در کرمانشاه زلزله آمد و زندگیها را با خود برد. ساعت 10 شب مردم خواب و بیدار بودند که زمین لرزید و همه چیز را وارونه کرد. فردای روز 21 آبان، خبر آمد تعدادکشته ها به 100 نفر رسیده و تا روز بعد تعدادشان به 436 نفر رسید. پاییز کرمانشاه، سرد و شبهایش سردتر است.
به گزارش ، قانون نوشت: مردم، شبهای اول بعد از زلزله را بدون پتو و وسایل گرمایشی به صبح رساندند تا اینکه کمک های مردمی رسید و حالا که 10 روز از زلزله می گذرد، باران پاییزی شروع به باریدن کرده است. روستاییان کرمانشاه، ساعتهای سختی را می گذرانند. باران دیروز باعث سردی هوا وهمچنین بهوجود آمدن گل و لای شده است. اهالی با بیلهایی که در دست دارند، مشغول کنترل آبگرفتگی کنار چادرهایشان هستند اما سرمای باران در شبها روی دیگری را از خود نشان میدهد. هنوز نهادهایی که مسئولیت اسکان مردم درکانکسها را بر عهده گرفتند، نتوانستهاند موفق عمل کنند. تنها کاری که در این اوضاع انجام شده، این است که مردم رولهای بزرگی از نایلون را به مناطق زلزله زده فرستادند تا از نفوذ باران به داخل چادرهایشان جلوگیری شود.
در این اوضاع «نرگس کلباسی» دختر خیر ایرانی که سالها با خیریه ای که راهاندازی کرده به مردم جهان کمک کرده است، توانست در این مدت با جمعآوری کمک های مردمی برای ساکنان یک روستا، کانکس تهیه کند. هنوز خیلی خوب نمیتواند فارسی صحبت کند و از پشت تلفن می گوید که از کمکهایی که ایرانیها به هموطنانشان کردهاند، شگفت زده شده است. با او درباره فعالیت های خیرخواهانهاش در کرمانشاه صحبت کرده ایم.
چه زمانی برای کمک به مردم زلزله زده کرمانشاه اقدام کردید؟
فردای روز زلزله برای کمک رسانی به مردم به منطقه رفتم. همه چیز تخریب شده بود. زندگی در یک زمان متوقف شد و مردم همه دار و ندارشان را از دست دادند. هر کسی دنبال گمشده اش می گشت. در این شرایط تنها کاری که می شود انجام داد، این است که کنار مردم بایستیم و با آنها همدرد باشیم. البته سه روز بعد از زلزله مردم هنوز در شوک هستند و باید اجازه بدهیم تا از این شوک بیرون بیایند. حالا من تصمیم گرفتهام هر کاری که می توانم برای این بچه ها انجام دهم.
شما درکشورهای مختلف سابقه فعالیتهای خیرخواهانه دارید. درباره کمکهای مردمی که در این حادثه به زلزلهزدگان انجام شد، نظرتان چیست؟
من در خیلی از کشورهای دیگر دنیا، زندگی کردهام اما اگر این اتفاق در جایی غیر از ایران میافتاد، مردم در این حد کمک نمیکردند. اولین بار است که می بینم مردم خودشان میآیند و به هموطنانشان کمک میکنند. مردم، سنگ تمام گذاشتند و تمام تلاششان را کردند.
چه مبلغی و در چه مدت زمانی برای کمک به مردم جمعآوری شد؟
در یک هفته ما توانستیم بیش از 800 میلیون تومان از کمکهای مردم را جمع آوری کنیم. من از همان روز اول فقط به فکر خریدن کانکس بودم چون مردم بیشتر از هر چیزی نیاز به کانکس دارند.
به چند روستا امداد رسانی کردهاید؟
ما از همان روزهای اول سعی کردیم تا روستاها را دسته بندی کرده و یکی یکی به آنها امدادرسانی کنیم. اولین روستایی که برای امدادرسانی انتخاب کردیم، روستای امام عباس بود که نزدیک به 36خانوار در آن زندگی می کردند.
الان همه این خانوارها در کانکس زندگی میکنند. البته علاوه بر کانکسهایی که برای سکونت آنها در نظر گرفتهایم یک کانکس بزرگ نیز خریداری شد که به عنوان انبار آذوقه از آن استفاده میکنند.چهار سرویس بهداشتی، برایشان خریدهایم همراه با یک کلینیک درمانی که پزشکان در آن مستقر میشوند. یک کانکس بزرگ نیز برای بازی بچه ها تهیه کردهایم که مثل خانه بازی است. علاوه بر آن یک محوطه بازی بزرگ می خواهیم در روستا درست کنیم که بچهها روزانه در آنجا بازی کنند. همه کانکسها نصب شده و فقط کانکس مجموعه بازی را باید راه اندازی کنیم. آنوقت کار در روستای امام عباس تمام میشود. الان برای امدادرسانی، در روستای دوم هستیم. در این روستا 49خانوار زندگی می کنند که برای همه آنها کانکس خریداری کرده و آنها را نصب می کنیم.
برنامه ریزیتان برای کمکرسانی چگونه است؟
نمی دانم کمک رسانیهای هلال احمر تا چه زمانی ادامه دارد اما تا وقتی من را از این روستاها بیرون نکنند، بیرون نمی روم و به این مردم کمک میکنم.من تا وقتی که زندگی مردم این مناطق به حالت عادی برنگردد و خوشحال نباشند، از اینجا بیرون نمی روم.
وضعیت بچهها در این دو روستایی که برای خدمت رسانی انتخاب کردید، چگونه است؟
زلزله، ترس بزرگی در ذهن و قلب بچههای این منطقه ایجاد کرده است؛بهگونهای که نمیتوانند آن را فراموش کنند و هر لحظه وحشت تکرار آن در دلهایشان وجود دارد. اینکه ما با این بچهها بازی کنیم و آنها را خوشحال نگه داریم،درواقع کمکی است که به آنها کردهایم تا بتوانند این روزهای سخت را پشت سر بگذارند.
فکر نمیکنید امداد رسانی روحی و روانی برای این بچهها تخصصی است؟
متخصصی وجود ندارد تا با این بچهها بازی کند؛ بایدهر کسی میتوانددر مواقعی که وقت آزاد دارد، به این منطقه بیاید و با این بچه ها بازی کند. به نظرم این کار تخصصی نمی خواهد؛ اینکه بچههای این منطقه ببینند که مردم نگرانشان هستند و پیششان می آیند تا زندگیشان را بهتر کنند، برایشان خیلی ارزشمند است.
تعداد امدادگران حاضر در منطقه چقدر است؟
جمعیت بسیاری در روزهای تعطیل برای کمک به مردم آمده بودنداما در این چند روز خیلی کم شده است.
فکر می کنید تا چه زمانی باید کمک های معنوی و مالی مردم ادامه داشته باشد؟
ما باید به فکر آینده این بچهها باشیم. درست است که حالا جمعیت بسیاری برای کمک روحی، روانی و مالی به منطقه میآیند اما تا یک یا دوماه دیگر این کمکها نباید کم شود چون این بچه ها احساس تنهایی می کنند و مشکلات دیگری، بعد از آن سراغشان میآید. باید تا وقتی که خانههایشان ساخته شود، کمکهایمان را به آنها ادامه دهیم.
این روزها برخی مردم به طور توریستی به این مناطق سفر می کنند. نظرتان درباره این قشرچیست؟
ما با این بچهها زندگی میکنیم. با آنها از خواب بیدار شده، صبحانه میخوریم، بازی میکنیم و میخوابیم. این باعث میشود بچهها ذهنشان درگیر شود و به زلزله فکر نکنند تا روحیه شان بیشتر از این آسیب ببیند. اینکه ما بیاییم دو دقیقه دست نوازشی به سر این بچهها بکشیم و بعد راهمان را کج کرده و برویم، تاثیر بدی روی این بچهها میگذارد. عده ای که می آیند اینجا با این بچه ها عکس میاندازند و میروند، باید بدانند که این کارشان نتایج منفی برای این بچهها به جای میگذارد.
هم بچه ها و هم والدینشان خیلی خوب میدانند چه کسی میخواهد به آنها کمک کند و چه کسی برای نمایش خودش به منطقه آمده و ژست خیرخواهی دارد. اما به هر حال باید در کنار این بچهها باشیم تا از این دوران سخت عبور کنند.
دیروز یکی از این بچهها از من پرسید شما تا کی اینجا پیش ما هستید؟ انگار نگران بود ما برویم و تنها شوند. به او گفتم تا وقتی که من پیش شما هستم و شما خوشحال هستید، اینجا میمانم. به نظرم هر کسی که به این بچه ها به هر طریقی کمک کند، تاثیرگذار خواهد بود؛ البته باید کمک ها از راه درست باشد. البته من کار خودم را میکنم و با توجه به سیستم کمک رسانی که مدت ها با آن کار کردهام، جلو میروم.
اگر در کشور دیگری بودید و این حادثه در ایران اتفاق می افتاد، دوباره میآمدید؟
اگر این اتفاق در هر کشور دیگری اتفاق میافتاد، من به آنجا می رفتم تا به مردم کمک کنم. حالا که این اتفاق در کشور خودم افتاده، دیگر صبر نکردم و تمام تلاشم را انجام دادم تا هر چه زودتر بیایم و به مردم کمک کنم.
این وظیفه من است که به مردم کمک کنم. البته مردم خیلی به من اعتماد کردند و من مدیون آنها هستم چون بدون کمک آنها هیچ کاری نمیتوانستم انجام دهم. همه این خریدهایی که انجام داده ام نیز بهدلیل کمک های مردم است.