی و شخصیتی خودتان است با زندگی در سایهی الطاف خداوند حاصل میشود. حتی اگر فرزندتان هیچ مشکلی در رعایت حد و مرزها نداشته باشد، باز هم نیاز دارید تا زندگی خود را به سوی مسیر درستی هدایت کنید.
در عین حال هر چه کودک کوچک تر باشد، راحت تر میتوان حد و مرزها را برایش بنا نهاد. چنین گفته شده است که کودک را به روشی شایسته تربیت کنید تا در بزرگسالی از راه درست خود منحرف نشود. هر چه کودک مدت زمان بیشتری با این تصور زندگی کند که صاحب قدرت مطلق است مقاومت بیشتری برای رها کردن این موقعیت برتر و پر از شادی که در ذهنش ساخته است، از خود نشان خواهد داد.
با این وجود، کودکان حتماً زمانی هم که به سن نوجوانی میرسند، هنوز کودک هستند. کودک کسی است که بزرگسال محسوب نمیشود، به این معنی که او شخصی است که از مهارتها و ابزارهای لازم برای گذران مراحلی از زندگی برخوردار نیست. این بدان معنی است که مهم نیست کودکان چه میگویند، آنها کامل نیستند و هنوز شخصیت اصلی در آنها شکل نگرفته است. آنها در زندگی شکست خواهند خورد، مگر آنکه توجه داشته باشید خداوند آنها را به نحوی آفریده که به شما - به عنوان واسطهای برای رشد - نیاز داشته باشند. دانای مطلق، کودکان را نیازمند به شما خلق کرده است!
برخی از بخشهای درونی فرزندتان نیاز دارند که شما در کارشان مداخله کنید و در بحبوحهی اعتراضهایش، به عنوان والدین او را مورد حمایت قرار دهید. او اغلب در برابر عواطف و رفتارهای خارج از کنترل خود هراس دارد و میخواهد شخصی قوی تر از خودش به او کمک کند تا بتواند بر خود مسلط شود و ساختار وجودی اش را شکل دهد. تلاش برای رویارویی، مقاومت و مخالفت یکی از اساسیترین بخشهای تربیت کودک است و تا حدودی کودکتان نیز از آن باخبر است.
دربارهی این موضوع به عنوان یکی از منابع الهام بخش خود بیندیشید. اگر فرزند نوجوانی دارید، به خصوص اگر مشکلات شدیدی دارد، نیاز خواهید داشت تا برای تحمل این وضعیت از منابع بیشتری استفاده کنید. زمان، تلاش و پول بیشتری را به این کار اختصاص دهید و از نهادهایی مثل مدرسه، خدمات مشاورهای و حتی مراجع قضایی کمک بگیرید. ممکن است والدین یک کودک هفت ساله در این زمینه کمتر تلاش کنند، در حالی که امکان دارد آن نوجوانی که رفتار نامناسبی را در پیش گرفته است، ماهها آن رفتار را دنبال کند و به همین دلیل برای تغییر او به انرژی بیشتری نیاز باشد.
شاید مجبور شوید به نتایج محدود بسنده کنید. نوجوان شانزده سالهای که در تمام طول زندگی خود مشکل رفتاری داشته است، شاید نتواند وارد دانشگاه هاروارد شود. اما شاید بتواند تجربههای بسیار مهمی را در کنار شما داشته باشد که به او کمک خواهد کرد تا در طول دو سال آخر دوران نوجوانی خود به رشد لازم برسد. همچنین شاید او روش دیگری برای نحوهی هدایت زندگی خود و رویارویی با مشکلات در پیش بگیرد که در دوران بزرگسالی به او کمک خواهد کرد.
بسیاری از نوجوانانی که والدینشان دیر هنگام در زندگی آنها مداخله کردهاند، در سالهای بزرگسالی به دنبال پیشرفت و کمک از سوی دیگران خواهند بود. زمانی که شما در آشیانهای امن زندگی میکنید، از همهی عواقبی که در زندگی باید با آن روبه رو شوید، در امان میمانید. بزرگترین مشکل شما، والدین نادان شما هستند. اما زمانی که شروع به پرداخت اجاره خانه و خرید وسایل خانه میکنید یا نگران مشکلات مربوط به ازدواج خود میشوید، به زندگی از منظر دیگری نگاه میکنید. در آن موقع بسیاری از افراد کاملاً درک میکنند که والدین نادانِ آنها در طول آن سالها چه اشتباهاتی را در حقّشان روا داشتهاند و شروع میکنند به بنای حد و مرزها به عنوان بخشی مهم از زندگی شان.
تسلیم فرزندان خود نشوید، حتی در طول آخرین سالهای نوجوانی. از هر فرصتی برای این کار استفاده کنید. شما تنها پدر و مادری هستید که آنها تا ابد خواهند داشت؛ هیچ کس در دنیا جایگاهی را که شما در قلبشان دارید و قدرت تأثیرگذاری شما را نخواهد داشت.
امیدی که از آن بهره مند هستید
گاهی اوقات به نظر میرسد که تربیت کودک و مشکلات، کلماتی زائد و بیمعنیاند. شاید شما از رویارویی فرزند خود با مشکلات جلوگیری کنید. یا شاید با یک موقعیت دردسرساز مواجه شوید که قلب شما را بشکند. با این وجود، خداوند از آن موقعیت کاملاً آگاه است و میخواهد به شما کمک کند تا بتوانید به فرزندتان کمک کنید مرزها را در وجودش شکل دهد. او برای شما و آینده فرزندتان امید را به ارمغان آورده است که موهبتی ارزنده و واقعی است. این امید به شیوههای زیر آشکار میشود.
هدایت خداوند
خداوند از همان ابتدا توجه داشته است که فرزندتان روزی به شخصی دوست داشتنی، مسئولیت پذیر و قادر به کنترل خویش تبدیل خواهد شد و به کمال خواهد رسید. خداوند میخواهد به شما به عنوان واسطهای برای پیشبرد این فرآیند کمک کند. با توسل و نیاز به سوی خداوند بروید و از او برای هدایت و دستیابی به سرچشمههایی که میتواند در اختیارتان بگذارد، کمک بخواهید.
قوانین الهی
خداوند اصول و قوانینی را برای فرآیند رشد و به کمال رسیدن انسانها وضع کرده است.
واقعیت وجودی خداوند
قوانین الهی بر جهان حاکم است. زمانی که ما طبق قوانین الهی عمل کنیم زندگی بهتری خواهیم داشت. زمانی که ما به خداوند توجه میکنیم، مسئولیت پذیر و سازگار میشویم چشم انداز بهتری برای یک زندگی خوب در مقابل داریم. واقعیت پیش روی شماست. این ساختار به نحوی شکل گرفته است که عدم رسیدن به بلوغ فکری برای فرزندتان ناملایماتی را به وجود خواهد آورد؛ حق مالکیت باید تا حدودی رضایت و خرسندی را به همراه داشته باشد. اجازه دهید فرزندتان واقعیت را تجربه کند، به نحوی که بتواند مرزها را یاد بگیرد.
بندگان پروردگار
افراد مطمئن به شما و فرزندتان کمک خواهند کرد. اجازه دهید آنها هم شما و هم او را راهنمایی کنند. از عشق، حمایت و هدایت آنها بهره مند شوید.
فرزندتان
چه باور کنید یا نه، فرزندتان فرستادهای است برای امید به رشد و مسئولیت پذیری. خداوند کودکان را با نیاز به یادگیری و برخورداری از حق مالکیت زندگی خودشان آفریده است. شاید کودک از این نیاز خویش آگاه نباشد، اما شما از آن باخبرید. به یاد داشته باشید که شما در حال کمک کردن به شکل گیری تصویر خداوند در ذهن آنها هستید که قبلاً در وجودشان نهادینه شده و در انتظار تقویت آن هستند.
با گام نهادن در مسیر تربیت او، از این سرچشمههای امید به عنوان کمک، آرامش و ابزار لازم استفاده کنید و کودکتان را به همان نحوی که باید باشد، تربیت کنید.
باز هم از فداکاریهایی که هر روز برای تربیت فرزند خود به خرج میدهید، تشکر میکنیم و امیدواریم که خداوند به شما کمک کند.
منبع مقاله :
دکترکلاود، هنری؛ دکترتاون سند، جان؛ (1391)، کودک و حد و مرزهایش، مترجم: دکتر مینا اخباری آزاد، تهران: انتشارات صابرین، چاپ دوم.