شانزدهمین روز از مهرماه یا مهر روز، «جشن مهرگان» نام دارد که پس از نوروز، مهم ترین جشن در میان جشن های ملی ایران باستان است. چرا که نوروز، طلوع تابستان و گرماست و صد و چهل و نه روز بعد از آن، مهرگان، آغاز زمستان و سرما.
این جشن باستانی، دیرینه ای کهن دارد و مانند نوروز از روزگار باستان، یکی از جشن های بزرگ و مهم بوده و اشتراکات بسیاری از لحاظ مراسم و آداب و رسوم و سنن با نوروز دارد؛ آیین هایی همچون دادخواهی مردم، اهدای هدایای فراوان به پیشگاه شهریاران، بخشیدن لباس های تابستانی یا زمستانی صندوق خانه شاه به مردم، رسیدن پیک خجسته به دربار شاهی و مراسم آفرین خوانی و رسم های تمثیلی گستردن خوان مهرگانی.
به روز خجسته سرِ مهر ماه به سر بر نهاد آن کـیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشت از بدی گرفتند هر کس ره بخردی
دل از داوریها بپرداختند به آیین یکی جشن نو ساختند
نشستند فرزانگان شادکام گرفتند هر یک ز یاقوت جام
میِ روشن و چهره ی شاه نو جهان نو ز داد از سرِ ماه نو
بفرمود تا آتش افروختند همه عنبر و زعفران سوختند
پرستیدن مهرگان دین اوست تنآسانی و خوردن آیین اوست
اگر یادگارست ازو ماه و مهر بکوش و به رنج ایچ منمای چهر
نامگذاری جشن مهرگان
در ایران باستان روزهای بسیاری از سال را شادمانه جشن گرفته و در این روزها با مراسمی دل انگیز و شادی آفرین، فرشتگان نیکی را تقدیس و اهورا مزدا را ستایش می کردند. به همین جهت است که در اکثر کتیبه های ایران باستان با چنین مضامینی روبرو می شویم که از خدای بزرگ و یکتا که به شهر شادی ارزانی فرمود، سپاسگزاری شده است.
در گاه شماری زرتشتیان، هر روز از سی روز ماه، نامی ویژه دارد که نام نخستین روز، صفت خداوند است و شش روز بعدی نام امشاسپندان ( فروزه های خداوندی که انسان نیز در راه شناخت او می تواند این ویژگی ها را در خود پرورش دهد) و بقیه نام روزها از ایزدان گرفته شده است. از آنجا که یکی از بارزترین و مهم ترین ویژگی های آیین و فرهنگ زرتشتی شاد بودن و تلاش برای شادمانی دیگران است، نیاکان ما برابری نام روز و ماه را جشن میگرفتند. نام این جشن ها، مرکب از نام روز به همراه پسوند «گان» است که نشان دهنده تکرار این روزها در گردش ماه و سال است.
جشن مهرگان در ایران، از هزاره های دور، حتی پیش از ظهور زرتشت برگزار میشده و آن را «میترا کانا» می خواندند که به معنی «جشن های رسمی به افتخار میترا»ست. «میترا» یا «مهر»، ایزدبانوی نور و خورشید، ایزدبانوی پیمان، داوری، عدالت، دوستی، جنگاوری و حتی نگهبان روستاها و خرمن بود.
آیین میترایی، از چهار هزار سال قبل از میلاد مورد پرستش آریایی ها قرار داشت و به مرور ایام و به تناسب پیشرفت فرهنگ و تمدن تکامل یافت و پس از ظهور زردشت و گسترش دین زردشتی، نه تنها جایگاه خود را حفظ کرد و بر مراسم آیینی میترایی که جشن مهرگان نیز جزئی از آن بود افزوده شد، بلکه همراه با توسعه قلمرو امپراتوری های ایرانی، به خارج از مرزها نیز نفوذ یافت.
ابوریحان بیرونی درباره مهرگان می نویسد:
«گویند مهر که نام خورشید است، در چنین روزی پدیدار شد و بدین سبب این روز را بدو نسبت داده اند. خداوند از نور و ظلمت، بین نوروز و مهرگان پیمان گرفت»
و به همین مناسبت است که مهرگان، نماد خورشید بوده و شاهان در این جشن تاجی به شکل خورشید که دایره ای چرخ گونه بر آن نصب شده بود، بر سر میگذاشتند.
چنانکه از نوشتارها و نگارهها برمی آید مردمان در این روز با جامه های ارغوانی بر گرد هم می آمدهاند، در میان خوان یا سفره مهرگانی که از پارچهای ارغوانی رنگ تشکیل شده بود، گل همیشه بهار می نهادند و پیرامون آن را با گل های دیگر آذین میکردند. در پیرامون این گل ها، چند شاخه درخت گز، هوم یا مورد نیز مینهادند و گونه هایی از میوه های پاییزی که ترجیحاً به رنگ سرخ و زرد و ارغوانی باشد، اعم از سنجد، انگور، انار، سیب، به، بالنگ، انجیر، زالزالک، ازگیل، خرمالو و تخمه و نخودچی نیز به این سفره اضافه می شد. از دیگر لازمه های سفره مهرگان عبارت بود از: جام آتش یا شمع، شکر، شیرینی و گلاب.
در این مراسم، موبد موبدان ، خوانچه ای که در آن ترنج، شکر، گل نیلوفر، سیب، انار و خوشه ای انگور سفید و هفت عدد شاخه مورد گذاشته شده بود، در حالی که دعای مخصوص عید را زمزمه می کرد، یا به تعبیر آن روز «واج گویان» آن را نزد پادشاه می آورد.
جشن مهرگان شش روز به درازا می کشید؛ در حالی که در سراسر ماه، شادمانی و سرور برقرار بود و عوام و خواص، در این جشن به شادی و پایکوبی و رد و بدل کردن هدایا می پرداختند. ابتدای آن روز شانزدهم مهرماه بود که آن را «مهرگان عامه» می گفتند و تا روز بیست و یکم مهر که آن را «مهرگان خاصه» می نامیدند، ادامه می یافت.
ریشه یابی جشن مهرگان در آیین ایرانی
در آیین نیاکانمان، هر واقعه یا رویدادی را ریشه و فلسفه ای است و بی تردید جشن مهرگان هم از این قاعده مستثنی نیست. ریشه جشن مهرگان را از سه جنبه میتوان مورد بررسی قرار داد: جنبه طبیعی، تاریخی و دینی.
از لحاظ طبیعی، برگزاری جشن مهرگان چند روز پس از اعتدال پاییزی است که در نخستین روز مهرماه رخ میدهد و جشن برداشت محصولات کشاورزی است. در حقیقت این روز بهانه ای است برای شکرگزاری و تقدیس ایزدبانوی خرمن در آیین میترا.
در تاریخ اساطیری ایران، روز پیروزی کاوه آهنگر بر آژی دهاک یا همان ضحاک ماردوش را نیز مصادف با مهر روز از ماه مهر دانسته اند. آمده است که در این روز، کاوه بر آژی دهاک فائق آمده و او را در دماوند به بند میکشد و در همان روز فریدون، تاج پادشاهی بر سر مینهد و روزهای از پس آن که همان مهرگان است، همه در شادی و خوشی این پیروزی به سر میبرند.
مبارزه راستی و دروغ، داد و ستم در ایران ریشه دینی دارد و همه جشن های ملی هم به گونهای این مبارزه و پیروزی نهایی حق بر بیداد را نشان میدهد. اما در تاریخ مهرگان این جنبه درخشندگی ویژهای دارد. مهر از مهمترین عناصر «اشا»، قانون حاکم بر طبیعت است و همواره بر ضد «دروژ» در مبارزه.
آنان که راه مهر را پیمایند به مبدأ میرسند. در سنت میترائیسم، میترا، ایزد نگهبان خورشید، حافظ پیمان و سمبل مهر ورزیدن است. شخصیت مسیح گونه میترا را در متن های مقدس دوره پیش اوستایی می توان یافت. میترا هنگامی که جهان را «دروژ» فرا گرفته بود و از «اشا» تقریباً خبری نبود، به صورت گاو نر سفیدی به زمین متجلی شد و به عنوان فدیه گناهان بشر خود را قربانی کرد تا جهان از تباهی مصون بماند و خورشید مهر دوباره بر تارک هستی فروزان گردد و بدین ترتیب زمین و بشر را نجات داد.
جشن مهرگان در گذر زمان
اشکانیان و ساسانیان (از 250 سال پیش از میلاد تا 652 پس از آن) یعنی کمابیش 1000 سال، این جشن را با شکوه تمام برگزار می کردند. اگر چه این جشن نیز مانند سایر جشن ها دستخوش پیشامدهای ناگوار گردید، ولی هرگز فراموش نشد و حتا ایرانیان پس از دستیابی به سرزمین های دیگر نیز آنرا با خود برده اند، چنانکه مردم بابل در هنگام برگزاری جشن مهرگان جشن باشکوهی به نام خدای آفتاب برپا می کرده اند. ارمنیان نیز در ماه مهر، جشنی به نام مَه گان داشتند که بی گمان گرفته از مهرگانست. در آسیای کوچک نیز مهرگان بر پا می شد و از آنجا همراه با مهرپرستی و به اروپا راه یافت.
پس از آمدن اسلام به ایران نیز، حتی در زمان امویان و عباسیان، خلیفه ها بر تخت می نشستند و هدیه می گرفتند. اما مهرگان از زمانی دوباره شکوفا شد که شاهان ایرانی دوباره به قدرت رسیدند.
در روزگار ما نیز این جشن توسط مردم و به ویژه زرتشتیان گرامی داشته میشود. گرچه که شاید شکل و نحوه برگزاری آن با شکوه و جلال گذشته نباشد، اما نباید از یاد برد که فلسفه راستین این جشن و جشن های باستانی ما، از سویی ایجاد پیوند میان مردم در شادی و امید است برای گرفتن نیرو و ادامه ی کار و کوشش در زندگانی و از سوی دیگر، بازگویی و احیای این بنیان ها و ارزش هایی که در فلسفه هر جشنی نهفته است.