هفته نامه کرگدن - مریم اطیابی: میدان مشق در زمین فتحعلی شاه قاجار، خارج از حصارهای شهر، کنار خندق شمالی در زمینی به مساحت حدود 25 هکتار به ابعاد 430 قدم در 540 قدم ساخته شد.
«امروز نایب السلطنه (کامران میرزا امیرکبیر) زن های فقیر را در میدان مشق جمع کرده، به این معنی که گفته بودیم، به هزار نفر از زن های فقیر بلیت بدهند، در میدان مشق حاضر شوند؛ هزار تومان ما پول می دهیم، نایب السلطنه به آن ها تقسیم کند. امروز نایب السلطنه پول را برده بود؛ میرزامحمدخان هم با نایب السلطنه بود. وقتی وارد میدان مشق شده بودند، دیده بودند زن ها از هزار تجاوز کرده، به سه هزار نفر رسیده اند؛ لابد هزار تومان را طوری تقسیم کرده بود که با کمال نظم به همه رسیده، پولشان را گرفته، خوشحال رفته بودند.»(نقل و تلخیص از روزنامه خاطرات ناصرالدین شاه)
قرار است به موزه ملک بروم و این جا میدان مشق است؛ محدوده ای که از شمال به خیابان سوم اسفند (سرهنگ سخایی کنونی)، از شرق به خیابان علاءالدوله (فردوسی کنونی)، از غرب به خیابان قوام السلطنه (سی تیر کنونی) و از جنوب به خیابان باغشاه یا سپه (امام خمینی کنونی) محدود می شود و موزه ملک بعد از سردر باغ ملی سمت چپ این میدان چشم انتظار بازدیدکنندگان است.
از سردر باغ ملی که بگذری، میتوانی مردمان را از دوره قاجار تاکنون در میدان مشق تصور کنی؛ آن هنگام را که عباس میرزا برای نجات ایران از تجاوز روس ها به مشق نظامی سربازان دلبسته بود، یا روزگاری را که نقاره زنان بر سر در این میدان می رفتند و صبح و عصر نقاره می زدند و عده ای مطرب با لباس های خاص طلوع و غروب را به پایتخت نشینان اعلام می کردند، یا زمانی را که ناصرالدین شاه با لباس نظامی و سردوشی و کلاهی که الماس «دریای نور» بر آن می درخشید، از ارتش سان می دید، یا جنازه میرزارضا کرمانی بر دار را که قاتل ناصرالدین شاه بود و اعدام شد.
صداهای دیگر هم می آید؛ صدای بازی الک دولک، تمرین دوچرخه سواری و موتور سیکلت سواری، فرود آمدن هواپیمای نوع بلریو با خلبان لهستانی اش در جنگ جهانی اول که سه روز مردم تهران را به تماشا خود کشاند، مراسم روضه خوانی و عزاداری سردار سپه، توپ وسط میدان که هر روز ساعت 12 ظهر و در ایام ماه رمضان در سحر و افطار شلیک می شد، شور مارگیران، شعبده بازان، قلندران و درویش ها آن هنگام که این جا باغ ملی بود و...
میدان مشق در زمان فتحعلی شاه قاجار در خارج از حصارهای شهر، کنار خندق شمالی، در زمینی به مساحت حدود 25 هکتار به ابعاد 430 قدم در 540 قدم ساخته شده. جنگ های 25 ساله پی در پی دوره فتحعلی شاه با روس ها، بی خانمانی، بدبختی و ویرانی عجیبی را بر ایران مستولی کرد. فتحعلی شاه و عباس میرزا چاره را در ارتقای توان نیروهای نظامی خود دانستند. از این رو ایران از فرانسه و انگلیس کمک خواست تا ارتش را که توان رویارویی با ارتش مدرن روسیه را نداشت، آموزش دهد و با فنون نظامی روز جهان آشنا کند.
در نتیجه دولت فرانسه هیئتی هفتاد نفره به فرماندهی ژنرال گاردان را به تهران فرستاد تا به تربیت پیاده نظام ایران در میدان مشق بپردازد. علت انتخاب میدان مشق نزدیکی آن به میدان توپخانه و ارگ سلطنتی بود.
در سال 1240 شمسی دیواری به دور میدان مشق کشیدند، محمدخان سپهسالار، وزیر جنگ دوره ناصرالدین شاه، در سال 1241 آن جا را تجدید بنا کرد و دیواری آجری به همراه طاق نما ساخت. حالا دیگر میدان مشق اصطبل، کالسکه خانه، باروخانه و... داشت و هفته ای یک بار شاه ایران و هر روز هم یکی از امرای ارتش مانند سپهسالار یا شاهزاده حمزه میرزا حشمت الله از نیروهای نظامی در حال تیراندازی با توپ و تفنگ و سایر تمرین های نظامی دیدن می کرد.
با گسترش تهران، میدان مشق در داخل شهر قرار گرفت. در همین ایام و در سفر دوم ناصرالدین شاه به اروپا، روس ها شاه را مجبور کردند تا یک فوج قزاق را برای آموزش ارتش راهی ایران کند، به این ترتیب جای مستشاران نظامی را قزاق های روسی گرفتند و قزاقخانه و عمارت کلاه فرنگی را در این میدان بنا نهادند. از سویی بخش هایی از زمین شمالی میدان مشق به هیئت امریکایی مبلغ دین مسیح برای احداث کلیسا و بیمارستان واگذار شد.
در اواخر حکومت احمدشاه با قدرت گرفتن سردار سپه به عنوان وزیر جنگ، میدان در سال 1301 به شکل مربع درآمد و دیوارهایی با طاق نماهای آجری گرداگرد آن ساخته و صاحب نقاره خانه ای به جای سردر ناصری شد. براساس عکس های پیشین، سردر قدیم در گوشه جنوب شرقی میدان و رو به میدان توپخانه بوده است. دو طرف بنای سردر دو اتاقک نگهبانی بود که با ساخته شدن بنای پست در شرق و کمپانی نفت ایران و انگلیس در غرب، احتمالا از بین رفت.
رضاخان دستور ساخت سردر جدید را برای یادبود کودتای سوم اسفند 1299 و فتح تهران داد و استاد جعفرخان معمارباشی که سردر مجلس و مدرسه فیروز بهرام را ساخته بود، سردر میدان مشق را بنا نهاد. کاشیکاری و نقاشی روی کاشی های سردر هم اثر استاد حاج حسین کاشی پز (متولد قم) است که در حال حاضر فرزندانش به خاندان خاک نگار مقدم مشهورند. می گویند او برای طراحی نقش سربازان و قزاقان از مدل های زنده استفاده می کرد و کارگاهش درست مقابل سردر باغ ملی بود.
با به قدرت رسیدن رضاشاه، پادگان ها به خارج از شهر رفتند و در میدان مشق باشگاه افسران، زندان موقت شهربانی و وزارت جنگ شکل گرفت. در سال 1306 تصمیم بر این شد که بخشی از میدان مشق به باغی عمومی تبدیل شود و افزون بر ساختمان مهمانخانه بلدیه، بناهایی برای تئاتر، سینما، بوفه، زمین تنیس و فوتبال و... در قسمت آخر میدان که به خیابان سپه (امام خمینی) وصل می شد، جانمایی و دکان ها و مغازه هایی ساخه شود.
به این ترتیب بلدیه تهران دو کامیون شمشاد از رشت به میدان مشق آورد و درختان را غرس کرد و در ضلع غربی میدان باغی را احداث کرد که هر چند پنج سال بیشتر رونق نداشت، اما به باغ ملی شناخته می شد و تا امروز شب های این باغ و چراغ های روشن آن، جشن های اعیاد مذهبی، جشن صنوف مختلف، آتش بازی و موسیقی آن از ذهن ها پاک نشد. گواهش نام سردر میدان مشق است که همه به سردر باغ ملی می شناسندش. بعدها جای این باغ را ساختمان های موزه ملی، کتابخانه و وزارت امور خارجه گرفت.
اما موزه ملک از چه زمانی در میدان مشق خوش نشین شد؟ مرحوم حسین ملک متولد تهران در سال 1250 شمسی و درگذشته به سال 1351، فرزند ارشد حاج محمدکاظم ملک التجار بود. خانواده اش اصالتا تبریزی و مجتهدزاده بودند. خیریات و موقوفات حاج حسین آقا زبانزد خاص و عام است، تا آن جا که آستان قدس رضوی اداره ای به نام اداره موقوفات ملک دارد.
کتابخانه و موزه بزرگ ملک تهران هم از موقوفات او است. حاج حسین آقازاده تهران و ساکن مشهد، دو میلیون مترمربع زمین هم در مشهد به ساخت خانه برای فرهنگیان اختصاص داده و چند ده هزار متر زمین هم وقف ساخت پارک عمومی در مشهد کرده است.
مرضیه مرتضوی، کارشناس ارشد تاریخ و موزه دار موزه ملک، درباره او نوشته است: «مرحوم ملک در سال 1316 با وقف نامه ای شش دانگ عمارت پدری را به انضمام کلیه کتب و نسخ خطی، خطوط خوشنویسی، کتب ایرانی، فرنگی، عربی، تابلوهای نقاشی وقف کرد.
او کتابخانه اش را از مشهد به خانه پدری در تهران انتقال داد، اما چون این مسجد در دل بازار تهران، میان مسجد شاه و مسجد ملک و در بازار حلبی سازها قرار داشت و بیشتر محل رفت و آمد بازاریان بود، قطعه زمینی به متراژ 6000 مترمربع واقع در باغ ملی تهران را در مقابل املاکی که رضاشاه در جوار کاخ سعدآباد از او گرفته بود، از شهرداری وقت جهت تاسیس کتابخانه گرفت، اما چون زمین در قلب وزارت امور خارجه بود و این وزارتخانه از آن زمین برای فرود بالگرد استفاده می کرد تا زمان حیات حاج حسین آقا (1351 شمسی) کار احداث بنا عملی نشد.
پس از انقلاب با پیگیری های عزت ملک، ناظر استصوابی موقوفات ملک و دختر آن مرحوم، از امام خمینی (ره) این قطعه زمین از وزارت امور خارجه بازپس گرفته و به آستان قدس رضوی واگذار شد تا طبق وصیت مرحوم ملک در آن کتابخانه احداث شود.»
کار احداث بنا در سال 1364 آغاز شد و موزه و کتابخانه ملک به طور رسمی سال 1376 افتتاح شد. در مردادماه امسال در طبقه دوم کتابخانه و موزه ملی ملک، تالارهای جدید موزه ای با نام «مجموعه تمبرهای حاج حسین آقا ملک» و «تالار هزار داستان» افتتاح شده است.
حالا مجموعه ای از تمبرهای گنجینه حاج حسین ملک و گنجینه تمبرهای اهدایی به این مجموعه از قبیل مجموعه مرحوم ثابتی، مرحوم قوامی، بانو نسرین دستغیب بهشتی و... در این موزه به نمایش گذاشته شده اند. نخستین تمبر در سال 1840 میلادی در لندن از تکه کاغذ سیاه و کوچکی با تصویر ملکه الیزابت تهیه شد که چون یک پنس ارزش داشت، بعدها به تمبر پنی سیاه معروف شد.
نوزده سال بعد، ناصرالدین شاه پس از سفرش به اروپا در بازگشت به ایران، گروهی را مامور کرد تا ایران صاحب تمبر شود. این هیئت در سال 1244 شمسی به کوشش محسن خان سرتیپ (معین الملک) از طریق اداره پست فرانسه با طراح فرانسوی به نام «آلبرت بار» آشنا و وارد مذاکره می شود و از او می خواهد طرحی را برای تمبر ایران آماده کند. به این ترتیب از سال 1247 خورشیدی ایران هم صاحب تمبر شد.
سیستم پست نخستین بار به دستور کوروش کبیر و با راه اندازی چاپارخانه در ایران شکل گرفت. چاپارخانه ساختمان های بین راهی بودند که چاپارها (حاملان نامه ها و دستورات دولتی از مرکز به ایالات و برعکس) برای استراحت و تعویض اسب های خسته با اسب های تازه نفس به این امکان مراجعه می کردند.
جالب است بدانیم به گفته هرودوت، تاریخ نویس یونان باستان، این سخن داریوش هخامنشی درباره چاپارهای ایران است: «نه برف، نه باران، نه گرما، نه تاریکی شب نمی تواند این پیک ها را از انجام تند و تیز وظیفه شان بازدارد.» و حالا سردر اداره پست «جیمز فارلی» شهر نیویورک نوشته ای با این اقتباس تبدیل به شعار مشهوری برای این مرکز شده است: «باران یا آفتاب، برف یا بوران، ما پیغام های خود را خواهیم رساند!»
نشان تمبر رسمی ایران، معروف به «تمبر باقری»، در دوره قاجار با نشان رسمی دولت ایران، «شیر و خورشید»، منتشر شد؛ تصویر شیری ایستاده که شمشیری در دست راستش گرفته و خورشیدی از پشت آن پیداست؛ همچنین در چهار طرف آن عدد مربوط به بهای تمبر شامل 8، 4، 2، 1 شاهی نقش بسته بود.
سری تمبر سلاطین هم شامل چهره پادشاهان قاجار از ناصرالدین شاه تا دوره پهلوی است که البته این سری افزون بر چهره شاهان ایران، آثار تاریخی معماری ایران را هم به نمایش می گذارد.
سری تصویر ناصرالدین شاه در اتریش چاپ شده است، اما به طور کلی سری نخست تمبرها علاوه بر اتریش، بیشتر در هلند و فرانسه چاپ شدند. یکی از تمبرهای جالب در این دسته تمبری است که به مناسبت پنجاهمین سالگرد سلطنت ناصرالدین شاه چاپ شده که چون شاه زودتر از آماده شدن تمبر ترور شد، این تمبر دیگر مورد استفاده قرار نگرفت.
جالب این که در بین مجموعه تمبرها، تمبرهایی وجود دارد که در انتشار آن ها با روش چاپ سنگی یا لیتوگراف حتی در شیوه های نوین و با فیلم و زینک اشتباهاتی رخ داده است؛ اشتباهاتی مانند جا به جایی در رنگ (دپلاسه)، اشتباه وسط وارو، دو طرفه که گروه ویژه ای در تمبرها ایجاد کردند. وسیله ای به نام سورشارژ یا انگ هم وجود دارد که فلزی یا لاستیکی است با طرح، نام، تاریخ یا قیمت جدید که با جوهرهای رنگی روی تمبرها چاپ می شود؛ سورشارژ هم می تواند باعث ایجاد تمبرهای اشتباه شود.
سورشارژ به دلایل مختلفی روی تمبر قرار می گیرد؛ یکی از آن ها تغییر حکومت است. زمانی که حکومت قاجار به پهلوی و پهلوی به جمهوری اسلامی تغییر کرده، سورشارژها هم دگرگون شده اند؛ مثلا در موزه ملک تمبری هست که چهره احمدشاه را بر روی تمبر سیاه چاپ کرده اند. چهره محمدرضا شاه هم سیاه شده است.
فاطمه رازی پور، کارشناس موزه ملک و مسئول بخش تمبر این موزه، می گوید: «سری تمبرهای «ویکتور کاستین» هم برای مجموعه داران ایرانی حائز اهمیت است. در سال 1280 شمسی (1902 میلادی) به دلیل کمبود تمبر در ایران، دولت تمبرهایی به صورت موقتی منتشر کرد. در این بین برخی مراکز پستی بدون اجازه اقدام به چاپ تمبر در شهرستان ها کردند. از جمله رئیس بلژیکی پست و گمرک خراسان، ویکتور کاستین، که بعدها به همین دلیل از ایران اخراج شد. او یک سری تمبر با ذکر حروف مخفف اول نام و نام خانوادگی خود و به خط لاتین در وسط تمبر چاپ کرد که در پستخانه های مشهد، قوچان و بجنورد مورد استفاده قرار گرفت.»
در جنگ جهانی اول ایران هم به نوعی دیگری جنگ شد و کمشکش های سیاسی باعث شد نامه هایی که در کشورهای مختلف جا به جا می شود، مهر سانسور بخورد و محتوای آن چک شود تا در صورت لزوم این نامه ها معدوم شود و هرگز به مقصد نرسد.
در ویترین موزه ملک نامه ای هست که مهر سانسور جرج پنجم در فرانسه را خورده و بار دیگر مهر سانسور شهرستان برازجان بر آن نقش بسته است. تمبرهای انقلابی هم سری جذابی هستند. تمبرهای حکومت موقت آزادستان، تمبرهای حکومت میرزا کوچک خان و تمبرهای سری لار به رهبری عبدالحسین مجتهد که در لارستان چاپ شده است. در عرف و دیپلماسی سیاسی ضرب سکه و تمبر مستقل از دو نشان اعلام استقلال و خودمختاری هستند.
یکی از ویترین ها به راحتی همه را مسحور می کند. تا به حال فکر کرده اید یک تمبر می تواند با پوست ماهی، چوب پنبه و... تهیه شود؟ در موزه ملک تمبرهای یادبودی وجود دارد که از ابریشم، چرم، پوست ماهی کاد، چوب درخت غان (توس)، چوب پنبه، شماره دوزی و نقاشی پشت شیشه برای طراحی آن استفاده شده است. برخی تمبرهای یادبود و مناسبتی ایران هم جذاب است؛ مانند تمبر گفت و گوی تمدن ها، یادبود شهدا، روز کودک با عکس هایی از شهید فهمیده، روباه و زاغ، دختری سوار تاب و نوروزهای مختلف، کنگر بزرگداشت فردوسی، لباس محلی کردستان و...
جدیدترین تمبر یادبود هم تمبر مشترک ایران و ارمنستان است با تصاویر مسجد کبود ایروان و کلیسای وانک ایران که در تاریخ 17 مرداد 95 منتشر شده است. حتما به موزه ملک سر بزنید و قسمت های مختلف آن، به ویژه دو بخش تمبر و نمایشگاه هزار داستان، را ببینید. نمایشگاه هزار داستان هم گزیده ای است از قصه ها و روایت هایی که صدها سال سینه به سینه در میان ایرانیان نقل شده، گاه به نظم درآمده و گاه به نثر نوشته شده است. در این نمایشگاه افزود بر دیدن نسخ خطی مصور می توانید داستان ها را از طریق دستگاهی بشنوید یا صفحات آن را ورق بزنید و بخوانید.