در این مطلب به این سوال که چرا هیچ پیامبر یا امامی از میان زنان انتخاب نشده به نقل از پرسمان پاسخ خواهیم داد.
بین علما و بخصوص عرفا برای نبوّت دو اصطلاح است که عبارتند از نبوّت تشریعی و نبوّت اِنبائی؛ خود انبیاء تشریعی نیز دو دستهاند. برخی صاحب شریعتند که آنها را انبیاء الوالعزم مینامند و برخی دیگر مبلّغ و تکمیل کنندهی شریعت صاحب شریعت هستند. این دو گونه از نبوّت، همان اصطلاح خاصّ و معروف نبوّت است که در قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) استعمال شده است. امّا نبوّت انبائی به معنی صرف اتّصال به منبع غیب و ارتباط با ملائک است و دریافت برخی حقایق رحمانی است. این اصطلاح از نبوّت یا در متون دینی استعمال نشده یا به ندرت استعمال شده است. آنچه از متون دینی مسلّم است این است که نبوّت تشریعی، به هر دو قسم آن، اختصاص به مردان دارد؛ امّا نبوّت انبائی مشترک بین مردان و زنان است. در طول تاریخ کسان بسیاری از مردان و زنان بودهاند که به مقام نبوّت انبائی رسیدهاند ولی چون اینها به عنوان پیامبر تشریعی مطرح نبوده و به عنوان «حجّةالله علی الخلق» شناخته نمیشدند نام اکثر آنها برده نمی شود. از بین هزاران انبیای تشریعی، تنها نام تعداد اندکی از آنها باقی مانده و نام بسیاری فراموش شده است کجا رسد نام کسانی که نبوّت انبائی داشتهاند. در بین زنان، کسانی چون حضرت مریم(س) و حضرت فاطمه(س) یقیناً صاحب مقام نبوّت انبائی بودهاند و با ملائک و بلکه بالاتر با روح، که اشرف از ملائک بوده و به تصریح روایات عامل نبوّت است، ملاقات داشتهاند.
«وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ (42) یا مَرْیَمُ اقْنُتی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدی وَ ارْکَعی مَعَ الرَّاکِعینَ (43) ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ (44) إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ (45) وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحینَ (46) قالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون. ــــــــــ و(به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند:«اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (42) اى مریم! براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوع کنندگان، رکوع کن! (43) (اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى میکنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را(براى قرعهکشى) به آب میافکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستى مریم را عهدهدار شود، و(نیز) به هنگامى که(دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى؛ و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد. (44) (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمهاى[وجود با عظمتى] از طرف خودش بشارت میدهد که نامش«مسیح، عیسى پسر مریم» است؛ در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود؛ و از مقرّبان(الهى) است. (45) و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت(و میانسال شدن) سخن خواهد گفت؛ و از شایستگان است.» (46) (مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، این گونه هر چه را بخواهد میآفریند! هنگامى که چیزى را مقرّر دارد(و فرمان هستى آن را صادر کند)، فقط به آن میگوید: «موجود باش!» آن نیز فوراً موجود مىشود.»(آل عمران)
ازاین آیات شریفه به وضوح استفاده می شود که:
1. حضرت مریم سلام الله علیها با ملائک ارتباط داشته.
2. از جانب خدا برای امر خاصّی برگزیده شده بود.
3.به دست خدا تطهیر شده و معصوم بود.
4. مستقیماً از عالم غیب دستور العمل می گرفت.
5. ملائک از آینده به او خبر می دادند.
« وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا (16) فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا (17) قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا (18) قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا (19)قالَتْ أَنَّى یَکُونُ لی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا (20) قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا. ــــــــــــ و در این کتاب(آسمانى)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانوادهاش جدا شد، و در ناحیهی شرقى(بیت المقدس) قرار گرفت؛ و میان خود و آنان حجابى افکند(تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستادیم؛ و او در شکل انسانى بىعیب و نقص، بر مریم ظاهر شد. (17) او گفت:«من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه مىبرم اگر پرهیزکارى.(18) گفت:«من فرستاده ی پروردگار توام؛ تا پسر پاکیزهاى به تو ببخشم.» (19) گفت:«چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى که تا کنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلودهاى هم نبودهام.» (20) گفت:«مطلب همین است. پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است.(ما او را میآفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم) و او را براى مردم نشانهاى قرار دهیم؛ و رحمتى باشد از سوى ما؛ و این امرى است پایان یافته(و جاى گفتگو ندارد) ( سوره ی مریم)
در این آیات شریفه با صراحت از نزول روح بر مریم(س) خبر داده شده است که به تصریح روایات فراوانی این روح، علّت خاصّ نبوّت و امامت است. بنابراین اگر مریم(س) مرد بود یقیناً نبی یا امام میشد. او یقیناً رتبهی وجودی نبی را داشته است و الّا روح الهی بر او نازل نمیشد؛ لکن فاقد سِمَتِ رسالت و نبوّت بوده است که سرّ این فقدان در ادامه مطالب خواهد آمد.
« وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (11) وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتینَ . ـــــــــ و خداوند براى مؤمنان ــ [اعمّ از مردان و زنان مومن] ــ ، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت:«پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!» (11) و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود.»(سورهی تحریم)
در این آیات شریفه افزون بر حضرت مریم(س)، حضرت آسیه(س) نیز به عنوان الگوی حسنه برای جمیع انسانهای مومن، اعمّ از مردان و زنان، معرّفی شدهاند که حکایت از علوّ مقام این دو بزرگوار دارد. امّا اینکه آیا حضرت آسیه هم مثل حضرت مریم با ملائک در ارتباط بوده است یا نه از آیات شریفه مطلبی استفاده نمیشود.
- امّا چرا زنان به سِمَت نبوّت تشریعی نمیرسند؟
حقیقت و اساس نبوّت و امامت چیزی جز اتّحاد با روح القدس نیست. «عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْإِمَامِ بِمَا فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ هُوَ فِی بَیْتِهِ مُرْخًى عَلَیْهِ سِتْرُهُ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِلنَّبِیِّ (ص) خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْحَیَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جَاهَدَ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ أَکَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى النِّسَاءَ مِنَ الْحَلَالِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ فَبِهِ أَمَرَ وَ عَدَلَ وَ رُوحَ الْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ النُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ النَّبِیُّ ص انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصَارَ فِی الْإِمَامِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا یَنَامُ وَ لَا یَغْفُلُ وَ لَا یَلْهُو وَ لَا یَسْهُو وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحُ تَنَامُ وَ تَلْهُو وَ تَغْفُلُ وَ تَسْهُو وَ رُوحُ الْقُدُسِ ثَابِتٌ یَرَى بِهِ مَا فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَتَنَاوَلُ الْإِمَامُ مَا بِبَغْدَادَ بِیَدِهِ قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْعَرْش. ــــــــ مفضل بن عمر گفت: به حضرت صادق عرض کردم: از کجا امام اطلاع دارد از اطراف جهان با اینکه در خانه نشسته و پرده آویخته است؟ امام فرمودند: ای مفضل! خداوند براى پیامبر پنج روح قرار داده: روح الحیات که با آن حرکت میکند میرود و میآید ؛ و روح القوة که با آن حرکت میکند و جهاد مینماید؛ و روح الشهوة که با آن میخورد و میاشامد و با زنان از راه حلال همبستر میشود و روح ایمان که به وسیله آن دستور میدهد و عدالت میورزد؛ و روحالقدس که بوسیله آن بار نبوت را بر میدارد. وقتى پیامبر از دنیا رفت روح القدس به امام منتقل میشود. روح القدس نه میخوابد و نه غافل میشود؛ و اهل لهو نیست و اشتباه نمیکند ولى چهار روح دیگر میخوابند و داراى لهو و غفلت و سهو هستند؛ روح القدس ثابت است. نبی و امام به وسیلهی او آنچه را در شرق و غرب و خشکى و دریا است میبیند. عرض کردم آیا امام میتواند چیزى را که در بغداد است با دست خود بردارد؟ فرمودند: آرى هر آنچه را که پائینتر از عرش است میتواند.»(بحار الأنوار، ج25، ص58)
طبق تفاسیر عرفانی و فلسفی این روایت - که این مقال گنجایش ورود در آن بحث را ندارد- مراد از روحالقدس داشتن انبیاء و ائمه(ع) اتّحاد آنها با موجودی مافوق ملائک است که در آیات و روایات از او تعبیر به روح و روح القدس شده است. «أَبَو عَبْدِ اللَّهِ(ع) یَقُولُ إِنَّ الرُّوحَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص یُسَدِّدُهُ وَ یُرْشِدُهُ وَ هُوَ مَعَ الْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِه. ــــــــ امام صادق(ع) می فرمود: همانا روح(روح القدس) خلقی بزرگتر و شریفتر از جبرئیل و میکائیل و با رسول الله(ص) بود؛ او تقویت و ارشاد میکرد؛ او بعد از رسول اکرم(ص) با ائمه(ع) است.» (بحار الأنوار، ج 25 ،ص60)
طبق بیانات پیشین حقیقت امامت و نبوّت یک چیز است که عبارت است از اتّحاد با روح القدس، از این حقیقت تعبیر به ولایت الهی نیز میشود. یعنی تا کسی به مقام و مرتبهی ولایت نرسد نبی یا امام نمیشود. همهی انبیاء و اوصیای آنها بدون شکّ دارای مقام ولایت بودهاند که کمالی وجودی است؛ زنانی چون حضرت زهرا و حضرت مریم(س) نیز واجد این مقام بودهاند؛ امّا نبوّت و رسالت و امامت، مثل ولایت، مقام و کمال وجودی نیستند بلکه سِمَتها و مسئولیّتهایی هستند که خداوند متعال بر عهدهی برخی از صاحبان ولایت میگذارد. این مسئولیّتها دارای چندین رکن هستند که مقام و مرتبهی وجودی شخص، تنها یکی از ارکان آن است. این رکن که اساسیترین رکن است، امکان دریافت پیام الهی را فراهم میکند؛ امّا ارکان بعدی مربوط به اجتماع میشوند؛ یعنی شرایط دیگری باید در نبی یا امام باشد که به او امکان ارتباط درست و محکم با اجتماع را بدهد و مانع از ابلاغ پیام الهی نشود.
بر همین اساس مرد بودن یکی از ارکان نبوّت و امامت شده است؛ چرا که اغلب مردان و تعداد قابل توجّهی از زنان، حاضر به تبعیّت از زنان نیستند. همینطور امام و نبی باید دارای قدرت تحمّل جسمانی باشد تا بتواند آزار و اذیّت دشمنان را تحمّل کند یا در جنگها شرکت نماید؛ و زنان برای چنین اموری آفریده نشدهاند. زنان ذاتاً رئوف و منعطف هستند، در حالی که مسئولیّتهای اجتماعی روحیّهای مقاوم میطلبد. اگر خدا زنی را به نبوّت برگزیند و در او روحیّهای مردانه قرار دهد برای او نقص است چون خصوصّات مردانه برای مردان کمال، ولی برای زنان نقص شمرده میشود ؛ کما اینکه خصوصیّات زنانه نیز برای مردان نقص است.
همچنین اگر زنان به نبوّت مبعوث میشدند، دشمنان بهانهی خوبی برای تضعیف دین پیدا می کردند؛ در این صورت یقیناً چنین تبلیغ مینمودند که ایمان آورندگان به دین، افراد شهوت پرستی هستند که به خاطر زن بودن نبی به او ایمان آوردهاند.
مشابه این امر در مسئولیّتهای الهی دیگر نیز وجود دارد؛ برای مثال زن میتواند به مقام اجتهاد که مقامی علمی است نائل شود امّا نمیتواند مرجعیّت مردم را به عهده بگیرد. آنچه حقیقتاً کمال است اجتهاد است نه مرجعیّت؛ مرجعیّت یک مسئولیّت اجتماعی است که شرط اساسی آن اجتهاد و شرط فرعی آن مرد بودن است.
حاصل مطلب اینکه ولایت که باطن نبوّت و امامت است اختصاص به مرد یا زن ندارد بلکه مقام و مرتبهای روحی و وجودی است؛ امّا نبوّت و امامت که مسئولیّتی اجتماعی است، به خاطر شرائط اجتماعی تنها اختصاص به مردان دارد. و این نقصی برای زنانی چون حضرت مریم و حضرت فاطمه (س) نیست؛ لذا اعتقاد شیعه بر این است که حضرت فاطمه(س)، غیر از خاتم الانبیاء، از همهی انبیای گذشته افضل و اشرف است. کما اینکه برخی از مفسّرین، مثل آیةالله جوادی آملی، حضرت مریم(س) را هم از برخی انبیاء افضل دانستهاند.