اعضای یک باند ٨ کارگر افغانی را ربودند و با نگهداری آنها در قفس کبوتران از خانوادههایشان اخاذی کردند. این باند چهار نفره در حالی که سه کارگر را در قفس زندانی کرده بودند، به محاصره ماموران پلیس پایتخت درآمدند.
اوایل شهریور ماه امسال بود که این پرونده پیش روی بازپرس دادسرای جنایی تهران قرار گرفت. یک کارگر افغانی با مراجعه به دادسرای جنایی تهران در شکایتی به بازپرس سهرابی گفت: «من کارگر فصلی هستم و همیشه به میدان نزدیک محل زندگیمان میروم و به دنبال کار میگردم. هفته گذشته هم مثل همیشه در همان میدان دنبال کار بودم که یک خودروی پژو پارس با دو سرنشین مرد و یک زن جلوی پایم ترمز کرد. آنها گفتند که برای تعمیر خانه ویلاییشان نیاز به کارگر دارند و پول خوبی هم در این رابطه پرداخت میکنند.
من هم قبول کردم. سوار خودرویشان شدم ولی در راه آنها دست و پای مرا بستند و داخل صندوق عقب انداختند. مرا به یک قفس کبوتر انداختند. نمیدانم کجا بود ولی یک هفته آنجا زندانی بودم. در این مدت مدام تهدید میشدم و کتک میخوردم. آنها از من پول میخواستند برای همین با تلفن همراهم با خانوادهام تماس گرفتند و درخواست پول کردند. خانوادهام هم بهناچار به حساب آدمربایان پول واریز کردند. آنها هم مرا در یکی از شهرهای اطراف تهران رها کردند. من هم هیچ پولی نداشتم که به خانه ام برگردم. برای همین با خانواده ام تماس گرفتم و آنها نیز به دنبالم آمدند.»
با اعلام این شکایت به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای جنایی پایتخت موضوع در دستور کار ماموران قرار گرفت. بررسیها برای دستگیری متهمان در حالی ادامه داشت که شکایتهای مشابه دیگری مطرح شد. در تمام این شکایتها کارگران فصلی سوار بر خودروی پژو شده و سرنشینان آن که معمولا دو مرد و یک زن بوده به بهانه کار آنها را ربوده و در قفس کبوتران نگهداری میکردهاند.
گروگانگیران پس از گرفتن مبالغ ٥میلیون تا ١٠میلیون تومان از خانوادههای گروگانها، آنها را رها میکردند. شباهت ربودن گروگان ها، شغل آنها و محل ربودن ها که همگی در میدان های اصلی شهر بود، حکایت از آن داشت که این آدم ربایی ها از سوی یک باند صورت گرفته است. در ادامه بررسیها مشخص شد که تمام شکات پولها را به حساب زن جوانی واریز کردهاند. بدین ترتیب زن جوان بازداشت شد. او در بازجویی با اعتراف به جرم خود گفت: «من به همراه همسرم و دو نفر از دوستان شوهرم و همسر یکی از دوستان شوهرم، نقشه آدمرباییها را اجرا میکردیم؛ بعد از آن من و همسر دوست شوهرم به صرافی میرفتیم و با پولها طلا میخریدیم.»
با اعترافات زن جوان، کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی پایتخت راهی محل مورد نظر شده و چهار متهم این پرونده را در خانه ویلایی بازداشت کردند. این در حالی بود که سه گروگان داخل قفس کبوترها حبس شده بودند. متهمان دستگیرشده نیز به جرم خود اعتراف کردند و گفتند: با هم در زندان آشنا شدیم. چون طعمههای ما کارگر فصلی هستند و اهل شکایتکردن نیستند؛ تصمیم به ربودن آنها گرفتیم تا الان هم به این روش ٨ کارگر را ربوده و از خانوادههای آنها پول گرفتیم.»
یکی از متهمان اصلی این پرونده نیز در بازجویی ها به ماموران پلیس گفت: «من چند ماه پیش بود که به خاطر یک جرم زندانی شدم. بعد از مدتی هم از زندان آزاد شدم. پس از آزادی یکی از هم سلولی هایم را به صورت اتفاقی در خیابان دیدم. با هم شروع به صحبت کردیم. به او گفتم بیکارم و بعد از آزادی از زندان بی پول شده ام و نمی توانم کارپیدا کنم. او هم وقتی دید بیکارم بلافاصله پیشنهاد کار داد. او گفت که با هم سراغ کارگران فصلی برویم و از آنها سرقت و اخاذی کنیم. او گفت که این کارگران در میدان های اصلی شهر برای پیدا کردن کار می ایستند. گفتم چرا کارگران فصلی، او هم گفت چون آنها از افاغنه هستند و شکایت نمی کنند. برای همین من هم قبول کردم و با هم به سراغ آنها رفتیم.»
با اعتراف متهمان، آنها در اختیار ماموران اداره آگاهی قرار گرفته و بررسیها برای شناسایی سایر مالباختگان احتمالی این پرونده ادامه یافت.